أسرار التنزيل و أنوار التأويل: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن')
    خط ۳۶: خط ۳۶:
    این اثر به پیشگامان فرهنگ اسلامی و انسانی و طالبان علم (در هر مکانی) اهدا شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/5 ر.ک: کتاب، ص5]</ref>.
    این اثر به پیشگامان فرهنگ اسلامی و انسانی و طالبان علم (در هر مکانی) اهدا شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/5 ر.ک: کتاب، ص5]</ref>.
       
       
    [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] می‎نویسد: مطالب این کتاب را در چهار قسم، مرتب کردم:
    [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] می‌نویسد: مطالب این کتاب را در چهار قسم، مرتب کردم:


    قسم اول: اموری که مربوط به علم اصول [عقاید] است؛
    قسم اول: اموری که مربوط به علم اصول [عقاید] است؛
    خط ۴۵: خط ۴۵:
    قسم چهارم: امور متعلق به مناجات و دعاها<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/38 ر.ک: مقدمه مؤلف، ص38]</ref>.
    قسم چهارم: امور متعلق به مناجات و دعاها<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/38 ر.ک: مقدمه مؤلف، ص38]</ref>.


    وی کتاب را با بحث از شناخت الله در قالب مباحث اصولی (اصول دین) شروع می‎نماید و می‎نویسد: معرفت‎ الله حاصل نمی‌شود مگر با شناخت امور پنج‎گانه ذیل: شناخت ذات و صفات و افعال و احکام و اسماء. ازاین‎رو مباحث معرفت الله را بر این اصول پنج‎گانه استوار کردیم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/39 ر.ک: متن کتاب، ص39]</ref>.
    وی کتاب را با بحث از شناخت الله در قالب مباحث اصولی (اصول دین) شروع می‌نماید و می‌نویسد: معرفت‎ الله حاصل نمی‌شود مگر با شناخت امور پنج‎گانه ذیل: شناخت ذات و صفات و افعال و احکام و اسماء. ازاین‎رو مباحث معرفت الله را بر این اصول پنج‎گانه استوار کردیم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/39 ر.ک: متن کتاب، ص39]</ref>.


    وی در توضیح معرفت ذات و بیان اسرار کلمه «لا إله إلا الله» می‎نویسد: «خداوند به پیامبرش فرمود: '''فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَـهَ إِلَّا اللَّـهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِك وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّـهُ يعْلَمُ مُتَقَلَّبَكمْ وَ مَثْوَاكمْ''' ﴿محمد: ١٩﴾ (پس بدان که هیچ معبودى جز خدا نیست و برای گناه خویش آمرزش جوى و برای مردان و زنان باایمان [طلب مغفرت کن‎] و خداست که فرجام و مآل [هریک از] شما را مى‎داند).
    وی در توضیح معرفت ذات و بیان اسرار کلمه «لا إله إلا الله» می‌نویسد: «خداوند به پیامبرش فرمود: '''فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَـهَ إِلَّا اللَّـهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِك وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّـهُ يعْلَمُ مُتَقَلَّبَكمْ وَ مَثْوَاكمْ''' ﴿محمد: ١٩﴾ (پس بدان که هیچ معبودى جز خدا نیست و برای گناه خویش آمرزش جوى و برای مردان و زنان باایمان [طلب مغفرت کن‎] و خداست که فرجام و مآل [هریک از] شما را مى‎داند).
    او در توضیح آیه می‎نویسد: خدای متعال، معرفت توحید را بر امر به استغفار مقدم کرده و علتش این است که معرفت توحید اشاره به علم اصول (اصول دین) دارد و اشتغال به استغفار، به علم فروع (فروع دین) و تقدیم اصل بر فرع [از نظر عقل] واجب است؛ یعنی تا زمانی که علم به وجود صانع حاصل نشود، اشتغال به طاعت و خدمت او ممتنع است. این مطلب دقیق، در آیات زیادی لحاظ شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/39 ر.ک: همان]</ref>.
    او در توضیح آیه می‌نویسد: خدای متعال، معرفت توحید را بر امر به استغفار مقدم کرده و علتش این است که معرفت توحید اشاره به علم اصول (اصول دین) دارد و اشتغال به استغفار، به علم فروع (فروع دین) و تقدیم اصل بر فرع [از نظر عقل] واجب است؛ یعنی تا زمانی که علم به وجود صانع حاصل نشود، اشتغال به طاعت و خدمت او ممتنع است. این مطلب دقیق، در آیات زیادی لحاظ شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/39 ر.ک: همان]</ref>.


    [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در بخش مربوط به بیان احکام فقهیِ متفرع بر گفتن «لا إله إلا الله» می‎نویسد: ایمان، نیازمند دو امر است: اولی که اصل است، حصول شناخت قلبی است که در آیه 19 سوره محمد به آن اشاره شده و دومی، اقرار زبانی به توحید است که در آیه 1 سوره اخلاص، بیان شده است. وجه استدلال در آیه 1 توحید چنین است که هنگامی که خدای متعال به مکلف می‌گوید «قل»، آن شخص باید با زبانش آن امر را بیان کند. محتوای این آیه با روایت «أمرت أن أقاتل الناس حتی يقولوا لا إله إلا الله» تأکید می‌شود. علت تأکید بر ادای زبانی کلمه تهلیل، این است که ایمان، احکامی دارد که برخی از آنها باطنی هستند و برخی ظاهری. احکام باطنی آن مربوط به آخرت هستند که علم آن از خلایق پوشیده است. احکام ظاهری‌اش، احکام دنیوی هستند و اقامه آنها ممکن نخواهد بود مگر بعد از دانش ما به اینکه این شخص مسلمان است و طریقی جز اقرار زبانی خود شخص، به فهمیدن مسلمانی شخص نداریم. پس، رکن اصلی در حق خدا برای این امر، معرفت است و رکن شرعی برای بندگان، قول و در شریفه '''وَ لَا تَنكحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّىٰ يؤْمِنَّ...''' (بقره: 221)، به این مطلب، اشاره شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/182 ر.ک: همان، ص182]</ref>.
    [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در بخش مربوط به بیان احکام فقهیِ متفرع بر گفتن «لا إله إلا الله» می‌نویسد: ایمان، نیازمند دو امر است: اولی که اصل است، حصول شناخت قلبی است که در آیه 19 سوره محمد به آن اشاره شده و دومی، اقرار زبانی به توحید است که در آیه 1 سوره اخلاص، بیان شده است. وجه استدلال در آیه 1 توحید چنین است که هنگامی که خدای متعال به مکلف می‌گوید «قل»، آن شخص باید با زبانش آن امر را بیان کند. محتوای این آیه با روایت «أمرت أن أقاتل الناس حتی يقولوا لا إله إلا الله» تأکید می‌شود. علت تأکید بر ادای زبانی کلمه تهلیل، این است که ایمان، احکامی دارد که برخی از آنها باطنی هستند و برخی ظاهری. احکام باطنی آن مربوط به آخرت هستند که علم آن از خلایق پوشیده است. احکام ظاهری‌اش، احکام دنیوی هستند و اقامه آنها ممکن نخواهد بود مگر بعد از دانش ما به اینکه این شخص مسلمان است و طریقی جز اقرار زبانی خود شخص، به فهمیدن مسلمانی شخص نداریم. پس، رکن اصلی در حق خدا برای این امر، معرفت است و رکن شرعی برای بندگان، قول و در شریفه '''وَ لَا تَنكحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّىٰ يؤْمِنَّ...''' (بقره: 221)، به این مطلب، اشاره شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/182 ر.ک: همان، ص182]</ref>.


    در بخشی از کتاب، شاهد استدلال بر اثبات صانع از جانب [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، با استناد به ادله عقلی و شرعی هستیم. او در کیفیت دلالت سماوات و ارض بر اثبات صانع، به دو آیه از قرآن کریم استشهاد می‌کند و به‎صورت مفصل آنها را توضیح می‌دهد؛ اولی، آیه 30 از سوره انبیاء است: '''أَ وَ لَمْ يرَ الَّذِينَ كفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ كانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كلَّ شَيءٍ حَي أَ فَلَا يؤْمِنُونَ''' (آیا کسانى که کفر ورزیدند ندانستند که آسمان‎ها و زمین هر دو به‌هم‎پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده‌اى را از آب پدید آوردیم؟ آیا [باز هم‎] ایمان نمى‎آورند؟) و دومی، آیه 11 از سوره فصلت: '''ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَ هِي دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعًا أَوْ كرْهًا قَالَتَا أَتَينَا طَائِعِينَ''' ﴿سپس آهنگ [آفرینش‎] آسمان کرد و آن بخارى بود. پس به آن و به زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید». آن دو گفتند: «فرمان‎پذیر آمدیم»). وی، استدلال به آیه اول را با بیان دو نکته در آیه در قالب دو پرسش آغاز می‌کند: اول اینکه مراد از «أ و لم ير...» در آیه شریفه، یا رؤیت است و یا علم و دوم، بیان معنی رتق و فتق در آن..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/224 ر.ک: همان، ص224]</ref>.
    در بخشی از کتاب، شاهد استدلال بر اثبات صانع از جانب [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، با استناد به ادله عقلی و شرعی هستیم. او در کیفیت دلالت سماوات و ارض بر اثبات صانع، به دو آیه از قرآن کریم استشهاد می‌کند و به‎صورت مفصل آنها را توضیح می‌دهد؛ اولی، آیه 30 از سوره انبیاء است: '''أَ وَ لَمْ يرَ الَّذِينَ كفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ كانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كلَّ شَيءٍ حَي أَ فَلَا يؤْمِنُونَ''' (آیا کسانى که کفر ورزیدند ندانستند که آسمان‎ها و زمین هر دو به‌هم‎پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده‌اى را از آب پدید آوردیم؟ آیا [باز هم‎] ایمان نمى‎آورند؟) و دومی، آیه 11 از سوره فصلت: '''ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَ هِي دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعًا أَوْ كرْهًا قَالَتَا أَتَينَا طَائِعِينَ''' ﴿سپس آهنگ [آفرینش‎] آسمان کرد و آن بخارى بود. پس به آن و به زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید». آن دو گفتند: «فرمان‎پذیر آمدیم»). وی، استدلال به آیه اول را با بیان دو نکته در آیه در قالب دو پرسش آغاز می‌کند: اول اینکه مراد از «أ و لم ير...» در آیه شریفه، یا رؤیت است و یا علم و دوم، بیان معنی رتق و فتق در آن..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/224 ر.ک: همان، ص224]</ref>.


    [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، در بخشی دیگر از کتاب، از خلقت انسان هم، بر وجود صانع استدلال می‎نماید. او حکمت خلقت انسان را که در مناظره بین خدا و ملائکه که در آیه 30 سوره بقره، ذکر شده، توضیح می‌دهد و می‎نویسد: علما در بیان استدلال به وجود صانع از کیفیت خلقت انسان، بر دو طریق رفته‌اند: برخی، مانند آیه مذکور، راه اجمال را پیموده‌اند؛ به این طریق که: خدای متعال بر همه مقدورات قادر و از جمیع حاجات منزه است، او دانای کل معلومات است و حال که چنین است، عالم به اینکه چه باید انجام داد و چه نباید انجام داد (خیر و شر افعال) نیز هست... انتهای این استدلال بر این است که خدای متعال از عبث منزه است و فعل باطل انجام نمی‌دهد که نتیجه آن این خواهد بود که در خلقت بشر حکمت‎های بالغه، قدرت نافذه و اسرار عجیب و شریفی هست که جز خدای متعال، کسی واقف به آنها نیست. او نیز پرده از این اسرار برای بشر برنداشته است و ازاین‎رو ایمان به آن حکمت‎ها به‎صورت اجمالی و ترک خوض تفصیلی در آن، واجب است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/559 ر.ک: همان، ص559-560]</ref>. طریقه دوم، طریقه تفصیلی است که در آن مخلوقات به چهار دسته تقسیم می‌شوند: آفریدگان عاقل بدون شهوت یا ملائکه، آفریدگان شهوتمند بدون عقل یا حیوانات (به‌استثنای انسان)، آفریدگانی که هم شهوت دارند و هم عقل یا انسان (که با رجحان جانب شهوت، به بهائم یا بدتر از آنان ملحق می‌شوند و با رجحان جانب عقل، به ملائکه یا برتر از آنان) و آفریدگان بی عقل و شهوت یا جمادات<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/560 ر.ک: همان، ص560-561]</ref>.
    [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، در بخشی دیگر از کتاب، از خلقت انسان هم، بر وجود صانع استدلال می‌نماید. او حکمت خلقت انسان را که در مناظره بین خدا و ملائکه که در آیه 30 سوره بقره، ذکر شده، توضیح می‌دهد و می‌نویسد: علما در بیان استدلال به وجود صانع از کیفیت خلقت انسان، بر دو طریق رفته‌اند: برخی، مانند آیه مذکور، راه اجمال را پیموده‌اند؛ به این طریق که: خدای متعال بر همه مقدورات قادر و از جمیع حاجات منزه است، او دانای کل معلومات است و حال که چنین است، عالم به اینکه چه باید انجام داد و چه نباید انجام داد (خیر و شر افعال) نیز هست... انتهای این استدلال بر این است که خدای متعال از عبث منزه است و فعل باطل انجام نمی‌دهد که نتیجه آن این خواهد بود که در خلقت بشر حکمت‎های بالغه، قدرت نافذه و اسرار عجیب و شریفی هست که جز خدای متعال، کسی واقف به آنها نیست. او نیز پرده از این اسرار برای بشر برنداشته است و ازاین‎رو ایمان به آن حکمت‎ها به‎صورت اجمالی و ترک خوض تفصیلی در آن، واجب است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/559 ر.ک: همان، ص559-560]</ref>. طریقه دوم، طریقه تفصیلی است که در آن مخلوقات به چهار دسته تقسیم می‌شوند: آفریدگان عاقل بدون شهوت یا ملائکه، آفریدگان شهوتمند بدون عقل یا حیوانات (به‌استثنای انسان)، آفریدگانی که هم شهوت دارند و هم عقل یا انسان (که با رجحان جانب شهوت، به بهائم یا بدتر از آنان ملحق می‌شوند و با رجحان جانب عقل، به ملائکه یا برتر از آنان) و آفریدگان بی عقل و شهوت یا جمادات<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/560 ر.ک: همان، ص560-561]</ref>.


    وی در تقسیمی دیگر، موجودات را به‎لحاظ عقلی سه قسم می‌کند: ارواح مقدس نورانی ربانی بدون جسد، اجساد بدون روح و موجودات مرکب از روح و جسد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/561 ر.ک: همان، ص561-562]</ref>.
    وی در تقسیمی دیگر، موجودات را به‎لحاظ عقلی سه قسم می‌کند: ارواح مقدس نورانی ربانی بدون جسد، اجساد بدون روح و موجودات مرکب از روح و جسد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/25593/1/561 ر.ک: همان، ص561-562]</ref>.

    نسخهٔ ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۲۸

    أسرار التنزيل و أنوار التأویل
    أسرار التنزيل و أنوار التأويل
    پدیدآورانفخر رازی، محمد بن عمر (نویسنده)

    عمیرة، عبدالرحمن (محقق)

    درویش، عبدالمنعم فرج (محقق)
    ناشردار رکابي للنشر
    مکان نشرمصر - قاهره
    چاپ1
    شابک977-6007-00-7
    موضوعخدا شناسی - جنبه‌های قرآنی
    زبانعربي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏103‎‏/‎‏1‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏3‎‏الف‎‏5
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    أسرار التنزيل و أنوار التأویل، نوشته فخر رازی، با تصحیح و تحقیق عبدالرحمن عمیره و شیخ عبدالمنعم فرج درویش، کتابی است به زبان عربی با موضوع کلام اسلامی و علوم قرآنی. حلقه وصل مباحث این کتاب به هم، مباحث توحید است. فخر رازی مدعی است در این اثر، مباحث عقیدتی، فرعی شرعی، اخلاقی و مناجات و ادعیه را مطرح کرده است.[۱].

    ساختار

    کتاب دارای تقدیمیه، تمهید (مقدمه تحقیق شامل توضیحاتی درباره فخر رازی و زمانه و زمینه او و کارهای مؤلف در این کتاب)، مقدمه مؤلف و محتوای مطالب در چهار بخش (نوع) اصلی می‎باشد، که هر بخشی خودش فصل‎هایی دارد.

    گزارش محتوا‎

    این اثر به پیشگامان فرهنگ اسلامی و انسانی و طالبان علم (در هر مکانی) اهدا شده است.[۲].

    فخر رازی می‌نویسد: مطالب این کتاب را در چهار قسم، مرتب کردم:

    قسم اول: اموری که مربوط به علم اصول [عقاید] است؛

    قسم ثانی: آنچه متعلق به علم فروع است؛

    قسم سوم: آنچه به علم اخلاق و تصفیه باطن، تعلق دارد؛ قسم چهارم: امور متعلق به مناجات و دعاها[۳].

    وی کتاب را با بحث از شناخت الله در قالب مباحث اصولی (اصول دین) شروع می‌نماید و می‌نویسد: معرفت‎ الله حاصل نمی‌شود مگر با شناخت امور پنج‎گانه ذیل: شناخت ذات و صفات و افعال و احکام و اسماء. ازاین‎رو مباحث معرفت الله را بر این اصول پنج‎گانه استوار کردیم[۴].

    وی در توضیح معرفت ذات و بیان اسرار کلمه «لا إله إلا الله» می‌نویسد: «خداوند به پیامبرش فرمود: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَـهَ إِلَّا اللَّـهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِك وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّـهُ يعْلَمُ مُتَقَلَّبَكمْ وَ مَثْوَاكمْ ﴿محمد: ١٩﴾ (پس بدان که هیچ معبودى جز خدا نیست و برای گناه خویش آمرزش جوى و برای مردان و زنان باایمان [طلب مغفرت کن‎] و خداست که فرجام و مآل [هریک از] شما را مى‎داند). او در توضیح آیه می‌نویسد: خدای متعال، معرفت توحید را بر امر به استغفار مقدم کرده و علتش این است که معرفت توحید اشاره به علم اصول (اصول دین) دارد و اشتغال به استغفار، به علم فروع (فروع دین) و تقدیم اصل بر فرع [از نظر عقل] واجب است؛ یعنی تا زمانی که علم به وجود صانع حاصل نشود، اشتغال به طاعت و خدمت او ممتنع است. این مطلب دقیق، در آیات زیادی لحاظ شده است.[۵].

    فخر رازی در بخش مربوط به بیان احکام فقهیِ متفرع بر گفتن «لا إله إلا الله» می‌نویسد: ایمان، نیازمند دو امر است: اولی که اصل است، حصول شناخت قلبی است که در آیه 19 سوره محمد به آن اشاره شده و دومی، اقرار زبانی به توحید است که در آیه 1 سوره اخلاص، بیان شده است. وجه استدلال در آیه 1 توحید چنین است که هنگامی که خدای متعال به مکلف می‌گوید «قل»، آن شخص باید با زبانش آن امر را بیان کند. محتوای این آیه با روایت «أمرت أن أقاتل الناس حتی يقولوا لا إله إلا الله» تأکید می‌شود. علت تأکید بر ادای زبانی کلمه تهلیل، این است که ایمان، احکامی دارد که برخی از آنها باطنی هستند و برخی ظاهری. احکام باطنی آن مربوط به آخرت هستند که علم آن از خلایق پوشیده است. احکام ظاهری‌اش، احکام دنیوی هستند و اقامه آنها ممکن نخواهد بود مگر بعد از دانش ما به اینکه این شخص مسلمان است و طریقی جز اقرار زبانی خود شخص، به فهمیدن مسلمانی شخص نداریم. پس، رکن اصلی در حق خدا برای این امر، معرفت است و رکن شرعی برای بندگان، قول و در شریفه وَ لَا تَنكحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّىٰ يؤْمِنَّ... (بقره: 221)، به این مطلب، اشاره شده است.[۶].

    در بخشی از کتاب، شاهد استدلال بر اثبات صانع از جانب فخر رازی، با استناد به ادله عقلی و شرعی هستیم. او در کیفیت دلالت سماوات و ارض بر اثبات صانع، به دو آیه از قرآن کریم استشهاد می‌کند و به‎صورت مفصل آنها را توضیح می‌دهد؛ اولی، آیه 30 از سوره انبیاء است: أَ وَ لَمْ يرَ الَّذِينَ كفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ كانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كلَّ شَيءٍ حَي أَ فَلَا يؤْمِنُونَ (آیا کسانى که کفر ورزیدند ندانستند که آسمان‎ها و زمین هر دو به‌هم‎پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده‌اى را از آب پدید آوردیم؟ آیا [باز هم‎] ایمان نمى‎آورند؟) و دومی، آیه 11 از سوره فصلت: ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَ هِي دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعًا أَوْ كرْهًا قَالَتَا أَتَينَا طَائِعِينَ ﴿سپس آهنگ [آفرینش‎] آسمان کرد و آن بخارى بود. پس به آن و به زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید». آن دو گفتند: «فرمان‎پذیر آمدیم»). وی، استدلال به آیه اول را با بیان دو نکته در آیه در قالب دو پرسش آغاز می‌کند: اول اینکه مراد از «أ و لم ير...» در آیه شریفه، یا رؤیت است و یا علم و دوم، بیان معنی رتق و فتق در آن..[۷].

    فخر رازی، در بخشی دیگر از کتاب، از خلقت انسان هم، بر وجود صانع استدلال می‌نماید. او حکمت خلقت انسان را که در مناظره بین خدا و ملائکه که در آیه 30 سوره بقره، ذکر شده، توضیح می‌دهد و می‌نویسد: علما در بیان استدلال به وجود صانع از کیفیت خلقت انسان، بر دو طریق رفته‌اند: برخی، مانند آیه مذکور، راه اجمال را پیموده‌اند؛ به این طریق که: خدای متعال بر همه مقدورات قادر و از جمیع حاجات منزه است، او دانای کل معلومات است و حال که چنین است، عالم به اینکه چه باید انجام داد و چه نباید انجام داد (خیر و شر افعال) نیز هست... انتهای این استدلال بر این است که خدای متعال از عبث منزه است و فعل باطل انجام نمی‌دهد که نتیجه آن این خواهد بود که در خلقت بشر حکمت‎های بالغه، قدرت نافذه و اسرار عجیب و شریفی هست که جز خدای متعال، کسی واقف به آنها نیست. او نیز پرده از این اسرار برای بشر برنداشته است و ازاین‎رو ایمان به آن حکمت‎ها به‎صورت اجمالی و ترک خوض تفصیلی در آن، واجب است.[۸]. طریقه دوم، طریقه تفصیلی است که در آن مخلوقات به چهار دسته تقسیم می‌شوند: آفریدگان عاقل بدون شهوت یا ملائکه، آفریدگان شهوتمند بدون عقل یا حیوانات (به‌استثنای انسان)، آفریدگانی که هم شهوت دارند و هم عقل یا انسان (که با رجحان جانب شهوت، به بهائم یا بدتر از آنان ملحق می‌شوند و با رجحان جانب عقل، به ملائکه یا برتر از آنان) و آفریدگان بی عقل و شهوت یا جمادات[۹].

    وی در تقسیمی دیگر، موجودات را به‎لحاظ عقلی سه قسم می‌کند: ارواح مقدس نورانی ربانی بدون جسد، اجساد بدون روح و موجودات مرکب از روح و جسد[۱۰].

    ادامه مباحث کتاب، در توضیح اقسام موجودات و مطالب مربوط به آنها با استناد به آیات قرآن کریم است.[۱۱].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در انتهای اثر ذکر شده است و پیش از آن فهرست آیات آمده. محققان کتاب، آن را نیازمند تحقیق مجددی می‌دانسته‌اند که در آن برخی از متون و نصوص، ارزش‎گذاری شود، اعلام و اشخاص و چیزهایی که نیاز به ترجمه دارند، تعریف شوند، احادیث آن استخراج شود و آیاتش ارجاع داده شود، فصل‎بندی و تبویب مشخصی به خود بگیرد و... آنها در تحقیق جدیدی که روی این اثر انجام داده‌اند، این کار را صورت داده‌اند[۱۲].

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها