دیوان همای شیرازی «شکرستان»: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'مذهبي ' به 'مذهبی ')
     
    (۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    | تصویر =NUR13333J1.jpg
    | تصویر =NUR13333J1.jpg
    | عنوان =ديوان هماي شيرازي
    | عنوان =ديوان همای شیرازی
    | عنوان‌های دیگر =
    | عنوان‌های دیگر =
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[هماي شيرازي]] (نویسنده)
    [[همای شیرازی]] (نویسنده)


    [[کرمي، احمد]] (نویسنده)
    [[کرمی، احمد]] (نویسنده)




    | زبان = فارسي
    | زبان = فارسی
    | کد کنگره =‏‏PIR‎‏ ‎‏754‎‏7‎‏ ‎‏1300  
    | کد کنگره =‏‏PIR‎‏ ‎‏754‎‏7‎‏ ‎‏1300  
      | موضوع =شعر فارسي - قرن 13ق.  
      | موضوع =شعر فارسی- قرن 13ق.  


    شعر مذهبي - قرن 13ق.  
    شعر مذهبی  - قرن 13ق.  


    | ناشر = ما
    | ناشر = ما
    خط ۲۳: خط ۲۳:
    | شابک =
    | شابک =
    | تعداد جلد =2
    | تعداد جلد =2
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =13333
    | کتابخوان همراه نور =13333
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۲۹: خط ۳۰:
    }}
    }}


     
    '''دیوان همای شیرازی «شکرستان»'''، کلیات اشعار [[همای شیرازی|محمدرضا قلی خان]]، معروف به [[همای شیرازی]] است که حاوی انواع شعر از قصیده، غزل، مسمط، ترکیب‌بند، ترجیع‌بند، قطعه، مثنوی و رباعی بوده و به کوشش [[کرمی، احمد|احمد کرمی]]، به زیور طبع آراسته شده است.
    '''دیوان همای شیرازی «شکرستان»'''، کلیات اشعار محمدرضا قلی خان، معروف به همای شیرازی است که حاوی انواع شعر از قصیده، غزل، مسمط، ترکیب‌بند، ترجیع‌بند، قطعه، مثنوی و رباعی بوده و به کوشش احمد کرمی، به زیور طبع آراسته شده است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    خط ۳۹: خط ۳۹:


    طبع هما بیشتر مایل به غزل‌سرایی بوده و جنس غزل را خوش‌تر از سائر انواع نظم می‌دانسته و بسیاری از قصائدش، مشتمل بر مواعظ و نصائح و مدائح ائمه دین(ع) است و کاملاً از گفتن هجو و هزلیات و مطایبات احتراز داشته و پیرامون هتاکی و فحاشی در نظم نمی‌گشته است و مدح سلاطین و امرا و اعیان را به‌طوری‌که ضرورت ایجاب کرده و اوضاع زمان اقتضا داشته، گفته است و در مواقع لزوم قصائد مدحیه او اغلب آمیخته با اندرزهای حکیمانه است و گاهی نیز حدت کرده و خطاب‌های عتاب‌آمیزی به بعضی رجال بزرگ داشته است، مانند قصیده‌ای که در حضور اتابک اعظم خوانده که:
    طبع هما بیشتر مایل به غزل‌سرایی بوده و جنس غزل را خوش‌تر از سائر انواع نظم می‌دانسته و بسیاری از قصائدش، مشتمل بر مواعظ و نصائح و مدائح ائمه دین(ع) است و کاملاً از گفتن هجو و هزلیات و مطایبات احتراز داشته و پیرامون هتاکی و فحاشی در نظم نمی‌گشته است و مدح سلاطین و امرا و اعیان را به‌طوری‌که ضرورت ایجاب کرده و اوضاع زمان اقتضا داشته، گفته است و در مواقع لزوم قصائد مدحیه او اغلب آمیخته با اندرزهای حکیمانه است و گاهی نیز حدت کرده و خطاب‌های عتاب‌آمیزی به بعضی رجال بزرگ داشته است، مانند قصیده‌ای که در حضور اتابک اعظم خوانده که:
    '''ای متکی به تکیه میر اتابکی
    {{شعر}}
    غافل مشو ز قصه یحیی برمکی'''<ref>ر.ک: همایی، میرزا جلال‌الدین، ص221</ref>.
    {{ب|'' ای متکی به تکیه میر اتابکی''|2='' غافل مشو ز قصه یحیی برمکی''<ref>ر.ک: همایی، میرزا جلال‌الدین، ص221</ref>}}.
    {{پایان شعر}}
    عمده ممدوحین او عبارتند از:


    عمده ممدوحین او عبارتند از:
    الف)- سلاطین قاجار: محمدشاه، ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین‌شاه در جشن ولیعهدی.
    الف)- سلاطین قاجار: محمدشاه، ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین‌شاه در جشن ولیعهدی.
    ب)- علما: میرزای قمی (میرزا ابوالقاسم)، سید محمدباقر شفتی معروف به حاج شیخ محمدباقر نجفی اصفهانی مسجدشاهی و میر سید محمد امام جمعه اصفهان، میر محمدحسین امام جمعه اصفهان، میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران و حاج سید اسدالله بیدآبادی.
     
    ب)- علما: [[میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمدحسن|میرزای قمی]] (میرزا ابوالقاسم)، [[شفتی بیدآبادی، سید محمدباقر|سید محمدباقر شفتی]] معروف به [[نجفی اصفهانی، محمدباقر|حاج شیخ محمدباقر نجفی اصفهانی مسجدشاهی]] و میر سید محمد امام جمعه اصفهان، میر محمدحسین امام جمعه اصفهان، میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران و حاج سید اسدالله بیدآبادی.
     
    ج)- وزراء و حکام: میرزا آقاخان صدراعظم، میرزا تقی‌خان امیرنظام، سپهسالار، حاج میرزا آقاسی، معتمدالدوله منوچهر خان، میرزا گرگین خان حسام‌السلطنه<ref>ر.ک: همان، ص221- 222</ref>.
    ج)- وزراء و حکام: میرزا آقاخان صدراعظم، میرزا تقی‌خان امیرنظام، سپهسالار، حاج میرزا آقاسی، معتمدالدوله منوچهر خان، میرزا گرگین خان حسام‌السلطنه<ref>ر.ک: همان، ص221- 222</ref>.


    وی بر هر قسم نظمی از قبیل غزل، قصیده، مسمط، ترجیع، ترکیب، قطعه و رباعی قادر بوده و در دیوانش تمام این اقسام دیده می‌شود و سعی او همواره در سلاست و روانی و انسجام الفاظ و بداعت معانی بوده و سبک وی، بیشتر شبیه به سبک شیخ سعدی است<ref>ر.ک: همان، ص222</ref>.
    وی بر هر قسم نظمی از قبیل غزل، قصیده، مسمط، ترجیع، ترکیب، قطعه و رباعی قادر بوده و در دیوانش تمام این اقسام دیده می‌شود و سعی او همواره در سلاست و روانی و انسجام الفاظ و بداعت معانی بوده و سبک وی، بیشتر شبیه به سبک شیخ [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] است<ref>ر.ک: همان، ص222</ref>.


    غزلیات وی، اغلب زمزمه‌ها و ترانه‌های عاشقانه است که از روی تأثرات و احساسات قلبی برخاسته و از همین جهت، هرکدام از آن‌ها دارای یک نوع حالت و اثر مخصوصی است؛ مثلاً بعضی ترنمات شکایت آمیزش، دارای لحن غم‌انگیز و مضامین رقت‌آوری است که کاملاً سوزوگداز نهانی او را مجسم ساخته و روح خواننده را متأثر و غمگین می‌سازد و در خاطر او، نوعی اندوه و تأسف ایجاد می‌نماید؛ مانند:
    غزلیات وی، اغلب زمزمه‌ها و ترانه‌های عاشقانه است که از روی تأثرات و احساسات قلبی برخاسته و از همین جهت، هرکدام از آن‌ها دارای یک نوع حالت و اثر مخصوصی است؛ مثلاً بعضی ترنمات شکایت آمیزش، دارای لحن غم‌انگیز و مضامین رقت‌آوری است که کاملاً سوزوگداز نهانی او را مجسم ساخته و روح خواننده را متأثر و غمگین می‌سازد و در خاطر او، نوعی اندوه و تأسف ایجاد می‌نماید؛ مانند:
    '''بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
    {{شعر}}
    غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست'''
    {{ب|'' بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست''|2='' غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست''}}
    '''رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر
    {{ب|'' رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر''|2='' کاندرین شهر طبیب دل بیماری نیست''}}
    کاندرین شهر طبیب دل بیماری نیست'''
    {{ب|'' شب به بالین من خسته به‌غیراز غم دوست''|2='' ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست''}}
    '''شب به بالین من خسته به‌غیراز غم دوست
    {{ب|'' یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل''|2='' به کلافی بفروشند و خریداری نیست''}}
    ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست'''
    {{ب|'' به‌جز از بخت تو و دیده من در غم تو''|2='' شب در این شهر به بالین، سر بیداری نیست''}}
    '''یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل
    {{ب|'' گو هما را ندهد ره به در صومعه شیخ''|2='' در خرابات مگر سایه دیواری نیست''}}
    به کلافی بفروشند و خریداری نیست'''
    {{پایان شعر}}
    '''به‌جز از بخت تو و دیده من در غم تو
    شب در این شهر به بالین، سر بیداری نیست'''
    '''گو هما را ندهد ره به در صومعه شیخ
    در خرابات مگر سایه دیواری نیست'''
     
    و بعضی نواهای عاشقانه، او به‌قدری جان‌گداز است که حس شنونده را متوجه به عالم شوق و جانبازی و دنیای عشقی می‌نماید که با غم و نشاط آمیخته است؛ مانند:
    و بعضی نواهای عاشقانه، او به‌قدری جان‌گداز است که حس شنونده را متوجه به عالم شوق و جانبازی و دنیای عشقی می‌نماید که با غم و نشاط آمیخته است؛ مانند:
    '''چنان به عشق تو از حال خویش بی‌خبرم
    {{شعر}}
    که رو نتابم اگر تیغ می‌زنی به سرم'''
    {{ب|'' چنان به عشق تو از حال خویش بی‌خبرم''|2='' که رو نتابم اگر تیغ می‌زنی به سرم''}}
    '''چنان به یاد تو فارغ شدم ز هر دو جهان
    {{ب|'' چنان به یاد تو فارغ شدم ز هر دو جهان''|2='' که از وجود خود و هرچه هست بی‌خبرم''}}
    که از وجود خود و هرچه هست بی‌خبرم'''
    {{ب|'' به عشق روی تو از دیر و کعبه بیزارم''|2='' که غیر کوی تو کفر است قبله دگرم''}}
    '''به عشق روی تو از دیر و کعبه بیزارم
    {{ب|'' شبی اگر سر زلفت به دست من افتد''|2='' حکایت غم دل با تو موبه‌مو شمرم''}}
    که غیر کوی تو کفر است قبله دگرم'''
    {{ب|'' بر آن سرم که به‌پای تو سر بیفشانم''|2='' اگر قبول کنی این متاع مختصرم''}}
    '''شبی اگر سر زلفت به دست من افتد
    {{ب|'' فراق سخت و قدم سست و راه بادیه دور''|2='' دلیل راه شو ای خضر ره که نوسفرم''}}
    حکایت غم دل با تو موبه‌مو شمرم'''
    {{ب|'' گرفت خاطرم از خانقاه و خرقه و زهد''|2='' بیار باده که فارغ کنی ز درد سرم''}}
    '''بر آن سرم که به‌پای تو سر بیفشانم
    {{ب|'' شکر خراج به شیراز آورند هما''|2='' اگر به مصر رسانند شعر چون شکرم''<ref>ر.ک: همان، ص222- 223</ref>}}.
    اگر قبول کنی این متاع مختصرم '''
    {{پایان شعر}}
    '''فراق سخت و قدم سست و راه بادیه دور
    دلیل راه شو ای خضر ره که نوسفرم'''
    '''گرفت خاطرم از خانقاه و خرقه و زهد
    بیار باده که فارغ کنی ز درد سرم'''
    '''شکر خراج به شیراز آورند هما
    اگر به مصر رسانند شعر چون شکرم'''<ref>ر.ک: همان، ص222- 223</ref>.
     
    پاره‌ای از منظومات هما، مشتمل بر خروش‌های مستانه و حاوی بعضی لطیفه‌های عارفانه و با لحن خوش دقیقه سرایی ادا شده و ذوق خواننده و شنونده را با فهم دقایق عشق و نکته‌های دل‌نشین عرفان آشنایی می‌دهد، مانند:
    پاره‌ای از منظومات هما، مشتمل بر خروش‌های مستانه و حاوی بعضی لطیفه‌های عارفانه و با لحن خوش دقیقه سرایی ادا شده و ذوق خواننده و شنونده را با فهم دقایق عشق و نکته‌های دل‌نشین عرفان آشنایی می‌دهد، مانند:
    '''تا به دامان تو ما دست تولا زده‌ایم
    {{شعر}}
    به تولای تو بر هر دو جهان پا زده‌ایم'''
    {{ب|'' تا به دامان تو ما دست تولا زده‌ایم''|2='' به تولای تو بر هر دو جهان پا زده‌ایم''}}
    '''تا نهادیم به کوی تو صنم روی نیاز
    {{ب|'' تا نهادیم به کوی تو صنم روی نیاز''|2='' پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زده‌ایم''}}
    پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زده‌ایم'''
    {{ب|'' درخور مستی ما رطل و خم ساغر نیست''|2='' ما از آن باده کشانیم که دریا زده‌ایم''}}
    '''درخور مستی ما رطل و خم ساغر نیست
    {{ب|'' همه‌شب از طرف گریه مینا من و جام''|2='' خنده بر گردش این گنبد مینا زده‌ایم''}}
    ما از آن باده کشانیم که دریا زده‌ایم'''
    {{ب|'' جای دیوانه چو در شهر ندادند هما''|2='' من و دل چند گهی خیمه به صحرا زده‌ایم''<ref>ر.ک: همان، ص224</ref>}}.
    '''همه‌شب از طرف گریه مینا من و جام
    {{پایان شعر}}
    خنده بر گردش این گنبد مینا زده‌ایم'''
    کلمات منظومات هما، از هرگونه تعقید لفظی یا معنوی خالی و معری است و به‌هیچ‌وجه، در اشعارش الفاظ غیر مأنوس رکیک و کلمات مستهجن قبیح را استعمال نکرده است و تمام جملات موزون را با نهایت سادگی و تمام‌عیار، به معنای مراد ادا کرده است؛ به‌طوری‌که به‌محض شنیدن، بدون حاجت به تکلف، معنی مقصود در خاطر سامع مرتسم می‌گردد و ابداً مایل به سبک هندی و آوردن مضامین پیچیده مندمجی که غالباً باعث اغلاق و تعقید معنوی در کلام می‌شود، نبوده است و مکرر شاگردان و شعرای زمان را از پیروی سبک امثال قدسی و شاهی و صائب ممانعت می‌کرده و آن‌ها را در غزل‌سرایی، به سبک [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شیخ سعدی]] یا [[حافظ، شمس‌الدین محمد|خواجه حافظ]] و در قصیده‌گویی، به طرز امیر معزی و [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]] رهنمایی می‌نموده است<ref>ر.ک: همان، ص225</ref>.
    '''جای دیوانه چو در شهر ندادند هما
    من و دل چند گهی خیمه به صحرا زده‌ایم'''<ref>ر.ک: همان، ص224</ref>.
     
    کلمات منظومات هما، از هرگونه تعقید لفظی یا معنوی خالی و معری است و به‌هیچ‌وجه، در اشعارش الفاظ غیر مأنوس رکیک و کلمات مستهجن قبیح را استعمال نکرده است و تمام جملات موزون را با نهایت سادگی و تمام‌عیار، به معنای مراد ادا کرده است؛ به‌طوری‌که به‌محض شنیدن، بدون حاجت به تکلف، معنی مقصود در خاطر سامع مرتسم می‌گردد و ابداً مایل به سبک هندی و آوردن مضامین پیچیده مندمجی که غالباً باعث اغلاق و تعقید معنوی در کلام می‌شود، نبوده است و مکرر شاگردان و شعرای زمان را از پیروی سبک امثال قدسی و شاهی و صائب ممانعت می‌کرده و آن‌ها را در غزل‌سرایی، به سبک شیخ سعدی یا خواجه حافظ و در قصیده‌گویی، به طرز امیر معزی و ظهیر فاریابی رهنمایی می‌نموده است<ref>ر.ک: همان، ص225</ref>.


    هما ذاتاً دارای طبع سلیم و بیان پخته بلیغ و زبان نصیح ملیحی بود که او را کاملاً از شعرای زمان قاجاریه و چندی قبل از آن‌ها، امتیاز می‌دهد و اگر او را در ساده‌گویی و ملاحت ادبی مخترع یک اسلوب تازه در نظم فارسی خصوصاً در غزل‌گویی و چامه‌سرایی نتوان محسوب کرد، حتماً او را باید مجدد مسلک ادبی شیخ سعدی دانست و از مقایسه غزلیات و قصائد او با منظومات معاصرینش، منشأ امتیاز و تفاوت مابین آن‌ها در سلاست و فصاحت خوب معلوم می‌شود<ref>ر.ک: همان</ref>.
    هما ذاتاً دارای طبع سلیم و بیان پخته بلیغ و زبان نصیح ملیحی بود که او را کاملاً از شعرای زمان قاجاریه و چندی قبل از آن‌ها، امتیاز می‌دهد و اگر او را در ساده‌گویی و ملاحت ادبی مخترع یک اسلوب تازه در نظم فارسی خصوصاً در غزل‌گویی و چامه‌سرایی نتوان محسوب کرد، حتماً او را باید مجدد مسلک ادبی [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شیخ سعدی]] دانست و از مقایسه غزلیات و قصائد او با منظومات معاصرینش، منشأ امتیاز و تفاوت مابین آن‌ها در سلاست و فصاحت خوب معلوم می‌شود<ref>ر.ک: همان</ref>.


    قصائد هما، همان سبک روانی و حسن سیاق غزلیاتش را داراست، با رعایت استحکام و متانتی که در چکامه‌سرایی مطلوب است. قصائد وی، سه قسمت عمده دارد:
    قصائد هما، همان سبک روانی و حسن سیاق غزلیاتش را داراست، با رعایت استحکام و متانتی که در چکامه‌سرایی مطلوب است. قصائد وی، سه قسمت عمده دارد:
    # قصائدی که در مدح بزرگان دین است، مانند:
    # قصائدی که در مدح بزرگان دین است، مانند:{{شعر}}
    '''آسمان و زمین و لیل و نهار
    #:{{ب|'' آسمان و زمین و لیل و نهار''|2='' به وجود علی گرفت قرار''}}
    به وجود علی گرفت قرار '''
    #:{{ب|'' گر وجود علی نبود نبود''|2='' آسمان و زمین و لیل و نهار''}}{{پایان شعر}}
    '''گر وجود علی نبود نبود
    # قصائدی که مشتمل بر مواعظ و نصایح سودمند است، مانند:{{شعر}}
    آسمان و زمین و لیل و نهار'''
    #:{{ب|'' رستگاری خواهی‌ای دل مردم‌آزاری مکن''|2='' بد نخواهی عاقبت غیر از نکوکاری مکن''}}
    # قصائدی که مشتمل بر مواعظ و نصایح سودمند است، مانند:
    #:{{ب|'' خواه مصحف گیر در کف خواه جام زرفشان''|2='' هرچه خواهی کن ولیکن مردم‌آزاری مکن''}}{{پایان شعر}}
    '''رستگاری خواهی ای دل مردم‌آزاری مکن
    بد نخواهی عاقبت غیر از نکوکاری مکن'''
    '''خواه مصحف گیر در کف خواه جام زرفشان
    هرچه خواهی کن ولیکن مردم‌آزاری مکن'''
    # قصائد بهاریه و خزانیه و طلوعیه و غروبیه و امثال آن‌ها و غالباً در این قسم از قصاید، حسن تخلص به مدح ائمه دین یا رجال بزرگ و سلاطین شده و بالاخره به ستایش آن‌ها ختم می‌شود. وی قصائد متفرقه دیگری هم دارد، مانند قصیده‌ای که در شرح‌حال خود در سفر عراق به نظم آورده و مطلعش این است:
    # قصائد بهاریه و خزانیه و طلوعیه و غروبیه و امثال آن‌ها و غالباً در این قسم از قصاید، حسن تخلص به مدح ائمه دین یا رجال بزرگ و سلاطین شده و بالاخره به ستایش آن‌ها ختم می‌شود. وی قصائد متفرقه دیگری هم دارد، مانند قصیده‌ای که در شرح‌حال خود در سفر عراق به نظم آورده و مطلعش این است:
    '''ز ری چو رخت ببستم به عزم ملک عراق
    {{شعر}}
    مصاحبم همه اندوه بود و درد و فراق'''
    {{ب|'' ز ری چو رخت ببستم به عزم ملک عراق''|2='' مصاحبم همه اندوه بود و درد و فراق''}}
    {{پایان شعر}}
    ولیکن غلبه با همان سه قسم است که ذکر شد<ref>ر.ک: همان، ص225- 226</ref>.
    ولیکن غلبه با همان سه قسم است که ذکر شد<ref>ر.ک: همان، ص225- 226</ref>.


    قسم دیگر از اشعار هما، عبارت است از مراثی اهل‌بیت(ع) که بسیاری از آن‌ها در افواه مشهور است، مثل:
    قسم دیگر از اشعار هما، عبارت است از مراثی اهل‌بیت(ع) که بسیاری از آن‌ها در افواه مشهور است، مثل:
    '''ای غریبی که لب‌تشنه بریدند سرت
    {{شعر}}
    لاله سان سوخت ز داغ علی‌اکبر جگرت'''
    {{ب|'' ای غریبی که لب‌تشنه بریدند سرت''|2='' لاله سان سوخت ز داغ علی‌اکبر جگرت''}}
     
    {{پایان شعر}}
    '''لاله‌زار کربلا را هست وقت آبیاری
    {{شعر}}
    ای دل شوریده وقت آمد که خون از دیده باری'''
    {{ب|'' لاله‌زار کربلا را هست وقت آبیاری''|2='' ای دل شوریده وقت آمد که خون از دیده باری''}}
    {{شعر}}
    و در این مرثیه تجدید مطلع کرده:
    و در این مرثیه تجدید مطلع کرده:
    '''ای فلک تا کی به آل مصطفی ناسازگاری
    {{شعر}}
    تا کی آخر این عزیزان خدا را خوار داری''' <ref>ر.ک: همان، ص227</ref>.
    {{ب|'' ای فلک تا کی به آل مصطفی ناسازگاری''|2='' تا کی آخر این عزیزان خدا را خوار داری''<ref>ر.ک: همان، ص227</ref>}}.
     
    {{پایان شعر}}
    مسمط، قطعه، رباعی، ترجیع‌بند و ترکیب‌بند، در دیوان او کمتر از غزل و قصیده دیده می‌شود. هما در رعایت فنون استادی، برخلاف اغلب متأخرین و معاصرینش، پیرو عقیده اساتید متقدمین از قبیل فردوسی، نظامی، انوری، خاقانی و بالاخره شیخ سعدی بوده است و کاملاً از استعمال الفاظ مجعوله احتراز داشته و در بحور و قوافی رعایت معلوم و مجهول و دال و ذال و الف مقصوره و ممدوده و یاء نکرده و معرفه و اجتماع ساکنین در بعض بحور مثل مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن از دست نداده و احیاناً اگر برحسب ضرورت، رعایتی نکرده، عذر ادبی خواسته است، مثل آنکه خویش - خیش - درویش و کیش را با یکدیگر قافیه کرده و در آخر عذر خواسته است که:
    مسمط، قطعه، رباعی، ترجیع‌بند و ترکیب‌بند، در دیوان او کمتر از غزل و قصیده دیده می‌شود. هما در رعایت فنون استادی، برخلاف اغلب متأخرین و معاصرینش، پیرو عقیده اساتید متقدمین از قبیل فردوسی، نظامی، انوری، خاقانی و بالاخره شیخ سعدی بوده است و کاملاً از استعمال الفاظ مجعوله احتراز داشته و در بحور و قوافی رعایت معلوم و مجهول و دال و ذال و الف مقصوره و ممدوده و یاء نکرده و معرفه و اجتماع ساکنین در بعض بحور مثل مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن از دست نداده و احیاناً اگر برحسب ضرورت، رعایتی نکرده، عذر ادبی خواسته است، مثل آنکه خویش - خیش - درویش و کیش را با یکدیگر قافیه کرده و در آخر عذر خواسته است که:
    '''گر مرا قافیه از دست رود باک مدار
    {{شعر}}
    کآشنای تو بود بیخود و بیگانه ز خویش'''
    {{ب|'' گر مرا قافیه از دست رود باک مدار''|2='' کآشنای تو بود بیخود و بیگانه ز خویش''}}
    {{پایان شعر}}
    و در استعمال الفاظ و جملات، بی‌باک نبوده و در آن‌ها نهایت دقت و شاهکاری استادی را به‌کاربرده است؛ به حدی که اشعارش در صحیح و غلط استعمالات ادبی فارسی، جزو اسناد رسمی محسوب می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص227- 228</ref>.
    و در استعمال الفاظ و جملات، بی‌باک نبوده و در آن‌ها نهایت دقت و شاهکاری استادی را به‌کاربرده است؛ به حدی که اشعارش در صحیح و غلط استعمالات ادبی فارسی، جزو اسناد رسمی محسوب می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص227- 228</ref>.


    خط ۱۳۶: خط ۱۲۲:
    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    # مقدمه و متن کتاب.
    # مقدمه و متن کتاب.
    # همایی، میرزا جلال‌الدین، «همای شیرازی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: ارمغان، تیر 1308، دوره دهم، شماره 4 ‏(17 صفحه، از 217 تا 233)، به آدرس:
    #[[:noormags:456618|همایی، میرزا جلال‌الدین، «همای شیرازی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: ارمغان، تیر 1308، دوره دهم، شماره 4 ‏(17 صفحه، از 217 تا 233)]].
    www.noormags.ir/view/fa/articlepage/456618/


     
    ==وابسته‌ها==
     
    {{وابسته‌ها}}
     
    == وابسته‌ها ==
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    خط ۱۵۳: خط ۱۳۶:
       
       
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده:آپلود مهر(98)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۲

    ديوان همای شیرازی
    دیوان همای شیرازی «شکرستان»
    پدیدآورانهمای شیرازی (نویسنده) کرمی، احمد (نویسنده)
    ناشرما
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1363ش
    موضوعشعر فارسی- قرن 13ق. شعر مذهبی - قرن 13ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏‏PIR‎‏ ‎‏754‎‏7‎‏ ‎‏1300
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    دیوان همای شیرازی «شکرستان»، کلیات اشعار محمدرضا قلی خان، معروف به همای شیرازی است که حاوی انواع شعر از قصیده، غزل، مسمط، ترکیب‌بند، ترجیع‌بند، قطعه، مثنوی و رباعی بوده و به کوشش احمد کرمی، به زیور طبع آراسته شده است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در دو جلد، تنظیم شده است. جلد نخست، حاوی مجموعه قصاید بوده و جلد دوم، دربرگیرنده غزلیات، مقطعات، مسمطات، مثنویات و رباعیات است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، شرح‌حال مختصری از هما، ارائه گردیده است[۱].

    طبع هما بیشتر مایل به غزل‌سرایی بوده و جنس غزل را خوش‌تر از سائر انواع نظم می‌دانسته و بسیاری از قصائدش، مشتمل بر مواعظ و نصائح و مدائح ائمه دین(ع) است و کاملاً از گفتن هجو و هزلیات و مطایبات احتراز داشته و پیرامون هتاکی و فحاشی در نظم نمی‌گشته است و مدح سلاطین و امرا و اعیان را به‌طوری‌که ضرورت ایجاب کرده و اوضاع زمان اقتضا داشته، گفته است و در مواقع لزوم قصائد مدحیه او اغلب آمیخته با اندرزهای حکیمانه است و گاهی نیز حدت کرده و خطاب‌های عتاب‌آمیزی به بعضی رجال بزرگ داشته است، مانند قصیده‌ای که در حضور اتابک اعظم خوانده که:

    .
    ای متکی به تکیه میر اتابکی غافل مشو ز قصه یحیی برمکی[۲]

    عمده ممدوحین او عبارتند از:

    الف)- سلاطین قاجار: محمدشاه، ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین‌شاه در جشن ولیعهدی.

    ب)- علما: میرزای قمی (میرزا ابوالقاسم)، سید محمدباقر شفتی معروف به حاج شیخ محمدباقر نجفی اصفهانی مسجدشاهی و میر سید محمد امام جمعه اصفهان، میر محمدحسین امام جمعه اصفهان، میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران و حاج سید اسدالله بیدآبادی.

    ج)- وزراء و حکام: میرزا آقاخان صدراعظم، میرزا تقی‌خان امیرنظام، سپهسالار، حاج میرزا آقاسی، معتمدالدوله منوچهر خان، میرزا گرگین خان حسام‌السلطنه[۳].

    وی بر هر قسم نظمی از قبیل غزل، قصیده، مسمط، ترجیع، ترکیب، قطعه و رباعی قادر بوده و در دیوانش تمام این اقسام دیده می‌شود و سعی او همواره در سلاست و روانی و انسجام الفاظ و بداعت معانی بوده و سبک وی، بیشتر شبیه به سبک شیخ سعدی است[۴].

    غزلیات وی، اغلب زمزمه‌ها و ترانه‌های عاشقانه است که از روی تأثرات و احساسات قلبی برخاسته و از همین جهت، هرکدام از آن‌ها دارای یک نوع حالت و اثر مخصوصی است؛ مثلاً بعضی ترنمات شکایت آمیزش، دارای لحن غم‌انگیز و مضامین رقت‌آوری است که کاملاً سوزوگداز نهانی او را مجسم ساخته و روح خواننده را متأثر و غمگین می‌سازد و در خاطر او، نوعی اندوه و تأسف ایجاد می‌نماید؛ مانند:

    بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
    رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر کاندرین شهر طبیب دل بیماری نیست
    شب به بالین من خسته به‌غیراز غم دوست ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست
    یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل به کلافی بفروشند و خریداری نیست
    به‌جز از بخت تو و دیده من در غم تو شب در این شهر به بالین، سر بیداری نیست
    گو هما را ندهد ره به در صومعه شیخ در خرابات مگر سایه دیواری نیست

    و بعضی نواهای عاشقانه، او به‌قدری جان‌گداز است که حس شنونده را متوجه به عالم شوق و جانبازی و دنیای عشقی می‌نماید که با غم و نشاط آمیخته است؛ مانند:

    .
    چنان به عشق تو از حال خویش بی‌خبرم که رو نتابم اگر تیغ می‌زنی به سرم
    چنان به یاد تو فارغ شدم ز هر دو جهان که از وجود خود و هرچه هست بی‌خبرم
    به عشق روی تو از دیر و کعبه بیزارم که غیر کوی تو کفر است قبله دگرم
    شبی اگر سر زلفت به دست من افتد حکایت غم دل با تو موبه‌مو شمرم
    بر آن سرم که به‌پای تو سر بیفشانم اگر قبول کنی این متاع مختصرم
    فراق سخت و قدم سست و راه بادیه دور دلیل راه شو ای خضر ره که نوسفرم
    گرفت خاطرم از خانقاه و خرقه و زهد بیار باده که فارغ کنی ز درد سرم
    شکر خراج به شیراز آورند هما اگر به مصر رسانند شعر چون شکرم[۵]

    پاره‌ای از منظومات هما، مشتمل بر خروش‌های مستانه و حاوی بعضی لطیفه‌های عارفانه و با لحن خوش دقیقه سرایی ادا شده و ذوق خواننده و شنونده را با فهم دقایق عشق و نکته‌های دل‌نشین عرفان آشنایی می‌دهد، مانند:

    .
    تا به دامان تو ما دست تولا زده‌ایم به تولای تو بر هر دو جهان پا زده‌ایم
    تا نهادیم به کوی تو صنم روی نیاز پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زده‌ایم
    درخور مستی ما رطل و خم ساغر نیست ما از آن باده کشانیم که دریا زده‌ایم
    همه‌شب از طرف گریه مینا من و جام خنده بر گردش این گنبد مینا زده‌ایم
    جای دیوانه چو در شهر ندادند هما من و دل چند گهی خیمه به صحرا زده‌ایم[۶]

    کلمات منظومات هما، از هرگونه تعقید لفظی یا معنوی خالی و معری است و به‌هیچ‌وجه، در اشعارش الفاظ غیر مأنوس رکیک و کلمات مستهجن قبیح را استعمال نکرده است و تمام جملات موزون را با نهایت سادگی و تمام‌عیار، به معنای مراد ادا کرده است؛ به‌طوری‌که به‌محض شنیدن، بدون حاجت به تکلف، معنی مقصود در خاطر سامع مرتسم می‌گردد و ابداً مایل به سبک هندی و آوردن مضامین پیچیده مندمجی که غالباً باعث اغلاق و تعقید معنوی در کلام می‌شود، نبوده است و مکرر شاگردان و شعرای زمان را از پیروی سبک امثال قدسی و شاهی و صائب ممانعت می‌کرده و آن‌ها را در غزل‌سرایی، به سبک شیخ سعدی یا خواجه حافظ و در قصیده‌گویی، به طرز امیر معزی و ظهیر فاریابی رهنمایی می‌نموده است[۷].

    هما ذاتاً دارای طبع سلیم و بیان پخته بلیغ و زبان نصیح ملیحی بود که او را کاملاً از شعرای زمان قاجاریه و چندی قبل از آن‌ها، امتیاز می‌دهد و اگر او را در ساده‌گویی و ملاحت ادبی مخترع یک اسلوب تازه در نظم فارسی خصوصاً در غزل‌گویی و چامه‌سرایی نتوان محسوب کرد، حتماً او را باید مجدد مسلک ادبی شیخ سعدی دانست و از مقایسه غزلیات و قصائد او با منظومات معاصرینش، منشأ امتیاز و تفاوت مابین آن‌ها در سلاست و فصاحت خوب معلوم می‌شود[۸].

    قصائد هما، همان سبک روانی و حسن سیاق غزلیاتش را داراست، با رعایت استحکام و متانتی که در چکامه‌سرایی مطلوب است. قصائد وی، سه قسمت عمده دارد:

    1. قصائدی که در مدح بزرگان دین است، مانند:
      آسمان و زمین و لیل و نهار به وجود علی گرفت قرار
      گر وجود علی نبود نبود آسمان و زمین و لیل و نهار
    2. قصائدی که مشتمل بر مواعظ و نصایح سودمند است، مانند:
      رستگاری خواهی‌ای دل مردم‌آزاری مکن بد نخواهی عاقبت غیر از نکوکاری مکن
      خواه مصحف گیر در کف خواه جام زرفشان هرچه خواهی کن ولیکن مردم‌آزاری مکن
    3. قصائد بهاریه و خزانیه و طلوعیه و غروبیه و امثال آن‌ها و غالباً در این قسم از قصاید، حسن تخلص به مدح ائمه دین یا رجال بزرگ و سلاطین شده و بالاخره به ستایش آن‌ها ختم می‌شود. وی قصائد متفرقه دیگری هم دارد، مانند قصیده‌ای که در شرح‌حال خود در سفر عراق به نظم آورده و مطلعش این است:
    ز ری چو رخت ببستم به عزم ملک عراق مصاحبم همه اندوه بود و درد و فراق

    ولیکن غلبه با همان سه قسم است که ذکر شد[۹].

    قسم دیگر از اشعار هما، عبارت است از مراثی اهل‌بیت(ع) که بسیاری از آن‌ها در افواه مشهور است، مثل:

    ای غریبی که لب‌تشنه بریدند سرت لاله سان سوخت ز داغ علی‌اکبر جگرت
    لاله‌زار کربلا را هست وقت آبیاری ای دل شوریده وقت آمد که خون از دیده باری
    و در این مرثیه تجدید مطلع کرده:
    .
    ای فلک تا کی به آل مصطفی ناسازگاری تا کی آخر این عزیزان خدا را خوار داری[۱۰]

    مسمط، قطعه، رباعی، ترجیع‌بند و ترکیب‌بند، در دیوان او کمتر از غزل و قصیده دیده می‌شود. هما در رعایت فنون استادی، برخلاف اغلب متأخرین و معاصرینش، پیرو عقیده اساتید متقدمین از قبیل فردوسی، نظامی، انوری، خاقانی و بالاخره شیخ سعدی بوده است و کاملاً از استعمال الفاظ مجعوله احتراز داشته و در بحور و قوافی رعایت معلوم و مجهول و دال و ذال و الف مقصوره و ممدوده و یاء نکرده و معرفه و اجتماع ساکنین در بعض بحور مثل مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن از دست نداده و احیاناً اگر برحسب ضرورت، رعایتی نکرده، عذر ادبی خواسته است، مثل آنکه خویش - خیش - درویش و کیش را با یکدیگر قافیه کرده و در آخر عذر خواسته است که:

    گر مرا قافیه از دست رود باک مدار کآشنای تو بود بیخود و بیگانه ز خویش

    و در استعمال الفاظ و جملات، بی‌باک نبوده و در آن‌ها نهایت دقت و شاهکاری استادی را به‌کاربرده است؛ به حدی که اشعارش در صحیح و غلط استعمالات ادبی فارسی، جزو اسناد رسمی محسوب می‌شود[۱۱].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب هر جلد، در انتهای همان جلد آمده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ج1، صفحه سه - چهار
    2. ر.ک: همایی، میرزا جلال‌الدین، ص221
    3. ر.ک: همان، ص221- 222
    4. ر.ک: همان، ص222
    5. ر.ک: همان، ص222- 223
    6. ر.ک: همان، ص224
    7. ر.ک: همان، ص225
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: همان، ص225- 226
    10. ر.ک: همان، ص227
    11. ر.ک: همان، ص227- 228

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. همایی، میرزا جلال‌الدین، «همای شیرازی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: ارمغان، تیر 1308، دوره دهم، شماره 4 ‏(17 صفحه، از 217 تا 233).

    وابسته‌ها