البلاغ في تفسير القرآن بالقرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
     
    (۴۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    [[پرونده:NUR02004J1.jpg|بندانگشتی|البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن]]
    | تصویر =NUR02004J1.jpg
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    | عنوان =البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن
    |+ |
    | عنوان‌های دیگر =
    |-
    | پدیدآوران =  
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن
    [[صادقی تهرانی، محمد]] (نویسنده)
    |-
    | زبان =عربی
    |نام های دیگر کتاب
    | کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏98‎‏ ‎‏/‎‏ص‎‏2‎‏ب‎‏8
    |data-type='otherBookNames'|
    | موضوع =
    |-
    تفاسیر شیعه - قرن ۱۴
    |پدیدآورندگان
    | ناشر =
    |data-type='authors'|[[صادقی تهرانی، محمد]] (نويسنده)
    مکتبة محمد الصادقي الطهراني
    |-
    | مکان نشر =قم - ایران
    |زبان  
    | سال نشر = 1377 ش یا 1419 ‌‎ق
    |data-type='language'|عربی
    |-
    |کد کنگره  
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BP‎‏ ‎‏98‎‏ ‎‏/‎‏ص‎‏2‎‏ب‎‏8
    |-
    |موضوع  
    |data-type='subject'|تفاسیر شیعه - قرن ۱۴
    |-
    |ناشر  
    |data-type='publisher'|مکتبة محمد الصادقي الطهراني
    |-
    |مکان نشر  
    |data-type='publishPlace'|قم - ایران
    |-
    |سال نشر  
    |data-type='publishYear'| 1377 هـ.ش یا 1419 هـ.ق
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE2004AUTOMATIONCODE
    |}
    </div>
     


    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE02004AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =02004
    | کتابخوان همراه نور =02004
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پیش از =
    }}
    '''البلاغ في تفسير القرآن بالقرآن''' از آثار [[محمد صادقى تهرانى]] به زبان عربى در عصر حاضر منتشر شده است.
    '''البلاغ في تفسير القرآن بالقرآن''' از آثار [[محمد صادقى تهرانى]] به زبان عربى در عصر حاضر منتشر شده است.


    خط ۴۵: خط ۳۲:
    مفسر محترم از ميان روشها و گرايشهاى تفسيرى، بيشتر اهتمام خود را بر روش تفسير قرآن به قرآن متمركز نموده و در اين زمينه به تفسيرپژوهى و قرآن‌پژوهى پرداخته است و حاصل اين پژوهش تفسير الفرقان بطور عام و تفسير البلاغ بصورت خاص است.
    مفسر محترم از ميان روشها و گرايشهاى تفسيرى، بيشتر اهتمام خود را بر روش تفسير قرآن به قرآن متمركز نموده و در اين زمينه به تفسيرپژوهى و قرآن‌پژوهى پرداخته است و حاصل اين پژوهش تفسير الفرقان بطور عام و تفسير البلاغ بصورت خاص است.


    ايشان در تبيين روش تفسير قرآن به قرآن مى‌گويد «تفسير قرآن نياز به مقدمه دارد. مقدمات دو گونه است. يك: مقدماتى است كه مفسر بتواند پاسخگوى نظرات مخالف قرآن باشد. دو: مقدمات عادى و عمومى است. در روايتى از امير المومنين(ع) است كه مى‌فرمايد: انّ القرآن على اربعة اشياء على العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق. فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولياء و الحقايق للانبياء. مقصود از عبارت لفظ نيست. چون اگر لفظ بود همين لفظ را بكار مى‌برد. بعد از لفظ معنا است. بعد از معنا هم اشاره و لطايف و حقايق است. اينجا بعد از عبارت اشاره فرموده پس عبارت يعنى معنا، كه به معانى تحت اللفظى، نصّى و ظاهرى قرآن نظر دارد، و به كل عوام مسلمانان مربوط است و در اختصاص كسانى هم نيست. مراحل بعدى شرايطى دارد، و شرايط كسانى كه اهل اشاره و اهل لطائفند و اهل عمقند شرايط ديگرى است، شرايط آن با دو چشم وارد حوزه شدن است. يك چشم فرعى يا حاشيه‌اى كه نظر به علوم دارد و چشم ديگر اصلى كه نظر به قرآن دارد.
    ايشان در تبيين روش تفسير قرآن به قرآن مى‌گويد «تفسير قرآن نياز به مقدمه دارد. مقدمات دو گونه است. يك: مقدماتى است كه مفسر بتواند پاسخگوى نظرات مخالف قرآن باشد. دو: مقدمات عادى و عمومى است. در روايتى از امیرالمؤمنین(ع) است كه مى‌فرمايد: انّ القرآن على اربعة اشياء على العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق. فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقايق للانبياء. مقصود از عبارت لفظ نيست. چون اگر لفظ بود همين لفظ را بكار مى‌برد. بعد از لفظ معنا است. بعد از معنا هم اشاره و لطايف و حقايق است. اينجا بعد از عبارت اشاره فرموده پس عبارت يعنى معنا، كه به معانى تحت اللفظى، نصّى و ظاهرى قرآن نظر دارد، و به كل عوام مسلمانان مربوط است و در اختصاص كسانى هم نيست. مراحل بعدى شرايطى دارد، و شرايط كسانى كه اهل اشاره و اهل لطائفند و اهل عمقند شرايط ديگرى است، شرايط آن با دو چشم وارد حوزه شدن است. يك چشم فرعى يا حاشيه‌اى كه نظر به علوم دارد و چشم ديگر اصلى كه نظر به قرآن دارد.


    بايد تمام آراء و انديشه‌هاى قرآنى، اسلامى، سنى و شيعى بر محور قرآن تصحيح و تفسير شود، آنچه با قرآن موافق است بپذيريد و آنچه مخالف است ردّ كنيد. اين بعد تخصصى است. در بعد عاميانه، عوام كه بخواهند قرآن را بفهمند با اينكه دروس حوزوى نديده‌اند، فهمشان نسبت به عبارت ظاهرى قرآن منوط به دانستن لغت عربى است. يعنى طبق لغت قرآن در آيات تدبر و تعمق كنند.
    بايد تمام آراء و انديشه‌هاى قرآنى، اسلامى، سنى و شيعى بر محور قرآن تصحيح و تفسير شود، آنچه با قرآن موافق است بپذيريد و آنچه مخالف است ردّ كنيد. اين بعد تخصصى است. در بعد عاميانه، عوام كه بخواهند قرآن را بفهمند با اينكه دروس حوزوى نديده‌اند، فهمشان نسبت به عبارت ظاهرى قرآن منوط به دانستن لغت عربى است. يعنى طبق لغت قرآن در آيات تدبر و تعمق كنند.


    زيرا لغات گاهى تضاد يا تناقض دارند. ولى قرآن از تمام جهات مانند لغت، جمله، دلالت فصاحت و بلاغت، صرف و وزن از ديگران بى‌نياز است. يعنى همانگونه كه خدا از جهت ذات، صفات و افعال از ديگران بى‌نياز است و ديگران به او نياز دارند. همانطور هم قرآن خدا كتاب خدا احتياج به چيزى ندارد، بنابراين قرآن مفسّر مطالب ديگران است نه ديگران مفسر قرآن. مفسّر در حقيقت مستفسر است يعنى مى‌خواهد قرآن را با قرآن بفهمد نه قرآن را با غير قرآن.
    زيرا لغات گاهى تضاد يا تناقض دارند. ولى قرآن از تمام جهات مانند لغت، جمله، دلالت فصاحت و بلاغت، صرف و وزن از ديگران بى‌نياز است. يعنى همانگونه كه خدا از جهت ذات، صفات و افعال از ديگران بى‌نياز است و ديگران به او نياز دارند. همانطور هم قرآن خدا كتاب خدا احتياج به چيزى ندارد، بنابراین قرآن مفسّر مطالب ديگران است نه ديگران مفسر قرآن. مفسّر در حقيقت مستفسر است يعنى مى‌خواهد قرآن را با قرآن بفهمد نه قرآن را با غير قرآن.


    بايد به آراء، اقوال، نظرات حتى روايات ولو متواتر اصالت نداد زيرا روايت متواتر غلط نيز وجود دارد بدليل اينكه بر خلاف عقل، علم مطلق و قرآن است. بنابراين روايات اصالت ندارند. بلى سنت اصالت دارد.
    بايد به آراء، اقوال، نظرات حتى روايات ولو متواتر اصالت نداد زيرا روايت متواتر غلط نيز وجود دارد بدليل اينكه بر خلاف عقل، علم مطلق و قرآن است. بنابراین روايات اصالت ندارند. بلى سنت اصالت دارد.


    سنت قطعى رسول خدا (ص) كه طبعا موافق قرآن است نه شارح قرآن. زيرا سنت منشرح قرآن است مستفسر از قرآن است، آن قابل قبول است.
    سنت قطعى رسول خدا(ص) كه طبعا موافق قرآن است نه شارح قرآن. زيرا سنت منشرح قرآن است مستفسر از قرآن است، آن قابل قبول است.


    بنابراين لغات قرآن را از خود قرآن، ادب قرآن را از خود قرآن بايد گرفت يعنى همه چيز قرآن را بايد از خود قرآن گرفت كه اين تفسير قرآن به قرآن است.
    بنابراین لغات قرآن را از خود قرآن، ادب قرآن را از خود قرآن بايد گرفت يعنى همه چيز قرآن را بايد از خود قرآن گرفت كه اين تفسير قرآن به قرآن است.


    قرآن كلام خداست و همانگونه كه خداوند نيازى به ديگران ندارد، كتابش نيز نيازى به ديگران ندارد. بنابراين اگر نيازى در استفسار آياتى از قرآن هست، همين نياز را خود قرآن برطرف مى‌كند. اين دليل عقلى مطلب است. دليل نقلى آن زياد است مثلا در آيۀ ''' «و لا يأتونك بمثل الاّ جئناك بالحق و احسن تفسيرا» ''' جئناك كيست؟ خداست. خدا چه چيز آورده است. خدا حق آورده، مخاطب آن نيز پيامبر است. براى پيامبر در مقابل مثل‌هاى ديگران كه با مثل‌ها مى‌خواهند حقايق را وارونه كنند و باطل را حق جلوه دهند، مى‌گويد: ''' «الا جئناك» ''' پس قرآن دو بعدى است. يكى حق است و ديگرى احسن تفسيرا است. همانطورى كه قرآن حق‌اش احسن الحقائق است، تفسيرش نيز احسن تفاسير است. بنابراين به كمك اين آيه و آيات ديگر، قرآن خودش را تفسير مى‌كند. بلى، تفكر، تفهم، فكر مطلق خالص و تعقل مطلق ناب مقدماتى است كه خود قرآن بيان كرده: ''' أفلا تعقلون '''، ''' افلا يشعرون ''' ''' افلا يتدبرون '''.
    قرآن كلام خداست و همانگونه كه خداوند نيازى به ديگران ندارد، كتابش نيز نيازى به ديگران ندارد. بنابراین اگر نيازى در استفسار آياتى از قرآن هست، همين نياز را خود قرآن برطرف مى‌كند. اين دليل عقلى مطلب است. دليل نقلى آن زياد است مثلاًدر آيۀ''' «و لا يأتونك بمثل الاّ جئناك بالحق و احسن تفسيرا»''' جئناك كيست؟ خداست. خدا چه چيز آورده است. خدا حق آورده، مخاطب آن نيز پيامبر است. برای پيامبر در مقابل مثل‌هاى ديگران كه با مثل‌ها مى‌خواهند حقايق را وارونه كنند و باطل را حق جلوه دهند، مى‌گويد:''' «الا جئناك»''' پس قرآن دو بعدى است. يكى حق است و ديگرى احسن تفسيرا است. همانطورى كه قرآن حق‌اش احسن الحقائق است، تفسيرش نيز احسن تفاسير است. بنابراین به كمك اين آيه و آيات ديگر، قرآن خودش را تفسير مى‌كند. بلى، تفكر، تفهم، فكر مطلق خالص و تعقل مطلق ناب مقدماتى است كه خود قرآن بيان كرده:''' أفلا تعقلون'''،''' افلا يشعرون'''''' افلا يتدبرون'''.


    چه حديث كه قرآن را با قرآن تفسير كرده، باشد چه نباشد قرآن خود خويشتن را تفسير مى‌كند. و نمونه‌هايى در دو بعد وجود دارد. در روايات تفسيرى نوعا رسول الله(ص) و حضرت على و امامان (ع) قرآن را با قرآن تفسير مى‌كنند.»
    چه حديث كه قرآن را با قرآن تفسير كرده، باشد چه نباشد قرآن خود خويشتن را تفسير مى‌كند. و نمونه‌هایى در دو بعد وجود دارد. در روايات تفسيرى نوعا رسول‌الله(ص) و حضرت على و امامان(ع) قرآن را با قرآن تفسير مى‌كنند.»


    اين دقت در ريزه‌كارى‌هاى قرآن‌پژوهى كار مفسران دقيقى همچون ايشان است كه براى واضح شدن مقدارى آن را شرح و بسط مى‌دهيم.
    اين دقت در ريزه‌كارى‌هاى قرآن‌پژوهى كار مفسران دقيقى همچون ايشان است كه برای واضح شدن مقدارى آن را شرح و بسط مى‌دهيم.


    از بيان اخير ايشان اين چنين استفاده مى‌شود كه اگر تفسير قرآن منوط به غير قرآن مانند حديث و روايت باشد اين مشكل و محذور پيش مى‌آورد زيرا آنچه را كه خداوند حفاظت و صيانتش را تضمين كرده قرآن است نه حديث و بر فرض اگر روزى فرا رسد كه حديث به عللى قابل دسترسى نباشد آيا فهم و تفسير قرآن امكان دارد يا خير؟ اگر معيار روش تفسير قرآن به قرآن باشد چنانچه مفسر محترم و [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] و حضرت استاد جوادى آملى و بزرگان ديگر برآنند هيچ مشكلى پيش نمى‌آيد ولى اگر معيار روش تفسير قرآن به حديث باشد كما اينكه برخى از دانشمندان و مفسران برآنند، تفسير ناممكن خواهد بود.
    از بيان اخير ايشان اين چنين استفاده مى‌شود كه اگر تفسير قرآن منوط به غير قرآن مانند حديث و روايت باشد اين مشكل و محذور پيش مى‌آورد زيرا آنچه را كه خداوند حفاظت و صيانتش را تضمين كرده قرآن است نه حديث و بر فرض اگر روزى فرا رسد كه حديث به عللى قابل دسترسى نباشد آيا فهم و تفسير قرآن امكان دارد يا خير؟ اگر معيار روش تفسير قرآن به قرآن باشد چنانچه مفسر محترم و [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] و حضرت استاد [[جوادی آملی، عبدالله|جوادى آملى]] و بزرگان ديگر برآنند هيچ مشكلى پيش نمى‌آيد ولى اگر معيار روش تفسير قرآن به حديث باشد كما اينكه برخى از دانشمندان و مفسران برآنند، تفسير ناممكن خواهد بود.


    == نسخه‌شناسى ==
    == نسخه‌شناسى ==




    كتاب «البلاغ فى تفسير القرآن بالقرآن» تاليف استاد علامه آیت‌الله دكتر محمد صادقى تهرانى به زبان عربى در يك جلد با قطع خشتى است. كه توسط موسسه اسماعيليان قم در تاريخ 1419 ق برابر با 1377 ش در نوبت اول با تيراژ 2000 نسخه چاپ گرديده است.
    كتاب «البلاغ في تفسير القرآن بالقرآن» تألیف استاد علامه آیت‌الله دكتر محمد صادقى تهرانى به زبان عربى در يك جلد با قطع خشتى است. كه توسط مؤسسه اسماعيليان قم در تاريخ 1419ق برابر با 1377‌ش در نوبت اول با تيراژ 2000 نسخه چاپ گرديده است.


    اين نسخه داراى مقدمه‌اى در سه صفحه توسط مولف محترم است كه در آن به بيان مهجوريت قرآن در حوزه و عوامل پنهان و آشكار آن، روش تفسيرى وى در تفسير الفرقان، تبيين دلالت واضح قرآن در آيات و عبارات آن و شيوۀ تفسير قرآن به قرآن در تفسير البلاغ پرداخته است.
    اين نسخه داراى مقدمه‌اى در سه صفحه توسط مؤلف محترم است كه در آن به بيان مهجوريت قرآن در حوزه و عوامل پنهان و آشكار آن، روش تفسيرى وى در تفسير الفرقان، تبيين دلالت واضح قرآن در آيات و عبارات آن و شيوۀ تفسير قرآن به قرآن در تفسير البلاغ پرداخته است.


    اين تفسير شرح مزجى است كه با شمارۀ آيۀ متن مربوط مشخص شده و در كنار هر صفحه متن قرآن با رسم الخط عثمان طه مندرج گرديده تا خواننده قرآن همزمان با قرائت قرآن و تدبر در معانى آن از تفسير نيز بهره‌مند گردد.
    اين تفسير شرح مزجى است كه با شمارۀ آيۀ متن مربوط مشخص شده و در كنار هر صفحه متن قرآن با رسم الخط عثمان طه مندرج گرديده تا خواننده قرآن همزمان با قرائت قرآن و تدبر در معانى آن از تفسير نيز بهره‌مند گردد.


    تفاسير تك‌نگارى بدين سبك اخيرا معمول گرديده و با استقبال شايان مواجه گرديده است.
    تفاسير تك‌نگارى بدين سبک اخيرا معمول گرديده و با استقبال شايان مواجه گرديده است.
     
    اين كتاب در 604 صفحه مطابق قرآن با خط عثمان طه به همراه فهرست اسامى سور در پايان، مى‌باشد. در آخرين صفحه فهرست اسامى آثار و تأليفات چاپى و خطى مفسر ارائه گرديده است.
     
    == منابع ==
     
     
    1-دانشنامه قرآن/خرمشاهى/ج /2ص 1357
     
    2-مجله بينات/سال هشتم2/30/ تابستان /80مصاحبه با مفسر/ص 97 ببعد
     
    3-همان98/ ببعد
     
    4-قرآن/فرقان30/
     
    5-همان/بقره159/
     
    6-بينات/هشتم/تابستان /80ص 101 تا 108 به اختصار
     
    7-قرآن/فرقان33/
     
    8-بينات/هشتم/تابستان /80ص 102 تا 112 به اختصار


    اين كتاب در 604 صفحه مطابق قرآن با خط عثمان طه به همراه فهرست اسامى سور در پایان، مى‌باشد. در آخرين صفحه فهرست اسامى آثار و تأليفات چاپى و خطى مفسر ارائه گرديده است.


    ==منابع مقاله==
    #دانشنامه قرآن/خرمشاهى/ج /2ص 1357
    #مجله بينات/سال هشتم2/30/ تابستان /80مصاحبه با مفسر/ص 97 ببعد
    #همان98/ ببعد
    #قرآن/فرقان30/
    #همان/بقره159/
    #بينات/هشتم/تابستان /80ص 101 تا 108 به اختصار
    #قرآن/فرقان33/
    #بينات/هشتم/تابستان /80ص 102 تا 112 به اختصار
    {{تفاسیر}}
    {{تفاسیر}}


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}




    == پیوندها ==
    [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/12494 مطالعه کتاب البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:تفسیر]]
    [[رده: تفسیر]]
    [[رده:متون تفاسیر]]
    [[رده: متون تفاسیر]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۱۷

    البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن
    البلاغ في تفسير القرآن بالقرآن
    پدیدآورانصادقی تهرانی، محمد (نویسنده)
    ناشرمکتبة محمد الصادقي الطهراني
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1377 ش یا 1419 ‌‎ق
    چاپ1
    موضوعتفاسیر شیعه - قرن ۱۴
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏98‎‏ ‎‏/‎‏ص‎‏2‎‏ب‎‏8
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    البلاغ في تفسير القرآن بالقرآن از آثار محمد صادقى تهرانى به زبان عربى در عصر حاضر منتشر شده است.

    مفسر محترم دو تفسير معروف بنام الفرقان و البلاغ دارد. در تفسير الفرقان علاوه بر شيوه تفسير قرآن به قرآن از سنت نيز استمداد نموده است چنانچه از نام آن پيداست ولى در تفسير البلاغ تنها از روش تفسير قرآن به قرآن پيروى نموده است.

    روش تفسير قرآن به قرآن

    مفسر محترم از ميان روشها و گرايشهاى تفسيرى، بيشتر اهتمام خود را بر روش تفسير قرآن به قرآن متمركز نموده و در اين زمينه به تفسيرپژوهى و قرآن‌پژوهى پرداخته است و حاصل اين پژوهش تفسير الفرقان بطور عام و تفسير البلاغ بصورت خاص است.

    ايشان در تبيين روش تفسير قرآن به قرآن مى‌گويد «تفسير قرآن نياز به مقدمه دارد. مقدمات دو گونه است. يك: مقدماتى است كه مفسر بتواند پاسخگوى نظرات مخالف قرآن باشد. دو: مقدمات عادى و عمومى است. در روايتى از امیرالمؤمنین(ع) است كه مى‌فرمايد: انّ القرآن على اربعة اشياء على العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق. فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقايق للانبياء. مقصود از عبارت لفظ نيست. چون اگر لفظ بود همين لفظ را بكار مى‌برد. بعد از لفظ معنا است. بعد از معنا هم اشاره و لطايف و حقايق است. اينجا بعد از عبارت اشاره فرموده پس عبارت يعنى معنا، كه به معانى تحت اللفظى، نصّى و ظاهرى قرآن نظر دارد، و به كل عوام مسلمانان مربوط است و در اختصاص كسانى هم نيست. مراحل بعدى شرايطى دارد، و شرايط كسانى كه اهل اشاره و اهل لطائفند و اهل عمقند شرايط ديگرى است، شرايط آن با دو چشم وارد حوزه شدن است. يك چشم فرعى يا حاشيه‌اى كه نظر به علوم دارد و چشم ديگر اصلى كه نظر به قرآن دارد.

    بايد تمام آراء و انديشه‌هاى قرآنى، اسلامى، سنى و شيعى بر محور قرآن تصحيح و تفسير شود، آنچه با قرآن موافق است بپذيريد و آنچه مخالف است ردّ كنيد. اين بعد تخصصى است. در بعد عاميانه، عوام كه بخواهند قرآن را بفهمند با اينكه دروس حوزوى نديده‌اند، فهمشان نسبت به عبارت ظاهرى قرآن منوط به دانستن لغت عربى است. يعنى طبق لغت قرآن در آيات تدبر و تعمق كنند.

    زيرا لغات گاهى تضاد يا تناقض دارند. ولى قرآن از تمام جهات مانند لغت، جمله، دلالت فصاحت و بلاغت، صرف و وزن از ديگران بى‌نياز است. يعنى همانگونه كه خدا از جهت ذات، صفات و افعال از ديگران بى‌نياز است و ديگران به او نياز دارند. همانطور هم قرآن خدا كتاب خدا احتياج به چيزى ندارد، بنابراین قرآن مفسّر مطالب ديگران است نه ديگران مفسر قرآن. مفسّر در حقيقت مستفسر است يعنى مى‌خواهد قرآن را با قرآن بفهمد نه قرآن را با غير قرآن.

    بايد به آراء، اقوال، نظرات حتى روايات ولو متواتر اصالت نداد زيرا روايت متواتر غلط نيز وجود دارد بدليل اينكه بر خلاف عقل، علم مطلق و قرآن است. بنابراین روايات اصالت ندارند. بلى سنت اصالت دارد.

    سنت قطعى رسول خدا(ص) كه طبعا موافق قرآن است نه شارح قرآن. زيرا سنت منشرح قرآن است مستفسر از قرآن است، آن قابل قبول است.

    بنابراین لغات قرآن را از خود قرآن، ادب قرآن را از خود قرآن بايد گرفت يعنى همه چيز قرآن را بايد از خود قرآن گرفت كه اين تفسير قرآن به قرآن است.

    قرآن كلام خداست و همانگونه كه خداوند نيازى به ديگران ندارد، كتابش نيز نيازى به ديگران ندارد. بنابراین اگر نيازى در استفسار آياتى از قرآن هست، همين نياز را خود قرآن برطرف مى‌كند. اين دليل عقلى مطلب است. دليل نقلى آن زياد است مثلاًدر آيۀ' «و لا يأتونك بمثل الاّ جئناك بالحق و احسن تفسيرا» جئناك كيست؟ خداست. خدا چه چيز آورده است. خدا حق آورده، مخاطب آن نيز پيامبر است. برای پيامبر در مقابل مثل‌هاى ديگران كه با مثل‌ها مى‌خواهند حقايق را وارونه كنند و باطل را حق جلوه دهند، مى‌گويد: «الا جئناك» پس قرآن دو بعدى است. يكى حق است و ديگرى احسن تفسيرا است. همانطورى كه قرآن حق‌اش احسن الحقائق است، تفسيرش نيز احسن تفاسير است. بنابراین به كمك اين آيه و آيات ديگر، قرآن خودش را تفسير مى‌كند. بلى، تفكر، تفهم، فكر مطلق خالص و تعقل مطلق ناب مقدماتى است كه خود قرآن بيان كرده: أفلا تعقلون، افلا يشعرون' افلا يتدبرون.

    چه حديث كه قرآن را با قرآن تفسير كرده، باشد چه نباشد قرآن خود خويشتن را تفسير مى‌كند. و نمونه‌هایى در دو بعد وجود دارد. در روايات تفسيرى نوعا رسول‌الله(ص) و حضرت على و امامان(ع) قرآن را با قرآن تفسير مى‌كنند.»

    اين دقت در ريزه‌كارى‌هاى قرآن‌پژوهى كار مفسران دقيقى همچون ايشان است كه برای واضح شدن مقدارى آن را شرح و بسط مى‌دهيم.

    از بيان اخير ايشان اين چنين استفاده مى‌شود كه اگر تفسير قرآن منوط به غير قرآن مانند حديث و روايت باشد اين مشكل و محذور پيش مى‌آورد زيرا آنچه را كه خداوند حفاظت و صيانتش را تضمين كرده قرآن است نه حديث و بر فرض اگر روزى فرا رسد كه حديث به عللى قابل دسترسى نباشد آيا فهم و تفسير قرآن امكان دارد يا خير؟ اگر معيار روش تفسير قرآن به قرآن باشد چنانچه مفسر محترم و علامه طباطبايى و حضرت استاد جوادى آملى و بزرگان ديگر برآنند هيچ مشكلى پيش نمى‌آيد ولى اگر معيار روش تفسير قرآن به حديث باشد كما اينكه برخى از دانشمندان و مفسران برآنند، تفسير ناممكن خواهد بود.

    نسخه‌شناسى

    كتاب «البلاغ في تفسير القرآن بالقرآن» تألیف استاد علامه آیت‌الله دكتر محمد صادقى تهرانى به زبان عربى در يك جلد با قطع خشتى است. كه توسط مؤسسه اسماعيليان قم در تاريخ 1419ق برابر با 1377‌ش در نوبت اول با تيراژ 2000 نسخه چاپ گرديده است.

    اين نسخه داراى مقدمه‌اى در سه صفحه توسط مؤلف محترم است كه در آن به بيان مهجوريت قرآن در حوزه و عوامل پنهان و آشكار آن، روش تفسيرى وى در تفسير الفرقان، تبيين دلالت واضح قرآن در آيات و عبارات آن و شيوۀ تفسير قرآن به قرآن در تفسير البلاغ پرداخته است.

    اين تفسير شرح مزجى است كه با شمارۀ آيۀ متن مربوط مشخص شده و در كنار هر صفحه متن قرآن با رسم الخط عثمان طه مندرج گرديده تا خواننده قرآن همزمان با قرائت قرآن و تدبر در معانى آن از تفسير نيز بهره‌مند گردد.

    تفاسير تك‌نگارى بدين سبک اخيرا معمول گرديده و با استقبال شايان مواجه گرديده است.

    اين كتاب در 604 صفحه مطابق قرآن با خط عثمان طه به همراه فهرست اسامى سور در پایان، مى‌باشد. در آخرين صفحه فهرست اسامى آثار و تأليفات چاپى و خطى مفسر ارائه گرديده است.

    منابع مقاله

    1. دانشنامه قرآن/خرمشاهى/ج /2ص 1357
    2. مجله بينات/سال هشتم2/30/ تابستان /80مصاحبه با مفسر/ص 97 ببعد
    3. همان98/ ببعد
    4. قرآن/فرقان30/
    5. همان/بقره159/
    6. بينات/هشتم/تابستان /80ص 101 تا 108 به اختصار
    7. قرآن/فرقان33/
    8. بينات/هشتم/تابستان /80ص 102 تا 112 به اختصار

    وابسته‌ها