خواجوی، محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'أسرار الآیات' به 'أسرار الآيات (تحقیق خواجوی)')
    جز (جایگزینی متن - ' عربي' به ' عربی')
    خط ۳۸: خط ۳۸:
    [[خواجوی، محمد|محمد خواجوى]] يكى از برجسته‌ترين صدرا شناسان و عرفان پژوهان عصر جديد و مصحح و مترجم امهات متون [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] است. وى در شرحى خود نوشته بر زندگى خود مى‌نويسد:
    [[خواجوی، محمد|محمد خواجوى]] يكى از برجسته‌ترين صدرا شناسان و عرفان پژوهان عصر جديد و مصحح و مترجم امهات متون [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] است. وى در شرحى خود نوشته بر زندگى خود مى‌نويسد:


    حقير در سال 1313 شمسى در خانوادۀ نسبتا مرفّه و نيم مذهبى، به تقدير الهى-به دنيا آمدم و پس از دوره‌هاى دبستان و دبيرستان در كلاس چهارم آن روز كه پنجمين ديپلم علمى بود، شوق عربيت و علوم قديمه سخت گريبان جانم را گرفت و تحصيل كلاسيك را رها كرده و روى بدان علوم آوردم و در طى اشتغال به امور كسبى در بازار تهران-نزد پدرم-كه در تجارتخانه‌اش كار مى‌كردم، در نزد مرحوم كمالى سبزوارى كه از اساتيد معقول بود، مقدمات عربى و منطق را فرا گرفتم. پس از ازدواج در سال 1337 اين شعله خاموش شد و در ضمن كار در مؤسسات گوناگون-كه روزگار چون پر كاهى به هر گوشه‌اى پرتابم مى‌كرد-برخى از ايام زندگانى و عنفوان شباب و ريعان جوانى را به تحصيل كتب عربى صرف كردم و دايره‌وار گرد ترسّلات تازى و پارسى و اشعار و لطايف و نكت و نوادر و ملح فضلاى ماضى برآمده و خدمت استادان آن فن، زانو زدم و به حسن ارشاد و هدايتشان بر عجر بحر آن فنون واقف گشتم.
    حقير در سال 1313 شمسى در خانوادۀ نسبتا مرفّه و نيم مذهبى، به تقدير الهى-به دنيا آمدم و پس از دوره‌هاى دبستان و دبيرستان در كلاس چهارم آن روز كه پنجمين ديپلم علمى بود، شوق عربیت و علوم قديمه سخت گريبان جانم را گرفت و تحصيل كلاسيك را رها كرده و روى بدان علوم آوردم و در طى اشتغال به امور كسبى در بازار تهران-نزد پدرم-كه در تجارتخانه‌اش كار مى‌كردم، در نزد مرحوم كمالى سبزوارى كه از اساتيد معقول بود، مقدمات عربى و منطق را فرا گرفتم. پس از ازدواج در سال 1337 اين شعله خاموش شد و در ضمن كار در مؤسسات گوناگون-كه روزگار چون پر كاهى به هر گوشه‌اى پرتابم مى‌كرد-برخى از ايام زندگانى و عنفوان شباب و ريعان جوانى را به تحصيل كتب عربى صرف كردم و دايره‌وار گرد ترسّلات تازى و پارسى و اشعار و لطايف و نكت و نوادر و ملح فضلاى ماضى برآمده و خدمت استادان آن فن، زانو زدم و به حسن ارشاد و هدايتشان بر عجر بحر آن فنون واقف گشتم.


    تا آنكه شوق قرآن عزيز و تفسير آن كه از كودكى در نهادم بود و به سوداى آن درس دبيرستان و تحصيل مدرك را رها كردم و ندايش چون زمزمۀ قدسيان معبدانس در گوش جانم ندا مى‌داد، مرا به تفسير [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتالهين]] كشاند و پس از مطالعات روزانه و شبانه و تكرار بى نهايت آن-با آن غرابت خط و طبع سنگى كه داشت-مشتاق فلسفه تأله شدم. استاد متضلع آن زمان مرحوم شيخ ابوالحسن [[شعرانی، ابوالحسن|شعرانى]]-خواجه نصير گمنام زمان-بود پس از چند جلسه‌اى كه خدمت رسيدم و استعدادم را ديد و پسنديد، اصرار ورزيد كه شما بايد مرتب سر درس حاضر باشيد، با كار روزانه، شبها در بيت آن عالم ربانى مقدارى از اسفار را خواندم.
    تا آنكه شوق قرآن عزيز و تفسير آن كه از كودكى در نهادم بود و به سوداى آن درس دبيرستان و تحصيل مدرك را رها كردم و ندايش چون زمزمۀ قدسيان معبدانس در گوش جانم ندا مى‌داد، مرا به تفسير [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتالهين]] كشاند و پس از مطالعات روزانه و شبانه و تكرار بى نهايت آن-با آن غرابت خط و طبع سنگى كه داشت-مشتاق فلسفه تأله شدم. استاد متضلع آن زمان مرحوم شيخ ابوالحسن [[شعرانی، ابوالحسن|شعرانى]]-خواجه نصير گمنام زمان-بود پس از چند جلسه‌اى كه خدمت رسيدم و استعدادم را ديد و پسنديد، اصرار ورزيد كه شما بايد مرتب سر درس حاضر باشيد، با كار روزانه، شبها در بيت آن عالم ربانى مقدارى از اسفار را خواندم.