دیوان صحبت لاری: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۳۴: خط ۳۴:
    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت لاری]] از اوان کودکی برای کسب علم به شیراز آمد و به‌واسطه حافظه قوی و سرعت انتقال بر دیگران برتری جست و هنوز در دوران شباب بود که علاوه بر تسلط در ادبیات فارسی و عربی شروع به گفتن اشعاری کرد:
    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت لاری]] از اوان کودکی برای کسب علم به شیراز آمد و به‌واسطه حافظه قوی و سرعت انتقال بر دیگران برتری جست و هنوز در دوران شباب بود که علاوه بر تسلط در ادبیات فارسی و عربی شروع به گفتن اشعاری کرد:
    '''کنون عمرم از بیست افزون شده'''
     
    ز احوال گردون دلم خون شده
    {{شعر}}
    '''به این قلت عمر در سازها'''
    {{ب|''کنون عمرم از بیست افزون شده''|2=''ز احوال گردون دلم خون شده''}}
    بلند است نامم به آوازها
    {{ب|''به این قلت عمر در سازها''|2=''بلند است نامم به آوازها''}}
    {{پایان شعر}}


    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]]، روحی بزرگ و بلندپرواز داشت و به امور دنیوی و مادی کمتر توجه می‌کرد و همواره دنبال چیزی می‌گشت و مرادش را از خدا می‌طلبید و هرچه در مراتب عرفانی سیر می‌کرد، بیش از پیش حیران مانده و به ناپایداری این جهان بیشتر معتقد می‌شد. او در غزل از حافظ پیروی کرده و به اقتفای اشعار خواجه، غزل سروده است؛ به‌عنوان نمونه:
    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]]، روحی بزرگ و بلندپرواز داشت و به امور دنیوی و مادی کمتر توجه می‌کرد و همواره دنبال چیزی می‌گشت و مرادش را از خدا می‌طلبید و هرچه در مراتب عرفانی سیر می‌کرد، بیش از پیش حیران مانده و به ناپایداری این جهان بیشتر معتقد می‌شد. او در غزل از حافظ پیروی کرده و به اقتفای اشعار خواجه، غزل سروده است؛ به‌عنوان نمونه:
    حافظ:
    حافظ:
    '''تا ز میخانه و می ‌نام و نشان خواهد بود'''
     
    سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
    {{شعر}}
    {{ب|''تا ز میخانه و می ‌نام و نشان خواهد بود''|2=''سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود''}}
    {{پایان شعر}}
     
    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]]:
    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]]:
    '''تا ز ارشاد و ادب نام و نشان خواهد بود'''
     
    مرشد کامل ما پیر مغان خواهد بود
    {{شعر}}
    {{ب|''تا ز ارشاد و ادب نام و نشان خواهد بود''|2=''مرشد کامل ما پیر مغان خواهد بود''}}
    {{پایان شعر}}
    حافظ:
    حافظ:
    '''دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند'''
     
    اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
    {{شعر}}
    {{ب|''دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند''|2=''اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند''}}
    {{پایان شعر}}
    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]]:
    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]]:
    '''این صبوحی که در آخر به نشاطم دادند'''
     
    اول از ساغر حیوان و نباتم دادند
    {{شعر}}
    {{ب|''این صبوحی که در آخر به نشاطم دادند''|2=''اول از ساغر حیوان و نباتم دادند''}}
    {{پایان شعر}}
    ...<ref>ر.ک: عبدی، محمد، ص805</ref>.
    ...<ref>ر.ک: عبدی، محمد، ص805</ref>.


    او در نکوهش زاهدان ریایی با حافظ هم‌صدا گشته و چنین سروده است:
    او در نکوهش زاهدان ریایی با حافظ هم‌صدا گشته و چنین سروده است:
    '''کشیشان پیکری را می‌پرستند'''
     
    مجوسان آذری را می‌پرستند
    {{شعر}}
    '''امام مسجد و شیخ شریعت'''
    {{ب|''کشیشان پیکری را می‌پرستند''|2=''مجوسان آذری را می‌پرستند''}}
    ردا و منبری را می‌پرستند
    {{ب|''امام مسجد و شیخ شریعت''|2=''ردا و منبری را می‌پرستند''}}
    '''چو صحبت کرده بدرود دو عالم'''
    {{ب|''چو صحبت کرده بدرود دو عالم''|2=''بت سیمین‌بری را می‌پرستند''}}
    بت سیمین‌بری را می‌پرستند
    {{پایان شعر}}


    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] مانند دیگر عرفا دل را محل نزول و تجلی صفات الهی می‌داند:
    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] مانند دیگر عرفا دل را محل نزول و تجلی صفات الهی می‌داند:
    '''دل آینه جمال ذات است'''
     
    ذاتی که دو عالمش صفات است
    {{شعر}}
    {{ب|''دل آینه جمال ذات است''|2=''ذاتی که دو عالمش صفات است''}}
    {{پایان شعر}}


    و در مورد رابطه وحدت و محبت چنین می‌گوید:
    و در مورد رابطه وحدت و محبت چنین می‌گوید:
    '''هرجا محبت رو نهد، خاصیت وحدت دهد'''
     
    خون از رگ مجنون جهد لیلی اگر نشتر زند'''<ref>ر.ک: همان، ص805-806</ref>.'''
    {{شعر}}
    {{ب|''هرجا محبت رو نهد، خاصیت وحدت دهد''|2=''خون از رگ مجنون جهد لیلی اگر نشتر زند''<ref>ر.ک: همان، ص805-806</ref>}}
    {{پایان شعر}}


    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت لاری]]، علاوه بر غزل، قصیده، مثنوی و تعدادی رباعی نیز دارد. وقتی که دیوانش را ورق بزنیم در اعماق بعضی از اشعارش یک روح مقدسی را که با جستجوی توأم با اضطراب در شاهراه هدایت گام برمی‌دارد، مشاهده خواهیم کرد که هر خواننده‌ای را مجذوب شخصیتش کرده و مهم‌تر از همه تشنگی شاعر را نسبت به معرفت و پی بردن به رازی بزرگ درمی‌یابد که او را به اوج ماه رسانده و از دنیای مادون ممتاز ساخته است و زمانی نیز سیر معانی در شخصیت انسان کرده و مقام و رتبه او را با ملائک برابر می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص806</ref>.
    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت لاری]]، علاوه بر غزل، قصیده، مثنوی و تعدادی رباعی نیز دارد. وقتی که دیوانش را ورق بزنیم در اعماق بعضی از اشعارش یک روح مقدسی را که با جستجوی توأم با اضطراب در شاهراه هدایت گام برمی‌دارد، مشاهده خواهیم کرد که هر خواننده‌ای را مجذوب شخصیتش کرده و مهم‌تر از همه تشنگی شاعر را نسبت به معرفت و پی بردن به رازی بزرگ درمی‌یابد که او را به اوج ماه رسانده و از دنیای مادون ممتاز ساخته است و زمانی نیز سیر معانی در شخصیت انسان کرده و مقام و رتبه او را با ملائک برابر می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص806</ref>.


    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] باطنا افکار صوفیانه‌ای داشته و مانند مشایخ تصوف در ظاهر با خرقه پشمینه و کشکول خود را نیاراسته است. [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] کرارا به شیراز می‌رفته؛ چنان‌که مؤلف کتاب دلگشا می‌نویسد: گاه‌گاهی به شیراز آمده و در بزم شاعران شرکت کرده و ظاهرا باعث رونق محافل ادب می‌گشت، ولی در باطن خود مشغول کاوش بود و چون در حریم عشق همه را موافق طبعش نمی‌یافت، اکثرا اسرار نهان را با کسی در میان نمی‌گذاشت، اما صراحت لهجه و شجاعت در گفتارش در تحریم بعضی از عقاید خرافی مردم او را دچار زحمت ساخت و باآنکه در اواخر عمر نابینا شده بود، به زندان افتاد و بعد از خروج از زندان، قصیده‌ای در مدح حضرت علی(ع) سرود و در آن قصیده غاصبان خلافت را دشنام داد و بدخواهان به تحریک زاهدان ریایی که به دانش [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] رشک می‌بردند، وقتی که [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] سفری به «بستک» لار کرد، آن قصیده را نزد حاکم وقت که از اهل تسنن بود، بردند. حاکم برآشفت و [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] را به محل حکومت دعوت کرد و در صدد اذیت او برآمد و وضع مجلس را طوری ترتیب دادند که محلی برای نشستن او نباشد. صحبت با وجود نابینایی احساس اسائه ادب حاکم و حضار را نسبت به خود دریافته، به زحمت جایی از کفش‌کنی پیدا می‌کند و این شعر را خطاب به حاکم می‌گوید:
    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] باطنا افکار صوفیانه‌ای داشته و مانند مشایخ تصوف در ظاهر با خرقه پشمینه و کشکول خود را نیاراسته است. [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] کرارا به شیراز می‌رفته؛ چنان‌که مؤلف کتاب دلگشا می‌نویسد: گاه‌گاهی به شیراز آمده و در بزم شاعران شرکت کرده و ظاهرا باعث رونق محافل ادب می‌گشت، ولی در باطن خود مشغول کاوش بود و چون در حریم عشق همه را موافق طبعش نمی‌یافت، اکثرا اسرار نهان را با کسی در میان نمی‌گذاشت، اما صراحت لهجه و شجاعت در گفتارش در تحریم بعضی از عقاید خرافی مردم او را دچار زحمت ساخت و باآنکه در اواخر عمر نابینا شده بود، به زندان افتاد و بعد از خروج از زندان، قصیده‌ای در مدح حضرت علی(ع) سرود و در آن قصیده غاصبان خلافت را دشنام داد و بدخواهان به تحریک زاهدان ریایی که به دانش [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] رشک می‌بردند، وقتی که [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] سفری به «بستک» لار کرد، آن قصیده را نزد حاکم وقت که از اهل تسنن بود، بردند. حاکم برآشفت و [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] را به محل حکومت دعوت کرد و در صدد اذیت او برآمد و وضع مجلس را طوری ترتیب دادند که محلی برای نشستن او نباشد. صحبت با وجود نابینایی احساس اسائه ادب حاکم و حضار را نسبت به خود دریافته، به زحمت جایی از کفش‌کنی پیدا می‌کند و این شعر را خطاب به حاکم می‌گوید:
    '''چه شود گر نشیند اهل ادب'''
     
    زیر دست کسی که بی‌ادب است
    {{شعر}}
    '''قل هو الله ببین که در قرآن'''
    {{ب|''چه شود گر نشیند اهل ادب''|2=''زیر دست کسی که بی‌ادب است''|2=''
    زیر تبت یدی ابی‌لهب است'''<ref>ر.ک: همان</ref>.'''
    {{ب|''قل هو الله ببین که در قرآن''|2=''زیر تبت یدی ابی‌لهب است''<ref>ر.ک: همان</ref>}}
    {{پایان شعر}}


    از غزلیات زیبا و معروف [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] می‌توان به غزل زیر اشاره کرد:  
    از غزلیات زیبا و معروف [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت]] می‌توان به غزل زیر اشاره کرد:  
    '''به مراد دل رسی آن سحر، که ز سوز سینه دعا کنی '''
     
    به خدا که فیض دعا رسد سحری که رو به خدا کنی
    {{شعر}}
    '''من و های‌های گریستن به ره عتاب تو زیستن'''
    {{ب|''به مراد دل رسی آن سحر، که ز سوز سینه دعا کنی''|2=''به خدا که فیض دعا رسد سحری که رو به خدا کنی''}}
    تو و از کمین نگریستن که دگر ز عشوه چه‌ها کنی
    {{ب|''من و های‌های گریستن به ره عتاب تو زیستن''|2=''تو و از کمین نگریستن که دگر ز عشوه چه‌ها کنی''}}
    '''به کمند ابروی توأمان، بسی آهوان ز تو بی‌امان'''
    {{ب|''به کمند ابروی توأمان، بسی آهوان ز تو بی‌امان''|2=''ز خدنگ غمزه‌ زمان زمان، چه شکارها که ز پا کنی''}}
    ز خدنگ غمزه‌ زمان زمان، چه شکارها که ز پا کنی
    {{ب|''ز تو ناوک نگهی نشد که هلاک بی‌گنهی نشد''|2=''همه حیرتم که گهی نشد که ز یک نشانه خطا کنی''}}
    '''ز تو ناوک نگهی نشد که هلاک بی‌گنهی نشد'''
    {{ب|''چو وفا نمی‌کنی ای صنم! به منت جفا ز چه گشته کم؟''|2=''چه بناست این ز تو کز ستم، نه وفا کنی نه جفا کنی''}}
    همه حیرتم که گهی نشد که ز یک نشانه خطا کنی
    {{ب|''به ره تو صحبت خسته‌دل به وفا و قهر تو بسته دل''|2=''چه شود که سوی شکسته‌دل نظری برای خدا کنی''}}<ref>ر.ک: همان</ref>.'''
    '''چو وفا نمی‌کنی ای صنم! به منت جفا ز چه گشته کم؟'''
    {{پایان شعر}}
    چه بناست این ز تو کز ستم، نه وفا کنی نه جفا کنی
    '''به ره تو صحبت خسته‌دل به وفا و قهر تو بسته دل'''
    چه شود که سوی شکسته‌دل نظری برای خدا کنی'''<ref>ر.ک: همان</ref>.'''


    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|محمدباقر صحبت لاری]] یکی از برجسته‌ترین شاعران دوره بازگشت ادبی است که در دیوان خویش به‌میزان چشمگیری از شاهنامه فردوسی تأثیر پذیرفته است. [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت لاری]] با شاهنامه فردوسی آشنایی عمیقی داشته و تلمیحات نادر وی به نام‌ها و داستان‌های کمترشناخته‌شده شاهنامه و دیگر شخصیت‌های حماسی و منابع غیر از شاهنامه، گواه درک عمیق وی از اثر سترگ فردوسی است. [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت لاری]] برای پیشبرد مقاصد شعری خویش از قبیل مدح و بیان برتری ممدوح، تصویرسازی، ترکیب‌سازی، رعایت جادوی مجاورت و ذکر احوال شخصی (مفاخره)، در زمینه تلمیحات از شاهنامه تأثیر پذیرفته و این صنعت را با صنایع شعری دیگر همراه کرده است. علاوه بر این با اشارات نادری که به شاهنامه، منابع تاریخی، منظومه‌های حماسی، طومارهای نقّالی و داستان‌های شفاهی و عامیانه انجام داده، به حل برخی مشکلات شاهنامه‌پژوهی از قبیل معمّای ببرِ بیان کمک کرده است<ref>ر.ک: ارشی، صادق؛ گرجی، مصطفی؛ مرادی، ایوب، ص11</ref>.
    [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|محمدباقر صحبت لاری]] یکی از برجسته‌ترین شاعران دوره بازگشت ادبی است که در دیوان خویش به‌میزان چشمگیری از شاهنامه فردوسی تأثیر پذیرفته است. [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت لاری]] با شاهنامه فردوسی آشنایی عمیقی داشته و تلمیحات نادر وی به نام‌ها و داستان‌های کمترشناخته‌شده شاهنامه و دیگر شخصیت‌های حماسی و منابع غیر از شاهنامه، گواه درک عمیق وی از اثر سترگ فردوسی است. [[صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی|صحبت لاری]] برای پیشبرد مقاصد شعری خویش از قبیل مدح و بیان برتری ممدوح، تصویرسازی، ترکیب‌سازی، رعایت جادوی مجاورت و ذکر احوال شخصی (مفاخره)، در زمینه تلمیحات از شاهنامه تأثیر پذیرفته و این صنعت را با صنایع شعری دیگر همراه کرده است. علاوه بر این با اشارات نادری که به شاهنامه، منابع تاریخی، منظومه‌های حماسی، طومارهای نقّالی و داستان‌های شفاهی و عامیانه انجام داده، به حل برخی مشکلات شاهنامه‌پژوهی از قبیل معمّای ببرِ بیان کمک کرده است<ref>ر.ک: ارشی، صادق؛ گرجی، مصطفی؛ مرادی، ایوب، ص11</ref>.

    نسخهٔ ‏۴ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۵

    دیوان صحبت لاری
    دیوان صحبت لاری
    پدیدآورانمعرفت، حسین (مصحح) صحبت لاری (نویسنده)
    ناشرکتابفروشي معرفت
    مکان نشرايران - شيراز
    سال نشر[--13]
    چاپچاپ چهارم
    موضوعشعر فارسي - قرن 13ق.
    زبانفارسي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏1300 / 7176 ‏PIR‎‏

    دیوان صحبت لاری، عنوان دیوان اشعار فارسی ملا محمدباقر، معروف به صحبت لاری (1162-1251ق) است، در یک جلد به اهتمام حسین معرفت. صحبت، از شاعران شیعی است که از حافظ و فردوسی تأثیر پذیرفته است.

    ساختار

    کتاب، حاوی پیشگفتاری 19 صفحه‌ای به قلم حسین معرفت و مجموعه اشعار به‌ترتیب: غزل‌ها، قصیده‌ها، مخمس، ترجیع‌بند، مثنوی‌ها، رباعیات و مراثی است.

    گزارش محتوا

    صحبت لاری از اوان کودکی برای کسب علم به شیراز آمد و به‌واسطه حافظه قوی و سرعت انتقال بر دیگران برتری جست و هنوز در دوران شباب بود که علاوه بر تسلط در ادبیات فارسی و عربی شروع به گفتن اشعاری کرد:

    کنون عمرم از بیست افزون شدهز احوال گردون دلم خون شده
    به این قلت عمر در سازهابلند است نامم به آوازها

    صحبت، روحی بزرگ و بلندپرواز داشت و به امور دنیوی و مادی کمتر توجه می‌کرد و همواره دنبال چیزی می‌گشت و مرادش را از خدا می‌طلبید و هرچه در مراتب عرفانی سیر می‌کرد، بیش از پیش حیران مانده و به ناپایداری این جهان بیشتر معتقد می‌شد. او در غزل از حافظ پیروی کرده و به اقتفای اشعار خواجه، غزل سروده است؛ به‌عنوان نمونه: حافظ:

    تا ز میخانه و می ‌نام و نشان خواهد بودسر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

    صحبت:

    تا ز ارشاد و ادب نام و نشان خواهد بودمرشد کامل ما پیر مغان خواهد بود

    حافظ:

    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادنداندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

    صحبت:

    این صبوحی که در آخر به نشاطم دادنداول از ساغر حیوان و نباتم دادند

    ...[۱].

    او در نکوهش زاهدان ریایی با حافظ هم‌صدا گشته و چنین سروده است:

    کشیشان پیکری را می‌پرستندمجوسان آذری را می‌پرستند
    امام مسجد و شیخ شریعتردا و منبری را می‌پرستند
    چو صحبت کرده بدرود دو عالمبت سیمین‌بری را می‌پرستند

    صحبت مانند دیگر عرفا دل را محل نزول و تجلی صفات الهی می‌داند:

    دل آینه جمال ذات استذاتی که دو عالمش صفات است

    و در مورد رابطه وحدت و محبت چنین می‌گوید:

    هرجا محبت رو نهد، خاصیت وحدت دهدخون از رگ مجنون جهد لیلی اگر نشتر زند[۲]

    صحبت لاری، علاوه بر غزل، قصیده، مثنوی و تعدادی رباعی نیز دارد. وقتی که دیوانش را ورق بزنیم در اعماق بعضی از اشعارش یک روح مقدسی را که با جستجوی توأم با اضطراب در شاهراه هدایت گام برمی‌دارد، مشاهده خواهیم کرد که هر خواننده‌ای را مجذوب شخصیتش کرده و مهم‌تر از همه تشنگی شاعر را نسبت به معرفت و پی بردن به رازی بزرگ درمی‌یابد که او را به اوج ماه رسانده و از دنیای مادون ممتاز ساخته است و زمانی نیز سیر معانی در شخصیت انسان کرده و مقام و رتبه او را با ملائک برابر می‌داند[۳].

    صحبت باطنا افکار صوفیانه‌ای داشته و مانند مشایخ تصوف در ظاهر با خرقه پشمینه و کشکول خود را نیاراسته است. صحبت کرارا به شیراز می‌رفته؛ چنان‌که مؤلف کتاب دلگشا می‌نویسد: گاه‌گاهی به شیراز آمده و در بزم شاعران شرکت کرده و ظاهرا باعث رونق محافل ادب می‌گشت، ولی در باطن خود مشغول کاوش بود و چون در حریم عشق همه را موافق طبعش نمی‌یافت، اکثرا اسرار نهان را با کسی در میان نمی‌گذاشت، اما صراحت لهجه و شجاعت در گفتارش در تحریم بعضی از عقاید خرافی مردم او را دچار زحمت ساخت و باآنکه در اواخر عمر نابینا شده بود، به زندان افتاد و بعد از خروج از زندان، قصیده‌ای در مدح حضرت علی(ع) سرود و در آن قصیده غاصبان خلافت را دشنام داد و بدخواهان به تحریک زاهدان ریایی که به دانش صحبت رشک می‌بردند، وقتی که صحبت سفری به «بستک» لار کرد، آن قصیده را نزد حاکم وقت که از اهل تسنن بود، بردند. حاکم برآشفت و صحبت را به محل حکومت دعوت کرد و در صدد اذیت او برآمد و وضع مجلس را طوری ترتیب دادند که محلی برای نشستن او نباشد. صحبت با وجود نابینایی احساس اسائه ادب حاکم و حضار را نسبت به خود دریافته، به زحمت جایی از کفش‌کنی پیدا می‌کند و این شعر را خطاب به حاکم می‌گوید:

    {{ب|چه شود گر نشیند اهل ادب|2=زیر دست کسی که بی‌ادب است|2=
    قل هو الله ببین که در قرآنزیر تبت یدی ابی‌لهب است[۴]

    از غزلیات زیبا و معروف صحبت می‌توان به غزل زیر اشاره کرد:

    [۵].
    به مراد دل رسی آن سحر، که ز سوز سینه دعا کنیبه خدا که فیض دعا رسد سحری که رو به خدا کنی
    من و های‌های گریستن به ره عتاب تو زیستنتو و از کمین نگریستن که دگر ز عشوه چه‌ها کنی
    به کمند ابروی توأمان، بسی آهوان ز تو بی‌امانز خدنگ غمزه‌ زمان زمان، چه شکارها که ز پا کنی
    ز تو ناوک نگهی نشد که هلاک بی‌گنهی نشدهمه حیرتم که گهی نشد که ز یک نشانه خطا کنی
    چو وفا نمی‌کنی ای صنم! به منت جفا ز چه گشته کم؟چه بناست این ز تو کز ستم، نه وفا کنی نه جفا کنی
    به ره تو صحبت خسته‌دل به وفا و قهر تو بسته دلچه شود که سوی شکسته‌دل نظری برای خدا کنی

    محمدباقر صحبت لاری یکی از برجسته‌ترین شاعران دوره بازگشت ادبی است که در دیوان خویش به‌میزان چشمگیری از شاهنامه فردوسی تأثیر پذیرفته است. صحبت لاری با شاهنامه فردوسی آشنایی عمیقی داشته و تلمیحات نادر وی به نام‌ها و داستان‌های کمترشناخته‌شده شاهنامه و دیگر شخصیت‌های حماسی و منابع غیر از شاهنامه، گواه درک عمیق وی از اثر سترگ فردوسی است. صحبت لاری برای پیشبرد مقاصد شعری خویش از قبیل مدح و بیان برتری ممدوح، تصویرسازی، ترکیب‌سازی، رعایت جادوی مجاورت و ذکر احوال شخصی (مفاخره)، در زمینه تلمیحات از شاهنامه تأثیر پذیرفته و این صنعت را با صنایع شعری دیگر همراه کرده است. علاوه بر این با اشارات نادری که به شاهنامه، منابع تاریخی، منظومه‌های حماسی، طومارهای نقّالی و داستان‌های شفاهی و عامیانه انجام داده، به حل برخی مشکلات شاهنامه‌پژوهی از قبیل معمّای ببرِ بیان کمک کرده است[۶].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب، در ابتدا و فهرست اعلام، در انتهای کتاب ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: عبدی، محمد، ص805
    2. ر.ک: همان، ص805-806
    3. ر.ک: همان، ص806
    4. ر.ک: همان
    5. ر.ک: همان
    6. ر.ک: ارشی، صادق؛ گرجی، مصطفی؛ مرادی، ایوب، ص11

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. ارشی، صادق؛ گرجی، مصطفی؛ مرادی، ایوب، «بازتاب و عملکرد تلمیحات شاهنامه و منابع پیرامون آن در دیوان صحبت لاری»، نشریه بلاغت کاربردی و نقد بلاغت، پاییز و زمستان 1397، ‌شماره 6 (‎16 صفحه، ‌از 11 تا 26 )، به آدرس:
      https://www.noormags.ir/view/fa/search?q=%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AA%D8%A7%D8%A8%20%D9%88%20%D8%B9%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B1%D8%AF%20%D8%AA%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D8%AA%20%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D9%88%20%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9%20%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86%20%D8%A2%D9%86%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%20%D8%B5%D8%AD%D8%A8%D8%AA%20%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C&origin=start&index=
    3. عبدی، محمد، «سیری در دیوان صحبت لاری»، مجله مهر، اسفند 1345، سال دوازدهم، ‌شماره 12 (‎2 صفحه، ‌از 805 تا 806 )، به آدرس:

    https://www.noormags.ir/view/fa/search?q=%D8%B3%DB%8C%D8%B1%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%20%D8%B5%D8%AD%D8%A8%D8%AA%20%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C&origin=start&index=

    وابسته‌ها