اصطلاحات پزشکی در فرهنگ‌نامه‌های کهن عربی - ‌پارسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‌گ' به ''
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‌ه')
جز (جایگزینی متن - 'ه‌گ' به '')
خط ۶۸: خط ۶۸:
در مقدمه نویسنده، به این نکته اشاره شده است که در این کتاب، در برابر کلمات و اصطلاحات عربی، کلمات و واژه‌های فارسی مناسب از فرهنگ‌های کهن استخراج شده و داشتن چنین کتابی را برای همه مترجمان فارسی و عربی در این حوزه ضروری است.<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص10</ref>.
در مقدمه نویسنده، به این نکته اشاره شده است که در این کتاب، در برابر کلمات و اصطلاحات عربی، کلمات و واژه‌های فارسی مناسب از فرهنگ‌های کهن استخراج شده و داشتن چنین کتابی را برای همه مترجمان فارسی و عربی در این حوزه ضروری است.<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص10</ref>.


در ادامه با نگاهی منتقدانه به بیان این نکته پرداخته شده است که بعضی بیماری‌ها یا اصطلاحات پزشکی در فرهنگ‌نامه‌ها به‌گونه‌ای معنی شده‌اند که چیزی برای خواننده به دست نمی‌دهند؛ مثلاً اغلب کلمات با ال، به همان کلمه بدون ال به فارسی ترجمه شده که از آن جمله‌اند: البرسام به برسام و یا الكافور به کافور معنی شده است، ولی در بیشتر فرهنگ‌نامه‌ها در مقابل کلمه، معنی فارسی آن آمده که می‌تواند برای ترجمه مفید باشد<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>.
در ادامه با نگاهی منتقدانه به بیان این نکته پرداخته شده است که بعضی بیماری‌ها یا اصطلاحات پزشکی در فرهنگ‌نامه‌ها بونه‌ای معنی شده‌اند که چیزی برای خواننده به دست نمی‌دهند؛ مثلاً اغلب کلمات با ال، به همان کلمه بدون ال به فارسی ترجمه شده که از آن جمله‌اند: البرسام به برسام و یا الكافور به کافور معنی شده است، ولی در بیشتر فرهنگ‌نامه‌ها در مقابل کلمه، معنی فارسی آن آمده که می‌تواند برای ترجمه مفید باشد<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>.


هدف نویسنده این بوده که کسانی که به ترجمه متون پزشکی عربی به فارسی می‌پردازند، بتوانند کلمات و واژه‌های فارسی مناسب را از این کتاب به دست آورند و نیز در ترجمه کتاب‌های فارسی به عربی نیز بتوانند واژه عربی مناسب آن کلمه را استخراج نمایند<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>.
هدف نویسنده این بوده که کسانی که به ترجمه متون پزشکی عربی به فارسی می‌پردازند، بتوانند کلمات و واژه‌های فارسی مناسب را از این کتاب به دست آورند و نیز در ترجمه کتاب‌های فارسی به عربی نیز بتوانند واژه عربی مناسب آن کلمه را استخراج نمایند<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>.


برخی، انتقاداتی را به کتاب وارد نموده‌اند که از جمله آنها عبارتند از:
برخی، انتقاداتی را به کتاب وارد نموده‌اند که از جمله آنها عبارتند از:
# معمولا در معرفی یک فرهنگ، تعداد مداخل، جزء محاسن بشمار می‌رود؛ در این کتاب اگر به‌طور میانگین در هر صفحه، 20 مدخل باشد، دست‌کم 8000 مدخل جمع‌آوری شده که بسیار شگرف است. اما بارزترین اشکال این کتاب، تکرار مداخل است؛ به‌گونه‌ای که در همان شش صفحه اول کتاب، حداقل 28 مدخل تکرار شده که عبارت است از: «الأبخر، الأبخق، الأبرص، الأبنة، ابوادراس، الأبهران، اتوم، اثعل، اجدع، اجذم، الأجفان، الأجل، الأجلاب، الأجهر، الأحبال، الأحبن، الاحتجام، الأحذل، الأحول، الأخبثان، الأخدع، الأخدعان، الأخرم، اخشم، الأدر، الأدرة، الأدل، الأدمة و...».
# معمولا در معرفی یک فرهنگ، تعداد مداخل، جزء محاسن بشمار می‌رود؛ در این کتاب اگر به‌طور میانگین در هر صفحه، 20 مدخل باشد، دست‌کم 8000 مدخل جمع‌آوری شده که بسیار شگرف است. اما بارزترین اشکال این کتاب، تکرار مداخل است؛ بونه‌ای که در همان شش صفحه اول کتاب، حداقل 28 مدخل تکرار شده که عبارت است از: «الأبخر، الأبخق، الأبرص، الأبنة، ابوادراس، الأبهران، اتوم، اثعل، اجدع، اجذم، الأجفان، الأجل، الأجلاب، الأجهر، الأحبال، الأحبن، الاحتجام، الأحذل، الأحول، الأخبثان، الأخدع، الأخدعان، الأخرم، اخشم، الأدر، الأدرة، الأدل، الأدمة و...».
# علی‌رغم ادعای گردآورنده که قرار است در برابر واژه عربی یک واژه فارسی به ما معرفی شود، در برابر بسیاری از کلمات از جمله همان «برسام» و «کافور» که خود گردآورنده به آن مثال زده، هیچ معادل فارسی نیامده است و حتی گاهی برای معادل واژه عربی، به‌جای کلمه فارسی، عبارت عربی آمده است، مانند: البجباجة: الكثير اللّحم المسترخی؛ القشور: اسمُ دواء.
# علی‌رغم ادعای گردآورنده که قرار است در برابر واژه عربی یک واژه فارسی به ما معرفی شود، در برابر بسیاری از کلمات از جمله همان «برسام» و «کافور» که خود گردآورنده به آن مثال زده، هیچ معادل فارسی نیامده است و حتی گاهی برای معادل واژه عربی، به‌جای کلمه فارسی، عبارت عربی آمده است، مانند: البجباجة: الكثير اللّحم المسترخی؛ القشور: اسمُ دواء.
# در برابر بسیاری از مداخل عربی، تعریف و توصیف آمده نه یک واژه فارسی، که قطعا نمی‌تواند در ترجمه جای واژه عربی را بگیرد؛ مگر اینکه این کتاب علاوه بر دستگیری از مترجمان، قصد تعلیم پزشکان را نیز داشته باشد؛ برای مثال به این دو کلمه بسنده می‌کنیم: السليخة: نباتی بود از داروها؛ الطاعون: آماسی بود زیر بغل یا زیر کش ران که پدید آید، بیماری با نام، بیماری عام، طاعون.
# در برابر بسیاری از مداخل عربی، تعریف و توصیف آمده نه یک واژه فارسی، که قطعا نمی‌تواند در ترجمه جای واژه عربی را بگیرد؛ مگر اینکه این کتاب علاوه بر دستگیری از مترجمان، قصد تعلیم پزشکان را نیز داشته باشد؛ برای مثال به این دو کلمه بسنده می‌کنیم: السليخة: نباتی بود از داروها؛ الطاعون: آماسی بود زیر بغل یا زیر کش ران که پدید آید، بیماری با نام، بیماری عام، طاعون.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش