ابوهفان مهزمی، عبدالله بن احمد: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '/ نوع اثر: کتاب / نقش: گردآورنده' به '')
    جز (جایگزینی متن - 'أبي طالب' به 'أبي‌طالب')
    خط ۲۶: خط ۲۶:
    |-
    |-
    |برخی آثار
    |برخی آثار
    |data-type='authorWritings'|[[ديوان أبي طالب بن عبدالمطلب]]  
    |data-type='authorWritings'|[[ديوان أبي‌طالب بن عبدالمطلب]]  




    خط ۷۸: خط ۷۸:
    == وابسته‌ها ==
    == وابسته‌ها ==
    {{وابسته‌ها}}
    {{وابسته‌ها}}
    [[ديوان أبي طالب بن عبدالمطلب]]  
    [[ديوان أبي‌طالب بن عبدالمطلب]]  






    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:زندگی‌نامه]]

    نسخهٔ ‏۱۴ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۳۶

    ابوهفان مهزمی، عبدالله بن احمد
    نام ابوهفان مهزمی، عبدالله بن احمد
    نام های دیگر اب‍وه‍ف‍ان‌ ال‍م‍ه‍زم‍ی‌، ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ اح‍م‍د

    م‍ه‍زم‍ی‌، اب‍و ه‍ف‍ان‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ اح‍م‍د

    نام پدر
    متولد
    محل تولد
    رحلت 257 هـ.ق
    اساتید
    برخی آثار ديوان أبي‌طالب بن عبدالمطلب


    کد مؤلف AUTHORCODE3323AUTHORCODE


    ابوهِفّان، عبدالله بن احمد بن حرب مهزمى، متوفاى 255ق، از شعراى هرزه‌گوى قرن سوم هجرى است.

    هفان را به كسر و فتح ها خوانده‌اند و روايات کتاب‌هاى لغت و ادب در اين باب يكسان نيست. منابع، در نام او و پدرانش اتفاق نظر ندارند.

    ظاهراً زادگاه و خاستگاه ابوهفان شهر بصره است، زيرا قوم او، بنى مهزم كه شاخه‌اى از عبدقيس بود، در آنجا مى‌زيست. چند تن از اعضاى اين قوم، به روايت اخبار، شهرت يافته‌اند. عموهايش، محمد و على و دايى‌اش، مسلمه، منابع روايت او بودند و مسلمه به شاعرى نيز شهرت داشت؛ بنابراين، شگفت نيست كه او از نوجوانى به شعر و روايت اخبار روى آورده باشد.

    ابوهفان، سرانجام، بصره را ترك گفت و در بغداد مسكن گزيد و از آن پس، همه اخبارى كه از او در دست داريم، گويا در همين شهر رخ داده است.

    ابوهفان را «غلام و راوى» ابونواس دانسته‌اند و از اينجا پيداست كه او پيش از همه، شيفته اين شاعر بزرگ گرديده، به حلقه ياران او پيوسته و شيوه زندگى و شعرسرايى او را پيش گرفته است؛ بااين‌همه، ابوهفان در وهله نخست، راوى است و همين امر، او را براى روايت شعر و لغت و شايد هم حديث، نزد اصمعى كشانده است.

    وى، به قول «خطيب»، در ادب به مقام بزرگى نايل آمد يا به قول ديگران، نحوى، اديب، لغوى و عالم به شعر شد و سرانجام، كسانى چون ابن ابى‌طاهر، جنيد بن حكيم دقاق و يموت بن مزرع او را مرجع خويش قرار داده، از او روايت كرده‌اند. ابن معتز، ابن جراح، ابن نديم، ابوحيان، حصرى و ديگران بارها از قول او اخبارى را نقل كرده‌اند. روش كار او در روايت، با روش راويان معاصرش هيچ تفاوتى ندارد و اين امر در منابعى كه ياد شده، مشهود است.

    از زندگى علمى ابوهفان، بيش از اين در دست نيست و روايات بى‌شمار ديگرى كه درباره او نقل شده، همه به مجالس عياشى، هجاى اين و آن و دو مدح، منحصر مى‌شود.

    بى‌گمان، وى با جاحظ روابطى داشته است، زيرا جاحظ دو بار از او نقل روايت كرده است و او نيز از عشق جاحظ به کتاب در شگفت شده است.

    از مجموعه اشعار ابوهفان درمى‌يابيم كه وى مردى تنگدست بوده است. چند قطعه شعر از او مى‌شناسيم كه در آنها، از ژندگى لباس يا از عريانى خويش ناله سر داده است؛ حتى در يك دوبيتى اشاره مى‌كند كه براى كسب يك وعده خوراك، ناچار شده لباس‌هاى خود را نيز بفروشد. اشعار او را كه به تأييد منابع، اندك بوده، گرد نياورده‌اند، زيرا گويى شعر او را كسى جدى نمى‌گرفته است؛ هرچند كه ابن معتز، وى را از مشاهير و شعرش را «همه جا موجود» وصف كرده است. شايد مجموعه شعر موجود او از 60 - 70 بيت فراتر نرود.

    در اواسط سده پنجم قمرى مى‌بينيم كه ذكر تشيع او در منابع پديدار مى‌گردد. نجاشى تصريح مى‌كند كه او ميان اصحاب ما مشهور است و در مذهب ما شعر سروده است.

    ابوعبيد او را از شعراى دولت هاشمى مى‌خواند، اما منابع تا اين زمان، نه به تشيع او اشاره كرده‌اند و نه به اشعارش در اين باب. آنچه كار را دشوارتر مى‌سازد، آن است كه نجاشى، کتابى را با عنوان «شعر ابى‌طالب بن عبدالمطلب و اخباره» به او نسبت داده و سخن او البته در بيشتر آثار شيعى پس از وى، چون قمى و مامقانى تكرار شده است، اما بسيارى از منابع شيعى كهن، در اين باب خاموشند. شيخ مفيد، در «امالى» و حتى در رساله «ايمان ابى‌طالب» و نيز شيخ طوسى و ابن شهرآشوب، هيچ‌كدام به اين اثر اشاره نكرده‌اند.

    ابن حجر، تاريخ مرگ ابوهفان را 257ق، آورده است كه غريب نمى‌نمايد، اما سال 195ق كه ياقوت ذكر مى‌كند، بى‌ترديد نادرست است.

    آثار

    اين آثار، در منابع، به نام او ذكر شده است:

    1. اخبار ابى‌نواس؛
    2. صناعة الشعر؛
    3. الاربعة فى اخبار الشعراء؛
    4. اشعار عبدالقيس و اخبارها.

    منابع مقاله

    دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، جلد 6، ص 400 - 402، آذرتاش آذرنوش.


    وابسته‌ها