دره نادره: تاریخ عصر نادرشاه

    از ویکی‌نور
    دره نادره: تاریخ عصر نادرشاه‏
    دره نادره: تاریخ عصر نادرشاه
    پدیدآوراناسترآبادی، محمدمهدی بن محمدنصیر (نويسنده) شهیدی، جعفر (اهتمام)
    عنوان‌های دیگرتاریخ عصر نادرشاه
    ناشرشرکت انتشارات علمی و فرهنگی
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1384 ش
    چاپ3
    شابک964-445-716-1
    موضوعایران - تاریخ - افشاریان، 1148 - 1218ق.

    نادر افشار، شاه ایران، 1100 - 1160ق.

    نثر فارسی - قرن 12ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏1265‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏5‎‏د‎‏4

    دره نادره: تاریخ عصر نادرشاه، نوشته ميرزا مهدى‌خان استرآبادى، به اهتمام جعفر شهيدى

    اين اثر كه نثرى مصنوع و متكلفانه دارد، به تاريخ‌ايران‌از آغاز روى كار آمدن نادر شاه تا كشته شدن او در فتح‌آباد قوچان‌و روى‌دادهاى يك ساله ايران پس از مرگ وى مى‌پردازد. انگيزه اصلى نويسنده را خودنمايى مترسلانه دانسته‌اند، اما به هر روى گزارش‌هاى تاريخى سودمند و درخورى نيز در نوشته وى مى‌توان يافت و كتابش را بر اثر انبوهى و انباشتگى واژگان ديرياب فارسى و تازى و آيات و احاديث و امثال و اشعار عربى و برخوردارى از صنايع لفظى گوناگون و كرشمه‌كارى‌هاى مُنشيانه، «نادره نادرات» خواند.

    ساختار

    گفته‌اند كه اين كتاب دشوارترين و متكلفانه‌ترين متن به نثر مصنوع فارسى به شمار مى‌رود؛ زيرا نويسنده خود به انگيزه پديد آوردن چنين نثرى به نوشتن آن پرداخته و تاريخ‌نويسى نزد او از اهميت كم‌ترى برخوردار بوده است. از زمان پيدايى اين اثر (كمابيش سه سده)، گاهى اديبان و فاضلان روزگار بدان روى آورده و گاهى از آن دورى كرده‌اند. روزگارى اين كتاب قبله نامه‌نويسان بوده است و روزى آماج طنز و ريشخند متعلمان. اگرچه زمانى واژگان دره نادره را براى چيره‌دست شدن در املا از بر مى‌كردند و بخش‌هايى را از آن در نامه‌ها مى‌گنجاندند، ديرى نگذشت كه همان جملات را «ترّهات» يا «تطويل بلاطائل» خواندند و نويسنده آنها را سفيهى خودخواه و ديوانه‌اى ياوه‌سرا برشمردند. بارى، هر اديب و مترسلى خود را از ورق زدن اين كتاب و خواندن آن بى‌نياز نمى‌داند و اثر خامه ميرزا مهدى‌خان را همچون ديگر متن‌هاى مصنوع مانند مرزبان‌نامه، سندبادنامه، نفثة المصدور و تاريخ وصاف مى‌خواند.

    نثر كتاب يك‌نواخت نيست و به گفته مصحح دانش‌مند كتاب، آن را در فصاحت همچون متون ادبى سده ششم نمى‌توان دانست و حتى نفثة المصدور در جاهايى بر آن مى‌چربد. ديدگاه يا داورى نويسنده را درباره كسانى كه شرح حالشان را مى‌نويسد يا ديدگاهش را درباره روى‌دادهايى كه پيش مى‌آيد، از شعرهاى عربى يا آيات و روايتى كه در متن كتابش مى‌گنجاند، به نيكى مى‌توان فهميد؛ چنان‌كه در «بيان تسخير قندهار» و راندن افغانان از آن‌جا، سخنش را چنين آغاز مى‌كند: «فانظر كيف كان عاقبة المفسدين». البته گفتارهاى صريح او نيز درباره دشمنان نادر شاه يا توصيف شاهان افشارى به‌ويژه نادر كم نيست.

    گزارش محتوا

    به گفته برخى از تاريخ‌پژوهان، نيمى از صفحات اين كتاب حاشيه و تفسير كلمات متن به شمار مى‌رود و نويسنده بيست برابر بيش‌تر از آنچه در خور گفتن بوده، لفظ و كلام به جاى تاريخ به خورد خواننده داده و بيش از اينكه نشان‌دهنده چهره تاريخى نادر شاه و بازگو كننده كشاكش‌هاى نظامى و سياسى او باشد، زمينه‌اى براى خودنمايى‌ها و تردستى‌هاى ادبى خود فراهم آورده است. از اين‌رو، درون‌مايه گزارش‌هاى تاريخى دُره، اندك مى‌نمايد. نخستين عنوان كتاب پس از ديباچه بلند و دشوار آن، به «اختلال ممالك ايران» اشاره مى‌كند و از چگونگى چيرگى افغانان بر اصفهان گزارش مى‌دهد.

    جلوس طهماسب شاه و پايان يافتن دوران پادشاهى محمود افغان و نشستن اشرف افغان در جاى او و كشته شدن خاقان، درون‌مايه گزارش‌هاى بعدى كتاب است. نويسنده هم‌چنين به دگرگونى احوال نادرشاه و تصرف مشهد مقدس و بر پايى نهضت «رايات همايون» به سوى هرات اشاره مى‌كند و با توصيف چگونگى تسخير اصفهان و فتح اروميه و تبريز و پس از آن جنگ ابراهيم خان با افغانان و شكست خوردنش، از بازگشت سپاه نادر به خراسان خبر مى‌دهد.

    گزارش درباره ازدواج كسانى مانند رضاقلى ميرزا، جنگ و صلح شاهان افشارى با دشمنانشان، رسيدن افراد به پادشاهى يا عزل و كشته شدن آنان، لشكركشى‌هاى نادر به هند و بخارا و خوارزم و ديگر فتوحات و تصرف‌هايى كه در دوران افشاريان رخ داد، شرح حال جانشينان وى و ويژگى و شمار فرزندان و بازماندگان آنان، كشته شدن نادر و سرانجام پادشاهى على‌شاه و جلوس شاهرخ ميرزا در خراسان و ابراهيم‌خان در تبريز، مهم‌ترين بخش‌هاى كتاب به شمار مى‌روند. برخى از روى‌دادها مانند «تذهيب قبه نجف» يا توصيف مكان‌هايى مانند قلعه كلات، در پى اين مباحث اصلى آورده شده‌اند.

    گزارش‌هاى نويسنده درباره جنگ‌هایى كه در آن دوران روى داده است، كمابيش تصويرى نمايان و نيكو از چگونگى مراودات سياسى و برنامه‌هاى درازمدت شاهان افشار به‌ويژه نادر، پيش روى خواننده مى‌نهد و او را از حوادث خُرد و گفت‌وگوها و كارهاى تأثيرگذار در اين روى‌دادها آگاه مى‌كند.

    وضعيت كتاب

    مصحح محترم، 552 حديث و آيه اين اثر را از كتاب‌هاى كهن عربى و فارسى بيرون آورده و سرايندگانِ450 شعر عربى و 120 شعر فارسى آن را شناسانده و معناى آنها را نوشته و افزون بر اينها، درباره روستاها و جاهاى گم‌نام و لغات دشوارش توضيح داده و از اين‌رو، نسخه تصحيح شده اين اثر خود به فرهنگى كوچك درباره واژگان سخت و شگفت بدل شده است.

    دُره نادره مانند كتاب‌هاى هم‌سان آن، اثرى نوآورانه نيست و نويسنده در تحرير اين كتاب از آثار داراى نثر فنى و مصنوع پيش از خود تأثير پذيرفته است. نويسندگان سده‌هاى ششم با توانايى و چيره‌دستى كامل بر ادب پارسى و عربى، مى‌كوشيدند كه اقتباس و تقليدشان به آسانى فهميده نشود، اما تقليد و تأثر در عبارت‌هاى دُره آشكار است و خواننده به نيكى آن را در مى‌يابد. نويسنده بيش‌تر از تجزيه الامصار و تزجيه الاعصار معروف به تاريخ وصاف نوشته عبدالله بن فضل‌الله (وصاف الحضره) تأثير پذيرفته است. به گفته مصحح كتاب، هيچ‌يك از فاضلان و اديبان سده معاصر دره را به شيوايى عبارت يا استوارى جملات و بلاغت آن نستوده، بلكه نويسنده‌اش را نكوهيده‌اند؛ چنان‌كه تدريس و مطالعه آن با شوق و رغبت همراه نبوده است.

    مصحح محترم اطلاعات نسخه‌شناختى كتاب را در مقدمه سودمند و درازدامنش بر آن عرضه مى‌كند. معناى واژگان دشوار و ديرياب و شمارى از نسخه‌بدل‌هاى اثر، در پانوشت‌ها آمده و فهرستى بلند از درون‌مايه كتاب، امثال و احاديث، شعرهاى عربى و فارسى و نمايه نام‌هاى كسان و جاى‌ها و قبيله‌ها و كتاب‌ها و فرهنگ لغات آن در پايان عرضه شده است. استدراك وى درباره منابع برخى از احاديث كتاب نيز زمينه را براى پژوهندگان فراهم‌تر مى‌سازد.

    ويژگى‌هاى نثر كتاب و پاره‌اى از مشخصات دستورى و چگونگى تصحيحش در مقدمه مصحح گنجانده شده و در پايان شرح حال مؤلف همراه با تصويرى منسوب به وى و فهرستى از آثار او و منابع تصحيح اين اثر آمده است.

    منابع مقاله

    مقدمه مصحح كتاب.

    متن كتاب.

    باستانى پاريزى، محمد ابراهيم (پاييز 1343)، «دره نادره»، راهنماى كتاب، شماره 52.

    مؤيد شيرازى، جعفر (آبان 1370)، «دره نادره و اشعار عربى آن»، ادبستان، شماره 23.