اخلاق اسلامی (حائری شیرازی): تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' == == ' به '')
    جز (جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |')
     
    (۴۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    [[پرونده:NUR19946J1.jpg|بندانگشتی|‏اخلاق اسلامی]]
    | تصویر =NUR19946J1.jpg
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    | عنوان =‏اخلاق اسلامی
    |+ |
    | عنوان‌های دیگر =به انضمام پاسخ به سؤالات
    |-
    | پدیدآوران =
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|‏اخلاق اسلامی
    [[حائری شیرازی، محمدصادق]] (نویسنده)
    |-
    | زبان =فارسی
    |نام‌های دیگر کتاب
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏247‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏2‎‏الف‎‏3
    |data-type='otherBookNames'|به انضمام پاسخ به سوالات
    | موضوع =
    |-
    اخلاق اسلامی
    |پدیدآورندگان
    | ناشر =
    |data-type='authors'|[[حائری شیرازی، محمدصادق]] (نويسنده)
    سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
    |-
    | مکان نشر =تهران - ایران
    |زبان  
    | سال نشر = 1360 ش
    |data-type='language'|فارسی
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE19946AUTOMATIONCODE
    |-
    | چاپ =2
    |کد کنگره  
    | تعداد جلد =1
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BP‎‏ ‎‏247‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏2‎‏الف‎‏3
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =19946
    |-
    | کتابخوان همراه نور =19946
    |موضوع  
    | کد پدیدآور =
    |data-type='subject'|اخلاق اسلامی
    | پس از =
    |-
    | پیش از =
    |ناشر  
    }}
    |data-type='publisher'|سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
    {{کاربردهای دیگر|اخلاق اسلامی (ابهام زدایی)}}
    |-
    |مکان نشر  
    |data-type='publishPlace'|تهران - ایران
    |-
    |سال نشر
    |data-type='publishYear'| 1360 ش
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE19946AUTOMATIONCODE
    |}
    </div>


    '''اخلاق اسلامى'''، سلسله درس‌هاى اخلاقى [[حائری شیرازی، محمدصادق|محى‌الدين حائرى شيرازى]] به زبان فارسى است. با توجه به محتويات کتاب و سبك آن به نظر مى‌رسد كه کتاب جمع‌آورى سه سخنرانى از مؤلف باشد كه مكتوب شده است.
    '''اخلاق اسلامى'''، سلسله درس‌هاى اخلاقى [[حائری شیرازی، محمدصادق|محى‌الدين حائرى شيرازى]] به زبان فارسی است. با توجه به محتویات کتاب و سبک آن به نظر مى‌رسد كه کتاب جمع‌آورى سه سخنرانى از مؤلف باشد كه مكتوب شده است.


    == ساختار ==
    ==ساختار==
    کتاب شامل سه گفتار مى‌باشد كه بدون هرگونه عنوان‌بندى ارائه شده است. در ابتداى گفتارهاى دوم و سوم، خلاصه مطالب گفتارهاى قبل ذكر شده است. در انتهاى گفتار سوم، پاسخ سؤالاتى كه در پایان گفتار دوم مطرح شده آمده است.


    ==گزارش محتوا==
    در ابتداى گفتار اول با این مطلب مواجه مى‌شویم كه «موضوع بحثى كه پيشنهاد كرده‌اند نهج‌البلاغه است»، در صورتى‌كه در گفتارهاى اول و دوم از نهج‌البلاغه خبرى نيست. در گفتار سوم هم كلام [[امام على(ع)|امیرالمؤمنين(ع)]] به عنوان مؤيد مطلب آمده است.


    کتاب شامل سه گفتار مى‌باشد كه بدون هرگونه عنوان‌بندى ارائه شده است. در ابتداى گفتارهاى دوم و سوم، خلاصه مطالب گفتارهاى قبل ذكر شده است. در انتهاى گفتار سوم، پاسخ سؤالاتى كه در پايان گفتار دوم مطرح شده آمده است.
    قرآن كريم از انسان با عنوان «نفس» ياد مى‌كند و مى‌گوید: «و نفس و ما سویها». همان‌طور كه جلوه خورشيد در ابتداى سوره شمس به شعاع خورشيد ياد شده و شكوه و ظهور او «ضحيها» است، نفس نيز هنرش «ما سویها» است. و «سویها» يعنى انسانى كه قواى نفسانيش را در خود به تعادل رسانده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17158/1/6 ر.ک: متن کتاب، ص6 و 7]</ref>


    == گزارش محتوا ==
    ايشان در ادامه مى‌گوید كه سرنوشت هر شخصى را خودش تعيين مى‌كند (داشتن اختيار). گاهى اشخاصى مرتبط با انسه‌گانهاى بزرگى بودند ولى نتوانستند سرنوشت شوم خود را تغيير دهند و در این امر به زن نوح و لوط مثال زده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17158/1/15 همان، ص15]</ref>


    وى در قسمتى از این گفتار متذكر مى‌شود كه آنهایى كه به پيامبران سنگ مى‌زدند اول «نبى» درونى خودشان كه همان عقل است را سنگسار كرده‌اند، سپس «نبى» بيرونى را سنگسار كرده و كشته‌اند:''' «قالو انا تطيرنا بكم لئن لم تنتهوا لنرجمنكم و لمیسنكم منا عذاب اليم»''' سوره يس، آيه 18.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17158/1/18 همان، ص18]</ref>


    در ابتداى گفتار اول با اين مطلب مواجه مى‌شويم كه «موضوع بحثى كه پيشنهاد كرده‌اند نهج‌البلاغه است»، در صورتى‌كه در گفتارهاى اول و دوم از نهج‌البلاغه خبرى نيست. در گفتار سوم هم كلام [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] به عنوان مؤيد مطلب آمده است.
    در پایان این گفتار به قول ابن‌ عربى درباره حضرت ابراهیم و ذبح كردن پسرش اسماعيل اشاره دارد و مى‌گوید كه ابراهیم وقتى كه كارد را بر گلوى اسماعيل مى‌كشد، در حقيقت كارد بر تمام روابط خود با اسماعيل مى‌كشد.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17158/1/22 همان، ص22]</ref>


    قرآن كريم از انسان با عنوان «نفس» ياد مى‌كند و مى‌گويد: «و نفس و ما سويها». همان‌طور كه جلوه خورشيد در ابتداى سوره شمس به شعاع خورشيد ياد شده و شكوه و ظهور او «ضحيها» است، نفس نيز هنرش «ما سويها» است. و «سويها» يعنى انسانى كه قواى نفسانيش را در خود به تعادل رسانده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص6 و 7</ref>
    در گفتار دوم، مؤلف به این مطلب اشاره كرده كه قلب انسان دو حالت دارد: حالت «اقبال» و حالت «ادبار». و این دو حالت امرى فطريست كه خداوند در نهاد انسان قرار داده است.<ref>همان، ص28</ref>به عبارت خيلى صريح خداوند مى‌گوید: «من عقل را چنان ساخته‌ام كه آن‌چه را من مى‌پسندم و تصديق مى‌كنم بپسندد و تصديق كند و آن‌چه را من نمى‌پسندم و رد مى‌كنم او هم نپسندد و رد كند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17158/1/29 همان، ص29]</ref>


    ايشان در ادامه مى‌گويد كه سرنوشت هر شخصى را خودش تعيين مى‌كند (داشتن اختيار). گاهى اشخاصى مرتبط با انسانهاى بزرگى بودند ولى نتوانستند سرنوشت شوم خود را تغيير دهند و در اين امر به زن نوح و لوط مثال زده است.<ref>همان، ص15</ref>
    يعنى عقل انسان آنچنان ساخته شده است كه خداوند مى‌گوید: «قلت له اقبل فاقبل» اگر قلب اقبال دارد برای این است كه من به او گفته‌ام كه اقبال كند و همین‌طور در مورد ادبار. خداوند مى‌فرمايد: «من عقل را چنان ساخته‌ام كه آنچه را كه من مى‌پسندم و تصديق مى‌كنم بپسندند و تصديق كند و آنچه را كه من نمى‌پسندم و رد مى‌كنم، او هم نپسندد و رد كند».<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17158/1/29 همان، ص29]</ref>


    وى در قسمتى از اين گفتار متذكر مى‌شود كه آنهايى كه به پيامبران سنگ مى‌زدند اول «نبى» درونى خودشان كه همان عقل است را سنگسار كرده‌اند، سپس «نبى» بيرونى را سنگسار كرده و كشته‌اند: ''' «قالو انا تطيرنا بكم لئن لم تنتهوا لنرجمنكم و لميسنكم منا عذاب اليم» ''' سوره يس، آيه 18.<ref>همان، ص18</ref>
    ايشان در ادامه این گفتار مى‌گوید كه مقدمه یک نظام طاغوتى مثل نظام فرعونى، قوم فرعون بودند. انسان نبايد تابع محيط باشد؛ زيرا اساس اخلاق در اسلام تكيه بر عقل است و در جايى اگر كسى تابع محيط شد، مانند: قوم فرعون كه تابع فرعون شدند خداوند به آن قوم لعنت فرستاده زيرا آنان زيربار استخفاف رفتند. و در قرآن از آنان تعبير به فاسقين شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17158/1/31 همان، ص31]</ref>و مى‌گوید كه فرعون عامل اصلى انحراف نيست بلكه عامل دوم است. تنها هنگامى فرعون به فرعونيت مى‌رسد كه انسان «عاصى» شود. «قدرت امپرياليزم» در «عدم تقواى» انسان است و ضعف تقواى انسان باعث قدرتمند شدن فرعون‌ها مى‌شود.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17158/1/34 همان، ص34 و 35]</ref>در این قسمت مؤلف مى‌خواهد قدرت ايمان متكى به عقل را گوشزد كند. در پایان این بخش هشت سؤال مطرح شده است.


    در پايان اين گفتار به قول ابن‌عربى درباره حضرت ابراهيم و ذبح كردن پسرش اسماعيل اشاره دارد و مى‌گويد كه ابراهيم وقتى كه كارد را بر گلوى اسماعيل مى‌كشد، در حقيقت كارد بر تمام روابط خود با اسماعيل مى‌كشد.<ref>همان، ص22</ref>
    ايشان در بخش پایانى کتاب يعنى گفتار سوم هشت سؤال كه موضوع آن اخلاق فردى و اجتماعى است را جواب مى‌دهد.


    در گفتار دوم، مؤلف به اين مطلب اشاره كرده كه قلب انسان دو حالت دارد: حالت «اقبال» و حالت «ادبار». و اين دو حالت امرى فطريست كه خداوند در نهاد انسان قرار داده است.<ref>همان، ص28</ref>به عبارت خيلى صريح خداوند مى‌گويد: «من عقل را چنان ساخته‌ام كه آن‌چه را من مى‌پسندم و تصديق مى‌كنم بپسندد و تصديق كند و آن‌چه را من نمى‌پسندم و رد مى‌كنم او هم نپسندد و رد كند.<ref>همان، ص29</ref>
    سؤال هشم از این گفتار درباره راه‌هاى عملى برای كسب تقوى و تهذيب است. ايشان تنها راه برای كسب تقوى و تهذيب را عاقبت‌انديشى مى‌داند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17158/1/63 همان، ص63]</ref>و به آيه''' «العاقبة للمتقين»''' استناد مى‌كند كه كار متقين عاقبت دارد و فقط متقى كارش نتيجه دارد و كارش زاينده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17158/1/67 همان، ص67]</ref>


    يعنى عقل انسان آنچنان ساخته شده است كه خداوند مى‌گويد: «قلت له اقبل فاقبل» اگر قلب اقبال دارد براى اين است كه من به او گفته‌ام كه اقبال كند و همين‌طور در مورد ادبار. خداوند مى‌فرمايد: «من عقل را چنان ساخته‌ام كه آنچه را كه من مى‌پسندم و تصديق مى‌كنم بپسندند و تصديق كند و آنچه را كه من نمى‌پسندم و رد مى‌كنم، او هم نپسندد و رد كند».<ref>همان، ص29</ref>
    ==وضعيت کتاب==


    ايشان در ادامه اين گفتار مى‌گويد كه مقدمه يك نظام طاغوتى مثل نظام فرعونى، قوم فرعون بودند. انسان نبايد تابع محيط باشد؛ زيرا اساس اخلاق در اسلام تكيه بر عقل است و در جايى اگر كسى تابع محيط شد، مانند: قوم فرعون كه تابع فرعون شدند خداوند به آن قوم لعنت فرستاده زيرا آنان زيربار استخفاف رفتند. و در قرآن از آنان تعبير به فاسقين شده است.<ref>همان، ص31</ref>و مى‌گويد كه فرعون عامل اصلى انحراف نيست بلكه عامل دوم است. تنها هنگامى فرعون به فرعونيت مى‌رسد كه انسان «عاصى» شود. «قدرت امپرياليزم» در «عدم تقواى» انسان است و ضعف تقواى انسان باعث قدرتمند شدن فرعون‌ها مى‌شود.<ref>همان، ص34 و 35</ref>در اين قسمت مؤلف مى‌خواهد قدرت ايمان متكى به عقل را گوشزد كند. در پايان اين بخش هشت سوال مطرح شده است.


    ايشان در بخش پايانى کتاب يعنى گفتار سوم هشت سوال كه موضوع آن اخلاق فردى و اجتماعى است را جواب مى‌دهد.
    کتاب فاقد فهرست است. نام سوره و آيات مورد استناد در درون متن ذكر شده است.
     
    ==پانویس==
    <references/>
     
    ==منابع مقاله==
     
    متن کتاب.
     
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
     


    سوال هشم از اين گفتار درباره راه‌هاى عملى براى كسب تقوى و تهذيب است. ايشان تنها راه براى كسب تقوى و تهذيب را عاقبت‌انديشى مى‌داند.<ref>همان، ص63</ref>و به آيه ''' «العاقبة للمتقين» ''' استناد مى‌كند كه كار متقين عاقبت دارد و فقط متقى كارش نتيجه دارد و كارش زاينده است.<ref>همان، ص67</ref>
    [[اخلاق اسلامی (دستغیب)]]


    == وضعيت کتاب ==
    [[اخلاق اسلامی (محفوظی)]]


    [[اخلاق اسلامی در نهج‌البلاغه (خطبه متقین)]]


    کتاب فاقد فهرست است. نام سوره و آيات مورد استناد در درون متن ذكر شده است.
    [[اخلاق اسلامی (سادات)]]
     
    [[اخلاق اسلامی (دیلمی و آذربایجانی)]]
     
    [[اخلاق اسلامی]]
     
    [[دروس اخلاق اسلامی]]
     
    [[كاوشی نو در اخلاق اسلامی و شئون حکمت عملی]]
     
    [[راه ما در اصول، فروع و اخلاق اسلامی]]
     
    [[اخلاق اسلامی (دفتر تدوین متون درسی حوزه‌های علمیه)]]


    ==پانويس ==
    [[اخلاق اسلامی (جمعی از نویسندگان و پژوهشگران)]]
    <references />
    == منابع مقاله ==


    متن کتاب.




    == پیوندها ==
    [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/17158 مطالعه کتاب ‏اخلاق اسلامی در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:اخلاق اسلامی]]
    [[رده:اخلاق اسلامی]]
    [[رده:آثار کلی اخلاق قرن 1 – 14]]
    [[رده:آثار کلی اخلاق قرن 1 – 14]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۳۹

    ‏اخلاق اسلامی
    اخلاق اسلامی (حائری شیرازی)
    پدیدآورانحائری شیرازی، محمدصادق (نویسنده)
    عنوان‌های دیگربه انضمام پاسخ به سؤالات
    ناشرسپاه پاسداران انقلاب اسلامی
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1360 ش
    چاپ2
    موضوعاخلاق اسلامی
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏247‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏2‎‏الف‎‏3
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    اخلاق اسلامى، سلسله درس‌هاى اخلاقى محى‌الدين حائرى شيرازى به زبان فارسی است. با توجه به محتویات کتاب و سبک آن به نظر مى‌رسد كه کتاب جمع‌آورى سه سخنرانى از مؤلف باشد كه مكتوب شده است.

    ساختار

    کتاب شامل سه گفتار مى‌باشد كه بدون هرگونه عنوان‌بندى ارائه شده است. در ابتداى گفتارهاى دوم و سوم، خلاصه مطالب گفتارهاى قبل ذكر شده است. در انتهاى گفتار سوم، پاسخ سؤالاتى كه در پایان گفتار دوم مطرح شده آمده است.

    گزارش محتوا

    در ابتداى گفتار اول با این مطلب مواجه مى‌شویم كه «موضوع بحثى كه پيشنهاد كرده‌اند نهج‌البلاغه است»، در صورتى‌كه در گفتارهاى اول و دوم از نهج‌البلاغه خبرى نيست. در گفتار سوم هم كلام امیرالمؤمنين(ع) به عنوان مؤيد مطلب آمده است.

    قرآن كريم از انسان با عنوان «نفس» ياد مى‌كند و مى‌گوید: «و نفس و ما سویها». همان‌طور كه جلوه خورشيد در ابتداى سوره شمس به شعاع خورشيد ياد شده و شكوه و ظهور او «ضحيها» است، نفس نيز هنرش «ما سویها» است. و «سویها» يعنى انسانى كه قواى نفسانيش را در خود به تعادل رسانده است.[۱]

    ايشان در ادامه مى‌گوید كه سرنوشت هر شخصى را خودش تعيين مى‌كند (داشتن اختيار). گاهى اشخاصى مرتبط با انسه‌گانهاى بزرگى بودند ولى نتوانستند سرنوشت شوم خود را تغيير دهند و در این امر به زن نوح و لوط مثال زده است.[۲]

    وى در قسمتى از این گفتار متذكر مى‌شود كه آنهایى كه به پيامبران سنگ مى‌زدند اول «نبى» درونى خودشان كه همان عقل است را سنگسار كرده‌اند، سپس «نبى» بيرونى را سنگسار كرده و كشته‌اند: «قالو انا تطيرنا بكم لئن لم تنتهوا لنرجمنكم و لمیسنكم منا عذاب اليم» سوره يس، آيه 18.[۳]

    در پایان این گفتار به قول ابن‌ عربى درباره حضرت ابراهیم و ذبح كردن پسرش اسماعيل اشاره دارد و مى‌گوید كه ابراهیم وقتى كه كارد را بر گلوى اسماعيل مى‌كشد، در حقيقت كارد بر تمام روابط خود با اسماعيل مى‌كشد.[۴]

    در گفتار دوم، مؤلف به این مطلب اشاره كرده كه قلب انسان دو حالت دارد: حالت «اقبال» و حالت «ادبار». و این دو حالت امرى فطريست كه خداوند در نهاد انسان قرار داده است.[۵]به عبارت خيلى صريح خداوند مى‌گوید: «من عقل را چنان ساخته‌ام كه آن‌چه را من مى‌پسندم و تصديق مى‌كنم بپسندد و تصديق كند و آن‌چه را من نمى‌پسندم و رد مى‌كنم او هم نپسندد و رد كند.[۶]

    يعنى عقل انسان آنچنان ساخته شده است كه خداوند مى‌گوید: «قلت له اقبل فاقبل» اگر قلب اقبال دارد برای این است كه من به او گفته‌ام كه اقبال كند و همین‌طور در مورد ادبار. خداوند مى‌فرمايد: «من عقل را چنان ساخته‌ام كه آنچه را كه من مى‌پسندم و تصديق مى‌كنم بپسندند و تصديق كند و آنچه را كه من نمى‌پسندم و رد مى‌كنم، او هم نپسندد و رد كند».[۷]

    ايشان در ادامه این گفتار مى‌گوید كه مقدمه یک نظام طاغوتى مثل نظام فرعونى، قوم فرعون بودند. انسان نبايد تابع محيط باشد؛ زيرا اساس اخلاق در اسلام تكيه بر عقل است و در جايى اگر كسى تابع محيط شد، مانند: قوم فرعون كه تابع فرعون شدند خداوند به آن قوم لعنت فرستاده زيرا آنان زيربار استخفاف رفتند. و در قرآن از آنان تعبير به فاسقين شده است.[۸]و مى‌گوید كه فرعون عامل اصلى انحراف نيست بلكه عامل دوم است. تنها هنگامى فرعون به فرعونيت مى‌رسد كه انسان «عاصى» شود. «قدرت امپرياليزم» در «عدم تقواى» انسان است و ضعف تقواى انسان باعث قدرتمند شدن فرعون‌ها مى‌شود.[۹]در این قسمت مؤلف مى‌خواهد قدرت ايمان متكى به عقل را گوشزد كند. در پایان این بخش هشت سؤال مطرح شده است.

    ايشان در بخش پایانى کتاب يعنى گفتار سوم هشت سؤال كه موضوع آن اخلاق فردى و اجتماعى است را جواب مى‌دهد.

    سؤال هشم از این گفتار درباره راه‌هاى عملى برای كسب تقوى و تهذيب است. ايشان تنها راه برای كسب تقوى و تهذيب را عاقبت‌انديشى مى‌داند.[۱۰]و به آيه «العاقبة للمتقين» استناد مى‌كند كه كار متقين عاقبت دارد و فقط متقى كارش نتيجه دارد و كارش زاينده است.[۱۱]

    وضعيت کتاب

    کتاب فاقد فهرست است. نام سوره و آيات مورد استناد در درون متن ذكر شده است.

    پانویس

    منابع مقاله

    متن کتاب.

    وابسته‌ها