ابن خطیب، محمد بن عبدالله

    از ویکی‌نور
    ابن خطیب، محمد بن عبدالله
    نام ابن خطیب، محمد بن عبدالله
    نام های دیگر اب‍ن‌ ال‍خ‍طی‍ب‌ ال‍س‍ل‍م‍ان‍ی‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ ع‍ب‍د ال‍ل‍ه‌

    ل‍س‍ان‌ ال‍دی‍ن‌ اب‍ن‌ ال‍خ‍طی‍ب‌

    نام پدر
    متولد 1313 م
    محل تولد
    رحلت 776 هـ.ق یا 1374 م
    اساتید
    برخی آثار
    کد مؤلف AUTHORCODE564AUTHORCODE


    «ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن سعيد بن عبدالله بن سعيد بن على بن احمد سلمانى»، مشهور به «ذوالرياستين» (رياست شمشير و قلم يا وزارت و کتابت) و ملقب به «لسان الدين»، وزير، طبيب، مورخ و فقيه مالكى اندلسى است كه در 713ق / 1313م به دنيا آمد.

    دودمان وى را ازآن‌رو سلمانى ناميده‌اند كه نسبشان به مراد، يكى از تيره‌هاى قحطانى ساكن ناحيه سلمان يمن مى‌رسد. خاندان وى كه نخست به شام رفته بودند، در پى فتح اندلس، بدان سرزمين كوچيدند و در آنجا رحل اقامت افكندند و به بنى وزير مشهور شدند. از آنجا كه نياى وى به لوشه (در غرب غرناطه) رفت و خطيب و قاضى آنجا شد، از آن پس فرزندانش به بنى خطيب مشهور شدند.

    وى در لوشه به دنيا آمد و در خردى با پدر به غرناطه رفت و در آنجا علم و ادب فراگرفت و چون در نظم، نثر و ترسل سرآمد همگنان شد، به خدمت سلطان ابوالحجاج درآمد و در ديوان انشاء زيردست ابوالحسن بن جياب به كار پرداخت و چندى بعد به‌جاى وى منشى مخصوص و وزير ابوالحجاج شد و به‌رغم جوانى، گذشته از وزارت، رياست لشكر و بيت‌المال را نيز در دست گرفت. همچنين انتصاب كارگزاران دولتى بر عهده وى بود و از اين راه ثروت فراوان كسب كرد.

    سلطان بارها او را به سفارت نزد سلاطين ديگر فرستاد و پس از سلطان، پسرش الغنى بالله، او را به رياست هيئتى، نزد سلطلان مغرب فرستاد. موفقيت وى در اين مأموريت، جايگاه او را نزد سلطان بالا برد تا اينكه شورشى به همدستى برادر سلطان درگرفت و الغنى بالله گريخته و او نيز دستگير و زندانى شد، ولى سرانجام به شفاعت سلطان ابوسالم آزاد شده و به مغرب رفت و در آنجا با دانشمندانى مانند ابن خلدون آشنا گرديد و به نوشتن آثار خود پرداخت.

    الغنى بالله در 763ق، مجددا بر تخت سلطنت نشست و او را به خدمت بازخواند. بدين‌سان، دوره دوم اقتدار وى آغاز شد كه نزديك به ده سال طول كشيد. وى كه خواهان قدرت مطلق در امور دولتى بود، طى اين دوره به دور كردن رقيبان از ميدان دست زد؛ كارى كه سرانجام به بهاى جان وى تمام شد. اطرافيان سلطان كه از استبداد وى خسته شده بودند، دست به كار آشفتن ذهن سلطان نسبت به او شدند و سرانجام او را زندانى كرده و پس از شكنجه بسيار، در سال 776ق / 1374م وى را در زندان خفه كردند و فرداى آن شب، او را در باب المحروق، به خاك سپردند، اما روز بعد، جسد او را بيرون آورده و بر آتش گذاشتند و بار ديگر به قبر بازگرداندند. بر اثر اين رفتار زشت بود كه او را «ذوالميتين» و «ذوالقبرين» نيز خوانده‌اند.

    از ميان استادان بسيار او، مى‌توان از علماى زير نام برد

    1. ابوعبدالله بن عبدالولى العواد؛

    2. ابوالحسن على القيجاطى؛

    3. ابوالقاسم بن جزى؛

    4. ابوعبدالله بن الفخار؛

    5. ابوعبدالله بن بكر؛

    6. ابوالحسن بن الجياب؛

    7. ابوعبدالله بن جابر؛

    8. ابوالبركات بن الحاج البلفيقى؛

    9. ابوعمر بن ابوجعفر بن الزبير؛

    10. قاضى ابوبكر بن شبرين؛

    11. ابوجعفر الطنجالى؛

    و...

    او مجلس درس نداشت تا شاگردان زيادى داشته باشد؛ بااين‌حال، روزگارى كه در ديوان انشاى سلاطين نصرى كار مى‌كرد، كسانى زيردست او کتابت و ترسل آموختند و عده‌اى نيز از او اجازه روايت گرفتند، از جمله: عبدالله بن زمرك، ابن المهنّا، ابوبكر بن جزى، ابوعبدالله الشريشى، ابومحمد عطية بن يحيى المحاربى و احمد بن سليمان بن فركون.

    «الإحاطة في أخبار غرناطة»، بلندآوازه‌ترين اثر وى مى‌باشد. اين اثر، گونه‌اى دائرةالمعارف مربوط به غرناطه در تمام دوره اسلامى تا زمان مؤلف و از مهم‌ترين مراجع تاريخ اندلس شمرده مى‌شود. وى در اين کتاب، مأخذ اطلاعات خود را به دست مى‌دهد و گذشته از کتاب‌هاى ديگر خود، به بسيارى از مشاهدات و روابط شخصى و اسناد رسمى، استناد مى‌كند.

    برخى ديگر از آثار او عبارتند از

    1. آداب الوزارة؛

    2. أعمال الأعلام في من بويع قبل الاحتلام من ملوك الإسلام؛

    3. أوصاف الناس في التاريخ و الصلات؛

    4. خطرة الطيف في رحلة الشتاء و الصيف؛

    5. ديوان الصيب و الجهام و الماضي و الكهام؛

    6. رقم الحلل في نظم الدول؛

    7. روضة التعريف بالحب الشريف؛

    8. ريحانة الکتاب و نجعة المنتاب؛

    9. الكتيبة الكامنة في شعراء المائة الثامنة؛

    10. كناسة الدكان بعد انتقال السكان؛

    11. اللمحة البدرية في الدولة النصرية؛

    12. مثلي الطريقة في ذم الوثيقة؛

    13. معيار الاختيار في ذكر المعاهد و الديار؛

    14. مفاخرات مالقة و سلا؛

    و...

    اين کتاب‌هاى فراوان و گوناگون، حاكى از جامعيت علمى وى است. معاصران او، وى را به قدرت در شعر و ترسل، تسلط در ستايش و نكوهش و آگاهى بر علوم عقلى و نقلى ستوده و شاعر اندلس و مغرب و از پيشوايان موشح و زجل در عصر خود خوانده‌اند.

    منابع مقاله

    دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 3، ص 424، نوشته يوسف رحيم‌لو.


    وابسته‌ها