آثار الشيعة الإمامية

    از ویکی‌نور
    آثار الشيعة الامامية
    آثار الشيعة الإمامية
    پدیدآورانجواهرالکلام، عبدالعزیز (نويسنده) نواده محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) جواهر کلام، علی (مترجم) ع مو زاده مؤلف
    ناشرمطبعه مجلس
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1307 هـ.ش
    چاپ1
    موضوعشیعه امامیه - تاریخ شیعه امامیه - عقاید
    زبانفارسی
    تعداد جلد4
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏211‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ص‎‏2‎‏آ‎‏2


    آثار الشيعة الإمامية اثر عبدالعزيز جواهر الكلام، از نوادگان محمدحسن نجفی مشهور به صاحب جواهر است. این کتاب راجع به عقايد، افكار، آثار و شرح حال بزرگان علمى و سياسى شيعه از ابتداى تشكيل اين مذهب تا عصر حاضر كه به زبان عربى نوشته شده است.

    اصل كتاب داراى بيست جزء مى‌باشد كه اثر حاضر، جزء چهارم و قسمت سوم از تاريخ سياسى اماميه آن است كه شامل تاريخ سياسى مذهب تشيع راجع به حالات وزراء و امراء نامى آن در دربارهاى شيعى و غيرشيعى در ايران، عراق، عرب، سوريه، مصر، هند و... از ابتداى تشكيل وزارت و امارت در اسلام تا انقراض سلسله زنديه در ايران مى‌باشد كه به قلم على جواهر الكلام به فارسى ترجمه شده است.

    انگيزه نويسنده از تأليف اين اثر، آن بوده كه ايرانيان از طرز تشكيل مذهب شيعه و شاه‌كارهاى نوابغ خود در رهايى و استخلاص از چنگال اجانب بيخبر نباشند.[۱]

    ساختار

    كتاب با دو مقدمه از مترجم و نويسنده آغاز و مطالب در دو باب و هر باب در چندين فصل، تنظيم شده است.

    اين اثر يكى از مهمترين منابع تاريخى ايران بعد از اسلام محسوب مى‌گردد زيرا در تأليف آن، به‌قدر توانائى راجع به صحت اسناد و مدارك، جمع‌آورى اطلاعات مفيد و تقليد و پيروى از تأليفات جديد علمى، سعى و اهتمام به‌عمل آمده است.[۲]

    گزارش محتوا

    در مقدمه مترجم، به جايگاه كتاب و نحوه ترجمه آن، اشاره گرديده است.[۳]

    نويسنده در مقدمه، ضمن بيان مقام شيعه در عالم سياست و معارف، رويه خود در تأليف كتاب را ذكر و در ادامه، به بيان موضوع بيست جزء كتاب پرداخته است.[۴]

    نويسنده باب اول كتاب را با ذكر مقدمه‌اى در تاريخ نهضت علمى و ادبى ايرانيان و تأثير آن در آداب و سياست عرب آغاز كرده است. مطالب اين باب در حالات وزراء بوده و مشتمل بر سه فصل زير است:

    فصل اول، در حالات وزرائى است كه در دربارهاى مخالف مذهب خود وزارت نموده‌اند كه عبارتند از:

    الف) وزراى عباسيان در عراق؛ از جمله: خالد بن برمك وزير سفاح و منصور، يحيى بن خالد بن برمك وزير هارون، فضل بن يحيى وزير هارون.[۵]

    ب) وزراى اخشيديه؛ سرسلسله دولت اخشيدى مصر محمد بن طغج است كه از قبل الراضى باللّه عباسى در مصر حكومت مى‌نمود و همينكه سلطنت عباسى رو بضعف نهاد و هريك از امراء درصدد سركشى و ياغى‌گرى برآمدند، محمد بن طفج حاكم مصر نيز در سال 327ق اعلان استقلال داد و خليفه از ناچارى استقلال وى را پذيرفته او را به لقب اخشيد ملقب نمود. اخشيد از القاب ملوك فرغانه و به معناى پادشاه پادشاهان است. محمد بن طفج نيز از همان خاندان بوده و مدت حكومت او تا سال 334ق دوام يافت و بعد از او پسرش ابوالقاسم انوجور بن اخشيد تا سال 349ق سلطنت نمود تا اين‌كه آخرين پادشاه اخشيديه است تا سال 362ق حكومت كرد.[۶]

    جعفر بن فضل فراتى كه ظاهراً شيعه امامى اثنی‌عشر ى بوده است از وزراى نامى اخشيدى‌ها مى‌باشد و اگرچه به نظر نويسنده نص صريح تاريخى به تشيع وى در دست نيست ولى نظر به تشيع اجداد او خاندان فرات وزراء دولت عباسى و توجه شخصى جعفر بن فضل باشراف مدينه كه از امراى شيعيان بوده‌اند و تجليل اشراف مدينه از جنازه جعفر مى‌توان او را شيعه امامى اثنی‌عشر ى دانست.[۷]

    ج) وزراى فاطميه در مصر؛ دولت فاطميه يا عبيديه (منسوب به عبيداللّه بن مهدى مؤسس اين سلسله) در بلاد مراكش و مصر حكومت و استيلاء داشتند. سرسلسله آنان عبيداللّه بن مهدى و آخرين پادشاه آن العاضد لدين اللّه بن يوسف است. ظهور اين سلطنت در مراكش اتفاق افتاد و در ايام سلطنت چهارمين پادشاه اين سلسله، المغرلدين اللّه بن المنصور مملكت مصر بدستيارى سردار نامى جوهر در سال 358ق مسخر اين خاندان گرديد. به‌طور كلى چهارده تن از خلفاى فاطمى در افريقا حكومت نموده‌اند كه ده نفر از آنها بر مصر نيز استيلاء داشته‌اند ابتداء ظهورشان در افريقا سنه 296ق و در سال 567ق حكومتشان منقرض گرديد و مملكت مصر به‌دست اكراد ايوبى افتاد.[۸]

    ج) وزراى دولت سلجوقيه و مغول در ايران؛ كه از آن جمله‌اند: ابونصر عميد كندرى و ابومنصور بن حسين آبى وزير طغرل، تاج الملك ابوالغنائم قمى وزير ملكشاه.[۹]

    فصل دوم، در حالات وزرائى است كه در دربارهاى موافق مذهب و سياست خود وزارت نموده‌اند. مانند وزراى آل بويه- صفويه- زنديه- عادلشاهيه و قطبشاهيه.[۱۰]

    فصل سوم، در حالات رجال روحانى شيعه است كه تقريباً جزء وزراء بوده و در امور سياسى شركت نموده‌اند.[۱۱]

    باب دوم، در حالات امراء بوده و مشتمل بر سه فصل زير است:

    فصل اول، در حالات امراء شيعه از صحابه و تابعين در ايام خلافت حضرت على(ع) است از جمله: ابوابراهيم مالك اشتر امير مصر، قيس بن سعد بن عباده امير مصر، سعدى بن سعد بن عباده انصارى امير يمن، محمد بن ابوبكر امير مصر، عثمان بن حنيف امير بصره.[۱۲]

    فصل دوم، در حالات امراء دوره سلاطين مخالف مذهب شيعه مانند امراى بنى عباس، امراى مصر و شام، امراى عثمانى در بعلبك، امراى مغول و امراى سلاطين غير شيعى هند است. از جمله اين افراد هستند: على بن يقطين كوفى امير سفاح و منصور، عبدالله نجاشى امير منصور بر اهواز و آل طاهر امراى مأمون.[۱۳]

    فصل سوم، در حالات امراء دوره سلاطين موافق مذهب شيعه مانند امراء بنى حمدان، امراى كاكويه، امراى ايلخانى، امراى سربداريه و امراى صفويه.[۱۴]

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب در انتهاى كتاب آمده است.

    مترجم گاه با اجازه و تصويب مؤلف از ترجمه بخشى از مطالب كتاب صرف‌نظر نموده است؛ مثلاً از شرح حال نقباء صرف‌نظر نموده به ذكر حالات صدور و شيخ‌الاسلام‌هاى معاصر سلاطين صفويه پرداخته است.[۱۵]

    پاورقى‌ها بيشتر به ذكر منابع -و البته در بسيارى از موارد بدون ذكر صفحه- اختصاص يافته است.

    پانویس

    1. مقدمه مترجم، ص1
    2. همان
    3. همان
    4. مقدمه نويسنده، ص3
    5. متن كتاب، ص20-26
    6. همان، ص41
    7. همان
    8. همان، ص42-43
    9. همان، ص47-49
    10. همان، ص79
    11. همان، ص105
    12. همان، ص125-133
    13. همان، ص138-140
    14. همان، ص180-194
    15. همان، ص105

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.