الحاشية علی إلهيات الشرح الجديد للتجريد

    از ویکی‌نور
    الحاشیة علی إلهیات الشرح الجدید للتجرید
    الحاشية علی إلهيات الشرح الجديد للتجريد
    پدیدآورانعابدی، احمد (محقق)

    نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد (نویسنده)

    قوشچی، علی بن محمد (نویسنده)

    مقدس اردبیلی، احمد بن محمد (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرالشرح الجدید للتجرید

    تجرید الکلام فی تحریر عقاید الاسلام. شرح

    شرح تجرید الاعتقاد. شرح
    ناشردفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم، مرکز انتشارات
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1377 ش یا 1419 ‌‎ق
    چاپ2
    شابک964-424-409-5
    موضوعقوشچی، علی بن محمد - 879ق. شرح تجرید الاعتقاد - نقد و تفسیر

    نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد، 597 - 672ق. تجرید الکلام فی تحریر العقاید الاسلام - نقد و تفسیر

    کلام شیعه امامیه
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏210‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏6‎‏ ‎‏ت‎‏30278‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الحاشية على الهيات الشرح الجديد للتجريد، تألیف مقدس اردبيلى، شرحى بر «شرح تجريد العقائد»، معروف به «شرح جديد» از علاءالدين على بن محمد قوشچى است. شرح قوشچى در ميان سائر شروح تجريد العقائد از اهميت ويژه‌اى برخوردار است، زيرا وى در اين كتاب پس از شرح عبارت‌هاى خواجه، به دفاع از اعتقادات اهل سنت پرداخته و اعتراضات خود را بر استدلال‌هاى خواجه نصير بيان كرده است. كتاب او در واقع جرح تجريد مى‌باشد، به همين جهت اين كتاب به ميدان برخورد آراء اهل سنت و شيعه تبديل شده است.

    پس از قوشچى مدت‌ها كتاب او به عنوان متن درسى كلامى در حوزه‌هاى علمى شيعه مطرح بوده و عدۀ زيادى از عالمان و متكلمان شيعه و سنى به نوشتن تعليقه و حاشيه بر آن همت گمارده‌اند. محقق اردبيلى نيز ضمن تدريس اين كتاب به نوشتن حاشيه و نقد كلمات قوشچى پرداخته است.

    كتاب «الحاشية على الهيات الشرح الجديد للتجريد» را مى‌توان مهمترين اثر كلامى محقق اردبيلى محسوب كرد. او در اين كتاب گاهى كلمات قوشچى را مورد نقد قرار مى‌دهد و گاهى به نقد كلام خواجه نصير مى‌پردازد.

    لذا از اين كتاب هم به تعليقه تجريد تعبير شده است و هم به حاشيه بر الهيات شرح جديد.

    ساختار و گزارش محتوا

    مؤلف مطالب كتاب را حول چهار مقصد از مقاصد تجريد(مباحث مربوط به الهيات) بيان مى‌كند و از او حاشيه‌اى بر مقصد اول و دوم كتاب تجريد(مباحث امور عامه) در دست نمى‌باشد.

    چهار مقصدى كه مؤلف حول آنها بحث مى‌كند، عبارتند از:

    1. المقصد الثالث في اثبات الصانع تعالى و صفاته: مؤلف در اين مقصد نظر شيعه را در مورد صفات ثبوتيه، سلبيه و افعال خداوند تقرير مى‌كند و عدالت حضرت حق جل جلاله را اثبات مى‌كند.
      او در مورد علم خداوند اشكالى را مطرح مى‌كند كه علم خدا، به حوادث قبل از حدوث نمى‌تواند، حضورى باشد. زيرا آن زمان چيزى نبود تا حاضر باشد و اصلا شىء معدوم نمى‌تواند حاضر باشد. از سوى ديگر نمى‌تواند حصولى باشد، چون مستلزم ارتسام صور است، در ذهن خداوند جل جلاله و اين در خدا متصور نيست. او در جواب از اين اشكال نظر محققین از عرفاء را تأييد كرده كه علم خداوند علم اجمالى در عين كشف تفصيلى است.
    2. المقصد الرابع في النبوة: اين مقصد به مباحث نبوت عامه، همچون «حسن بعثت، وجوب بعثت، وجوب عصمت، كرامات، معجزات» و به مباحثى از نبوت خاصه اختصاص يافته است.
      او در مورد مسأله سهو النبى كه يكى از مهم‌ترين اختلافات بين شيخ مفيد و شيخ صدوق است با اين‌كه اعتراف مى‌كند، اصحاب رواياتى را كه دلالت بر سهو النبى دارد، قبول نمى‌كنند؛ اما ظاهر كلامش اين است كه اين مسأله را قبول مى‌كند.
    3. المقصد الخامس في الامامة: بحث امامت مهم‌ترين و مفصل‌ترين بخش اين كتاب است. مؤلف در اين بخش تمام سخنان قوشچى را به دقت نقل، نقد و بررسى كرده است. او علاوه بر قوشچى سخنان فخر رازى را هم از كتاب اربعين نقل و آنها را مورد نقد قرار داده است. او در اين بخش از دلائل عقلى و نقلى مورد قبول در نزد اهل سنت استفاده كرده و صحت مذهب شيعه را اثبات مى‌كند. وى ابتداء با دلائل عقلى و با استفاده از روايات كتاب كافى وجوب نصب امام و لزوم وجود امام را بيان كرده، سپس به وجوب عصمت در امام مى‌پردازد و به اشكالات اهل تسنن جواب مى‌دهد. او مى‌گويد من معتقدم، اگر شخصى الان مسلمان شده و بخواهد مذهبى را براى خود تعيين نمايد، يقينا اگر در اين نكته تأمل كند كه پيامبر(ص) على(ع) را تربيت كرده و به ازدواج او با فاطمه(س) و برادريش با رسول خدا(ص) و داشتن فرزندانى؛ چون حسن و حسین(ع) توجه كند، بدون هيچ ترديد يقين خواهد كرد كه حق با امیرالمؤمنین(ع) و اهل‌بيت او است. برخى از عنوان‌هاى مباحث بخش امامت عبارتند از: شرح عبارت‌هاى تجريد دربارۀ امامت امیرالمؤمنین(ع) و مطاعن خلفاى ثلاثة، بيان افضليت امیرالمؤمنین(ع) بر جميع صحابه، سن امیرالمؤمنین(ع) هنگام ايمان آوردن، شك‌هاى فخر رازى در افضليت امیرالمؤمنین(ع) و پاسخ از آنها، ادلۀ بيست‌گانۀ شيعه بر امامت امیرالمؤمنین(ع)، ده دليل رازى بر امامت ابوبكر و پاسخ از آنها، ادلۀ امامت ائمه اثنی‌عشر(ع) از طريق اهل سنت و شيعه، اخبار غيب، علت انحراف صحابه از امامت على(ع)، آتش زدن در خانه حضرت فاطمه(س)، امام زمان(عج) و مسأله طول عمر.
    4. المقصد السادس في المعاد: مباحث مهمى كه در اين مقصد بحث مى‌شود، عبارتند از: امكان خلق عالم آخر، صحة العدم على العالم، وجوب المعاد الجسمانى، الثواب و العقاب، الاحباط و التكفير، خلود الكفار و انقطاع عذاب اصحاب الكبائر، جواز العفو، الشفاعة، وجوب التوبه، عذاب القبر، الامر بالمعروف و النهى عن المنكر.
      مؤلف ملاك احتياج را در اين مقصد همچون فلاسفه امكان دانسته است. او گرچه در مبحث قدرت به روش متكلمين مشى كرده است و ملاك احتياج را حدوث دانسته، اما در اين مبحث ملك حاجت را امكان مى‌داند.

    ويژگى‌هاى كتاب

    1. محقق اردبيلى و تلاقى عقل‌گرايى و نقل‌گرايى: محقق اردبيلى گاهى، چون يك فيلسوف عقلگرا وارد بحث مى‌شود و هرچه برخلاف عقل پيدا مى‌كند، به توجيه و تأويل آن مى‌پردازد؛ مثلاًدر بحث رؤيت خداى متعال مى‌گويد چيزى كه جهت و مكان ندارد، از بديهيات است كه او را نمى‌توان ديد، بنابراین مقصود از رؤيت خدا ادراك علمى و انكشاف تام مى‌باشد نه رؤيت با چشم و اگر چيزى در شرع خلاف آن يافت شد، بايد آن را توجيه نمود. وى مكررا رؤيت را كناية از علم تام ضرورى مى‌داند.
      و يا مى‌گويد امور خارق العاده اختصاص به ممكنات دارند و چيزى كه محال عقلى است، هرگز اعجاز يا خرق عادت به آن تعلق نمى‌گيرد. او در بحث كلام نفسى در پاسخ اشاعره كه آن را قبول داشته و مى‌گويند: كلام نفسى قديم است نه خبر و انشاء، مى‌گويد اين مثل آن است كه كسى بگويد، جنس بدون فصل وجود داشته باشد. كلام نفسى را به جنس منطقى و خبر يا انشاء بودن آن را به فصل تشبيه كرده است. در بحث تشخص و تعين واجب تعالى همچون يك فيلسوف وارد بحث شده است. گاهى هم محقق اردبيلى نقل‌گرا شده و همچون اخباریون بحث مى‌كند؛ مثلاًوحدانيت خداى متعال را با دليل نقلى اثبات مى‌كند.
      قدرت خداى متعال را نيز با استدلال‌هاى شرعى و نقلى بيان مى‌كند. حتى اثبات وجود خداى متعال را از راه كلام پيامبر اثبات مى‌كند.
    2. ظرافت‌ها و دقت‌ها: دقت‌هاى محقق اردبيلى در اين كتاب بسيار زياد است؛ مثلاًگاهى كلام خواجه نصير را طورى شرح و تفسير مى‌كند كه اصلا اشكالات قوشچى بر آن وارد نباشد، بلكه ثابت مى‌كند كه قوشچى مراد خواجه را نفهميده است. او در بحث كلام خدا پس از بيان آن كه صدق متكلم بر خدا دليل آن نيست كه مبدأ؛ يعنى تكلم نيز در او باشد، نتيجه گرفته است كه هيچ يك از معتزله و اشاعره، اصل مطلب و مدعا را متوجه نشده‌اند و تسليم شدن معتزله در مقابل اشاعره بى‌وجه است. او علاوه بر نقد كلمات قوشچى گاهى به نقد كلمات خواجه نصير مى‌پردازد.
    3. بحث‌هاى اصولى: مؤلف در اين كتاب در موارد زيادى به بحث‌هاى اصولى پرداخته است؛ مثلاً«بحث مفهوم لقب و اين كه مفهوم لقب اضعف مفاهيم است، خطاب مشافهه و محال بودن خطاب به معدومين، حجيت ظواهر قرآن، اجتماع امر و نهى، قياس فقهى و شرائط آن، اجماع مركب، وجوب مقدمۀ واجب، حسن و قبح عقلى و دليل عقلى بر احكام، تخصيص قرآن به خبر واحد.
    4. تأثر مؤلف از افكار عرفاء: مؤلف در مواردى از افكار عرفاء متأثر شده است:
      الف: وحدت وجود: علامۀ طهرانى در طبقات اعلام الشيعه مى‌گويد «شيخنا المقدس المولى احمد بن محمد الاردبيلى... له حاشية على الهيات الشرح الجديد للتجريد تأليف على بن محمد القوشجى المتوفى 879 فرغ من الحاشية 13-14-989 الفها باسم ولده ابى الصلاح تقى‌الدين محمد و قد ذهب المقدس فيها الى القول بوحدة الوجود». منشأ اين تصور علامه طهرانى را مى‌توان عبارات ذيل عنوان كرد«هذا كله معقول اذا لم يكن الوجوب و الوجود واحدا و قد مر بل ادعى البديهة في انهما واحد... و بالجملة حقيقة الواجب عين الوجود و الوجود الموكد الذى هو الوجوب واحد» و «ان الوجوب واحد فانه وجود موكد و الوجود واحد كمامر».
      محقق اردبيلى در اين عبارات معناى حقيقى وجود را همان ذات اقدس الهى دانسته و مفهوم وجود را كه امرى اعتبارى و انتزاعى است، وجه او دانسته و مى‌گويد «فهو معلوم الوجه دائما و كنهه و حقيقته غير معلوم». وجود و وجوب را متحد دانسته و مى‌گويد، وجود امر واحد است و تنها اوست كه حقيقت دارد و آن عين ذات مقدس خداوند متعال است. اين همان وحدت وجود مى‌باشد. محقق اردبيلى از يك‌سو قائل به اصالت ماهيت و اعتبارى بودن وجود شده است. و از سوى ديگر ذات واجب متعال را عين وجود حقيقى مى‌داند. شايد از اين كلام بتوان همان قول منسوب به ذوق المتألهين را استنباط كرد كه معتقدند به اصالت وجود در واجب تعالى و اصالت ماهيت در ممكنات و احتمال دارد كه او در اين جا مى‌خواسته از نظريه اصالت ماهيت به اصالت وجود برگردد.
      ب: از مواردى كه مى‌توان گفت مقدس اردبيلى از افكار عرفاء متأثر شده است، مسألۀ علم خداوند به حوادث قبل از حدوث آنها مى‌باشد. او مى‌گويد «يمكن أن يقال كما يقوله بعض المتصوفة ان الله تعالى عالم بالأشياء كلها و علمه امر مجمل فيما لم يزل و يتفصل فيما لا يزال فيحدث حادث بالفعل و يصير العلم به علما مفصلا فعليا و كأنه لازمان و لا عدم بل الامور حاصلة في علمه اجمالا و انما لم يحصل في الان موجودا بالفعل لعدم اتيان الزمان كما ان عنده لا مكان ابعد و اقرب و لا زمان ماض و لا حال و لا استقبال».
    5. تعصب نداشتن در مسائل علمى و اعتقادى: او قوشچى را در موارد عديده‌اى متهم مى‌كند به اين كه با تعصب به مسائل مى‌نگرد يا از گذشتگان تقليد مى‌كند و يا خود را به غفلت مى‌زند، او سفارش و نصيحت مى‌كند كه انسان در مسائل علمى و اعتقادى بايد آزادانديش باشد و خود را گرفتار خرافات ننمايد، او براى اثبات حقانيت اعتقادات خود در مقابل اهل تسنن از كتاب‌هاى خودشان عليه آنها استدلال مى‌كند؛ اما اهل سنت براى اثبات مدعایشان از كتاب خودشان دليل مى‌آورند كه در نزد شيعه اعتبارى ندارند.
    6. مطلق و يا نسبى بودن اخلاق: يكى از مباحث مهمى كه در اين كتاب به آن پرداخت شده، همين مسأله است. اگر دروغى كه قبيح است در مواردى جائز شود، موجب مى‌شود كه قائل به نسبيت اخلاق شويم كه چنين اخلاقى پذيرفتنش برابر با رد آن هست. محقق اردبيلى در اين مورد مى‌گويد «بعضى معتقدند دروغ دائما و در هر شرائطى بد است، حتى اگرچه موجب نجات جان انسانى گردد و راست گفتن دائما و در هر شرائطى خوب است، گرچه سبب به خطر افتادن جان انسانى باشد. بعضى معتقدند كه دروغ مصلحت‌آميز هم خوب است و هم بد، و حسن و قبح يا ثواب و عقاب هر دو در آن جمع شده است كه در اين صورت حكم شرعى تابع اقوى الملاكين مى‌باشد.» سپس مى‌گويد، حق آن است كه گفته شود، اشكال در صورتى وارد است كه حسن و قبح مربوط به ذات فعل و صدق و كذب باشد؛ اما قول صحيح آن است كه حسن و قبح مربوط به اعتبارات و امور عارضى است كه لازمۀ ذات عمل نيستند و دروغ مطلقا قبيح نيست، بلكه دروغى كه ضرر داشته باشد، قبيح است. راست گفتن هم مطلقا و هميشه حسن نيست، بلكه راست گفتنى كه نفع داشته باشد حسن و با مصلحت است. وى براى تأييد اين مطلب مسأله نسخ را شاهد مى‌آورد.

    نسخه شناسى

    گرچه برخى از عبارت‌هاى اين كتاب در حاشيه شرح تجريد العقائد چاپ سنگى آمده بود؛ اما قبل از تاريخ 1416ق به صورت كامل چاپ نشده است.

    اين كتاب براى اولين بار توسط انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزۀ علميه قم و با تصحيح و تحقيق آقاى احمد عابدى در سال 1416ق به چاپ رسيده و همين نسخه چند مرتبه تجديد چاپ شده است. اين كتاب در سال‌هاى 1417 و 1418ق به عنوان كتاب سال انتخاب شده است.

    مؤلف در مقدمۀ كتاب ابتداء به تعريف و تطور علم كلام پرداخته، سپس جايگاه محقق طوسى و كتاب تجريد را بيان مى‌كند و بعد شرح قوشچى بر اين كتاب را معرفى كرده، سپس به طور خلاصه حاشيۀ محقق اردبيلى را بر شرح قوشچى معرفى مى‌كند.

    محقق معمولا در همۀ موارد آيات، روايات و اقوالى كه در متن كتاب آمده است را به مصادر اصلى آدرس مى‌دهد، بلكه گاهى چند منبع ديگر نيز بر آنها مى‌افزايد.

    كتاب داراى فهرست آيات، احاديث، اعلام، كتب، فهرست افكار رئيسى و اصطلاحات و مفردات فنى، فهرست اشعار، فهرست فرق قبائل و جماعات، فهرست امكنه و ازمنه، مصادر تحقيق و فهرست موضوعات مى‌باشد.

    اين كتاب در يك جلد و 584 صفحه به چاپ رسيده است.