لاهیجی، عبدالرزاق بن علی

    از ویکی‌نور
    لاهیجی، عبدالرزاق بن علی
    نام لاهیجی، عبدالرزاق بن علی
    نام‌های دیگر محقق لاهیجی
    نام پدر علی
    متولد
    محل تولد لاهیجان
    رحلت 1072ق
    اساتید ملا صدراى شیرازى

    میرداماد

    برخی آثار سرمایه ایمان

    شوارق الإلهام فی شرح تجرید الکلام

    گوهر مراد «با تصحیح و تحقیق»

    دیوان فیاض لاهیجی

    شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام

    کد مؤلف AUTHORCODE01818AUTHORCODE



    عبدالرزاق لاهیجی (متوفای 1072ق)، متخلص به فیاض، حکیم متشرع، متکلم، فیلسوف، ادیب، شاعر، از شاگردان ملاصدرا و میرداماد

    ولادت

    از زمان تولد ملا عبدالرزاق اطلاعى دقیق در دست نیست و تنها برخى محل تولد ایشان را در شهر لاهیجان بیان کرده‌اند.[۱]

    شاید یکى از علتهاى اختلاف نظرها وجود شخصیتهاى دیگرى است که به همین نام مشهورند. نام آن بزرگمردان به قرار زیر است:

    ملا عبدالرزاق بن ملا میرزانکویى شیرازى، معاصر ملا عبدالرزاق لاهیجى.

    ملا عبدالرزاق کاشى.

    ملا عبدالرزاق رضوى.

    ملا عبدالرزاق بن احمد گیلانى.[۲]

    ملا عبدالرزاق گیلانى (لاهیجى) پزشک دانشمند و وزیر خان احمد خان گیلانى (متوفى 980ق).

    عبدالرزاق گیلکى مؤلف رساله اللامع فى شکل الرابع.[۳]

    اساتید و همدرسان

    مهمترین استاد وى که نقش ارزنده‌اى در شکل‌گیرى علمى آن جناب داشت، فیلسوف نامى، ملا صدراى شیرازى(ره) است.[۴]مؤلف کتاب روضات الجنات ایشان را از شاگردان ممتاز ملا صدرا مى‌داند.[۵]همچنین محقق داماد نیز از جمله اساتید وى نقل شده و غیر این دو بزرگوار اسمى از دیگر اساتید وى به میان نیامده است.

    او در اوایل عمر خود به شهر مقدس قم آمد و در آنجا ساکن شد و محل تدریس خود را مدرسه معصومه(س) قرار داد[۶]و خود مدتها مدرس کلام و فلسفه و علوم دیگر بود. از این رو چون در قم بسیار ماندگار شده به قمى نیز مشهور است.

    از مهمترین همدرسان و معاصران آن بزرگوار مى‌توان ملا محسن فیض کاشانى (داماد ملا صدرا) را نام برد. ملا محمد یوسف الموتى و شیخ حسین تنکابنى نیز همدرس و معاصر ایشان بوده‌اند.

    ویژگی‌هاى علمى و فکرى

    پیوسته حکیمان صاحب نظر و متکلمان صاحب قلم از استقلال فکرى برخوردار بوده‌اند. در این میان حکیم لاهیجى نیز گرچه فیلسوف مشایى و شاگرد میرداماد و صدر المتألهین است هیچگاه بدون تحقیق تابع آنها نبوده و در مسائل فلسفى و اعتقادى داراى بینش و طرز تفکر خاصى بوده است. از این رو در کتاب الکلمات الطیبة میان دو استادش در مورد اصالت وجود و اصالت ماهیة داورى مى‌کند و گاهى دیگر با نقل مطالبى از شیخ الرئیس، فخر رازى، خواجه نصیر طوسى، قوشجى، تفتازانى، عضدالدین ایجى امام الحرمین، گفتار آنان را نقد و بررسى مى‌نماید.

    در تمام نوشته‌هاى حکیم لاهیجى، آگاهى عمیق وى به افکار و عقاید فلاسفه متکلمان و پیروان ملل و نحل، مذاهب و فرق اسلامى چون اشاعره، مفوضه، کیسانیه و... به طور آشکار به چشم مى‌خورد.

    ایشان با وجود احترام فراوان به عقل و برهان در برابر کتاب و سنت تسلیم بود. حکیم لاهیجى از آنان نبود که در دریافت مسائل اعتقادى از کتاب و سنت مانند ظاهریه، حشویه و اخباریه بدون در نظر گرفتن دلایل قطعى عقلى و دلایل اجتهادى نقلى به ظواهر کتاب و سنت بسنده کند. همانان که معتقدند خداوند قابل رؤیت است و شبیه دارد چرا که فرمود «الرحمن على العرش استوى / خدا بر عرش جا گرفته است.»[۷]از سویى وى مانند صوفیه و باطنیه و جمعى از فلاسفه و عرفا نبود که کتاب و سنت را رموزى مى‌دانند که در خور تأویل به انواع تأویلات است. آنها که آیه «فأینما تولوا فثم وجه الله به هر سو رو کنید خدا آنجاست.»[۸]را به هر نوع عقیده درباره خدا تفسیر مى‌کند.

    بلکه با توجه به دلایل قطعى عقلى و نقلى به کتاب و سنت مى‌نگریست و در صورت مخالفت آنها با براهین عقلى آنها را به گونه‌اى مناسب تأویل مى‌نمود. از همین رو در بسیارى از موارد به نصوص و ظواهر آیات و روایات استدلال می‎کرد و با دلایل غیر قطعى از آنها دست بر نمى‌داشت.

    آیت‌الله قاضى طباطبایى ژرفنگرى ایشان را چنین مى‌ستاید: آنان که از محقق لاهیجى نامی‌برده‌اند وى را به صفت تحقیق و تدقیق ستودهخ اند، چنانکه در کتاب گوهر مراد ااز روى تحقیق و سخن رانده و مثل بعضى از متکلمین که در کتب خود نهایت درجه تعصب را روا دانسته و از راهنمایى دلیل و برهان عدول و عصبیت و تقلید تمسک به ظاهر صرف، وى را از حق بازداشته است، نبوده و بر صنفى تعصب نکرده و تقلید قومى را روا ندانسته و آنچه دلیل، وى را بر آن راهنمایى کرده قبول فرموده است.[۹]

    آن بزرگوار هر چند به موجب نیاز شدید جامعه بیشتر تلاشهاى قلمى اش را صرف مؤلف کتاب مسائل اعتقادى و کلامى و فلسفى نمود، در علوم عقلى نیز استاد بود. نتایج الافکار درا این باره مى‌گوید: (ملا عبدالرزاق) در علوم عقلیه و نقلیه از عالى دستگاهان ذى استعداد بوده.[۱۰]

    اما اینکه مؤلف ریاض العلماء در مورد ایشان مى‌گوید: در فقه و حدیث و اصول بصیرتى نداشته[۱۱]هیچ درست نیست، زیرا روش خاص مؤلف ریاض العلماست که حکیمان و فیلسوفان را همه جا صوفى ناوارد به امور دینى و ادبیات عرب معرفى مى‌کند. مثلاًدرباره ملا رجبعلى تبریزى فیلسوف مشهور عهد صفوى در اصفهان مى‌نویسد زاهد، فاضل، حکیم، ماهر و صوفى بود اما معرفتى به علوم دینى و ادبى و عربى نداشت! در هر صورت این نسبتهاى ناثواب اختصاص به ملا عبدالرزاق ندارد.

    البته نباید از یک شخص حکیم و فیلسوف انتظار داشت همانطور که در حکمت و فلسفه استاد است در فقه و اصول و حدیث نیز سرآمد عصر خود باشد. و نامورانى چون میرداماد را باید شخصیتى استثنائى دانست که هم فقه نامى و هم فیلسوفى بزرگ بود. ملا عبدالرزاق خود در دیوانش مى‌گوید:

    چه شبها كه در حجره خوابم نبودچه جا داشت نانم كه آبم نبود
    ز فقه و حديث و اصول و كلامز تفسير و آداب و حكمت تمام[۱۲]

    به علاوه حکیم لاهیجى در برهه‌اى از قرن یازدهم رئیس حوزه علمیه قم شناخته شد و شاگردى مانند قاضى سعید قمى تربیت کرد. که مدتها قاضى بزرگ شهر مذهبى قم بوده است و همانگونه که آیت‌الله خویى(ره) در مورد علامه طباطبایى فرموده: او با نوشتن تفسیر و کتاب‌هاى علمى و فلسفى مورد نیاز جامعه، خود را قربانى کرده و گرنه مرجع تقلید مى‌شد.[۱۳]حکیم ما نیز با سنگردارى در این بعد اینگونه قربانى شده است.[۱۴]

    ویژگى‌هاى اخلاقى و اجتماعى

    حکیم در برابر جامدین بى حال و صوفیه بى بند و بار، به همه دستورهاى شریعت مطهر عمل مى‌کرد و از سویى از شور و حال بندگى خاص خدا بهره‌اى تمام داشت و از غیر او بریده بود. او براى تکامل روحى و نیل به سعادت واقعى هم از راه ظاهر بهره مى‌گرفت و هم از راه باطن و معتقد بود که همواره شعار یاوران مخلص امامان و عالمان پاکنهاد شریعت چنین بوده است.[۱۵]

    حکیم لاهیجى با الهام از شریعت پاک محمدى(ص)، علم را با عمل جمع کرده و معتقد بود علمى که عمل با آن نباشد خود حجاب بزرگى است براى تباهى انسان. ملا عبدالرزاق به زیور فضائل روحانى و علیه کمالات نفسانى آراسته و شاهد علم را به زیور علم پیراسته دل نشین و نمکین بوده.[۱۶]

    ملا عبدالرزاق همچون برخى گوشه نشینى و رهبانیت را اختیار نکرد بلکه براى انجام تکلیف الهى پیوسته مانند مردم و در کنار آنان بود در این باره گفته‌اند:... با وجود صلاح و تزکیه باطن، مخالطت به جمیع طوایف مى‌نموده و با کمال ذوق و شوق به صحبت جوانان ضبط حالت خود به قوت تقوا و پرهیزگارى نموده، آلوده تهمت و فساد هم نشد.[۱۷]

    در گفتار دیگران

    میرزا محمدباقر خوانسارى در کتاب روضات الجنات مى‌گوید: ایشان فاضلى متکلم و حکیمى متشرع و ادیبى محقق و خردمندى نکته سنج بلکه در انشا و شعر و منطق وارد بود.[۱۸]

    در قصص الخاقانى آمده است که: ازجمله حکماى برهان آفرین افلاطون قرین، حضرت مولانا عبدالرزاق است که فى مابین حکما و علماء در دانایى طاق و در فضیلت مشهور آفاق است. جناب معظم الیه لاهیجى الاصل و در فن حکمت دانى از اجله حکماى عصر صاحب قرانى (شاه عباس دوم) است. در علم شعر نیز که شمه‌اى از کمالات اوست زبر دست است. از تخلص آن مرتاض در سخنورى فیاض است.[۱۹]

    استاد سید جلال‌الدین آشتیانى درباره ایشان چنین مى‌نویسد: یکى از اساتید بزرگ فلسفه و حکمت و کلام در دوران اخیر فیلسوف علامه و حکیم متأله آخوند ملا عبدالرزاق لاهیجى است که از اعاظم تلامیذ آخوند ملا صدرا و از اجله محققان عصر خود در حکمت مشاء و اشراق و یکى از بزرگترین متکلمان در چهار قرن اخیر بلکه یکى از محققترین متکلمان در دوره اسلامى مى‌باشد... در بین محققان بعد از خواجه به جز ملا صدرا و میرداماد به عقیده نگارنده نظیر ندارد ولى همانگونه که استاد ما آقاى میرزا ابوالحسن رفیعى قزوینى فرموده است: مقامات و مراتب علمى و قدر این فیلسوف مخفى مانده است.[۲۰]

    آیا آن حکیم صوفى مشرب بود

    حکیم ملا عبدالرزاق لاهیجى به معنى واقعى عارف بود و بى بند و بارى در غالب قلندرى و مرشد و مریدى را سخت دشمن مى‌داشت. شهید محراب آیت‌الله قاضى طباطبایى(ره) در مقدمه چاپ نشده‌اش به کتاب گوهر مراد ضمن توضیح این مطلب مى‌گوید: همه عالمان ربانى، عارف و صوفى صافى بوده‌اند ولى در زمان دولت صفویه نظر به اینکه تصوف به معنى بى بند و بارى در قالب قلندرى و پیرى و مریدى و دریوزگى و شلختگى وضع ناهنجارى پیدا کرده بود گروهى از عالمان ظاهرى هر کس را که حالت عارفانه و از غیر خدا بریدن داشت به تصوف - به این معین - متهم می‌کردند چنانکه شیخ بهایى و ملا صدرا و حکیم لاهیجى از این گونه نسبتهاى ناروا در امان نماندند از آن جمله میرزا عبدالله افندى مؤلف ریاض العلماء درباره بسیارى از بزرگان چنین نسبتهایى داده و درباره حکیم لاهیجى نیز نوشته: او صوفى مشرب بود.[۲۱]در صورتى که او از علماى ربانى و جامع علوم ظاهر و باطنى و از عرفاى الهى است نه از صوفیه ساختگى و بازیچه اغراض شوم. آنگاه اضافه مى‌فرماید: غرض ما از عرفا و صوفیه آن علماى ربانى و عرفاى الهى هستند که به ریاضات شرعى و مجاهدات نفسانى از هوا و هوس نفس رسته و دل در محبت خدا بسته و سر بر آستانه مطابعت طریقه محمد و آل محمد(ع) گذاشته و طریق مخالفان آنها را هشته و خداوند عالم درهاى حکمت و معارف را به رویشان گشوده و قلوبشان را به نور معرفت منور کرده و دلشان را مخزن علوم الهى نموده و ایشان هم از ما سوى الله صرفنظر کرده‌اند و فکر و ذکرشان به عیر از خدا چیز دیگرى نیست.[۲۲]

    شاگردان

    از جمله شاگردان فاضلى که وى تربیت کرد یکى فرزند بزرگش آقا میرزا حسن (مؤلف کتاب جمال الصالحین و حکیم قاضى سعید قمى است.[۲۳]علامه تهرانى در مورد شاگردان آن بزرگوار مى‌گوید: پسرش ملا حسن مؤلف کتاب شمع الیقین و پسر دیگرش ملا محمدباقراز شاگردان پدر، مؤلف ترجمه بصائر است که آن را در سال 1083 در شاه جهان آباد(دهلى) نوشته و دیگر از شاگردان او قاضى سعید قمى است.[۲۴]به یقین ایشتان شاگردان دیگرى نیز تربیت کرده که نامشان در تراجم ذکر نشده است.

    فرزندان

    فرزندان آن بزرگوار را سه تن ذکر کرده‌اند که بر قرار ذیل مى‌باشد:

    1. میرزا حسن لاهیجى: گویا فرزند بزرگش بوده و وارث مکتب پدر و جانشین وى در تدریس علوم عقلى و چه بسا عهده دار تولیت مدرسه آستانه قم بوده است.
    2. ملا محمدباقر.
    3. میرزا ابراهیم: که برخى او را مؤلف کتاب القواعد الحکمیه و الکلامیه مى‌دانند.[۲۵]

    وفات

    سال وفات ایشان به طور دقیق معلوم نیست. برخى چون مؤلف روضات الجنات[۲۶]و اعیان الشیعه[۲۷]تاریخ وفات ایشان را سال 1051 (یک سال بعد از وفات استادش ملا صدرا) مى‌دانند و برخى دیگر مثل استاد علامه تهرانى در اعلام الشیعه[۲۸]و مؤلف ریحانة الادب[۲۹]وفات وى را سال 1072 یاد کرده‌اند اما با در نظر گرفتن تاریخ به حکومت رسیدن شاه عباس دوم (1052 - 1077 هجرى) و این که کتاب گوهر مراد به او اهدا شده ضعف نظر اول روشن مى‌شود و تاریخ دومى تأیید مى‌شود. چون بر طبق تاریخ نخست شاه عباس یک سال بعد از مرگ ملا عبدالرزاق به سلطنت رسید و اهداء کتاب به عنوان سلطان به او ممکن نخواهد بود.[۳۰]از سوى دیگر وى گوهر مراد را در سال 1058 تلخیص کرد و آن را سرمایه ایمان نام گذاشت[۳۱]و طبعا این کار با فوت او در سال 1051 سازگار نخواهد بود. پس صحیحتر این است که وى در سال 1072 (در قم) وفات کرده باشد.

    مدفن

    بعد از رحلت آن بزرگ‌مرد جنازه‌اش در قبرستان بزرگ شیخان دفن گردید.[۳۲]در مقدمه طبع جدید گوهر مراد چنین آمده که: حدود پنجاه سال قبل هنگامى که آن قسمت قبرستان در مسیر خیابان قرار گرفت بقایاى جنازه را به صحن بزرگ حضرت معصومه(س) منتقل و جلوى حجره‌اى که اکنون شهید دکتر مفتح در آن مدفون است -ده قدم به سوى داخل صحن حرم دفن کردند. البته قبلا بر سر قبرش سنگى نصب بود ولى اکنون که سنگهاى قبور را در پى یکسان سازى صحن از بین برده‌اند هیچ آثارى از آن باقى نمى‌باشد و آن قبرى که کنار خیابان ارم نزدیک اول چهارمردان قرار دارد و سنگى نیز روى آن نصب شده است مربوط به فرزندش میرزا حسن (مؤلف شمع الیقین) مى‌باشد.[۳۳]

    آثار

    ملا عبدالرزاق لاهیجى طى عمر گرانقدر خود خدمات شایانى به فرهنگ و جامعه علمی‌نمود و عمر خود را احیاى معارف اسلامى گذراند و به موجب نیاز حیاتى جامعه بیشتر تلاشهاى قلمى خود را صرف مسائل اعتقادى و کلامى و فلسفى نمود. آثار و کتب باقیمانده از این فیلسوف گرانقدر جزو نفیسترین آثار فلسفى و کلامى به شمار مى‌رود در اینجا به آنها اشاره مى‌کنیم:

    1. گوهر مراد: این کتاب جامع‌ترین تألیفات ایشان است که شامل عمده‌ترین مسائل کلام و حکمت و اخلاق و عرفان و اصول خمسه است.
      آیت‌الله رفیعى قزوینى در تجلیل از این کتاب مى‌نویسد: کتاب مستطاب گوهر مراد که مؤلف آن مرحوم حکیم کامل مولانا عبدالرزاق لاهیجى(ره) است کتاب مرغوب و مطبوع است و در تحقیق مسائل دینیه و معارف الهیه وحید و فرید است.[۳۴]
      آیت‌الله قاضى طباطبایى نیز درباره آن مى‌نویسد: از اشهر تألیفات محقق لاهیجى کتاب گوهر مراد است که به زبان فارسى با عبارات سلیس و دل‌پذیر تألیف فرموده است و از نفیسترین کتبى است که به زبان فارسى در اصول دین و معارف الهیه و عقاید دینیه اسلامىه نوشته شده است.[۳۵]
    2. شورا: این کتاب که شرحى است بر تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسى نزد علاقه‌مندان فلسفه شهرتى به سزا دارد و مانند گوهر مراد و شوارق از جمله تصانیف محققانه اوست.[۳۶]
      آیت‌الله جوادى آملى در مورد جایگاه این کتاب مى‌گوید: صاحب شوارق تقریبا مهمترین کتاب کلامى شیعه را تألیف کرد.[۳۷]
    3. سرمایه ایمان: گزیده‌اى از گوهر مراد و حاوى تمام ابواب اعتقادات است.
    4. حاشیه بر شرح اشارات: متن آن تألیف ابن سینا و شرح آن از خواجه نصیر طوسى است استاد سید جلال‌الدین آشتیانى این تألیف را حاکى از عظمت مقام علمى مؤلف آن مى‌داند.
    5. حواشى بر تعلیقات حکیم خفرى بر الهیات شرح تجرید.
    6. الکلمات الطیبه: در داورى میان میرداماد و ملا صدرا نسبت به موضوع اصالت ماهیت و وجود.
    7. رسالة فى حدوث العالم.
    8. حاشیه جواهر و اعراض شرح تجرید قوشجى.
    9. حاشیه بر حاشیه ملا عبدالله یزدى بر تذهیب منطق.
    10. مشارق الالهام فى شرح تجرید الکلام.
    11. دیوان شعر، حاوى دوازده هزار بیت.

    پانویس

    1. بزرگان تنكابن، ص91
    2. روضات الجنات، ص4
    3. مفاخر اسلام، ج7، ص430
    4. اعيان الشيعه، ج7، ص470 - رياض العلماء، ج3، ص114.
    5. روضات الجنات، ج4، ص196.
    6. اعيان الشيعه، ج7، ص470 - رياض العلماء، ج3، ص114 - روضات الجنات، ج4، ص196.
    7. طه/ 5.
    8. بقره/ 115.
    9. مقدمه مجموع الرسائل و مقالات فلسفى آیت‌الله رفيعى، ص16، به نقل از مقدمه طبع جديد گوهر مراد، ص11.
    10. نتايج الافكار، ص536 به نقل از مفاخر اسلام، ج7.
    11. روضات العلماء، ج3، ص114.
    12. مفاخر الاسلام، ج7، ص28 - 27 با تلخيص.
    13. سخنرانى شهيد آیت‌الله مطهرى در كتاب گفتار ماه سال سوم، ص47.
    14. مقدمه طبع جديد گوهر مراد، آقاى قربانى، ص3.
    15. همان، ص8 - 5 با تلخيص.
    16. تذكره نصر آبادى، با تصحيح و مقابله با استاد فقيد وحيد دستگردى، ص156.
    17. تذكره نصر آبادى، با تصحيح و مقابله با استاد فقيد وحيد دستگردى، ص156.
    18. روضات الجنات، ج4، ص196.
    19. قصص الخاقانى، ج2 ولى قلى بيك شاملوى هر وى به نقل از مفاخر اسلام، ج7، ص23.
    20. منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ج1، ص272.
    21. رياض العلماء، ج3، ص114.
    22. مقدمه چاپ نشده به گوهر مراد به نقل از طبع جديد گوهر مراد، آقاى قربانى، ص10 - 9.
    23. رياض العلماء، ج3، ص114 - روضات الجنات، ج4، ص197.
    24. الروضة النضرة. ص318 - 319 به نقل از مفاخر اسلام، ج7، ص30.
    25. مفاخر اسلام، ج7، ص35.
    26. روضات الجنات، ج4، ص196.
    27. اعيان الشيعه، ج7، ص471.
    28. اعلام الشيعه، به نقل از مفاخر اسلام، ج7، ص21.
    29. ريحانة الادب، ج4، ص363.
    30. همان.
    31. همان - الذريعه، ج18، ص250
    32. ريحانة الادب، ج4، ص363.
    33. مقدمه طبع جديد گوهر مراد، آقاى قربانى، ص5 - 4.
    34. مقدمه مجموع رسائل و مقالات فلسفى آیت‌الله رفيعى، ص17 به نقل از مقدمه طبع جديد گوهر مراد، آقاى قربانى، ص11.
    35. همان.
    36. رياض العارفين، چاپ آفتاب تهران، ص391
    37. كلام جديد در گذر انديشه‌ها، ص22.

    منابع مقاله

    پایگاه حوزه


    وابسته‌ها