ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '؛م' به '؛ م'
جز (جایگزینی متن - '؛ح' به '؛ ح')
جز (جایگزینی متن - '؛م' به '؛ م')
خط ۸۵: خط ۸۵:
[[خطيب بغدادى]] معروف‌ترين شيوخ او را اين كسان دانسته است: محمد بن عبدالله حضرمى مطين، محمد بن جعفر قتات، حسين بن عمر ابن ابى احوص ثقفى، على بن عباس مقانعى، على بن اسحاق بن زاطيا، ابوخبيب برتى و محمد بن عباس يزيدى (398/11). ابونعيم، جعفر بن مروان را بر اين گروه افزوده است (22/2). ياقوت نيز نام كسانى را كه از ايشان روايت كرده، اينگونه آورده است: ابن دريد، ابوبكر [[ابن‌انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]]، فضل بن حجاب جمحى، على بن سليمان اخفش و نفطويه (همان، 95/13). اما اين فهرستها هيچ يك كامل نيست. به شهادت اغانى و مقاتل وى بسيارى از مشاهير و دانشمندان زمان را ملاقات كرده و از آنان روايت شنيده است. شايد بتوان اين نامها را بر اسامى ذكر شده افزود: طبرى، محمد بن خلف بن مرزبان، جعفر بن قدامه، يحيى بن منجم، و از همه مهم‌تر عمويش حسن و سرانجام شاعر هرزه‌گوى جحظه.
[[خطيب بغدادى]] معروف‌ترين شيوخ او را اين كسان دانسته است: محمد بن عبدالله حضرمى مطين، محمد بن جعفر قتات، حسين بن عمر ابن ابى احوص ثقفى، على بن عباس مقانعى، على بن اسحاق بن زاطيا، ابوخبيب برتى و محمد بن عباس يزيدى (398/11). ابونعيم، جعفر بن مروان را بر اين گروه افزوده است (22/2). ياقوت نيز نام كسانى را كه از ايشان روايت كرده، اينگونه آورده است: ابن دريد، ابوبكر [[ابن‌انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]]، فضل بن حجاب جمحى، على بن سليمان اخفش و نفطويه (همان، 95/13). اما اين فهرستها هيچ يك كامل نيست. به شهادت اغانى و مقاتل وى بسيارى از مشاهير و دانشمندان زمان را ملاقات كرده و از آنان روايت شنيده است. شايد بتوان اين نامها را بر اسامى ذكر شده افزود: طبرى، محمد بن خلف بن مرزبان، جعفر بن قدامه، يحيى بن منجم، و از همه مهم‌تر عمويش حسن و سرانجام شاعر هرزه‌گوى جحظه.


نكتۀ قابل ذكر، سال وفات اين اشخاص است كه نشان مى‌دهد تا چه زمانى ابوالفرج مى‌توانسته با آنان تماس داشته باشد، مثلا ابن ابى احوص و يحيى بن منجم (د 300 ق) هنگامى كه او 17 ساله بوده، در گذشته‌اند؛فضل بن حباب در 23 سالگى او؛محمد يزيدى كه از مراجع عمدۀ اوست، در 27 سالگى او و ابن قدامه كه مرجع اصلى او در کتاب الاماء الشواعر است، در 319 ق، يعنى در 36 سالگى او وفات يافته‌اند.
نكتۀ قابل ذكر، سال وفات اين اشخاص است كه نشان مى‌دهد تا چه زمانى ابوالفرج مى‌توانسته با آنان تماس داشته باشد، مثلا ابن ابى احوص و يحيى بن منجم (د 300 ق) هنگامى كه او 17 ساله بوده، در گذشته‌اند؛فضل بن حباب در 23 سالگى او؛ محمد يزيدى كه از مراجع عمدۀ اوست، در 27 سالگى او و ابن قدامه كه مرجع اصلى او در کتاب الاماء الشواعر است، در 319 ق، يعنى در 36 سالگى او وفات يافته‌اند.


جحظه كه مرجع نقل روايات و دوست همنشين او بود، بيشتر زيسته و تا 43 سالگى شاعر (324 ق) زنده بوده است. از آنجا كه تأليف اغانى ظاهرا تا كهن سالى او ادامه داشته، باز مى‌توان سخن خود او را كه گفته است کتاب طى 50 سال تأليف شده، تأييد كرد.
جحظه كه مرجع نقل روايات و دوست همنشين او بود، بيشتر زيسته و تا 43 سالگى شاعر (324 ق) زنده بوده است. از آنجا كه تأليف اغانى ظاهرا تا كهن سالى او ادامه داشته، باز مى‌توان سخن خود او را كه گفته است کتاب طى 50 سال تأليف شده، تأييد كرد.
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:




آن ابوالفرجى كه در اغانى و کتابهاى ديگر آن روزگار باز شناخته مى‌شود، به هيچ روى به آن جوان جدى مؤمن مبارزى كه مقاتل را مى‌انگاشت، شباهت ندارد. او مردى ناهنجار و ژنده‌پوش است؛موزه‌اش را هرگز نو نمى‌كند؛جامه‌اش را نمى‌شويد و به خوراك آزمند است (ياقوت، همان، 101/13-102، 107).
آن ابوالفرجى كه در اغانى و کتابهاى ديگر آن روزگار باز شناخته مى‌شود، به هيچ روى به آن جوان جدى مؤمن مبارزى كه مقاتل را مى‌انگاشت، شباهت ندارد. او مردى ناهنجار و ژنده‌پوش است؛ موزه‌اش را هرگز نو نمى‌كند؛جامه‌اش را نمى‌شويد و به خوراك آزمند است (ياقوت، همان، 101/13-102، 107).


ابوالفرج بى پرده و به سادگى تمام مجالسى را كه خود در آنها شركت داشته است، وصف مى‌كند: در مجلس وزير مهلبى كه به هجو وزير انجاميد او خود اعتراف مى‌كند كه چون هر دو مست باده بوده‌اند، چنين حالتى پيش آمده است. وى در ادب الغرباء حكايت مى‌كند كه در 355 ق، همراه شخص ديگرى، براى ديدن ترسايان و باده‌نوشى بر لب رود يزدگرد كه از كنار دير ثعالبى مى‌گذشت، به آن دير رفت. دخترى زيبا، دوست و همراه او را به كنار ديوارى خواند كه بر آن ابياتى در وصف زيبارويى نگاشته بودند. ابوالفرج كه حدس مى‌زد آن اشعار را بايستى همان دختر ترسا پرداخته و نوشته باشد، خود 5 بيت به همان مناسبت ساخت و براى دختر خواند (ص 34-36؛ نيز نك‍: ياقوت، همان، 113/13-115).
ابوالفرج بى پرده و به سادگى تمام مجالسى را كه خود در آنها شركت داشته است، وصف مى‌كند: در مجلس وزير مهلبى كه به هجو وزير انجاميد او خود اعتراف مى‌كند كه چون هر دو مست باده بوده‌اند، چنين حالتى پيش آمده است. وى در ادب الغرباء حكايت مى‌كند كه در 355 ق، همراه شخص ديگرى، براى ديدن ترسايان و باده‌نوشى بر لب رود يزدگرد كه از كنار دير ثعالبى مى‌گذشت، به آن دير رفت. دخترى زيبا، دوست و همراه او را به كنار ديوارى خواند كه بر آن ابياتى در وصف زيبارويى نگاشته بودند. ابوالفرج كه حدس مى‌زد آن اشعار را بايستى همان دختر ترسا پرداخته و نوشته باشد، خود 5 بيت به همان مناسبت ساخت و براى دختر خواند (ص 34-36؛ نيز نك‍: ياقوت، همان، 113/13-115).
خط ۱۹۸: خط ۱۹۸:




سه كس كه با ابوالفرج روابطى داشته‌اند، سه تاريخ مختلف در مرگ او ياد كرده‌اند: شاگردش ابن ابى الفوارس گويد كه روز 14 ذيحجۀ 356 درگذشت و پيش از مرگ دچار اختلال حواس شد (خطيب، 400/11؛ نيز نك‍: قفطى، 253/2). همين تاريخ را تقريبا همۀ نويسندگان بعدى پذيرفته‌اند (مثلا [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]، 309/3؛ [[ابوالفداء، اسماعیل بن علی|ابوالفداء]]، 108/1؛ذهبى، ميزان، 123/3) و معاصران نيز بيشتر بر اين نظرند. تاريخ دوم، 357ق است كه ابونعيم آورده است. او خود مى‌نويسد كه ابوالفرج را در سنين كهنسالى وى در بغداد، ديده است (22/2). برخى ديگر نيز با ترديد اين سال را ذكر كرده‌اند (مثلا: [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]، همانجا). تاريخ سوم، سال «سيصد و شصت و اندى» است كه دوستش [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] ذكر كرده (ص 128) و كمتر مورد توجه قرار گرفته است، اما از ديگر تاريخها صحيح‌تر به نظر مى‌رسد. نخستين بار ياقوت به اين نكته پى برده، اما خود اظهار نظر قاطعى نكرده است. وى از قول حاشيه‌نويسى كه ادب الغرباء ابوالفرج را در دست داشته، داستانى نقل كرده، از اين قرار كه ابوالفرج در آن کتاب گويد: در زمان قدرت معز‌الدوله، روى قصر او در شماسيه چيزى خوانده، سپس در سال 362ق به آن مكان بازگشته و اين بار ويرانى قصر را ديده است (ادبا، 95/13-96؛ نيز نك‍: ادب، 88) و بدين سان، تاريخى كه [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] ذكر كرده است، محتمل‌تر مى‌گردد (دربارۀ تاريخ وفات او، نك‍: خلف الله، 16-21؛منجد، -14).
سه كس كه با ابوالفرج روابطى داشته‌اند، سه تاريخ مختلف در مرگ او ياد كرده‌اند: شاگردش ابن ابى الفوارس گويد كه روز 14 ذيحجۀ 356 درگذشت و پيش از مرگ دچار اختلال حواس شد (خطيب، 400/11؛ نيز نك‍: قفطى، 253/2). همين تاريخ را تقريبا همۀ نويسندگان بعدى پذيرفته‌اند (مثلا [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]، 309/3؛ [[ابوالفداء، اسماعیل بن علی|ابوالفداء]]، 108/1؛ذهبى، ميزان، 123/3) و معاصران نيز بيشتر بر اين نظرند. تاريخ دوم، 357ق است كه ابونعيم آورده است. او خود مى‌نويسد كه ابوالفرج را در سنين كهنسالى وى در بغداد، ديده است (22/2). برخى ديگر نيز با ترديد اين سال را ذكر كرده‌اند (مثلا: [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]، همانجا). تاريخ سوم، سال «سيصد و شصت و اندى» است كه دوستش [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] ذكر كرده (ص 128) و كمتر مورد توجه قرار گرفته است، اما از ديگر تاريخها صحيح‌تر به نظر مى‌رسد. نخستين بار ياقوت به اين نكته پى برده، اما خود اظهار نظر قاطعى نكرده است. وى از قول حاشيه‌نويسى كه ادب الغرباء ابوالفرج را در دست داشته، داستانى نقل كرده، از اين قرار كه ابوالفرج در آن کتاب گويد: در زمان قدرت معز‌الدوله، روى قصر او در شماسيه چيزى خوانده، سپس در سال 362ق به آن مكان بازگشته و اين بار ويرانى قصر را ديده است (ادبا، 95/13-96؛ نيز نك‍: ادب، 88) و بدين سان، تاريخى كه [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] ذكر كرده است، محتمل‌تر مى‌گردد (دربارۀ تاريخ وفات او، نك‍: خلف الله، 16-21؛ منجد، -14).


==آثار==
==آثار==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش