ابن سیدالناس، محمد بن محمد

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    ابن سید الناس، محمد بن محمد
    نام ابن سید الناس، محمد بن محمد
    نام های دیگر ابن سید الناس، ابو الفتح فتح الدین محمد بن محمد

    ابن سید الناس، محمد بن احمد

    نام پدر
    متولد 1273 م
    محل تولد
    رحلت 734 هـ.ق یا 1334 م
    اساتید
    برخی آثار
    کد مولف AUTHORCODE1512AUTHORCODE


    ابو الفتح فتح الدين محمد بن محمد يعمرى ربعى (671-734 ق1273/-1334 م) ، محدث، مورخ، فقيه شافعى، اديب و خطاط مصرى اندلسى الاصل.

    خاندان وى كه از قبيلۀ يعمر ربعى و زادگاهشان اشبيليۀ اندلس بود (باسه، 247) ، بيشتر اهل علم و سياست بودند (صفدى، اعيان، 53/11) و پس از سقوط اشبيليه در 646 ق1248/ م به دست مسيحيان مجبور به ترك ديار خود شدند (بابسه، 248). پدر وى ابو عمرو محمد بن محمد (د 705 ق1305/ م) در تونس و بجايه دانش آموخت و سپس به مصر مهاجرت كرد و كتابهاى مهم و معتبرى همراه خود به آنجا برد.

    ابو عمرو در اسكندريه، مكه و قاهره به مطالعات خود ادامه داد و سرانجام در قاهره اقامت گزيد و مدتى پس از ابن دقيق العيد به سمت استادى كامليّه انتخاب شد (ابن حجر، 424/5-425، 476).

    ابو الفتح در قاهره زاده شد و هنوز كودكى بيش نبود كه در مجالس درس عالمان آنجا شركت مى‌جست. در اجازه نامه‌اى كه وى به صلاح الدين خليل بن ايبك صفدى داده، به صراحت گفته است كه در 675 ق1276/ م در حالى كه چهار ساله بود، همراه پدر خود در مجالس حديث جمعى از علما شركت مى‌كرد كه از آن جمله شمس الدين محمد بن ابراهيم مقدسى را نام برده است (صفدى، وافى، 309/1). وى همچنين در بسيارى از صفحات عيون الاثر خود شمارى از استادان و عالمانى را كه در چهار يا پنج سالگى همراه پدر خود در درس آنان شركت كرده، نام برده است كه ابو عبد الله محمد بن نصر قرشى، امير سيف الدوله ابو عبد الله محمد بن غسان انصارى، ابوالعباس احمد بن يوسف صوفى سخاوى، ابو الفضل عبد الرحيم بن يوسف بن يحيى موصلى و ابو محمد عبد العزيز بن عبد المنعم حرّانى از آن جمله‌اند (28/1، 36، 60، 81). در 685 ق1286/ م نزد ابوبكر محمد بن احمد قسطلانى به قرائت و استماع حديث پرداخت و از استادان ديگرى نيز در مصر، اسكندريه، شام و حجاز و ديگر ولايات استماع حديث كرد (صفدى، وافى، 290/1). او اصول فقه را نزد ابو الفتح محمد بن على بن وهب قشيرى و نحو را نزد ابن نحاس آموخت (همو، اعيان، 51/11) و فقه را از ابن دقيق العيد فرا گرفت (ابن وردى، 434/2). به گفتۀ ذهبى شمار استادان وى نزديك به 1000 تن بوده است (صفدى، وافى، 291/1). جمعى از محدثان حجاز، عراق، شام، افريقيه و اندلس به او اجازۀ نقل حديث داده‌اند (همان، 309/1-310) و ابن كثير او را در حديث، فقه، نحو، سيره، تاريخ و فنون ديگر سرآمد اقران دانسته است (169/14). وى اغلب با بزرگان معاشرت مى‌كرد (صفدى، وافى، 291/1؛ابن حجر، 477/5) ، ولى نوشته‌اند كه با سفيهان و شراب خواران نيز حشر و نشر داشت و از اين رو مورد ملامت قرار مى‌گرفت (ابن قاضى شهبه، 392/2).

    ذهبى او را در آنچه نقل كرده، ثبت و صاحب بصيرت نوشته (تذكرة، 1503/4) و در سيره و رجال و لغت فردى آگاه به شمار مى‌آورده است (همو، ذيول، 99/4). ابن سيد الناس در شعر و ادب نيز از استعدادى وافر برخوردار بود، چنانكه صفدى اشعار وى را مورد ستايش قرار داده است (وافى، 293/1). اشعار وى در مدح پيامبر (ص) و بزرگان قاهره و دوستانش و در خصوص مطالب متنوع ديگر است. وى خود برخى از اشعارش را براى صفدى خوانده است (صفدى، وافى، 302/1-305). صفدى ابيات بسيارى از او را در وافى (293/1-300) و اعيان (66/1-92) آورده كه به صورت مكاتبۀ بين آنان رد و بدل شده است. ابن شاكر در عيون (486-488) و فوات (288/3-292) و سبكى (270/9-272) و ابن حجر (480/5-481) و مقرى (596/2) نيز بسيارى از اشعار وى را نقل كرده‌اند. او در خط نيز استادى ماهر و زبردست (ذهبى، ذيول، 9/4) و در قرائت و كتابت بسيار سريع بود، چنانكه كلام الله مجيد را در يك جمعه نوشت و كتاب سيرۀ خود را در عرض 20 روز به پايان برد (صفدى، وافى، 290/1-293).

    ابن سيد الناس در كنار مطالعات علمى سمت استادى مدرسۀ ظاهريه و ابن حليقه (در كنار بركة الفيل) و مسجد الرصد را نيز به عهده داشت و خطيب جامع الخندق نيز بود و از اين راه حقوقى دريافت مى‌كرد. وى از شهر صفد و گويا از حلب نيز مستمرى داشت (همان، 291/1-292). جمع بسيارى از شاميان و مصريان و غير آنها از وى استماع حديث كرده و در درس وى شركت كرده‌اند (همو، اعيان، 51/11). از مشاهير شاگردان وى مى‌توان شمس الدين ذهبى را نام برد كه در تذكرة الحفاظ (1503/34) ابن سيد الناس را در شمار شيوخ خود نام برده است. صفدى نيز كتابهاى ابن سيد الناس را در نزد وى قرائت و استماع كرده است (صفدى، وافى، 292/1، 293، 305-310).

    امير علم الدين دوادارى او را نزد سلطان ملك منصور حسام الدين لاجين برد و سلطان هنگامى كه خط زيباى وى را ديد، به او پيشنهاد كرد كه در ديوان انشا به خدمت مشغول شود و حقوقى نيز براى او تعيين كرد، اما او از خدمت در ديوان انشا عذر خواست، ولى مقررى را تا هنگام مرگ دريافت مى‌كرد (همان، 291/1-292).

    ابن سيد الناس به مرگ ناگهانى در قاهره درگذشت (ذهبى، تذكرة، 1503/4؛همو، ذيول، 99/4). جمع بسيارى از قضات، امرا، فقها و لشكريان و ديگر مردم در تشييع جنازۀ وى شركت كردند و قاضى القضات جلال الدين قزوينى بر وى نماز گزارد و او را در قرافه به خاك سپردند (صفدى، اعيان، 53/11). صفدى كه آن هنگام در دمشق به سر مى‌برد، چكامه‌اى بلند و سوزناك در رثاى وى سرود (وافى، 300/1-302). ابن سيد الناس داراى كتابخانه‌اى مهم و غنى بوده است كه غالب آنها به وسيلۀ پدرش از تونس به مصر آورده شده بود (همان، 292/1). او از يادداشتهاى پدر بزرگ خويش مخصوصا در تدوين كتاب معروف خود عيون الاثر استفاده كرده و به اين مطلب در همين كتاب اشاره كرده است (302/1).

    آثار

    الف-چاپى

    1. بشرى اللبيب فى ذكرى الحبيب، كه قصايدى است در مدح پيامبر اسلام (ص) و قسمتى از آن به كوشش كوزگارتن( H .G .L .Kosegarten ) در 1815 م در اشترالزوند( Stralsund ) آلمان به چاپ رسيده است.

    2. عيون الاثر فى فنون المغازى و الشمائل و السير، اين كتاب، چنانكه از نامش پيداست، در سيرۀ پيامبر اكرم است و بيشتر شهرت ابن سيد الناس مرهون همين كتاب است، مؤلف در مقدمۀ كتاب متذكر شده كه در اين مجموعه بهترين قسمت‌هاى مندرج در سيره‌ها را برگزيده و آنها را به ترتيب تاريخ وقوع حوادث به دنبال هم قرار داده است (5/1-6). او از آثار بسيارى در تدوين سيرۀ خود استفاده كرده كه صحاح سته، سيرۀ ابن اسحاق، مغازى واقدى، طبقات ابن سعد و معجم الكبير طبرانى از آن جمله‌اند (همو، 342/2-347). با مطالعۀ كتاب به خوبى روشن مى‌شود كه ابن سيد الناس تا آنجا كه امكان داشته، حوادث را شرح داده و از نقل مطالب ضعيف دورى گزيده و گاهى حوادث را تحليل كرده است.

    وى بر صحت يك موضوع و يا رد آن استدلال نيز كرده و از اين رو سيرۀ وى نه تنها تاريخ نقلى، بلكه گه گاه اثرى تحليلى است. عيون الاثر در قاهره در 1356 ق1937/ م و در دمشق در 1358 ق1939/ م به چاپ رسيده است. بر اين كتاب شروحى نوشته شده است كه يكى از آنها از ابو عبد الله عز الدين محمد بن ابو بكر بن جماعۀ كنانى (د 819 ق1416/ م) است و نسخه‌اى خطى از آن در فلسطين به خط مؤلف موجود است (منجد، 44). ديگرى نور النبراس از برهان الدين ابراهيم بن محمد بن خليل طرابلسى معروف به سبط ابن العجمى است كه نسخه‌هايى از آن در كتابخانه‌هاى خديويه (خديويه، 172/5) و ازهريه (ازهريه، 597/5) موجود است. چنانكه يكى از ناسخان كتاب در پايان جلد دوم يادآورى كرده، فتح الدين نابلسى نيز اين كتاب را در 3 جلد به نظم در آورده است.

    3. المقامات العليّة فى الكرامات الجليّة، كه به كوشش عفت وصال حمزه در 1986 م در بيروت به چاپ رسيده است.

    ب-خطى:

    1. اجوبة على اسئلة فى الحديث و غيره، كه احتمالا همان الدر النثير على اجوبة الشيخ ابى الحسن الصغير است كه بغدادى (453/1) به آن اشاره مى‌كند. نسخه‌اى از اين كتاب در كتابخانۀ اسكوريال (لطفى، 4/2) موجود است.

    2. الادوية المفردة، كه نسخه‌اى از آن در دار الكتب الوطنيۀ تونس (محمد عزت، 18) موجود است.

    3.شرح جامع الترمذى، اثرى ناتمام كه گويا بعدها به وسيلۀ زين الدين ابو الفضل عراقى تكميل شده است (اسنوى، 511/2). نسخه‌اى از ديباچۀ آن در كتابخانۀ گوتا (پرچم، شم‍ (76) 2) موجود است. نيز احتمال دارد نسخۀ موجود در كتابخانۀ برلين شم‍ 1250 مربوط به همين كتاب باشد (/169 GAL, S, I ;آلوارت، 39/ II ) .

    4. عدة المعاد فى عروض «بانت سعاد» كعب بن زهير در مدح پيامبر (ص) كه نسخه‌اى از آن در دار الكتب قاهره موجود است (/77 GAL , S, II ) .

    5 و 6. القصيدة العينية و القصيدة اللاميه، با شرح آن كه نسخه‌اى از اين دو در رامپور موجود است (همانجا) .

    7. قصايدى با عنوان منح المدح كه نسخه‌اى از آن در كتابخانۀ شهيد على (همانجا) ، نسخه‌اى ديگر در دانشگاه ييل (نموى، 128) نگهدارى مى‌شود. همچنين قصيده يا قصايدى از وى در يك مجموعۀ شعرى در موزۀ عراق يافت مى‌شود (نقشبندى، 549) .

    8.نور العيون فى تلخيص سيرة الامين المأمون، كه خلاصه‌اى از كتاب عيون الاثر است و گاهى از آن به نام السيرة الصغرى ياد مى‌شود، چنانكه از عيون الاثر با عنوان السيرة الكبرى ياد كرده‌اند. نسخه‌هايى از اين كتاب در كتابخانه‌هاى خديويۀ مصر (خديويه، 172/5) ، ازهريه (ازهريه، 597/5) ، توپكايى سرايى (423-/422 TS, III ) و انستيتوى خاورشناسى شوروى (خالدوف، /436 I ) موجود است (در مورد ديگر نسخ نك‍: /85 GAL, S, II ). همچنين اجازه نامه‌اى از ابن سيد الناس به صلاح الدين صفدى در كتابخانۀ برلين وجود دارد (آلوارت، /57 II ) كه احتمال دارد، همان اجازۀ مندرج در وافى، (305/1-311) باشد.

    صفدى در وافى (293/1) به يك رشته مكاتبات ادبى به نظم و نثر بين خود و ابن سيد الناس نيز اشاره كرده است.

    مآخذ

    ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الدرر الكامنة، حيدر آباد دكن، 1396 ق/ 1976 م؛ابن سيد الناس، محمد بن محمد، عيون الاثر فى فنون المغازى و الشمائل و السير، بيروت، 1974 م؛ابن شاكر كتبى، محمد، عيون التواريخ، نسخۀ عكسى موجود در مركز؛همو، فوات الوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1973 م؛ابن قاضى شهبه، ابو بكر بن احمد، طبقات الشافعية، به كوشش عبد العليم خان، حيدر آباد دكن، 1399 ق/ 1979 م، ابن ثير، البداية، ابن وردى، عمر بن مظفر، تتمة المختصر فى اخبار البر، به كوشش احمد رفعت بدراوى، بيروت، 1389 ق1970/ م؛ازهريه، فهرست؛اسنوى، عبد الرحيم بن حسن، طبقات الشافعية، به كوشش عبد الله الجبورى، بغداد، 1391 ق؛ بغدادى، ايضاح؛خديويه، فهرست؛ذهبى، شمس الدين محمد، تذكرة الحفاظ، بيروت، 1377 ق؛همو، ذيول العبر، به كوشش محمد سعيد بن بسيونى زغلول، بيروت، 1405 ق/ 1985 م؛سبكى، عبد الوهاب بن على، طبقات الشافعية الكبرى، به كوشش محمود محمد الطناحى و عبد الفتاح محمد الحلو، قاهره، 1383 ق1964/ م؛صفدى، خليل بن ايبك، اعيان العصر (خطى) ، شم‍ 1217، احمد ثالث، تركيه؛همو، الوافى بالوفيات، به كوشش هلموت ريتر، ويسبادن، 1381 ق1962/ م؛لطفى، عبد البديع، فهرس المخطوطات المصورة (التاريخ) ، عراق، 1956 م، محمد عزت عمر، فهرس المخطوطات المصورة، (ملحق) ، حلب، 1404 ق1986/ م؛مقرى تلمسانى، احمد بن محمد، نفح الطيب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1388 ق1968/ م، منجد، صلاح الدين، المخطوطات العربية فى فلسطين بيروت، دار الكتب الجديد؛نقشبندى، اسامة ناصر، مخطوطات الادب فى المتحف العراقى، عراق، معهد المخطوطات العربية؛نيز:

    Library,  New Haven,1956; persch .,; TS . 
    

    Manuscripts in the Yale University

    Gal; GAL, S; Khalidev; Nemoy, L., Arabic

    Nas , Le Museon , Louvain, 1886 , vol .V ;

    Ahlwardt; Basset .R ., une elegied , Ibnsaiden

    به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامى ج 3


    وابسته‌ها

    عیون الأثر / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده