آثار عجم

آثارعجم، توسط محمد نصير حسينى شيرازى، مشهور به فرصت و ملقب به فرصت‌الدوله 1339 - 1271ق نگاشته شده است. اين کتاب چندى قبل توسط دكتر منصور رستگار فسايى تصحيح و تحشيه شده است.

آثار عجم
آثار عجم
پدیدآورانفرصت شیرازی، محمدنصیر بن جعفر (نويسنده) رستگار فسایی، منصور (مصحح)
ناشرامير کبير
مکان نشرتهران - ایران
سال نشر1377 ش
چاپ1
شابک964-00-0356-5
موضوعفارس فارس - آثار تاریخی
زبانفارسی
تعداد جلد2
کد کنگره
‏DSR‎‏ ‎‏2043‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏43‎‏ ‎‏ف‎‏4‎‏ ‎‏1377‎‏
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

فرصت‌الدوله شيرازى، بنا به اظهار خود در سال‌هاى پايانى سلطنت ناصرى؛ يعنى در سال 1307ق دستور نقشه بردارى و تهيه تصاوير از آثار باستانى و نقش‌هاى قديمى و تعيين فاصله مناطق از يكديگر، آن هم عمدتاً در فارس را از مقامات دولتى قاجار دريافت نمود.

بر اساس آنچه از مطالب کتاب مستفاد مى‌شود، فرصت‌الدوله در گام نخست شروع به مسافرت و نقشه بردارى كرد، ليكن زمانى كه يادداشت‌هاى خود را به تهران فرستاد بنا به دلايلى آن يادداشت‌ها از بين رفت، به همين دليل پس از مدتى، ظاهرا در 1311ق مجددا اقدام به مسافرت و نگارش در سطحى وسيع‌تر نمود. سختى و صعوبت قضيه و دوباره‌نويسى با توجه به نداشتن و فقدان اوليه، بر اهميت اين کتاب افزود. فرصت در 1314ق مطالب کتاب خود را به اتمام رساند.

ساختار

کتاب از دو جلد تشكيل شده كه زندگى مؤلف، بخشى عظيمى از جلد اول تشكيل مى‌دهد و جلد دوم با فهرست مطالب و متن شروع شده و با تقريظات و تعليقات ادامه پيدا كرده و با فهرست اعلام دو جلد به اتمام مى‌رسد.

گزارش محتوا

عنوان کتاب تا حدى معرف محتوا و نوشتار کتاب مى‌باشد. کتاب از دو بخش تشكيل شده است:

بخش نخست کتاب ضمن آنكه در بردارنده مطالب مختصرى درباره عرفا و شعراى عرب و دانشمندان و حكماى ايرانى و يونانى از زمان قديم است، عمدتاً به معرفى آثار باستانى موجود در فارس اختصاص يافته و آثار و ابنيه موجود در مناطق ديگر، از جمله بوشهر، خوزستان، کرمانشاه، همدان، مازندران، چهارمحال بختيارى، كهكيلويه وبويراحمد و اردبيل را نيز به اختصار توضيح مى‌دهد.

بخش دوم كه نويسنده آن را (شيراز نامه) ناميده؛ شامل مطالبى درباره آثار ابنيه، محلات، دروازه‌ها، مساجد، مدارس مذهبى، بقاع مزارات و شرح حال برخى از دانشمندان، فقها، ادبا، اطباء صاحبان مشاغل، همچنين خوشنويسان، نقاشان، ادارات و اهل صنعت شيراز است. در بخش آخر کتاب نيز سلاطين و حكام شيراز از زمان امويان - از سال 74ق - تا واپسين روزهاى سلطنت ناصرالدين شاه؛ يعنى زمانى كه فرصت‌الدوله کتاب را به رشته تحرير درآورده، نام برده شده‌اند، چنانكه خود نيز اشاره مى‌كند، در اين خصوص از کتاب گوبينو استفاده نموده است، منتهى با توجه به اينكه گوبيتو در سال‌هاى نخست سلطنت ناصرى (1858 - 1855م) به ايران سفر كرده، اين مطالب فقط تا همان سال‌ها را در بر مى‌گيرد، از آن پس تا پايان عصر ناصرى را فرصت‌الدوله، بامطالعه منابع و ديده‌ها و شنيده‌هاى خود تكميل نموده است.

در مورد بخش نخست کتاب كه به موضوع آثار باستانى فارس مربوط مى‌شود، نويسنده غرض و هدف خود را از اين كار: تا اكتشاف آثار مزبور، بلكه ثبت و ضبط آن اعلام مى‌كند، كارى كه با دقت نظر از سوى وى انجام گرفته است. از محاسن کتاب در اين قسمت توضيحات مفصلى است كه نويسنده در مورد نقش بر جسته‌ها داده است (از جمله اسارت والرين توسط شاپور ساسانى). وى همچنين كتيبه‌هاى موجود در آن منطقه را خط به خط ترجمه و عينا در متن کتاب آورده است و حتى در اين باره به منابع اروپايى؛ مانند تاريخ ايران نوشته سرجان ملكم نيز استناد كرده است. اين ويژگى نه تنها ارزش عملى كار مؤلف را نشان مى‌دهد، بلكه تبحر او را در ترجمه متون خط ميخى نشان داده مى‌دهد، هرچند قابل مقايسه با كيفيت و سطح مطالعات امروزى نباشد.

ويژگى‌هاى برجسته آثار عجم هنگامى آشكارتر مى‌گردد كه كار فرصت‌الدوله با منابع هم عصر خود نظير فارسنامه ناصرى مقايسه گردد. چنانكه در کتاب اخير فقط توضيحى در مورد نقش برجسته‌ها داده شده و به ندرت كتيبه‌اى خوانده شده است. البته نويسنده کتاب، ميرزا حسن حسينى فسايى، خود نيز اشاره نموده است كه (...ترجمه كتيبه‌ها را با نامه‌اى كه به وزير علوم وقت؛ يعنى على‌قلى خان مخبرالدوله نوشتم، خواستم، او نيز چون تسلط به زبان آلمانى داشت، از يكى از منابع آلمانى اخذ كرده ترجمه و براى بند فرستاد...).

تلاش پى گير فرصت در آموختن خطوط باستانى، آنهم در يكصد و چند سال گذشته مايه تحسين است و مدد جستن او از سياحان و فرستادگان خارجى اعم از، روسى، ايتاليايى، هلندى و آلمانى در فراگيرى اين خطوط نشان همت والاى اوست.

از ويژگى‌هاى ديگر كار فرصت اين است كه به ويژه در ذكر آثار فارس تنها به نقل خوانده‌ها يا شنيده‌ها بسنده نكرده است، بلكه مطالب کتاب حاصل مشاهدات خود او مى‌باشد، از جمله دلايل اثبات اين مدعا يكى نقاشى و تصويرهاى متعددى است كه از آثار و ابنيه فراهم آورده، ديگرى اشاره او به بناهايى است كه هم اكنون اثرى از آنها نيست، در حالى او در کتابش، هم از آن‌ها نام برده و هم آنها را به تصوير كشيده است. از جمله (آتشكده آذرجو) در حالى كه از آثار مهم شهر داراب است، بر بالاى اين اثر گنبدى را ترسيم كرده، اما هم اكنون با گذشت بيش از يك قرن، اين گنبد وجود خارجى ندارد. اين موضوع براى مطالعات باستان شناختى داراى اهميت است.

فرصت در مورد نقوش و كتيبه‌هاى تخت جمشيد نيز به تفصيل سخن گفته است. بررسى دخمه‌ها و وارد شدن به آنها و ذكر مطالب به صورت مشروح در اين خصوص از مشخصه‌هايى به شمار مى‌آيد كه نظير آن در فارسنامه به عنوان منبع همزمان و نسبتا هم موضوع با آثار عجم به چشم نمى‌خورد.

ترجمه كتيبه بيستون و پرداخته شدن به آن در آثار عجم باز از جمله امتيازات کتاب در مقايسه با منابع هم عصر آن است.

شايان ذكر است، ترجمه‌اى كه در آن زمان از كتيبه‌هاى مختلف شده است با ترجمه‌هاى كنونى تفاوت‌هايى دارد و برداشت‌هايى كه هم اكنون از نقوش و كتيبه‌ها با روش‌هاى جديد علمى به عمل مى‌آيد، از جهات متعدد قابل مقايسه با گذشته نيست، منتهى اين مقاله در صدد بررسى نوشته‌هاى اين منبع از حبث كتيبه خوانى و مقاسيه آن با مطالعات كنونى نمى‌باشد.

با اين وجود بايد اضافه كرد برخى از واژه‌هايى كه در كتيبه‌ها آمده است، در آثار عجم درست خوانده نشده‌اند؛ ولى در تحقيقات اخير آن واژه‌ها شناخته شده‌اند. بطور مثال در كتيبه بيستون بر اساس آنچه در آثار عجم آمده واژه‌هايى نظير (... اوج‌ها، بابروش، ائرا، و...) ديده مى‌شود كه هم اكنون به صورت خوزستان، بابل، آشور و...) شناخته شده‌اند و احتمالا فرصت نام و اسامى اين مناطق را كه خود نيز برخى از آنها را ترجمه دقيق‌ترى كرده، از منابع ديگر گرفته است.

ظاهرا اين فرصت تسلط خود را به خطوط ميخى براى ارائه مطلب كافى نمى‌ديده، براى تكميل توضيحات به منابع خارجى مراجعه نموده است؛ به طورى كه در کتاب ذكر مى‌كند به كرات از سفرنامه سياحان روسى انگليسى و فرانسوى استفاده كرده است.

يكى ديگر از ويژگى‌هاى برجسته آثار عجم در زمينه آثار باستانى ترسيم و نقاشى نقوش و آثار باستانى اماكن متعددى نظير تخت جمشيد، فيروز آباد، داراب و... است. بالطبع ارائه مطلب به همراه تصاوير، فهم مطلب را سهل‌تر و مطالعه کتاب را شوق انگيزتر و مطلوب‌تر مى‌ساخت.

و از آنجا كه امكان مسافرت در آن زمان براى همگان به سهولت وجود نداشت و عكسبردارى و فن عكاسى نيز هنوز متداول نشده بود، تصاوير نقاشى شده کتاب، ارزش و اهميت فراوانى به کتاب مى‌بخشيد.

در هر صورت به لحاظ شناسايى و بررسى آثار باستانى، آثار عجم نسبت به منبع همزمان خود، فارسنامه ناصرى مطالب مفصل‌ترى دارد. نكته ديگرى كه فرصت در کتاب خود به آن پرداخته اين است كه حدود و فاصله مناطق را از يكديگر، بويژه در فارس، تهيه و درج نموده است. هرچند با مسافت‌هاى كنونى تفاوت‌هايى دارد، ليكن نظر به مقياس‌هايى كه در دست داشته و با توجه به توسعه شهرها تا زمان حاضر، مسافت‌هايى كه ذكر مى‌كند، قريب به صحت است.

همان طور كه گذشت، کتاب در سال1314ق به اتمام رسيده و در 1353ق؛ يعنى چهارده سال پس از فوت فرصت، براى نخستين بار در بمبئى چاپ گرديده است.

در پايان، 5 تقريظ (از شيخ مفيد، ابوالحسن ميرزا، ابوالحسن اصطهباناتى، عبدالوهاب آشتيانى و ميرزا مهدى خان وكيل الدوله بر کتاب زده شده)، آورده شده، سپس تعليقات کتاب و در پايان فهرست اعلام دو جلد ذكر شده است.

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.