أفضل التواريخ: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - '[[ ' به '[[')
    جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف')
    خط ۵۴: خط ۵۴:
    جلد اول از آن رو كه فقط وقايع 43 روز از 18 ذيقعده تا ذيحجه سال 1313 ه.ق، سلطنت مظفرالدين شاه؛ يعنى از زمان تاج‌گذارى تا پايان سال را در بردارد، مختصرتر است و ابواب جداگانه ندارد.
    جلد اول از آن رو كه فقط وقايع 43 روز از 18 ذيقعده تا ذيحجه سال 1313 ه.ق، سلطنت مظفرالدين شاه؛ يعنى از زمان تاج‌گذارى تا پايان سال را در بردارد، مختصرتر است و ابواب جداگانه ندارد.


    مولف گويد كه شاه پس از تاج‌گذارى و پس از آنكه وى بخشى از کتاب اعلام الناس در وقايع خلفاى عباسى را به او تقديم كرد، او را مامور نگارش تاريخ عصر خود كرد و موظف ساخت اخبار هر سال كشور را در کتابى گزارش كند.
    مؤلف گويد كه شاه پس از تاج‌گذارى و پس از آنكه وى بخشى از کتاب اعلام الناس در وقايع خلفاى عباسى را به او تقديم كرد، او را مامور نگارش تاريخ عصر خود كرد و موظف ساخت اخبار هر سال كشور را در کتابى گزارش كند.


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    خط ۶۷: خط ۶۷:
    سپس مطالبى در احوال شاه از دوران كودكى به بعد آمده است. و حوادث 43 روز اول دوران سلطنت مظفرالدين شاه نقل شده است. جلدهاى دوم تا پنجم به ترتيب وقايع سال‌هاى 1314 تا 1317ه.ق را دربردارد.
    سپس مطالبى در احوال شاه از دوران كودكى به بعد آمده است. و حوادث 43 روز اول دوران سلطنت مظفرالدين شاه نقل شده است. جلدهاى دوم تا پنجم به ترتيب وقايع سال‌هاى 1314 تا 1317ه.ق را دربردارد.


    جلد اخير هر چند؛ همانند ساير مجلدات اين اثر مشتمل بر چهار باب است، در اواخر باب چهارم ناتمام مانده است. شايد دورى از ديوان و بروز حوادثى در داخل كشور مولف را از ادامه كار بازداشته است.
    جلد اخير هر چند؛ همانند ساير مجلدات اين اثر مشتمل بر چهار باب است، در اواخر باب چهارم ناتمام مانده است. شايد دورى از ديوان و بروز حوادثى در داخل كشور مؤلف را از ادامه كار بازداشته است.


    در بخش آخر هر مجلد وفيات آن سال و مختصرى از احوال درگذشتگان ذكر شده است. مولف در مواضع متعددى از کتابش استطرادهاى مفصلى دارد. چنانكه در باب دوم جلد چهارم، سرگذشت عباس ميرزا ملك آرا و، در باب چهارم جلد دوم، شرح مبسوطى در جغرافياى ممالك ربع مسكون ذكر شده است.
    در بخش آخر هر مجلد وفيات آن سال و مختصرى از احوال درگذشتگان ذكر شده است. مؤلف در مواضع متعددى از کتابش استطرادهاى مفصلى دارد. چنانكه در باب دوم جلد چهارم، سرگذشت عباس ميرزا ملك آرا و، در باب چهارم جلد دوم، شرح مبسوطى در جغرافياى ممالك ربع مسكون ذكر شده است.


    از فصول ديگر در مجلدات افضل‌التواريخ، جغرافياى ايالات شش گانه ايران، ترجمه سفرنامه ميسو بابن و هوسه فرانسوى، شرح حال صفى عليشاه و ترجمه بخش‌هايى از اعلام‌الناس بما وقع للبرامكه من بنى عباس ياد كردنى است. افضل‌الملك در مطاوى اثر خود، گاه اصطلاحات ديوانى را معنى و شرح مى‌كند، تا پس از منسوخ شدن، براى آيندگان ناآشنا نباشد. نيز در هر مجلد افرادى را نام مى‌برد كه سمت‌هاى وزارت يا پيشكارى يا حكومت ايالات را داشته‌اند يا به دريافت لقب يا عنوان جديد نايل گشته‌اند.
    از فصول ديگر در مجلدات افضل‌التواريخ، جغرافياى ايالات شش گانه ايران، ترجمه سفرنامه ميسو بابن و هوسه فرانسوى، شرح حال صفى عليشاه و ترجمه بخش‌هايى از اعلام‌الناس بما وقع للبرامكه من بنى عباس ياد كردنى است. افضل‌الملك در مطاوى اثر خود، گاه اصطلاحات ديوانى را معنى و شرح مى‌كند، تا پس از منسوخ شدن، براى آيندگان ناآشنا نباشد. نيز در هر مجلد افرادى را نام مى‌برد كه سمت‌هاى وزارت يا پيشكارى يا حكومت ايالات را داشته‌اند يا به دريافت لقب يا عنوان جديد نايل گشته‌اند.


    افضل‌التواريخ، در پرتو گرايش مولف آن به حق‌گويى، از اخبار مهم و پشت پرده خالى نيست. افضل‌الملك خود را از مورخان رسمى و متملق برتر مى‌شمارد و به صراحت مى‌گويد كه از دوره صدرات امين‌السطان يا ديگر صدراعظم‌ها همچنان كه از دوران معزولى آنان به انصاف سخن رانده است. هر چند اين ادعا خالى از مبالغه نيست، شيوه اين مورخ با سبك مورخان ديگر آن روزگار، چون هدايت به ويژه سپهر، فرق دارد. افضل‌الملك حتى در چند مورد، به انتقاد از دولت و تلويحا از شاه پرداخته است، مضرات استقراض دولت ايران از دول خارجه را برشمرده و از ايجاد مراكز صنعتى و كارخانه به دست كمپانى‌هاى خارجى انتقاد كرده است. به نظر او پيش از تاسيس كارخانه‌هايى مثل قندسازى يا كبريت‌سازى، كارخانه ماشين سازى و ريخته‌گرى در ايران ايجاد شود تا به وارد كردن كليه تجهيزات كارخانه‌هاى مذكور از خارج نيازى نباشد. وى از تمدن دولت غرب و استغراق آن در ماديات نيز انتقاد كرده است. همچنين افضل‌الملك به مواجب هنگفتى كه رجال آن دوره دريافت مى‌كرده‌اند، به سختى اعتراض كرده است. وى، ضمن تمجيد از كفايت و بزرگى كسانى؛ چون عبدالحسين ميرزا فرمانفرما، جاه‌طلبى‌هاى فراوان آنان را آماج فراون ساخته است. در افضل‌التواريخ، از ناصرالملك همدانى به نيكى و به عنوان يكى از سياست‌مداران مطلع و بزرگ عصر مظفرى ياد شده است. اظهار نظر جالب‌تر او درباره دكتر مصدق است، در زمانى كه وى در سال‌هاى آغاز جوانى و گمنامى بوده است.
    افضل‌التواريخ، در پرتو گرايش مؤلف آن به حق‌گويى، از اخبار مهم و پشت پرده خالى نيست. افضل‌الملك خود را از مورخان رسمى و متملق برتر مى‌شمارد و به صراحت مى‌گويد كه از دوره صدرات امين‌السطان يا ديگر صدراعظم‌ها همچنان كه از دوران معزولى آنان به انصاف سخن رانده است. هر چند اين ادعا خالى از مبالغه نيست، شيوه اين مورخ با سبك مورخان ديگر آن روزگار، چون هدايت به ويژه سپهر، فرق دارد. افضل‌الملك حتى در چند مورد، به انتقاد از دولت و تلويحا از شاه پرداخته است، مضرات استقراض دولت ايران از دول خارجه را برشمرده و از ايجاد مراكز صنعتى و كارخانه به دست كمپانى‌هاى خارجى انتقاد كرده است. به نظر او پيش از تاسيس كارخانه‌هايى مثل قندسازى يا كبريت‌سازى، كارخانه ماشين سازى و ريخته‌گرى در ايران ايجاد شود تا به وارد كردن كليه تجهيزات كارخانه‌هاى مذكور از خارج نيازى نباشد. وى از تمدن دولت غرب و استغراق آن در ماديات نيز انتقاد كرده است. همچنين افضل‌الملك به مواجب هنگفتى كه رجال آن دوره دريافت مى‌كرده‌اند، به سختى اعتراض كرده است. وى، ضمن تمجيد از كفايت و بزرگى كسانى؛ چون عبدالحسين ميرزا فرمانفرما، جاه‌طلبى‌هاى فراوان آنان را آماج فراون ساخته است. در افضل‌التواريخ، از ناصرالملك همدانى به نيكى و به عنوان يكى از سياست‌مداران مطلع و بزرگ عصر مظفرى ياد شده است. اظهار نظر جالب‌تر او درباره دكتر مصدق است، در زمانى كه وى در سال‌هاى آغاز جوانى و گمنامى بوده است.


    وى مى‌نويسند، ميرزا محمدخان مصدق‌السلطنه را امروز، از طرف شغل، مستوفى و محاسب خراسان گويند؛ لكن، رتبه، حسب، نسب، استعداد، هوش، فضل، حساب دانى و عاملى اين طفل كه يك شبه ره صد ساله مى‌رود، بالاتراز استيفاى اول و محاسب بودن ايالات و ولايات است. هر شخص قابل و لايقى مى‌تواند خود را با بضاعت مالى به استيفا و محاسبه نويسى ولايتى برساند، لكن مشاراليه مراتب ديگر دارند...  
    وى مى‌نويسند، ميرزا محمدخان مصدق‌السلطنه را امروز، از طرف شغل، مستوفى و محاسب خراسان گويند؛ لكن، رتبه، حسب، نسب، استعداد، هوش، فضل، حساب دانى و عاملى اين طفل كه يك شبه ره صد ساله مى‌رود، بالاتراز استيفاى اول و محاسب بودن ايالات و ولايات است. هر شخص قابل و لايقى مى‌تواند خود را با بضاعت مالى به استيفا و محاسبه نويسى ولايتى برساند، لكن مشاراليه مراتب ديگر دارند...