ظفرنامه (شرف‌الدین علی یزدی)

    از ویکی‌نور
    ظفرنامه (شرف‌الدین علی یزدی)
    ظفرنامه (شرف‌الدین علی یزدی)
    پدیدآورانمیر محمد صادق، سعید (محقق)

    یزدی، شرف‌الدین علی (نويسنده)

    نوایی، عبدالحسین (محقق)
    عنوان‌های دیگرضفرنامه
    ناشرمجلس شورای اسلامی، کتابخانه موزه و مرکز اسناد
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1387 ش
    چاپ1
    شابک978-964-6690-67-7
    موضوعایران - تاریخ - تیموریان، 771 - 911ق.

    ایران - تاریخ - مغولان و ایلخانان، 616 - 756ق.

    تیمور گورکانی، 736 - 807ق.

    نثر فارسی - قرن 9ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏1102‎‏ ‎‏/‎‏ش‎‏4‎‏ظ‎‏7*

    ظفرنامه، مشهورترين اثر شرف‌الدين على يزدى است كه به روزگار پيرى به دستور ابراهيم ميرزا در سال 828ق، در شيراز شروع به نوشتن آن كرد و طى چهار سال به نگارش مقاله اول آن - كه اختصاص به زندگى تيمور دارد - مشغول بود؛ ماده تاريخ اتمام كتابت آن هم «صنف فى شيراز» (831) است.

    ساختار

    مؤلف طى چهار سال موفق به نگارش مقاله اول از كتابش شد. آن چه از فحواى متن كتاب برمى‌آيد، شرف‌الدين على يزدى، در صدد بوده طى سه مقاله، كتابى تاريخى درباره تيمور، پسرش شاهرخ و نوه‌اش ابراهيم ميرزا تأليف كند.

    مؤلف مقدمه را طى هفت سال از 822 تا 828ق. و مقاله نخست را طى سال‌هاى 828 تا 831ق، به اتمام رسانده است و با توجه به فوت او كه در سال 858ق. ذكر شده است، او حداقل فرصتى بيست ساله براى اتمام مابقى مقالات داشته است.

    كمال‌الدين عبدالرزاق سمرقندى، مشخص مى‌كند كه مؤلف وقايع دوره شاهرخ را نيز گردآورى كرده است.

    مؤلف به دليل فوت ابراهيم ميرزا كه در چهارم شوال سال 838ق، روى داد، انگيزه‌اش را در تكميل كتابى - كه وعده آن را در سه مقاله داده بود - از دست داد. به هرحال ابراهيم ميرزا حامى وى بود و اين كار را هم به سفارش او انجام مى‌داد. هر چند كه فوت ابراهيم ميرزا و بى‌توجهى سلطان عبداللّه فرزند خردسال او به اين موضوع علت اصلى نيمه تمام ماندن ظفرنامه است؛ اما قتل‌عام بزرگان شيعه در شهر رى به جرم طرفدارى از سلطان محمد جوكى در سال 850ق كه تنها از آن ميان مؤلف جان سالم به در برد، شايد يكى ديگر از دلايل نيمه تمام ماندن كتاب ظفرنامه، به توان به شمار آورد.

    گزارش محتوا

    مؤلف در متن كتاب به صراحت اشاره‌اى به نام كتاب ندارد و در بخش‌هاى گوناگون كتابش به عناوين فتح‌نامه و صحيفه ظفر اشاره كرده است. در مجموعه منشآتش كه تحريرى از مقدمه ابتداى كتاب را آورده است، از اين كتاب با عنوان فتح‌نامه صاحب‌قرانى ياد كرده است. اما دولتشاه سمرقندى، عبدالرزاق سمرقندى، ميرخواند و نوه دخترى او خواندمير از كتاب مؤلف با عنوان ظفرنامه ياد كرده‌اند.

    مؤلف بدون ذكر نامى از كتاب‌ها و نويسندگان، به كتاب‌هايى كه قبل از او درباره تيمور نوشته شده است، اشاره كرده است. او در خلال نوشته‌اش يك بار به كتب عربى و فارسى و بار ديگر به منظومه تركى و مؤلفى فارسى اشاره مى‌كند. از كتاب عربى اطلاعى حاصل نشد؛ اما كتاب فارسى مورد اشاره مؤلف، بايد كتاب ظفرنامه على بن نظام تبريزى؛ معروف به نظام‌الدين شامی‌باشد، همو كه مؤلف يك بار به كنايه از او با عنوان اهل بغداد ياد كرده است.

    احتمالا منظور مؤلف از منظومه تركى نيز بايد مجموعه اشعار صفى‌الدين ختلانى باشد كه برخى از رويدادهاى عصر تيمور را به تركى سروده است. و كتاب فارسى ديگرى كه مؤلف بدان اشاره كرده است، بايد كتاب شمس‌الحسن - كه تاج سلمانى به دستور شاهرخ آن را نوشت - باشد. اين كتاب وقايع سال‌هاى 807ق تا 813ق را - كه درباره احوال شاهرخ و الغ بيگ ميرزا است - شامل مى‌شود.

    مؤلف شيوه گردآورى اخبار و وقايع و نحوه نگارش آنان را بيان كرده است و در اين‌باره مى‌نويسد، به دستور تيمور مقرر شد تا نظام‌الدين شامى و صفى‌الدين ختلانى، مطالب را طورى بنويسند كه جنبه مداهنه و مبالغه پيدا نكند.

    اما مهم‌ترين كتاب مورد استفاده شرف‌الدين على يزدى، كتاب مورخ سلفش نظام‌الدين شامى است، طورى كه ظفرنامه مؤلف، صورتى است مشروح و مفصل از ظفرنامه نظام‌الدين شامى؛ شيوه اقتباس در همه جاى يكسان نيست، گاهى عبارات كلمات و حتى امثال و اشعار و آيات و احاديث را نقل به عبارت كرده و زمانى هم دخل و تصرف‌هاى فرعى در آن‌ها نموده است؛ مثلا به جاى برخى از واژه‌ها معادل يا مترادف‌شان را به كار برده و يا با حفظ معنى عبارات و كيفيت بيان وقايع با تغيير الفاظ و عبارات به گونه‌هاى ديگر قرينه‌سازى كرده است.

    مزاياى ظفرنامه مؤلف، نسبت به كتاب شامى يكى در ضبط كامل اسامى است كه به خوبى مى‌توان خويشاوندى افراد را شناخت و مزيت ديگر آن، ذكر تاريخ روز و ماه و سال رويدادها است و مزيت سوم مشخص نمودن حدود اعلام جغرافيايى است.

    مؤلف، پس از گردآورى همه آثار عصر تيمور و اسناد و مدارك مرتبط با آن و پس از مشخص شدن صحت آن شروع به نوشتن اثرش كرده است. او درباره چگونگى صحت اخبار وقايع به تشكيل سه گروه به شرح ذيل اشاره كرده است:

    الف- 4- م. خواننده منابع

    ب- 4- م. داننده وقايع

    ج- 4- م. نويسندگان

    ترتيب كار اين سه گروه به شيوه‌اى بود كه پس از خواندن و مرور اسناد و آثار اعم از تركى و فارسى، افرادى كه از موضوع آگاهى داشتند، رويدادهاى آن را تطبيق مى‌دادند، سپس نويسندگان آن را مكتوب مى‌كردند و چندين بار نوشته مكتوب خوانده مى‌شد، تا چنانچه اشتباهى در آن ديده مى‌شد، اصلاح شود.

    بنا به اشاره مؤلف، درباره تشخيص برخى روايات مبهم و اشتباه و يا روايات گوناگون از يك واقعه، از افراد خبره و معتمد- كه در باب صحت رويدادها اعتمادى به آنان داشتند- در سراسر قلمرو حكومتى در باب آن موضوع و رويداد پرس و جو مى‌شد؛ بدين ترتيب پس از تأييد صحت مطالب، روايت نوشته مى‌شد و نوشته پس از چندبار خواندن تحرير و دوباره با اصل نسخه مقابله و تصحيح مى‌شد و چنانچه ابراهيم ميرزا تغييرى را صلاح مى‌ديد، در آن اعمال مى‌كرد.

    مؤلف براى نوشتن اين كتاب، خلاصه بسيارى از فرمان‌ها، نامه‌ها و پيمان‌ها و حتى سخنان تيمور را در مطالب كتاب گنجانده است. او به گزارش‌ها و نقشه‌هاى نظامى نيز دسترسى داشته است، به نحوى كه درباره آرايش نظامى و جاى‌گيرى افراد در سپاه و شيوه حمله به دشمن توضيحاتى ارائه كرده است كه نمونه كاملى از گزارش او در باب فتح قلعه تكريت حاكى از اين موضوع است.

    او علاوه بر اسناد و مدارك مكتوب از شنيده‌هاى خود نيز مطالبى را نقل كرده است.

    مؤلف در نوشتن مقاله اول ظفرنامه، علاوه بر شنيده‌هايش ديده‌هايش را نيز نقل كرده است.

    مؤلف، همچنين برخى رويدادهايى را كه تا زمان حياتش پيوستگى داشته، بدان اشاره كرده است.

    مؤلف به هنگام نوشتن برخى از رويدادها، براى آگاهى خواننده‌اش به سابقه تاريخى آن اشاره دارد.

    مؤلف برخى حوادث و غرايبى كه برايش مهم جلوه كرده است توضيح داده، مثل توصيف خانه‌هاى يخى در حاجى ترخان و يا شرحى كه درباره فيل‌هاى هند داده است.

    مؤلف بنابه درخواست ابراهيم ميرزا- كه از او خواسته بود تا تمامى جزئيات سفرهاى تيمور؛ همچون تعيين راه‌ها، بيان مقادير و مسافات و شهرها را شرح دهد - مطالب گوناگونى را درباره اوضاع شهرها و جغرافياى سرزمين‌هاى متصرّفى و وضعيت قلعه‌ها و مسافات ميان شهرهاى مختلف و آبادانى آن شهرها در زمان خودش ارائه كرده است، لذا اين كتاب علاوه بر آگاهى‌هاى تاريخى، منبع خوبى براى تحقيقات جغرافياى تاريخى نيز به شمار مى‌رود، تا آن جا كه لسترنج به هنگام بررسى اوضاع شهرهاى خلافت شرقى در قرن نهم، از ظفرنامه به عنوان يكى از مراجع كارش استفاده كرده است. همچنين افزون بر اهميت تاريخى و جغرافيايى، ظفرنامه آيينه‌اى از اوضاع اجتماعى و آداب و رسوم قرن نهم نيز به شمار مى‌رود.

    از ديگر ويژگى‌هاى تاريخ‌نگارى مؤلف تطبيق برخى رويدادها با اوضاع فلكى است؛ او بر اين باور است كه «بنابر دقايق و بدايع حكمت نامتناهى الهى حوادث و وقايع عالم كون و فساد را انواع ارتباطى با اوضاع فلكى باشد.» او همچنين در باب شيوه تاريخ‌گذارى وقايع و رويدادهايى كه نوشته است، ضمن اشاره به تاريخ‌هاى گوناگون، معتقد است كه چون مشهورترين تواريخ، هجرى و تركى است، مبناى تاريخ‌گذارى كتابش را بر آن قرار داده است.

    مؤلف بنابه دلايلى كه در شروع ظفرنامه بدان اشاره كرده است، كتابش را داراى سه مزيت بر كتب ديگر مى‌داند:

    الف- وفور فوايد و كثرت نفع:

    مؤلف بر اين باور است كه بنابه كثرت رويدادها و گستره حكومتى تيمور، در كتاب او مى‌توان آثار و اتفاقات گوناگون و عجيب را كه با آرا و تدابير تيمور ترتب پذيرفته، آشنا شد و اين براى اهل دانش؛ همچون آينه صواب نمايى براى امور ملك‌دارى مى‌تواند، باشد.

    ب- بيان جزئيات قضايا:

    مؤلف مدعى است كه همه مطالبى كه درباره تيمور روايت شده است و تا به حال در كتاب‌هاى پيشينيان تا اين اندازه تفصيل داده نشده است، در اين كتاب، گردآورى كرده است.

    ج- بهره‌گيرى از قصص و اخبار درست:

    اشاره مؤلف به نوشته‌هاى بخشيان اويغور و دبيران فرس است كه به دستور تيمور هر چه وقوع مى‌يافت، پس از تحقيق، درباره آن مطالب نوشته مى‌شد.

    نثر شرف‌الدين على يزدى، تقليدى است از كتاب جهانگشا، امّا به زيبايى و دلربايى اثر ماندگار عطاملك جوينى نيست. تاريخ ادبيات نويسان معاصر مؤلف را زنده‌كننده نثر فنى در قرن نهم معرفى كرده‌اند؛ ترجيع وصف بر خبر، اطناب، به كارگيرى واژه‌هاى عربى، تركى و مغولى، تضمين و اقتباس آيات، احاديث و روايات، استفاده از صنايع فنون بيانى و بديعى، به كارگيرى كنايات و امثله و بهره‌گيرى و تضمين اشعار فارسى و عربى از ويژگى نثر فنى ظفرنامه مؤلف است.

    نثر مؤلف تا مدت‌ها مورد تقليد منشيان و مترسلان، و سرمشق اهل فضل بوده است، كه نمونه‌اى از اين تقليد را مى‌توان در نامه آصف‌خان از بزرگان دربار تيموريان هند- معاصر اكبر گوركانى- به حكيم ركناى معروف، مشاهده كرد.

    هر چند تيمور به مورخان پيش از مؤلف تأكيد كرده بود، چون ممكن است باورپذيرى مردم به مطالعه و حقيقت مطالب كم شود، از تطويل مطالب بپرهيزند؛ اما مؤلف بر اين باور است كه تكلّف و تصلّف اخبار تيمور دو فضيلت است و آن را براى خواننده‌اش واقعى برشمرده و بيان اين گونه مطالب را فاقد شايبه سخن‌آرايى مى‌داند. او اعتقادى به نثر متكلّف كتابش ندارد، به نحوى كه مى‌گويد:

    «... تكلّفى در عبارت كرده نشد... و از وقوع تكرار كه مترسّلان از آن انديشند مبالاتى چندان نرفت؛ مگر در اشعار... كه تكرار در آن همانا بسيار نباشد...»

    و نيز تأكيد دارد كه اگر خواننده كتابش، با نظر تأمل و تدبر مطالبى را كه او درباره دلاورى‌ها و شجاعت‌ها و تدابير تيمور درباره امور حكومتى‌اش نوشته است، مطالعه كند، يقين خواهد نمود كه آن چه او گفته و نوشته است، مبالغه نبوده است.

    وضعيت كتاب

    براى اولين بار سلطان احمد بن خاوند شاه حسينى، به دستور بديع‌الزمان تيمورى (فرزند سلطان حسين بن منصور بن بايقرا) كتاب ظفرنامه را خلاصه كرد. عبدالستار لاهورى - فرزند قاسم - در سال 1024ق به فرمان جهانگير گوركانى خلاصه‌اى از كتاب مؤلف تهيه كرد. او آيات قرآنى، احاديث، استعارات دور از ذهن، عبارات مبهم و قوافى و سجع‌هاى ناخوش‌آهنگ را از متن ظفرنامه حذف كرد.

    ج. داوسون در كتاب تاريخ هند به روايت تاريخ‌نگاران آن ديار در اقتباس‌ها و نوشته‌هايش درباره سلسله تغلغيان هند و حضور تيمور در هند از كتاب خلاصه عبدالستار لاهورى استفاده كرده است. دانكن فوربز بر اين عقيده است كه عبدالستار با حذف اشعار و افزودن رواياتى ديگر، علاوه بر غناى كتاب، به گونه‌اى حيرت‌آور به اصلاح و بهبود كتاب ظفرنامه پرداخته است. در قرن دوازدهم هجرى، روح‌اللّه منشى، گزيده‌اى از ظفرنامه با حذف اشعار و ابيات عربى تهيه كرد و نام آن را تاريخ پسنديده نام نهاد.

    كتابى هم با عنوان ظفرنامه از مظفر بن حسين يزدى - كه خود را از ملازمان تيمور گوركانى قلمداد كرده است - در دست است كه بيشتر عبارات و وقايع آن كتاب، مشابه ظفرنامه مؤلف است.

    كهن‌ترين ترجمه موجود از ظفرنامه ترجمه‌اى به زبان ازبكى است كه در قرن 10 هجرى، به دستور كوچ كونحى خان (916- 932 ه. ق) توسط محمدعلى بن درويش على بخارى، ظفرنامه به زبان ازبكى ترجمه شد. همچنين طى سال‌هاى 1822 تا 1823‌م ترجمه مختصر ديگرى در شهر خيوه توسط خداى بردى ابن قوش محمد صوفى‌الخيوقى انجام شد. همچنين حافظ محمد بن احمد العجمى ظفرنامه را به تركى ترجمه كرد.

    ترجمه ظفرنامه به زبان فرانسه، براى نخستين بار توسط پتى دلاكروآ با عنوان تاريخ تيمور در سال 1722م چاپ شد. داربى با استفاده از متن فرانسه، ظفرنامه را به انگليسى ترجمه و در شهر لندن در سال 1723م منتشر كرد، كه با اين ترجمه كتاب ظفرنامه در اروپا مشهور و مورد استفاده گسترده قرار گرفت.

    ترجمه ايتاليايى اين كتاب را برادوتى انجام داده است و بخش‌هاى گوناگونى از كتاب، مربوط به لشگركشى تيمور به هندوستان، اردوى جوجى، لشكركشى تيمور عليه توقتميش خان به انگليسى و روسى ترجمه شده است.

    منابع مقاله

    متن و مقدمه كتاب