دیوان انوری

    از ویکی‌نور
    ‏انوری
    دیوان انوری
    پدیدآورانانوري، محمد بن محمد (شاعر) نفیسی، سعید (مصحح و مقدمه نويس)
    عنوان‌های دیگرانوري ديوان انوري
    ناشرسکه
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1364ش,
    زبانفارسي
    تعداد جلد1
    کد کنگره

    دیوان انوری، اثری در شرح احوال و اشعار اوحدالدین محمد بن محمد انوری ابیوردی مشهور به انوری است. دیوان انوری با مقدمه و تصحیح سعید نفیسی منتشر شده است.

    ساختار

    کتاب، مشتمل بر مقدمه‎ای به قلم سعید نفیسی در شرح احوال و آثار انوری است. پس از آن به‎ترتیب قصاید، مقطعات، غزلیات و رباعیات شاعر ارائه شده است.

    گزارش محتوا

    سعید نفیسی در مقدمه‎اش بر کتاب با استفاده از منابع مختلف به بررسی شرح احوال و آثار انوری پرداخته است. او معتقد است نخستین کتابی که ذکری از انوری در آن هست «لباب الألباب» محمد عوفی است که در حدود 618ق، تألیف کرده است [۱]‏. همچنین جامی در بهارستان نوشته است: «انوری، رحمه الله، حکیمی کامل و فصیح و فاضل بود. حسن شعر و لطف نظم، شمه‎ای است از علو حال او و خالی است از جمال و کمال او. سخنان او مشهور است و دیوان او مسطور...»[۲]‏.

    بین سخن‎سرایان ایرانی کـه از آغـاز نـشأت زبان فارسی دری تا پایان قـرن شـشم بـرخاسته‎اند، انوری ابیوردی به‎خاطر خصائصی‎ چند‎ از‎ دیگران ممتاز است. نخست آنکه وی از دانش‎های عصر خود‎ مخصوصاً هیئت و نجوم به ‎مقدار قابل توجهی برخوردار بـوده اسـت و ایـن امتیاز موجب می‎شود که گذشته از مقام بلندی‎ کـه‎ در‎ شـعر فارسی دارد، او را در زمره دانشمندان بشمار آورد. دوم‎ آنکه‎ انوری تقریباً در پایان عصری می‎زیسته است که در آن عصر قصیده‎سرایی یا بهتر بگوییم مـدیحه‎سرایی‎ پس از‎ آنـکه به اوج ترقی و غایت کمال رسیده بود، رو به انحطاط می‎نهد. پایان عـمر‎ انوری‎ در‎ نیمه دوم قرن ششم هجری است و هرچند نمی‎توان گفت سال‎های بین 485 به بعد‎ را‎ دیده‎ و شاهد قران معروفی کـه گـویند خـود آن را پیش‎بینی کرده، بوده است، اما به احتمال قوی‎ در‎ اوایل نیمه دوم قـرن شـشم درگذشته است. پس از وی شاعری که در‎ مدیحه‎سرایی‎ به‎ سبک خراسانی به پایه او یا شاعران پیش از او برسد، برنخاست.

    سوم یـعنی امـتیازی‎ کـه‎ او را کاملاً از همگنان مشخص می‎دارد این است که انوری شاعری مدیحه‎سرا‎ به مفهوم‎ واقـعی‎ کـلمه اسـت. شاعری است که هدف او ستودن ممدوح و راضی نگاهداشتن اوست. نان خود را‎ در‎ ستایش کسان مـی‎جسته اسـت و چـون در مدیحه‎سرایی مشارکانی از شاعران متقدم و همکاران‎ یا‎ هم‎چشمانی‎ از معاصران خود داشته، کوشیده است تا در سـتایش مـمدوح مضمون‎هایی بیافریند که گذشتگان و یا‎ هم‎دوره‎هایش‎ آن را‎ نگفته باشند[۳]‏.

    انوری از اینکه بـه‎صراحت بـگوید که مداحی او به‎خاطر‎ صلت‎ستانی‎ است باکی ندارد؛ چنان‎که در‎ ضمن‎ قطعه‎ای‎ به ممدوح خـود مـی‎گوید‎:

    هزار‎ مدح شکرطعم وصف‎ تو‎ گـفتم‎کـز او نـگشت مرا تازه یک صبوح فتوح[۴]

    و در قطعه دیـگر مـی‎گوید:

    اندرین‎ عصر‎ هرکه شعر بردبه امید صلت بر‎ ممدوح
    چار آلت‎ ببایدش‎ ورنـه‎‎ گـردد از رنج و غم‎ دلش مجروح
    دانش خـضر و نـعمت قارون‎ صـبر ایـوب و زنـدگانی نوح[۵]

    و هنگامی که از ممدوح صلتی‎ دریـافت‎ نـمی‎کند، می‎گوید:

    چو آبروی نیفزایدم ز مدح‎ و غزل‎‎ چرا‎ به‎ آتش‎ فکرت همی بـکاهم‎ روح
    عنان طبع از این پس کشیده خواهم داشـت‎ اگر گشاده نبـینم در قـبول و فتوح[۶]

    و از‎ اینکه‎ حرفت‎ خود و هـمکاران خـویش را گدایی نام نهد‎ شرمسار‎ نیست‎:

    سؤالکی‎ است‎ در‎ این حالتم به‎ غایت لطف گـمان بـنده چنان است کان نه نازیباست
    ز غـایت کـرم تـو است یا ز خـامی مـن که با گناه چـنین مـنکرم امید عطاست
    بدین دقیقه‎ که گفتم گمان کدیه مبر به بنده گرچه گدایی شـریعت شـعراست[۷]

    همین طمع صلت است کـه انـوری را به آفـریدن مـضمون‎هایی نـو و یا بهتر بگویم مـبالغت‎های آمیخته به اغراق وامی‎دارد و ممدوح‎ خود را به صفاتی می‎ستاید که مدیحه‎سرایان پیشین نگفته‎اند:

    وجود بی‎کف تـو تـنگ عیش بود چنان‎ که امن و سـلوت مـی‎خواند مـن و سـلوی را
    وجـوه جود تو رایـج فـتاد اگرنه‎ وجود‎به نیمه بازِ قضا می‎فروخت اجری را
    زهی روایح جودت ز راه استعداد امید شرکت احیا فـکنده مـوتی را[۸]

    وی شاعری متفاضل و مداح است که‎ خصیصه‎ مشترک‎ بیشتر شاعران هم‎عصر اوست. بـا تـوجه‎ به‎ سلیقه حاکمان آن روزگار که علاقه داشتند شاعران آنها را مدح و ستایش کنند‎ و به‎ سبب بی‎توجهی به فضل و دانش‎ و وضعیت‎ اقتصادی نابسامان‎، شاعران‎ ناگزیر‎ بودند با مداحی امرار معاش کـنند[۹]‏.

    انوری اذعان می‎کند به دلیل‎ مدح‎ «هرکس» شعر او باطل است. «انوری ناگاه درمی‎یابد‎ که‎ تمام ذوق و اندیشه‎اش به‎ناچار حول سه موضوع مـدح، عشق جسمانی‎ و هزل‎ چرخیده است؛ با تلخی و تندی‎ تمام‎ می‎گوید که‎ مردمان‎! مرا‎ پیامبر شعرهای باطل بدانید؛ چراکه سی سال‎ تمام‎ شعر بیهوده گفتم و بیهوده شعر گفتم و دریغا که کیمیای شـعر فـروختم و افلاس‎ گرفتم‎«. انوری بالغ بر‎ سی سال به مدح سلطان‎ سنجر‎ پرداخته و زندگی مرفهی داشته است‎.

    ز شعر باطل هرکس زبانم نمی‎گفته است حقی تا به اکنون
    کسی که مدت‎ سی‎ سـال‎ شعر باطل گفت خدای‎ بر همه کامیش داد پیــــــروزی[۱۰]

    انوری خود را شاعری روان‎طبع و باریک دانسته و شعر خـود‎ را‎ شعری بی‎خلل و خاطر خود را چون‎ آتش‎ و زبان خود‎ را‎ چون‎ آب روان دانسته است‎ و از اینکه ممدوح درخور قصاید مدحی و معشوقی در شأن غزل‎های عاشقانه او نیست، دریغ‎ و افسوس‎ می‎خورد و می‎گوید:

    خاطری چون آتشـم هسـت‎ و زبـانی‎ همچو‎ آب‎ فکرت‎ تیز و ذکــاء نیک‎ و شعر‎ بی‎خلل
    ای دریغا نیست ممدوحی سزاوار مدیحوی دریغا نیست معشوقی سزاوار غزل

    و شاید‎ به‎ استناد‎ به همین شعر خود اوسـت کـه قـزوینی‎ در‎ «آثار البلاد»‎ شعر‎ انوری‎ را‎ «روان‎تر از آب» توصیف کرد و آن را هم‎پایه شعر ابوالعتاهیه در ادب عربی دانسته است[۱۱]‏.

    مهم‎ترین شیوه سخن‎سرایی انوری در‎ شعر همان ابداع سبک نزدیک کردن زبان و بیان شـعری بـه زبـان محاوره عمومی و زبان تخاطب بوده است؛ سبکی که پس از یک قرن سیر تکاملی بـه‎صـورتی عـالی و خوش‎تراش‎ بر‎ زبان سعدی شیرازی جلوه کرد. استفاده از زبان محاوره در شعر انـوری جـایگاه خـاصی دارد؛ او رسوم گذشتگان را در شعر خود وارد کرد. فزون بر‎ آن‎ خود طریقه‎ای تازه در شعر ابداع کـرده اسـت؛ به شیوه‎ای که بر زبان تخاطب اتکا دارد و ساده و بی‎پیرایه است و گاه سخن‎ وی‎ هـمراه بـا اصـطلاحات فلسفی، علمی‎، مضامین‎ دقیق و تشبیهات و استعارات فراوان می‎شود و گاه به حد و درجه‎ای از سادگی مـی‎رسد کـه با محاورات معمول و عادی همراه می‎گردد. انوری سادگی و روانی کلام‎ خود‎ را با خـیالات دقـیق‎ غـنایی‎ به هم آمیخته و غزل‎های بسیار زیبا و مطبوع و دل‎انگیز پدید آورده است و مانند ظهیر فاریابی عمل کـرده و آن را پیش از ظـهور سعدی به اوج رسانیده است و راه را‎ برای‎ خیالات دقیق و مضامین عالی سعدی هموار سـاخته اسـت[۱۲]‏.

    وضعیت کتاب

    کتاب، فاقد فهرست مطالب است و تنها در انتهای آن، نمایه الفاظ یا به تعبیر نویسنده، فهرست نام‎های خاص ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، صفحه سه
    2. ر.ک: مقدمه، صفحه پنج
    3. ر.ک: شهیدی، سید جعفر، ص42
    4. ر.ک: همان، ص43
    5. ر.ک: همان
    6. ر.ک: همان، ص44-43
    7. ر.ک: همان، ص44
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: محسنی‎نیا، ناصر؛ حکیما، فاطمه، ص46
    10. ر.ک: همان، ص52-51
    11. ر.ک: همان، ص46
    12. ر.ک: همان، ص47-46؛ مقدمه، صفحه هشت

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. محسنی‎نیا، ناصر؛ حکیما، فاطمه، «تبیین نظریه‎ی ادبی انوری ابیوردی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، فنون ادبی، پاییز و زمستان 1394، شماره 13، صفحه 43 تا 70.
    3. شهیدی، سید جعفر، «محتویات دیوان انوری»، پایگاه مجلات تخصصی نور، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، فروردین 1350، شماره 75، صفحه 41 تا 54.

    وابسته‌ها