البداية في علم الدراية

    از ویکی‌نور
    البداية في علم الدراية
    البداية في علم الدراية
    پدیدآورانشهيد ثاني، زين‌‎الدين بن علي (نویسنده) حسینی جلالی، محمدرضا ( محقق)
    ناشرمحلاتي
    مکان نشرايران - قم
    سال نشر1421ق
    چاپ1
    زبانعربي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏/ش9 ب402 108/5 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    البداية في علم الدراية، اثر زین‌الدین بن علی بن احمد شامی عاملی جبعی (911-965ق)، معروف به شهید ثانی، در موضوع حدیث با شاخه درایه است که توسط سید محمدرضا حسینی جلالی مورد تحقیق قرار گرفته و منتشر شده است.

    ساختار

    این اثر با مقدمه محقق و نویسنده آغاز شده، سپس مطالب کتاب طی چهار باب آمده است.

    گزارش محتوا

    حسینی جلالی در مقدمه‌اش بر این کتاب، درباره نسخ مورد استفاده و روش تحقیق خود سخن به میان آورده است[۱].

    نویسنده در ابتدای کتاب می‌گوید: این اثر مختصر در موضوع علم دراية الحديث است که در آن مصطلحات این علم، به وجه ایجاز و اختصار بیان شده است[۲].

    مقدمه نویسنده در بیان اصول و اصطلاحات این علم است. ایشان در ابتدا مطالبی درباره حدیث ذکر می‌کند و می‌گوید: حدیث و خبر دارای یک معناست؛ یعنی سخنی که برای نسبت موجود در آن، در یکی از زمان‌های سه‌گانه، خارجی وجود دارد، خواه آن نسبت با آن خارج مطابق باشد خواه نباشد؛ بنابراین اعم از قول رسول و امام و صحابی و تابعی و غیر آنهاست. گاهی حدیث به قول معصوم و خبر به قول غیر معصوم اطلاق می‌شود...[۳]. خبر گاه مطابق با واقع است که به آن خبر صادق و گاه مطابق با واقع نیست که به آن خبر کاذب می‌گویند[۴]. خبر مطلقا دارای اقسامی از قبیل: متواتر و آحاد است[۵].

    نویسنده در پایان مقدمه، می‌گوید: متن حدیث، خود، نقشی در اعتبار ندارد، مگر در موارد نادر، بلکه به‌حسب اوصاف روات و اسناد (اتصال، ارسال، انقطاع و...)، صفاتی از قبیل قوت و ضعف و... را کسب می‌کند[۶].

    باب اول درباره اقسام حدیث و اصول چهارگانه آن است. صحیح، حسن، موثق (قوی) و ضعیف، از اقسام چهارگانه حدیث (از حیث راوی) است. نویسنده بعد از معرفی هرکدام می‌گوید: کسی که عمل به خبر واحد را اجمالا جایز می‌داند، قطع به عمل کردن به خبر صحیح دارد، در صورتی که شاذ یا معارض نباشد. در مورد عمل به خبر حسن و موثق، اختلاف ‌نظر وجود دارد و درباره حدیث ضعیف، بیشتر علما عمل به آن را مطلقا ممنوع دانسته‌اند، ولی گروهی معتقدند در صورتی ‌که شهرت روایی یا فتوایی به کمک آن بیاید، قابل عمل است[۷].

    شهید ثانی در ادامه این باب به اقسام حدیث از حیث سند و متن پرداخته است. مسند، متصل، مرفوع، معنعن، معلق، مفرد، مدرج، مشهور، غریب، مصحف، عالی السند، شاذ، مسلسل، مزید، مختلف، ناسخ و منسوخ و مقبول از جمله آنهاست. این اقسام از حدیث، سندشان ممکن است صحیح، حسن، موثق و یا ضعیف باشد[۸].

    حدیث ضعیف در یک تقسیم به موقوف، مقطوع، مرسل، معلل، مدلس، مضطرب، مقلوب و موضوع تقسیم می‌شود[۹]. بدترین اقسام ضعیف در نظر نویسنده حدیث موضوع (یا مختلق یا مصنوع) است که راه‌های شناخت آن، اقرار واضع آن، داشتن الفاظ سست و وقوف بر اشتباه آن است. وضاعان بر چند صنفند که مضرترین آن‌ها کسانی هستند که به زهد انتساب ورزیده و به آن بسنده کرده و حدیث جعل می‌کنند[۱۰].

    شهید ثانی در پایان این باب می‌گوید: اگر روایتی را ضعیف السند یافتی مجاز به گفتن ضعف در سند آن هستی و صحیح نیست که بگویی این روایت از حیث متن صحیح نیست؛ زیرا چه‌بسا آن روایت با سند صحیح روایت شود[۱۱].

    در باب دوم، درباره کسانی که روایاتشان مورد قبول یا رد است بحث می‌شود. نویسنده می‌گوید: ائمه حدیث و اصول شرایطی برای راوی جهت پذیرش روایتش در نظر گرفته‌اند که اسلام، بلوغ، سلامت عقل و نیز عدالت و سلامت حافظه از آن جمله است و ذکوریت، حریت، عالم بودن به فقه و زبان عربی و... از مواردی است که در راوی لحاظ نمی‌شود[۱۲]. تعدیل راوی بدون ذکر سبب آن، بنا بر مشهور، مقبول است، ولی جرح تنها در صورت روشن بودن سبب آن پذیرفته می‌شود. جرح راویان بنا به قول مشهور با خبر واحد نیز ثابت می‌شود و اگر درباره یک راوی دو نظریه جرح ‌و تعدیل وجود داشت، جرح بر تعدیل مقدم است[۱۳].

    الفاظ تعدیل عبارت است از: عدل، ثقه، حجت، صحیح الحدیث و هر آنچه این معنا را برساند؛ اما الفاظی همچون متقن، ثبت، حافظ، يحتج بحديثه، صدوق، لا بأس به، شیخ، جلیل، صالح الحدیث، مشکور، خیر، فاضل، خاص، ممدوح، زاهد، عالم و... تنها مفید مدح است و دلالتی بر تعدیل نمی‌کند.

    الفاظ جرح عبارت است از: ضعیف، کذاب، وضاع، غال، مضطرب الحدیث، منکر الحدیث، لین الحدیث، متروک، مرتفع القول، متهم، ساقط، واهی، لاشیء، ليس بذلك و...[۱۴].

    باب سوم درباره تحمل حدیث و طرق نقل آن است. به نظر شهید ثانی، در تحمل حدیث، تمییز کافی است و اسلام و بلوغ لازم نیست. اینکه برخی، سن ممیزین را به ده یا پنج یا چهار سال محدود نموده‌اند، اشتباه است؛ زیرا مراتب فهم و تشخیص در افراد متفاوت است[۱۵].

    طرق تحمل حدیث شامل «سماع»، قرائت بر شیخ، اجازه، مناوله، کتابت، اعلام و وجاده است. نویسنده این هفت طریق را توضیح داده و اقسام هریک را بیان نموده است[۱۶].

    باب پایانی کتاب درباره اسماء رجال و طبقات آن‌هاست. نویسنده بعد از تعریف صحابی و تابعی به اقسام راوی و مروی‌عنه اشاره نموده است.

    شهید می‌گوید: اگر راوی و مروی‌عنه در سن یکسان باشند، این را روایت اقران می‌گویند. حال این دو اگر از یکدیگر روایت نقل کنند، به آن «مدبج» می‌گویند و اگر راوی از کسی نقل کند که از حیث سن کوچک‌تر باشد، به آن «روایت اکابر از اصاغر» اطلاق می‌شود و اگر مشخصات یک راوی (نام و نام پدر) با یک راوی دیگر مطابق باشد به آن متفق و مفترق گویند و اگر اسماء آنها از حیث نوشتاری شبیه و از جهت خواندن متفاوت باشد، به آن مؤتلف و مختلف گویند[۱۷].

    این اثر چون مختصر و خالی از مثال است، لذا شهید در انتهای آن، کسانی را که خواهان تفصیل و مثالند، به کتاب «غنية القاصدين في معرفة اصطلاحات المحدثين» ارجاع داده است[۱۸].

    وضعیت کتاب

    محقق کتاب، از سه نسخه بهره برده که هرکدام را با رموزی مشخص نموده است. این رموز شامل «ن»، «ط» و «ق» می‌شود و در صورت یافتن اختلاف در این نسخ، در پاورقی‌ها به آن اشاره نموده است. ایشان نسخه «ن» را به‌عنوان نسخه اصلی قرار داده و در صورت اختلاف، این نسخه را بر دو نسخه دیگر ترجیح داده است. اعراب‌گذاری کل متن و جدا کردن جملات از یکدیگر به‌گونه‌ای که هر قضیه در یک سطر جداگانه جایگذاری شده، دو ویژگی خاص این اثر است که توسط محقق صورت گرفته است[۱۹].

    محقق در ابتدای کتاب چند تصویر از نسخ خطی[۲۰] و در پایان آن علاوه بر ذکر فهارس فنی، مطالب پایانی نسخه‌های مذکور را ذکر کرده است[۲۱].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه محقق، ص5-7
    2. ر.ک: مقدمه نویسنده، ص18
    3. ر.ک: همان
    4. ر.ک: همان، ص19
    5. ر.ک: همان، ص20-21
    6. ر.ک: همان، ص22
    7. ر.ک: همان، ص25
    8. ر.ک: همان، ص25-34
    9. همان، ص35-39
    10. ر.ک: همان، ص39
    11. ر.ک: همان، ص40
    12. ر.ک: همان، ص42
    13. ر.ک: همان، ص44-45
    14. ر.ک: همان، ص46
    15. ر.ک: همان، ص48
    16. ر.ک: همان، ص49-58
    17. ر.ک: همان، ص64-65
    18. ر.ک: همان، ص66
    19. ر.ک: مقدمه محقق، ص5-7
    20. ر.ک: ص5-15
    21. ر.ک: همان، ص67-69

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.



    وابسته‌ها