مخفی، زیب‌النسا بیگم: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ')
    خط ۴۹: خط ۴۹:


    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''بیگانه‌وار می‎گذری از دیار چشم''|2='' ای نور دیده حب وطن در دل تو نیست''}}
    {{ب|''بیگانه‌وار می‌گذری از دیار چشم''|2='' ای نور دیده حب وطن در دل تو نیست''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}



    نسخهٔ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۱۹

    مخفی، زیب‌النسا بیگم
    نام مخفی، زیب‌النسا بیگم
    نام‌های دیگر
    نام پدر اورنگزیب
    متولد 1069ق
    محل تولد هند
    رحلت 1118ق
    اساتید حافظه مریم بیگم

    ملا محمدسعیداشرف مازندرانی

    برخی آثار دیوان مخفی «زینب النساء بیگم»
    کد مؤلف AUTHORCODE21558AUTHORCODE

    زیب‌النساء بیگم (1069-1118ق/1659-1707م)، شاعره شیرین‎سخن عصر اورنگزیب عالم‌گیر بود. پدرش اورنگزیب، از شاهان معروف سلسله گورکانیان هند بود. دیوان اشعار او به طبع رسیده است. «زيب التفاسير» نیز از جمله آثار وی است که به سرپرستی او نوشته شد. او در سال 1113ق، در سن 65 سالگی جان به جان‌آفرین سپرد.

    کودکی و آموزش

    زیب‌النساء در ماه شوال 1048ق، از بطن مادر ایرانی‌الاصل، دل‎رَس بانو، دخت شاهنواز خان صفوی، زاده شد. هنگام تولد او در کاخ شاهی جشن باشکوهی برپا شد. به مساکین و فقرا خیرات داده شد. خانمی به نام مَیّابایی شیردادن او را برعهده گرفت. میابایی زن بسیار عاقله و فرزانه‌ای بود. صبح‎ها که او قرآن می‎خواند، زیب‌النساء نزد او می‌نشست و گوش می‎داد[۱]‏.

    زیب‌النساء در سن پنج سالگی قرآن مجید را نزد حافظه مریم بیگم، مادر عنایت‌الله خان، یکی از درباریان اورنگزیب، فراگرفت. هنگامی که او در سن هفت، هشت سالگی قرآن را حفظ کرد، پدرش اورنگزیب بسیار خوشحال شد و سی هزار اشرفی جایزه داد. اورنگزیب، ملا محمدسعیداشرف مازندرانی، نوه ملا سعیدتقی مجلسی را که از ایران به هند رفته بود، به استادی دخترش گماشت. زیب‌النساء زبان‌های فارسی و عربی را نزد ملا فراگرفت. طبعش بارور و ذوق شعری در او پدیدار شد. او «مخفی» تخلص کرد و از سنین سیزده، چهارده سالگی شروع به سرودن شعر کرد. مخفی اشعارش را برای اصلاح به ملا اشرف می‎داد. ملا نه‌تنها در شاعری و علم هیئت تبحر کامل داشت، بلکه خط‎های نسخ، نستعلیق و شکسته را بسیار خوب می‌نوشت[۲]‏.

    اشتیاق به دانش

    محفل «مخفی» به مقتضای علاقه و ذوق و قریحه وی مجمع ارباب شعر و ادب و اصحاب کمال و هنر بوده است و شاعران و ادیبان و عالمان و هنرمندان در سایه تشویق و حمایت او می‌زیسته‌اند[۳]‏. مولوی غلام‎علی آزاد در ید بیضا می‌نویسد: «بارگاه زیب‌النساء در حقیقت یک آکادمی بود که علما و فضلای بسیار در آن استخدام و مشغول تصنیف و تألیف بودند. اکثر این کتاب‎ها با اول اسم او یعنی زیب اسم‌گذاری می‎شد؛ مثل زيب المنشآت که مجموعه نامه‌های اوست. از مهم‎ترین کتاب‎هایی که تحث سرپرستی او نوشته شد، ترجمه تفسیر کبیر به فارسی است که به نام زيب التفاسير معروف است». مخفی کتابخانه عظیم‌الشأنی برای استفاده نویسندگان فراهم کرده بود. طبق گفته مصنف مآثر عالم‌گیری این کتابخانه بی‌نظیر بوده است[۴]‏.

    شعر و شاعری

    مخفی در بدیهه‌گویی ید طولایی داشت؛ گویند شبی در حضور پدرش اورنگزیب، مشاعره آغاز گردید؛ اورنگزیب چهار کلمه بیگانه، چشم، وطن و دل را مطرح ساخت و از شعرای مجلس خواست تا آن چهار کلمه را در یک بیت بگنجانند. جایزه این مسابقه قطعه الماس گران‎بهایی بود. شاهزادگان و حاضران مجلس ابیاتی ساختند، ولی مقبول طبع اورنگزیب نیفتاد. مخفی نیز این بیت را سرود:

    بیگانه‌وار می‌گذری از دیار چشم ای نور دیده حب وطن در دل تو نیست

    اورنگزیب بیت را پسندید و مخفی برنده آن قطعه الماس شد[۵]‏.

    روزی زیب‌النساء در حضور پدرش بود. ناگاه آیینه قدی از طاق افتاد و شکست. این مصرع بی‌اختیار از زبان اورنگزیب برآمد: «از قضا آیینه چینی شکست». مخفی بالبداهه گفت: «خوب شد اسباب خودبینی شکست»[۶]‏.

    شماره اشعار مخفی را پانزده هزار بیت یاد کرده‌اند و اگر این گفته نادرست نباشد، دیوان‌های مطبوعه‌ای که هم‌اکنون از وی در دست است، بیش از یک‎پنجم مجموعه اشعار او را در بر ندارد[۷]‏. درباره دیوان موجود مخفی اختلاف رأی وجود دارد. در دیوانی که به نام مخفی به چاپ رسیده، اشعاری وجود دارد که شاید الحاقی باشد. عده‌ای آن را به مخفی رشتی نسبت می‎دهند. اما آنچه مورد قبول همه تذکره‎نویسان است این است که همه زیب‌النساء را شاعره بزرگ می‎دانند[۸]‏.

    وفات

    در سال 1113ق، هنگامی‎که اورنگزیب عالم‌گیر مشغول فتح دکن بود، زیب‌النساء تب کرد و در سن 65 سالگی جان به جان‌آفرین سپرد. وقتی پدرش عالم‌گیر از مرگ دختر نازپرورده آگاه شد، با وجود شکیبایی بی‌اختیار اشک از چشمانش سرازیر شد. مؤلف حیات زیب‌النساء، حکیم مظفر حسین، می‌نویسد: «جسد مخفی را طبق وصیتش در شهر لاهور، در باغی که زمانی خودش ساخته بود، که در حوالی چوبرجی بوده، دفن کردند. حکیم حسین شرح مفصلی درباره این باغ نوشته و گفته است که مرقد زیب‌النساء متصل به دیوار غربی همین باغ است. در صورتی ‎که ما می‎دانیم زیب‌النساء در پایتخت آن زمان در شهر دهلی وفات یافته و طبق گفته مرحوم دکتر نورالحسن انصاری مدفن او در سی‎هزاری (تیس‎هزاری)، محل فعلی دادگاه است[۹]‏.

    پانویس

    منابع مقاله

    1. کرمی، احمد، مقدمه «دیوان مخفی زیب‌النساء بیگم»، سلسله نشریات ما، چاپ اول، 1362.
    2. علی‎خان، زیب‌النساء، «حیات زیب‌النساء مخفی در پرتو کلامش»، پایگاه مجلات تخصصی نور، پژوهش ادبیات معاصر جهان، پاییز و زمستان 1380، شماره 11، ص133 تا 146.

    وابسته‌ها

    دیوان مخفی «زینب النساء بیگم»