پیراستگی امامیه از تهمت‌های ابن تیمیه

    از ویکی‌نور
    پیراستگی امامیه از تهمت‌های ابن تیمیه
    پیراستگی امامیه از تهمت‌های ابن تیمیه
    پدیدآورانآل محسن، علی (نویسنده) ترابي، اکبر (مترجم)
    عنوان‌های دیگرترجمه براءة الشيعة الإمامية من العقائد و الأحکام اليهودية براءة الشيعة الإمامية من العقائد و الأحکام اليهودية. فارسی
    ناشرمشعر
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1392ش
    چاپ1
    شابک978-964-540-446-6
    موضوعاسلام و يهوديت

    شيعه - دفاعيه‎ها و رديه‎ها

    يهوديت - دفاعيه‌ها و رديه‌ها

    يهوديت و اسلام
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏BP‎‏ ‎‏212‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏آ‎‏75‎‏ ‎‏ب‎‏4041*
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    پیراستگی امامیه از تهمت‌های ابن تیمیه، ترجمه‌ کتاب «برائة الشيعة الإمامية من العقائد و الأحکام اليهودية»، اثر علی آل محسن است که توسط اکبر ترابی شهرضایی صورت گرفته است.

    ابن تیمیه حرانی دمشقی بر اساس آموزه‌های اسلام اموی، علیه پیروان مذهب علوی موضع‌گیری کرده و در کتاب «منهاج السنة» افترائات فراوانی را علیه پیروان اهل‌بیت(ع) مطرح نموده است. مؤلف در این کتاب، بخشی از اتهامات و افترائات ابن تیمیه علیه شیعیان را پاسخ داده است.

    ساختار

    بعد از مقدمه مؤلف، نقد اسناد روایات شعبی، بی‌نیازی شیعه از جعل حدیث برای فضائل امیرالمؤمنین(ع) و تبری شیعه از عبدالله بن سبأ آمده، سپس شبهاتی مطرح شده و مؤلف به آنها پاسخ داده است.

    شیوه پاسخگویی به شبهات چنین است که ابتدا سخن و افترایی از ابن تیمیه به نقل از شعبی مطرح می‌شود، سپس به آن پاسخ داده می‌شود.

    گزارش محتوا

    شعبی (متوفای 103-110ق) که نام وی عامر بن شراحیل است، از راویان حدیث و از تابعین بشمار می‎آید. او در دستگاه بنی‌امیه قاضی بود. حکم سفیر حکومت اموی به‌سوی پادشاه روم را نیز در دست داشت[۱] در بین روایات او روایاتی یافت می‌شود که بر ضد امام على(ع) است. ابن تیمیه برای کوبیدن شیعیان، سخنان پوچی را از شعبی در عیب‌جویی از شیعیان نقل می‌کند؛ باآنکه خود، به ضعیف بودن سند آنها اعتراف کرده است. ازآن‌رو که این توهمات شعبی، در بردارنده وجوه شباهت بین یهود و رافضیان (شیعیان) است، ابن تیمیه آن را حجت می‌شمارد و با استناد به آن، علیه شیعه استدلال می‌کند[۲]

    بی‌شک، سند مطالبی که ابن تیمیه از شعبی نقل می‌کند حتی از دیدگاه ابن تیمیه نیز ضعیف است؛ زیرا وی پس از نقل کلام شعبی از «عبدالرحمان بن مالک بن مغول»، به ضعیف بودن این راوی اعتراف کرده است. از سویی افزون بر ابن تیمیه، «ابوبکر خلال» نیز در «كتاب السنة» نوشته است: «این سند صحیح نیست». علت ضعف این سند، اجماع دانشمندان بر ضعیف شمردن عبدالرحمان بن مالک بن مغول است[۳]

    اولین شبهه مطرح‌شده که مؤلف به آن پاسخ می‌دهد درباره امامت است. ایشان به نقل از شعبی می‌گوید: «یهودیان می‌گویند فرمانروایی فقط از آنِ آل داوود است و رافضیان نیز می‌گویند امامت به فرزندان علی اختصاص دارد»[۴]

    حال اگر گفته شود همین که شیعیان، امامت را منحصر در افرادی خاص می‌دانند، به یهود شباهت دارند، در پاسخ می‌گوییم: بنابراین همه مسلمانان، شبیه یهودیانند، نه فقط شیعه؛ زیرا یهود، حضرت موسی را خاتم انبیا می‌داند و مسلمانان نیز حضرت محمد(ص) را. همچنین یهود معتقد است که تورات کنونی از سوی خدا نازل شده و در آن هیچ تحریفی رخ نداده است. مسلمانان نیز معتقدند که قرآن از سوی خدا نازل شده و از تحریف در امان مانده است. نظیر این امور بسیار و از حد شمارش بیرون است؛ علاوه بر آن، منحصر دانستن امامت و خلافت در نسل علی(ع) بهتر از آن است که همانند اهل سنت، خلافت را غنیمتی برای منافقان و طعمه‌ای برای زورگویانی بدانیم که به‌ناحق بر امت مسلط شده‌اند[۵]

    شبهه بعدی که مؤلف به آن پاسخ می‌دهد چنین است:

    شعبی می‌گوید: «مسیحیان می‌گویند تا هنگام خروج مسیح دجال و نزول شمشیر از آسمان، جهاد در راه خدا لازم نیست. رافضیان نیز می‌گویند تا زمان خروج مهدی آل محمد و ندا آمدن از آسمان، برای پیروی از او، جهاد در راه خدا لازم نیست».

    مطلبی را که شعبی به امامیه نسبت داده، دروغی آشکار است. امامیه با مسیحیان، اختلافی روشن دارند؛ زیرا از نگاه شیعه امامیه، دو نوع جهاد مطرح است: یکی جهاد دفاعی است و در زمان غیبت امام زمان(عج) بر همه مسلمانان، اعم از مرد و زن، واجب است. جهاد دیگر، برای دعوت به اسلام و گسترش قلمرو اسلامی است. در چنین جهادی، اذن امام معصوم یا نایب خاص او لازم است.

    اکنون باید پرسید که شعبی کدام قسم از جهاد را ادعا می‌کند که از نظر شیعه، بدون اجازه امام واجب نیست؟ آیا باید شیعه امامیه را سرزنش کرد که قسم دوم جهاد را در این زمان واجب نمی‌داند و حاضر نیست تا زیر پرچم حکومت‌های جور و طاغوتی قرار بگیرد که تنها برای توسعه و کشورگشایی دست به جنگ می‌زنند، نه برای خدا و دعوت به اسلام؟!

    آیا برای اهل تسنن، جنگیدن در رکاب سلاطین جور، فضیلتی بشمار می‌آید؟ درحالی‌که ما در تاریخ پس از فتوحات اسلامی که در صدر اسلام اتفاق افتاد، مشاهده نمی‌کنیم که اهل تسنن با دشمنان دین، از جمله یهود و نصارا، جنگیده باشند، بلکه تمام جنگ‌هایی که رخ داده، بین مسلمانان و آن‌هم بر سر قدرت بوده، نه برای دعوت به اسلام[۶]

    شعبی معتقد است: «رافضیان همانند یهودیان، برای زنان عده قائل نیستند».

    این سخن شعبی نیز تهمت و یاوه‌ای بیش نیست و دروغش بر همگان روشن است؛ زیرا وجوب عده برای زنانی که پس از نزدیکی با آنان طلاق داده شده‌اند، مورد اتفاق نظر امت اسلام است و در برخی از آیات قرآن کریم همچون: Ra bracket.png وَ الْمُطَلقاتُ يتَرَبصْنَ بِأَنْفُسِهِن ثَلاثَةَ قُرُوءٍ [بقره–228] La bracket.png ، به آن تصریح شده است[۷]

    شعبی می‌گوید: «رافضیان همانند یهودیان می‌گویند خداوند پنجاه نماز بر ما واجب کرده است».

    مؤلف، در جواب می‌گوید: امامیه در هر شبانه‌روز، تنها پنج نماز را واجب می‌داند و کتاب‌های فقهی و رساله‌های عملیه، گواه این مطلب است. کسی که به آنان، غیر این را نسبت دهد، دروغگویی است که از گفتن دروغ شرم نمی‌کند.

    آری، مجموع نمازهای واجب و مستحب در هر شبانه‌روز، نزد شیعه امامیه، 51 رکعت نماز است که هفده رکعت آن واجب و 34 رکعت آن مستحب است. حال اگر مقصود شعبی، این مطلب است، چرا به‌جای رکعت، واژه نماز و به‌جای نمازهای مستحبی، نماز واجب به کار برده است؟! آیا این کار او، دلیلی غیر از فرو رفتن در لجنزار افترا و دروغ بستن به شیعه دارد[۸]

    در ادامه، شبهات دیگری مطرح می‌شود که بیشتر آنها شبهاتی در اطراف فروع دین شیعه است و به‌ندرت به مسائلی عقیدتی همچون تحریف قرآن اختصاص یافته است. مؤلف به تک‌تک آن شبهات پاسخ درخور می‌دهد. ایشان در صورت نیاز به نقل روایت، ابتدا از منابع اهل سنت بهره می‌برد، سپس به روایات شیعه استناد می‌کند.

    آخرین تهمت و افترای شعبی چنین است: «شیعیان برای ایجاد فساد در زمین تلاش می‌کنند و خدا مفسدان را دوست ندارد».

    مؤلف در جواب می‌گوید: واضح است که شیعیان هیچ حرمتی را زیر پا نمی‌گذارند؛ ازاین‌رو ریختن خون مسلمانان و آبروی آنان و سرقت اموالشان را مباح نمی‌شمارند. از این گذشته، آنان علیه مسلمانان شمشیری نمی‌کشند و حرامی را حلال نمی‌دانند و واجبی را از وجوبش ساقط نکرده‌اند؛ به بیان دیگر، حالات شیعیان شناخته‌شده است و هرکسی که با آنان نشست و برخاست داشته باشد، این مطالب را به‌روشنی درمی‌یابد[۹]

    ایشان در خاتمه کتاب با عنوان نتیجه‌گیری می‌گوید: یاوه‌گویی‌هایی که ابن تیمیه و یارانش، صدور آنها را از شعبی تقویت کردند و وجوه تشابه بین رافضیان و یهودیان نامیدند، غیر از افترا و دروغ، چیزی دیگر نبود؛ مطالبی که هیچ انسان باانصاف و حق‌گرایی به آن لب نمی‌گشاید. به یقین سخنان او و یارانش سرابی بیش نیست که تشنه، می‌پندارد آب است، اما وقتی به آنجا می‌رسد چیزی نمی‌بیند[۱۰]، سپس آنان را به خیرخواهی دعوت می‌کند و می‌گوید:

    حال باید گفت آیا بهتر نیست برادران اهل تسنن ما، به‌جای دروغ بافتن و افترا زدن، به انصاف روی آورند و در مصادر و منابع اصیل امامیه نظر کنند و به کتاب‌های مورد اعتماد در عقیده، حدیث، فقه، تفسیر و... مراجعه کنند و منصفانه، بدون هیچ تعصب و غرض‌ورزی به مطالعه آنها بپردازند تا به این وسیله از پراکندگی و افتراقی که دشمنان درصدد ایجاد آنند، جلوگیری شود[۱۱]

    وضعیت کتاب

    پاورقی‌ها به ذکر مستندات محتویات کتاب، بررسی اسناد برخی از روایات و ترجمه برخی از روات اختصاص یافته است.

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها

    برائة الشيعة الإمامية من العقائد و الأحکام اليهودية