الآداب الطبیة فی الإسلام مع لمحة موجزة عن تاریخ الطب: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>')
    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    خط ۵۷: خط ۵۷:
    در مقدمه، به انگیزه نگارش کتاب، اشاره شده است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص5</ref>
    در مقدمه، به انگیزه نگارش کتاب، اشاره شده است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص5</ref>


    قسم اول، در چهار فصل، به تاریخ پزشکی اختصاص یافته است. در فصل نخست، طب قبل از اسلام، مورد بحث قرار گرفته است. به اعتقاد نویسنده، سابقه طب به زمانی برمی گردد که انسان بر کره خاکی پای نهاده است. از همان زمان، انسان درد و بیماری را در فراروی خود مشاهده کرده و به فضل الهام الهی، به شناخت بسیاری از وسایلی که به نوعی داروی درد او بود، موفق گشت؛ چنان که می‌توان ملاحظه کرد که بسیاری از روش‌های درمانی اگرچه - چنان که [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] بر آن است - از طریق ارشاد و راهنمایی‌های پیامبران(ع) بر انسان معلوم گشته‌اند، لکن همه آنها چنین نبوده‌اند، بلکه از طریق تجربه، تصادف و‌اندیشه بعد از آگاهی بر طبایع اشیاء آن چنان که ملموس و روشن است هم بوده است. هرچند «ابن ابیاصیبعه» در آغاز بحثش از دشواری انتخاب نظری در این زمینه سخن گفته است، اما نویسنده بر این باور است که او به نظریه مذکور گرایش دارد.<ref>ر.ک: راشدی لطیف، 1380، ص15؛ متن کتاب، ص12</ref>
    قسم اول، در چهار فصل، به تاریخ پزشکی اختصاص یافته است. در فصل نخست، طب قبل از اسلام، مورد بحث قرار گرفته است. به اعتقاد نویسنده، سابقه طب به زمانی برمی گردد که انسان بر کره خاکی پای نهاده است. از همان زمان، انسان درد و بیماری را در فراروی خود مشاهده کرده و به فضل الهام الهی، به شناخت بسیاری از وسایلی که به نوعی داروی درد او بود، موفق گشت؛ چنان که می‌توان ملاحظه کرد که بسیاری از روش‌های درمانی اگرچه - چنان که [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] بر آن است - از طریق ارشاد و راهنمایی‌های پیامبران(ع) بر انسان معلوم گشته‌اند، لکن همه آنها چنین نبوده‌اند، بلکه از طریق تجربه، تصادف و‌اندیشه بعد از آگاهی بر طبایع اشیاء آن چنان که ملموس و روشن است هم بوده است. هرچند «ابن ابیاصیبعه» در آغاز بحثش از دشواری انتخاب نظری در این زمینه سخن گفته است، اما نویسنده بر این باور است که او به نظریه مذکور گرایش دارد.<ref>ر.ک: راشدی لطیف، 1380، ص15؛ متن کتاب، ص12</ref>


    در فصل دوم، پزشکی در دوره اسلامی (قرن‌های اول و دوم هجری) مورد بررسی قرار گرفته است. اسلام زمانی ظهور یافت که دانش پزشکی، مراحل طفولیت خود را طی می‌کرد. عرب به خصوص، از ملت‌های دیگر در این زمینه ضعیف تر بود؛ زیرا حکومتی مرکزی که در سایه آن امنیت و ثبات تحقق یابد، در نزد آنان وجود نداشت؛ امنیتی که زمینه رقابت و کوشش در راه به دست آوردن خواسته‌ها و آرزوهایی باشد که ممکن است در دل بسیاری از مردم به علل و اسباب مختلف، آشیانه کند.
    در فصل دوم، پزشکی در دوره اسلامی (قرن‌های اول و دوم هجری) مورد بررسی قرار گرفته است. اسلام زمانی ظهور یافت که دانش پزشکی، مراحل طفولیت خود را طی می‌کرد. عرب به خصوص، از ملت‌های دیگر در این زمینه ضعیف تر بود؛ زیرا حکومتی مرکزی که در سایه آن امنیت و ثبات تحقق یابد، در نزد آنان وجود نداشت؛ امنیتی که زمینه رقابت و کوشش در راه به دست آوردن خواسته‌ها و آرزوهایی باشد که ممکن است در دل بسیاری از مردم به علل و اسباب مختلف، آشیانه کند.

    نسخهٔ ‏۲۳ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۳۵

    الآداب الطبية في الإسلام مع لمحة موجزة عن تاريخ الطب
    نام کتاب الآداب الطبية في الإسلام مع لمحة موجزة عن تاريخ الطب
    نام های دیگر کتاب تاريخ الطب
    پدیدآورندگان عاملي، جعفر مرتضي (نويسنده)


    زبان عربي
    کد کنگره ‏‎‏BP‎‏ ‎‏232‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏2‎‏الف‎‏4
    موضوع 1.اخلاق پزشکي (اسلام)

    2.اسلام و پزشکي 3.پزشکي - تاريخ

    ناشر دار البلاغة
    مکان نشر لبنان - بيروت
    سال نشر 1991م , 1412ق
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE13702AUTOMATIONCODE

    معرفی اجمالی

    الآداب الطبیة فی الإسلام مع لمحة موجزة عن تاریخ الطب، اثر سید جعفر مرتضی عاملی، رفتار و اخلاق پزشکی در اسلام را مورد بحث و کنکاش قرار داده است.

    نویسنده کتاب را به درخواست علی احمدی میانجی، مبنی بر نگارش کتابیپیرامون آداب طبی در اسلام با نگاهی کوتاه به تاریخ طب و نهضت جهانی اسلام در این زمینه، به رشته تحریر درآورده است.[۱]

    ساختار

    کتاب با مقدمه مؤلف آغاز و مطالب در سه قسم و هر قسم در چندین فصل، تنظیم شده است. نویسنده برای غنا بخشیدن به نوشتار خود، بالغ بر 146 منبع معتبر به عنوان خمیرمایه این نوشته قرار داده و به آنها استناد نموده است.[۲]

    سیر مباحث نویسنده در این کتاب بدین قرار است: تاریخ طب، پرتوی از اخلاق طبی در اسلام، پیشگیری و بهداشت و... که در مباحث مطرح شده می‌توان بسیار مستدل، شمه ای از سیر طب و طبابت و از تاریخ آن در اسلام آگاه شد.[۳]

    نکته قابل توجه اینکه علوم پزشکی در عصر حاضر، پیشرفت قابل ملاحظه ای نموده و این پیشرفت، قابل انکار نیست و طبق مدارک معتبر مذکور در این کتاب، می‌توان این نتیجه را به دست آورد که نقش اسلام در این پیشرفت، نقشی اساسی و غیر قابل انکار می‌باشد؛ پایه گذاری مراکز درمانی و تأسیس دانشگاه‌های پزشکی به دست مسلمانان، گواه این حقیقت می‌باشد.[۴]

    گزارش محتوا

    در مقدمه، به انگیزه نگارش کتاب، اشاره شده است.[۵]

    قسم اول، در چهار فصل، به تاریخ پزشکی اختصاص یافته است. در فصل نخست، طب قبل از اسلام، مورد بحث قرار گرفته است. به اعتقاد نویسنده، سابقه طب به زمانی برمی گردد که انسان بر کره خاکی پای نهاده است. از همان زمان، انسان درد و بیماری را در فراروی خود مشاهده کرده و به فضل الهام الهی، به شناخت بسیاری از وسایلی که به نوعی داروی درد او بود، موفق گشت؛ چنان که می‌توان ملاحظه کرد که بسیاری از روش‌های درمانی اگرچه - چنان که شیخ مفید بر آن است - از طریق ارشاد و راهنمایی‌های پیامبران(ع) بر انسان معلوم گشته‌اند، لکن همه آنها چنین نبوده‌اند، بلکه از طریق تجربه، تصادف و‌اندیشه بعد از آگاهی بر طبایع اشیاء آن چنان که ملموس و روشن است هم بوده است. هرچند «ابن ابیاصیبعه» در آغاز بحثش از دشواری انتخاب نظری در این زمینه سخن گفته است، اما نویسنده بر این باور است که او به نظریه مذکور گرایش دارد.[۶]

    در فصل دوم، پزشکی در دوره اسلامی (قرن‌های اول و دوم هجری) مورد بررسی قرار گرفته است. اسلام زمانی ظهور یافت که دانش پزشکی، مراحل طفولیت خود را طی می‌کرد. عرب به خصوص، از ملت‌های دیگر در این زمینه ضعیف تر بود؛ زیرا حکومتی مرکزی که در سایه آن امنیت و ثبات تحقق یابد، در نزد آنان وجود نداشت؛ امنیتی که زمینه رقابت و کوشش در راه به دست آوردن خواسته‌ها و آرزوهایی باشد که ممکن است در دل بسیاری از مردم به علل و اسباب مختلف، آشیانه کند.

    نویسنده معتقد است جز «حارث بن کلده» که بهره ای از شهرت برده بود - و البته اگر پزشکی را نزد جندی شاپوریان نمی‌آموخت، از این شهرت نیز بی نصیب می‌ماند - و نیز جز «ابن حذیم»، کسی دیگر را نمی‌توان یافت که ما را بر آن وادارد که آنان را دارای سهمی در پیشرفت این دانش بدانیم. بلکه سببی هم در بین نیست که بتوانیم آنان را دارای پزشکانی به معنای واقعی کلمه فرض نماییم. به نظر وی، حتی «ابن کلده» و «ابن حذیم» نیز معلوم نیست که تا چه ‌اندازه در این زمینه متبحر و حاذق بوده‌اند. از آنان نه اثری علمی به جای مانده، نه در تاریخ چیزی هست که در این باره ما را رهنما باشد.[۷]

    عرب صدر اسلام و پزشکی؛ نقش ملل غیر مسلمان در نهضت علمی؛ پزشکی در قرن اول هجری؛ پزشکی در سخنان معصومین(ع)؛ مسلمانان و طب؛ حرکت ترجمه؛ پزشکان عصر ترجمه؛ شهرت یا واقعیت؛ سیر تألیف و شکوفایی طب در میان مسلمانان؛ نوآوری‌های پزشکی ابن سینا؛ داروسازی و آزمایش داروسازان، از جمله مباحث این فصل می‌باشد.

    در فصل سوم، پزشکی یکی از مظاهر تمدن شناخته شده است. از جمله مباحث این فصل عبارتند از: تحقیقات پزشکی مسلمانان؛ امتحان پزشکان؛ تخصص در پزشکی؛ زنان و پزشکی؛ فراوانی پزشکان مسلمان و خدمات پزشکی و مسلمانان.[۸]

    در فصل چهارم، به تشریح وضع بیمارستان‌های اسلامی پرداخته شده است. نویسنده به نقل از «گوستاولوبون» به این نکته اشاره کرده است که: «بیمارستان‌های اسلامی، درست مطابق با اصول بهداشتی ساخته می‌شد و آنها بهترین بیمارستان‌هایی بودند که تا به امروز به وجود آمده‌اند. ماجرای رازی، زمانی که بر آن بود تا مکانی را برای بنای بیمارستان برگزیند، معروف و مشهور است. طریقی که وی از آن بهره جست، مورد تأیید متخصصین امروزی بیماری‌های گوارشی است. وی، تکه‌هایی گوشت را به دست پسر بچه‌هایی سپرد تا آن را در جاهای مختلف بغداد بگذارند تا بتواند دریابد که در کدام جای است که گوشت دیرتر می‌پوسد و می‌گندد و در نتیجه، همان جا، مکانی مناسب برای ساخت بیمارستان باشد» و نویسنده احتمال داده است که این بیمارستان، همان «بیمارستان عضدی» باشد.[۹]

    در قسم دوم، در پنج فصل، به مسئله اخلاق پزشکی در اسلام پرداخته شده است. موضوعات مطرح شده در این قسم عبارتند از: مسئولیت پزشکی؛ دانشجوی رشته پزشکی؛ پزشک و درمان؛ پرستاری و بیمارستان؛ عیادت بیمار.[۱۰]

    نویسنده در فصل دوم این بخش، اجمالاً خصوصیات و مشخصات دانشجوی پزشکی را بیان نموده که از قسمت‌های ارزنده و قابل توجه کتاب است. به اعتقاد وی، دانشجوی رشته پزشکی باید به تمام خصوصیات یک انسان مسلمان آراسته گردد که عبارت است از دارا بودن اسلامی عمیق و ژرف از لحاظ خلق و خوی و رفتار و گفتار که در تمام زندگی با اهداف و تعالیم و ارزش‌های اسلامی، گام بردارد.[۱۱]

    در این فصل همچنین به وصیت معروفی که منسوب به بقراط درباره پزشکی می‌باشد، اشاره گردیده که در آن آمده است: «دانشجوی پزشکی باید آزاده باشد، طبیعت ممتاز و سالمی داشته و سن زیادی نداشته باشد. قامتی معتدل و متناسب در‌اندام داشته باشد. تیزهوش، خوش گفتار و خوش سلیقه در مشورت باشد. باعفت و شجاع باشد. طرف دار مسائل مادی نباشد. در هنگام خشم، خوددار و علاقه مند به حرفه پزشکی خود باشد. کودن نباشد. غمخوار بیماران و دلسوز آنان باشد. رازنگهدار بیمار باشد؛ چراکه بسیاری از بیماران ما را از بیماری‌های خود، آگاه می‌کنند، ولی دوست ندارند دیگران از آن مطلع باشند. باید خود را برای هرگونه ناسزاگویی از سوی بیمارانی که دچار حالت‌های روانی هستند آماده سازد؛ زیرا احتمال این ناسزاگویی‌ها می‌رود و باید صبور و بردبار بود و باید بدانیم که علت آن ناسزاها همان بیماری است و حالت طبیعی ندارند. آرایش موهای سر باید متعادل باشد؛ یعنی سر، نه بدون مو ونه بلند باشد. همچنین باید ناخن‌هایش را کوتاه نگه دارد. لباس‌هایش باید سفید و پاکیزه باشد. در راه رفتن با عجله و شتاب گام برندارد؛ زیرا این موضوع دلالت بر جهالت می‌کند و نه آهسته قدم بردارد؛ چون این حالت، دلالت بر تنبلی دارد. وقتی نزد بیمار حاضر شود، باید چهار زانو بنشیند و با آرامی و تأنی بدون هیچ گونه نگرانی و اضطراب، حال او را جویا شود».[۱۲]

    در قسم سوم، در قالب دو فصل، مباحثی مربوط به بهداشت و سلامتی مطرح گردیده است. اسلام توجه و اهمیت زیادی به مسئله صحت و سلامتی بدن انسان داده است؛ تا جایی که روایت شده از پیامبر(ص) که فرمودند: «همانا صحت و سلامتی بدن، باعث شاد بودن ملائکه و موجب خشنودی پروردگار می‌گردد و موجب ثبات سنت و روش پیامبر(ص) می‌شود».[۱۳]

    به اعتقاد نویسنده، نگاهی گذرا به مسئله فراگیری پیشگیری و سلامتی در اسلام، به ما می‌فهماند که همانا سخن گفتن از این موضوع به شکل دقیق علمی و همه جانبه، سهل و آسان نیست و همانا این موضوع، امری در نهایت سختی و دشواری است و شخص بحث کننده، گاهی ناچار می‌شود در این موضوع در آنجایی که می‌خواهد حق سخن را ادا کند، استشهاد کند به احادیثی که چه بسا این احادیث از صدها حدیث تا هزارها حدیث متجاوز است؛ چه رسد به ده‌ها مأخذی که از نظر اسلام یقین آور و مورد وثوق می‌باشد؛ اگر نگوییم که صدها مأخذ نیز وجود داشته باشد؛ همان طور که این مسئله احتیاج به نوشتن چند جلد کتاب و محتاج دقت طولانی است که خواننده و بحث کننده به طور مساوی آن را صرف کنند.[۱۴]

    وضعیت کتاب

    اثر حاضر به قلم لطیف راشدی و با همکاری حسین برزگر بافقی، تحت عنوان «آداب طب و پزشکی در اسلام»، به فارسی ترجمه شده است.

    فهارس کتاب، در انتهای آن جای گرفته است که عبارتند از: فهرست اجمالی و تفصیلی مطالب، به همراه فهرست منابع و مصادر مورد استفاده نویسنده.

    در پاورقی‌ها علاوه بر ذکر منابع.[۱۵]، به توضیح و تشریح برخی از مطالب و موضوعات متن پرداخته شده است.[۱۶]

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص5
    2. عاملی، سید جعفر مرتضی، ص4
    3. همان
    4. همان، ص4-5
    5. ر.ک: مقدمه، ص5
    6. ر.ک: راشدی لطیف، 1380، ص15؛ متن کتاب، ص12
    7. ر.ک: همان، ص20؛ همان، ص29
    8. همان، ص34-32؛ همان، ص67-73
    9. ر.ک: همان، ص35؛ همان، ص74
    10. همان، ص77-38؛ همان، ص85- 216
    11. ر.ک: همان، ص45؛ همان، ص113
    12. همان؛ همان، ص114
    13. همان، ص78؛ همان، ص223
    14. ر.ک: همان؛ همان، ص224
    15. ر.ک: پاورقی، ص108
    16. ر.ک: همان، ص114

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. عاملی، سید جعفر مرتضی، «آداب طب و پزشکی در اسلام با مختصری از تاریخ طب»، ترجمه لطیف راشدی با همکاری حسین برزگر بافقی، برگرفته از مرکز اطلاع رسانی غدیر، به آدرس اینترنتی:

    http://www.ghadeer.org/Book/0611

    وابسته‌ها

    پیوندها

    مطالعه کتاب الآداب الطبیة فی الإسلام مع لمحة موجزة عن تاریخ الطب در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور