در سایه آفتاب: یادها و یادداشتهایی از زندگی امام خمینی(قدسسره): تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'خانه دار' به 'خانهدار') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'می خواه' به 'میخواه') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
«... من زنی 33 ساله هستم که شش دختر دارم. من گردنبندی را که از حاصل دسترنج خودم تهیه کردم، برای شما فرستادم. امیدوارم که قبول فرمایید. | «... من زنی 33 ساله هستم که شش دختر دارم. من گردنبندی را که از حاصل دسترنج خودم تهیه کردم، برای شما فرستادم. امیدوارم که قبول فرمایید. | ||
امام عزیز ما شما را خیلی دوست داریم و خیلی دلمان | امام عزیز ما شما را خیلی دوست داریم و خیلی دلمان میخواهد شما را زیارت کنیم، ولی چون نمیتوانیم به دیدن شما بیاییم میخواهیم یک چیزی از شما داشته باشیم. از شما خواهش می کنم که جواب نامه را به دست خودت برایمان بفرستی و... دیگر عرضی ندارم جز سلامتی شما. | ||
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای. به امید پیروزی اسلام. | خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای. به امید پیروزی اسلام. | ||
نسخهٔ ۱۷ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۵۴
در سایه آفتاب | |
---|---|
پدیدآوران | رحیمیان، محمدحسن (نویسنده) |
ناشر | مؤسسه فرهنگی انتشاراتی حضور |
مکان نشر | قم |
سال نشر | 1378 |
موضوع | خمینی، روحالله، رهبرانقلاب و بنیانگذارجمهوری اسلامی ایران، ۱۲۷۹ -۱۳۶۸ |
کد کنگره | ۱۵۷۶DSR/۴/ر۳۳د۴ ۱ |
در سایه آفتاب: یادها و یادداشتهایی از زندگی امام خمینی(قدسسره) روایتی با درایت از مجموعه خاطرات حجتالاسلام محمدحسن رحیمیان است که سال های متمادی در محضر امام و دردفتر ایشان مشغول خدمتگزاری بوده اند.
این کتاب در طی سال های اخیر بارها با عناوین مختلف در داخل و خارج از کشور به چاپ رسیده است. دو بار در بیروت و بار دیگر در پاکستان ترجمه و چاپ شده است.
در سایه آفتاب در ده عنوان به روایت خاطرات حجتالاسلام رحیمیان از ابتدای آشنایی با امام تا آخرین روزهای حیات مبارکشان اختصاص دارد.
از آنجا که نویسنده بیش از نیمی از عمرش را در خدمت حضرت امام سپری کرده است می داند که تمام کارها، حرکت ها، گفتارها و حتی سکون و سکوت های امام راحل درس هایی است دقیق و پر معنی و نمودهایی است از حکمت الهی و روح ملکوتی ایشان؛ در نتیجه وظیفه خود می داند تا هر چه دیده و شنیده است را در اختیار همگان قرار دهد تا گوشهای از شخصیت امام را به خوانندگان بشناساند.
آنچه در این مجموعه آمده فقط مشاهدات و اطلاعات بدون واسطه و مستقیم نویسنده است و موارد معدودی که از قول فرزندان امام نقل شده است مربوط به وقایعی است که اطلاع از آنها منحصر به ایشان بوده است.
بخش اول کتاب خاطرات حجتالاسلام محمد حسن رحیمیان درباره ابتدای آشنایی با حضرت امام است در این فصل می خوانیم که بعد از رحلت مرحوم آیتالله بروجردی در فروردین سال 40 نویسنده با تدبیر پدر بزرگوارش با نام امام خمینی به عنوان مرجع و زعیم مسلمانان آشنا می شود و در مهر 41 که حدود سیزده سال داشته است برای تحصیل علوم دینی وارد قم می شود.
بیان خاطرات اولین روزهای آشنایی و اشتیاق وی برای زیارت امام او را به کوچه پس کوچه های «یخچال قاضی» می کشانده است، خواندنی است.
همیشه خاطرات یاران امام در مورد دستگیری ایشان در پانزدهم خرداد 42 را خوانده و شنیده ایم اما لحظات بازگشت ایشان از حصر و حبس تهران در 16 فروردین 43 را نویسنده به شیوایی بیان کرده است.
نویسنده که خود از حاضرین در مجلس سخنرانی پرشور و اثر گذار امام خمینی در منزلشان علیه کاپیتولاسیون بوده است، روایت مستند و خواندنی از این واقعه تاریخ ساز انقلاب اسلامی بیان میکند:
«هنگامی که رژیم از تصمیم امام برای سخنرانی آگاه شد، پیکی را برای ملاقات با امام گسیل داشت و با امتناع امام از پذیرش او، از طریق حاج آقا مصطفی ابلاغ کرد که امام حتی اگر به شخص اول مملکت حمله کند چندان مهم نیست، ولی به هیچ وجه نباید به امریکا تعرض کند که بسیار خطرناک است. اما امام با این جمله: «امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از همه بدتر،همه از هم بدتر، همه از همه پلیدتر» سیاست پایدار نه شرقی نه غربی را در نهضت اسلامی فریاد کرد».
از دیگر نکات مهم این سخنرانی امام این بود که ضمن سرزنش شدید نمایندگان مجلس به خاطر تصویب این قانون ذلت بار فرمودند:.... «آنهایی که رأی دادند خیانت کردند به این مملکت، اینها وکیل نیستند، دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من عزلشان کردم».
از دیگر بخش های جالب و کم نظیر کتاب حاضر تحت عنوان «عشق متقابل»روایت عشق متقابل مردم و امام راحل است. در این بخش تعداد قابل توجهی از نامه های مردمی به امام و پاسخ های دلنشین امام به تمام این نامه ها آورده شده است. حضرت امام تا آنجا که مربوط به شخص خود و در توانشان بود و در چهارچوب عقل و شرع می گنجید، هیچ گاه در خواست و تقاضای کسی را جواب رد نمیدادند. ایشان در خلال برنامه های روزانه، کارهای متعددی را نیز در این رابطه انجام میدادند. تا آخرین روز قبل از انتقال به بیمارستان، در خرداد 68 و علیرغم کهولت سن و ضعف متزاید و مشاغل زیاد و سنگین مربوط به رهبری جهان اسلام بدون اینکه حتی در یک مورد و یک بار اظهار ملامت و گرفتگی و ناخرسندی کنند، این نوع کارهایی را که به ظاهر بسیار جزئی مینمود انجام می دادند.
نامه یک خانم خانهدار به امام:
«... من زنی 33 ساله هستم که شش دختر دارم. من گردنبندی را که از حاصل دسترنج خودم تهیه کردم، برای شما فرستادم. امیدوارم که قبول فرمایید.
امام عزیز ما شما را خیلی دوست داریم و خیلی دلمان میخواهد شما را زیارت کنیم، ولی چون نمیتوانیم به دیدن شما بیاییم میخواهیم یک چیزی از شما داشته باشیم. از شما خواهش می کنم که جواب نامه را به دست خودت برایمان بفرستی و... دیگر عرضی ندارم جز سلامتی شما. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای. به امید پیروزی اسلام.
زهرا جعفری»
پاسخ امام
«بسمه تعالی
خواهرم نامه محبت آمیز و هدیه ای که فرستاده بودید واصل شد. از شما تشکر می کنم و امیدوارم خداوند متعال شما و فرزندانتان را سلامت و عافیت و سعادت دین و دنیا و آخرت عنایت فرماید. چون میل دارم که خود شما از هدیه ای که برای من فرستادید و آن را قبول نموده ام استفاده کنید، لهذا برای شما فرستادم. والسلام علیک و رحمت الله.
روح الله الموسوی الخمینی»
فصل هفتم به توصیف یکی دیگر از ویژگیهای اخلاقی امام یعنی نظم و ترتیب ایشان در امور پرداخته است. حضرت امام گذشته از نظم و انضباطی که در مجموعه شئون و کارهای خود داشتند به طور عادی هیچ گاه توجه به کاری، موجب تضییع کار دیگرشان و یا غفلت از آن نمیشد. هر روز عبادات، قرائت قرآن، ادعیه، مطالعههای گوناگون، گوش کردن به اخبار، قدم زدن، نرمش، رسیدگی و پاسخگویی به امور شرعی و اجازات و استجازات و قبض و وجوهات، مالقات ها، معاشرت و انس با افراد خانواده، خوراک، نظافت و استراحتشان هر کدام به صورتی منظم و در موعد خود انجام می گرفت.
آگاهی، اشراف و جامعیت امام نسبت به امور جاری کشور در فصل هشتم بررسی شده است. حضرت امام برای اطلاع از اوضاع و احوال جاری در داخل و خارج از تمام راههای موجود و ممکن استفاده می کردند. به گونه ای که اوال در حد مکن از همه مسائل مهم مطلع شوند، ثانیا اطلاعاتشان نه فقط از یک طریق، بلکه از طرق متعدد و گوناگون باشد که میتوان آنها را به محرمانه، غیر محرمانه، داخلی، خارجی، دوست و دشمن تقسیم کرد.
بخش مهمی از نامه هایی که به نام حضرت امام به دفتر می رسید سؤالات شرعی و استفتائات بود. این قبیل نامه ها هر چند روز یک بار به دفتر استفتاء فرستاده می شد. بعد از نوشته شدن پاسخ ها براساس فتاوی حضرت امام، نامه ها و پاسخ ها دوباره به دفتر ارسال می شد حضرت امام آنها را همراه خود به محل مطالعه شان می بردند و بعد از مطالعه مجموع آنها، یکی دو روز بعد مجددا به اتاق کارشان می آوردند تا مهر و ارسال شود. جالب توجه است که با آنکه حضرات آیات اصحاب حوزه استفتا با حدود بیست سال سابقه در انجام این مهم به بالاترین حد تسلط بر مبانی و فتاوی حضرت امام رسیده بودند و پاسخ ها را منطبق با نظرات ایشان مرقوم می کردند با این حال حضرت امام با دقت تمام حتی به ظریف ترین نکات توجه کرده و در برخی موارد که قید یا توضیحی را الزم می دیدند با خط مبارکشان اضافه می کردند.
فصل آخر کتاب روایتی است عاشقانه از روز های آخر عمر پر برکت امام خمینی از زبان یکی از یاران صدیق و وفادار ایشان که خواندنش برای هر خواننده ای خالی از لطف نیست.[۱]
پانویس
- ↑ ر.ک: بینام، ص64-66
منابع مقاله
بینام، طوبی اندیشه (سطح یک)، سیر مطالعاتی اندیشههای حضرت امام خمینی(ره)، بنیاد تبیین اندیشههای امام خمینی(ره) در دانشگاهها