إعجاز البيان في تفسير أم‌القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براى' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی')
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای')
خط ۶۲: خط ۶۲:
اينجا بابى را باز مى‌كند كه متضمن بيان فواتح كليات مى‌باشد كه اختصاص به کتاب كبير (جهان وجود) و کتاب صغير (انسان كامل الهى) و کتاب‌هايى كه بين اين دو کتاب است، دارد. اين فواتح، بسيار مفصل و ارزش‌مند است و متضمن علوم فراوان، سپس به بيان مفاتيح غيبى مى‌پردازد و از پى آن، به تفسير آيه '''«الحمد لله رب العالمين»''' مى‌پردازد و آن را در طى مقدمه‌اى در معنى الوهيت و نيز حمد را با انحاء مختلف و زبان‌هاى گوناگون آن از جهت قول و ذوق بيان مى‌دارد و سپس به اشتقاق لفظ جلاله «الله»، و تطابق معانى اسم از جهت ظاهر و باطن مى‌پردازد و از آنجا به تفسير اسم «رب» متوجه مى‌شود.
اينجا بابى را باز مى‌كند كه متضمن بيان فواتح كليات مى‌باشد كه اختصاص به کتاب كبير (جهان وجود) و کتاب صغير (انسان كامل الهى) و کتاب‌هايى كه بين اين دو کتاب است، دارد. اين فواتح، بسيار مفصل و ارزش‌مند است و متضمن علوم فراوان، سپس به بيان مفاتيح غيبى مى‌پردازد و از پى آن، به تفسير آيه '''«الحمد لله رب العالمين»''' مى‌پردازد و آن را در طى مقدمه‌اى در معنى الوهيت و نيز حمد را با انحاء مختلف و زبان‌هاى گوناگون آن از جهت قول و ذوق بيان مى‌دارد و سپس به اشتقاق لفظ جلاله «الله»، و تطابق معانى اسم از جهت ظاهر و باطن مى‌پردازد و از آنجا به تفسير اسم «رب» متوجه مى‌شود.


در تفسير اسم «رب» مطالبى گران‌قدر را متعرض مى‌گردد، از قبيل مصلح بودن خداى تعالى و حكم سيادت و سرورى او و حكم ثبات و حكم ملك و حكم تربيت و لوازم احكام و اندراج عبوديت در سيادت و راز تربيت و محل سلطنت اسم «رب» و حكم آن در هر وقتى و اينكه غذاى روح كدام است و غذاى جسد كدام؟ و اينكه اسم «رب» در «عماء» كينونت دارد و حكمت عارفان در اينكه اينان هر قوه‌اى را در آنچه كه براى آن آفريده شده در كار مى‌گيرند و انحراف محجوبان - كسانى كه مزاج‌هاى روحانیشان از اعتدال حقيقى دور است - و اينكه اغذيه در اين امر چه حكمى دارد؟ و راز حلال و حرام بودن غذاها و راز مجاهده و رياضت و اينكه مزاج بر قوه غذا غلبه پيدا مى‌كند و سپس در تفسير «عالمين»، به زبان ظاهر و زبان باطن - هر دو - مى‌پردازد و مى‌گوید: «خداوند، مجموع عالم كبير را از حيث ظاهرش علامت و دليلى بر روح و معناى آن قرار داد و تمام صور عالم و ارواح آن را علامت الوهيت جامع اسماء و نسبت‌ها و بر مجموع عالم قرار داد و انسان كامل را با مجموعش؛ يعنى از حيث صورت و روح و معنا و مرتبه‌اش، علامتى تمام و دليلى قرار داد كه دلالت بر خداوند سبحان - دلالتى كامل - دارد»، سپس در پایان اين مبحث، عوالم را دسته‌بندى كرده و گوید: «اولين عوالم متعين از «عماء»، عالم مثال مطلق است و بعد عالم تهيم و بعدش عالم قلم و لوح و بعد آن عالم طبيعت - از حيث ظهور حكمش در اجسام به حقيقت هيولا و جسم كلى - و سپس عرش است و همين‌طور به ترتيب ادامه دارد تا كار منتهى به انسان در عالم دنيا مى‌شود و پس از آن، عالم برزخ است و در پى آن، عالم حشر است و بعد عالم دوزخ و سپس عالم بهشت و بعدش عالم كثيب (محل مشاهده حق تعالى) و در پایان، مرتبه احديت جمع و وجود است كه معدن و منبع و كانون تمام عوالم مى‌باشد.
در تفسير اسم «رب» مطالبى گران‌قدر را متعرض مى‌گردد، از قبيل مصلح بودن خداى تعالى و حكم سيادت و سرورى او و حكم ثبات و حكم ملك و حكم تربيت و لوازم احكام و اندراج عبوديت در سيادت و راز تربيت و محل سلطنت اسم «رب» و حكم آن در هر وقتى و اينكه غذاى روح كدام است و غذاى جسد كدام؟ و اينكه اسم «رب» در «عماء» كينونت دارد و حكمت عارفان در اينكه اينان هر قوه‌اى را در آنچه كه برای آن آفريده شده در كار مى‌گيرند و انحراف محجوبان - كسانى كه مزاج‌هاى روحانیشان از اعتدال حقيقى دور است - و اينكه اغذيه در اين امر چه حكمى دارد؟ و راز حلال و حرام بودن غذاها و راز مجاهده و رياضت و اينكه مزاج بر قوه غذا غلبه پيدا مى‌كند و سپس در تفسير «عالمين»، به زبان ظاهر و زبان باطن - هر دو - مى‌پردازد و مى‌گوید: «خداوند، مجموع عالم كبير را از حيث ظاهرش علامت و دليلى بر روح و معناى آن قرار داد و تمام صور عالم و ارواح آن را علامت الوهيت جامع اسماء و نسبت‌ها و بر مجموع عالم قرار داد و انسان كامل را با مجموعش؛ يعنى از حيث صورت و روح و معنا و مرتبه‌اش، علامتى تمام و دليلى قرار داد كه دلالت بر خداوند سبحان - دلالتى كامل - دارد»، سپس در پایان اين مبحث، عوالم را دسته‌بندى كرده و گوید: «اولين عوالم متعين از «عماء»، عالم مثال مطلق است و بعد عالم تهيم و بعدش عالم قلم و لوح و بعد آن عالم طبيعت - از حيث ظهور حكمش در اجسام به حقيقت هيولا و جسم كلى - و سپس عرش است و همين‌طور به ترتيب ادامه دارد تا كار منتهى به انسان در عالم دنيا مى‌شود و پس از آن، عالم برزخ است و در پى آن، عالم حشر است و بعد عالم دوزخ و سپس عالم بهشت و بعدش عالم كثيب (محل مشاهده حق تعالى) و در پایان، مرتبه احديت جمع و وجود است كه معدن و منبع و كانون تمام عوالم مى‌باشد.


در بابى متعرض تفسير «الرحمن الرحيم» مى‌شود و مى‌گوید: «اين رحمان و رحيم، تكرار در آن رحمان و رحيم در بسمله نيست و اسم «الله»، جامع مراتب و موجودات است و «رحمن» تنها به‌واسطه دلالتش بر وجود، از آن اخص است و اسم «رحيم» اختصاص به تفصيل حكم وجود و آشكار كردن تعينات آن در موجودات دارد».
در بابى متعرض تفسير «الرحمن الرحيم» مى‌شود و مى‌گوید: «اين رحمان و رحيم، تكرار در آن رحمان و رحيم در بسمله نيست و اسم «الله»، جامع مراتب و موجودات است و «رحمن» تنها به‌واسطه دلالتش بر وجود، از آن اخص است و اسم «رحيم» اختصاص به تفصيل حكم وجود و آشكار كردن تعينات آن در موجودات دارد».
خط ۷۰: خط ۷۰:
سپس آغاز در تفسير آيه '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كرده كه حاوى راز ملك و راز يوم و راز دين است و مفصلا اينكه مالك و يا ملك خوانده شود كدام افضل است، بحث نموده است و در تفسير يوم، وارد بحث اصل زمان كه اسم «دهر» است، مى‌شود و مى‌گوید: اين هم نسبت معقولى مانند ديگر نسبت‌هاى اسمايى و حقايق كلى است، پس بين «آن (لحظه)» و دوران كه مظهرش در خارج ادراك مى‌گردد و بين وجود و امكان كه به‌واسطه كشف و معقول در ذهن‌ها ادراك مى‌شود، اكوان و الوان (موجودات و رنگ‌ها) ظاهر مى‌گردد و احكام دهر و زمان را تفصيل مى‌دهند، زيرا به‌واسطه «آن (لحظه)» دقايق و به‌واسطه دقايق، ساعات و به‌واسطه، ساعات روزها اندازه مى‌شود و كار، به‌واسطه اين حكم چهارگانه و سرّ جامع بين آنها تمامى مى‌يابد.
سپس آغاز در تفسير آيه '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كرده كه حاوى راز ملك و راز يوم و راز دين است و مفصلا اينكه مالك و يا ملك خوانده شود كدام افضل است، بحث نموده است و در تفسير يوم، وارد بحث اصل زمان كه اسم «دهر» است، مى‌شود و مى‌گوید: اين هم نسبت معقولى مانند ديگر نسبت‌هاى اسمايى و حقايق كلى است، پس بين «آن (لحظه)» و دوران كه مظهرش در خارج ادراك مى‌گردد و بين وجود و امكان كه به‌واسطه كشف و معقول در ذهن‌ها ادراك مى‌شود، اكوان و الوان (موجودات و رنگ‌ها) ظاهر مى‌گردد و احكام دهر و زمان را تفصيل مى‌دهند، زيرا به‌واسطه «آن (لحظه)» دقايق و به‌واسطه دقايق، ساعات و به‌واسطه، ساعات روزها اندازه مى‌شود و كار، به‌واسطه اين حكم چهارگانه و سرّ جامع بين آنها تمامى مى‌يابد.


و در تفسير «دين» گوید: انسان، جامع تمام اقسام فعل و احكام آن است و او را از حيث مجموع صورت و روحش در زندگانى دنيا، افعال فراوانى است و از حيث روحانیتش - در حال بيرون آمدنش به معراج روحانى - افعال و آثار گوناگون و نتايج فراوانى است با بقاى علاقه بدنى و تقيد با برخى از وجوه... و همين‌طور او را پس از جدا شدن به‌كلى از اين نشئه عنصرى، در نشئه برزخى و حشرى و بهشتى و ديگر نشآتش، افعال و احوال مختلف و گوناگونى است، ولى همه تابع نشئه عنصرى و نتيجه‌يافته از آنند و به‌واسطه اين نشئه است كه افعال انسان از دنيا به برزخ و سپس به آخرت انتقال مى‌يابد و در مراتب علوى، تشخص و امتياز پيدا مى‌كند و حكمش ثبوت و دوام مى‌يابد، چون او از احكام مزاج عنصرى و لوازم و نتايج آن كه بدان و در آن نفسش ظاهر گشته است، رها نيست؛ براى اينكه او بى‌نياز از مظهر نيست و مظاهر انسان هميشه از حكم طبيعت رها نمى‌باشد.
و در تفسير «دين» گوید: انسان، جامع تمام اقسام فعل و احكام آن است و او را از حيث مجموع صورت و روحش در زندگانى دنيا، افعال فراوانى است و از حيث روحانیتش - در حال بيرون آمدنش به معراج روحانى - افعال و آثار گوناگون و نتايج فراوانى است با بقاى علاقه بدنى و تقيد با برخى از وجوه... و همين‌طور او را پس از جدا شدن به‌كلى از اين نشئه عنصرى، در نشئه برزخى و حشرى و بهشتى و ديگر نشآتش، افعال و احوال مختلف و گوناگونى است، ولى همه تابع نشئه عنصرى و نتيجه‌يافته از آنند و به‌واسطه اين نشئه است كه افعال انسان از دنيا به برزخ و سپس به آخرت انتقال مى‌يابد و در مراتب علوى، تشخص و امتياز پيدا مى‌كند و حكمش ثبوت و دوام مى‌يابد، چون او از احكام مزاج عنصرى و لوازم و نتايج آن كه بدان و در آن نفسش ظاهر گشته است، رها نيست؛ برای اينكه او بى‌نياز از مظهر نيست و مظاهر انسان هميشه از حكم طبيعت رها نمى‌باشد.


پس از آن در «پيوندى» از اين اصل، در افعال مكلفان كه جزا بر آنان مترتب مى‌شود سخن مى‌گوید كه هر فعلى كه از انسان صادر مى‌گردد، آن فعل در هر آسمانى صورتى دارد كه هنگام تعيّن آن فعل در آن عالم، تشخص و امتياز مى‌يابد و روح اين صورت، همان علم فاعل و حضورش به حسب قصد و نيتش در حال فعل مى‌باشد و باقى ماندن آن صورت، بستگى به امداد حق تعالى دارد و گوید: شرط گذر كردن افعال نيك و حكم آنها از دنيا به آخرت، دو امر است كه هر دو، دو اصل در باب مجازات و دوام صور افعال - از حيث نتايج آنها - مى‌باشند: يكى، توحيد است و ديگرى، اقرار به روز رستاخيز و اينكه تنها خداست كه جزا مى‌دهد و اعمال و افعال، داراى مرتبه و داراى آغاز و كمالند؛ آغاز آنها، حركت حبّى و توجه ارادى كلى است كه تعلق به ظهور كمالى دارد و كمال آنها، عبارت است از ظهور نتايج آنها كه غايت هر فعل و عمل است.
پس از آن در «پيوندى» از اين اصل، در افعال مكلفان كه جزا بر آنان مترتب مى‌شود سخن مى‌گوید كه هر فعلى كه از انسان صادر مى‌گردد، آن فعل در هر آسمانى صورتى دارد كه هنگام تعيّن آن فعل در آن عالم، تشخص و امتياز مى‌يابد و روح اين صورت، همان علم فاعل و حضورش به حسب قصد و نيتش در حال فعل مى‌باشد و باقى ماندن آن صورت، بستگى به امداد حق تعالى دارد و گوید: شرط گذر كردن افعال نيك و حكم آنها از دنيا به آخرت، دو امر است كه هر دو، دو اصل در باب مجازات و دوام صور افعال - از حيث نتايج آنها - مى‌باشند: يكى، توحيد است و ديگرى، اقرار به روز رستاخيز و اينكه تنها خداست كه جزا مى‌دهد و اعمال و افعال، داراى مرتبه و داراى آغاز و كمالند؛ آغاز آنها، حركت حبّى و توجه ارادى كلى است كه تعلق به ظهور كمالى دارد و كمال آنها، عبارت است از ظهور نتايج آنها كه غايت هر فعل و عمل است.
خط ۸۲: خط ۸۲:
حضرت شيخ(قدس‌سره)... در فصلى ديگر آنچه از اسرار و معانى لفظ «دين» كه باقى مانده بيان مى‌دارد و نيز راز تكليف و حكمت و اصل آن را به زبان مطلع و احديت جمع بيان مى‌دارد و مى‌گوید: احديت نه اقتضاى اظهار و آشكار كردن چيزى و نه ايجاد چيزى را نمى‌كند و حق تعالى از حيث ذات و احديتش بى‌نياز از جهانيان است، نه مناسبت با چيزى پيدا مى‌كند و نه با آن ارتباط و نه چيزى با او مناسبت پيدا مى‌كند و نه با او تعلق، زيرا تعلق و مناسبت از جهت مراتب ثابت است؛ يعنى به حكم تضايف كه بين «الاه» و مألوه و خالق و مخلوق و غير اينها ثابت مى‌باشد.
حضرت شيخ(قدس‌سره)... در فصلى ديگر آنچه از اسرار و معانى لفظ «دين» كه باقى مانده بيان مى‌دارد و نيز راز تكليف و حكمت و اصل آن را به زبان مطلع و احديت جمع بيان مى‌دارد و مى‌گوید: احديت نه اقتضاى اظهار و آشكار كردن چيزى و نه ايجاد چيزى را نمى‌كند و حق تعالى از حيث ذات و احديتش بى‌نياز از جهانيان است، نه مناسبت با چيزى پيدا مى‌كند و نه با آن ارتباط و نه چيزى با او مناسبت پيدا مى‌كند و نه با او تعلق، زيرا تعلق و مناسبت از جهت مراتب ثابت است؛ يعنى به حكم تضايف كه بين «الاه» و مألوه و خالق و مخلوق و غير اينها ثابت مى‌باشد.


حضرت شيخ پس از آنكه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، براى هر بخشى در پایانش، به زبان جمع و مطلع، بحثى مستوفى و شيرين دارد، لذا در اينجا از '''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آغاز مى‌كند تا '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كه ثلث اول حمد است.
حضرت شيخ پس از آنكه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، برای هر بخشى در پایانش، به زبان جمع و مطلع، بحثى مستوفى و شيرين دارد، لذا در اينجا از '''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آغاز مى‌كند تا '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كه ثلث اول حمد است.


بخش دوم تفسير، در تفسير آيه: '''«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»''' آغاز مى‌شود. نخست، بحث مفصلى راجع به «وجهه» مى‌فرمايد كه اكثر مردم در اين باره پيرو گمان‌هاى خویشند و وجوه مختلفى را از خدا در ذهن خود ترسيم داده و آن وجوه را مى‌پرستند، سپس به بيان وجهه‌اى كه قبله دل‌هاى متوجهان به حق تعالى و ارواح و عقول و نفوس و خوها و سجاياى ايشان است، پرداخته و سپس در «پيوندى» عبادت ذاتى و عبادت صفاتى را عنوان كرده، سپس به تفسير '''«اياك نستعين»''' پرداخته و مى‌گوید: اياك در اولى، غير از اياك در دوم است، زيرا اولى اشاره به موجودى است كه شايستگى‌اش براى پرستش نزد پرستش‌كننده ثابت شده و نهايت هدف و مقصدش گرديده، ولى در دومى، مطلق اين معبود نمى‌باشد، بلكه از آن جهت است كه وى را اين صلاحيت هست كه آن كس را كه وى را مى‌پرستد يارى كند.
بخش دوم تفسير، در تفسير آيه: '''«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»''' آغاز مى‌شود. نخست، بحث مفصلى راجع به «وجهه» مى‌فرمايد كه اكثر مردم در اين باره پيرو گمان‌هاى خویشند و وجوه مختلفى را از خدا در ذهن خود ترسيم داده و آن وجوه را مى‌پرستند، سپس به بيان وجهه‌اى كه قبله دل‌هاى متوجهان به حق تعالى و ارواح و عقول و نفوس و خوها و سجاياى ايشان است، پرداخته و سپس در «پيوندى» عبادت ذاتى و عبادت صفاتى را عنوان كرده، سپس به تفسير '''«اياك نستعين»''' پرداخته و مى‌گوید: اياك در اولى، غير از اياك در دوم است، زيرا اولى اشاره به موجودى است كه شايستگى‌اش برای پرستش نزد پرستش‌كننده ثابت شده و نهايت هدف و مقصدش گرديده، ولى در دومى، مطلق اين معبود نمى‌باشد، بلكه از آن جهت است كه وى را اين صلاحيت هست كه آن كس را كه وى را مى‌پرستد يارى كند.


سپس آغاز به تفسير بخش سوم كه اختصاص به بنده دارد، مى‌كند و در تفسير صراط مستقيم مى‌گوید: هدايت و ايمان و تقوا را سه مرتبه است: اول و وسط و آخر و آيه 93 سوره مائده را در اين مقام بس عالى و عرفانى تفسير كرده كه بايد بدان مراجعه كرد.
سپس آغاز به تفسير بخش سوم كه اختصاص به بنده دارد، مى‌كند و در تفسير صراط مستقيم مى‌گوید: هدايت و ايمان و تقوا را سه مرتبه است: اول و وسط و آخر و آيه 93 سوره مائده را در اين مقام بس عالى و عرفانى تفسير كرده كه بايد بدان مراجعه كرد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش