الرسائل السبعة في العقائد و معه رسالة ذم التأويل: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ'
جز (جایگزینی متن - 'می‎د' به 'می‌د')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ')
خط ۶۵: خط ۶۵:
کتاب «الفقه الأكبر» منسوب به ابوحنیفه (متوفی 150) توسط [[ماتریدی، محمد بن محمد|ابومنصور ماتریدی]] (متوفی 333ق) شرح شده است. در این شرح ابتدا بخشی از کتاب «الفقه الأكبر» با لفظ «قوله» در پرانتز آمده و به دنبال آن توضیحات شارح ارائه شده است.
کتاب «الفقه الأكبر» منسوب به ابوحنیفه (متوفی 150) توسط [[ماتریدی، محمد بن محمد|ابومنصور ماتریدی]] (متوفی 333ق) شرح شده است. در این شرح ابتدا بخشی از کتاب «الفقه الأكبر» با لفظ «قوله» در پرانتز آمده و به دنبال آن توضیحات شارح ارائه شده است.


در ابتدای این اثر چنین آمده است: ابوحنیفه درباره مرتکب گناه کبیره می‎گوید: «لا نكفر أحدا بذنب و لا ننفي أحدا من الإيمان» (هیچ‎کس را به سبب ارتکاب گناه تکفیر نمی‌کنیم و هیچ‎کس را از ایمان برکنار نمی‌دانیم).
در ابتدای این اثر چنین آمده است: ابوحنیفه درباره مرتکب گناه کبیره می‌گوید: «لا نكفر أحدا بذنب و لا ننفي أحدا من الإيمان» (هیچ‎کس را به سبب ارتکاب گناه تکفیر نمی‌کنیم و هیچ‎کس را از ایمان برکنار نمی‌دانیم).
شارح در این‎باره می‎گوید: در این مسئله اختلاف وجود دارد. خوارج معتقد به کافر شدن مرتکب گناه کبیره و زایل شدن ایمان از او هستند. مرجئه معتقدند که همان ‎طور که طاعت نفعی برای کافر ندارد، گناه نیز ضرری به مؤمن وارد نمی‌کند. قدریه و معتزله در این‎باره می‎گویند: مرتکب گناه از ایمان خارج شده، لکن داخل در کفر نمی‎شود، بلکه بین ایمان و کفر سرگردان است، تا اینکه توبه کند و به خدا برگردد و در گروه مؤمنین قرار گیرد؛ درصورتی‎که قبل از توبه کردن از دنیا برود، به جرگه کافران پیوسته است و جهنم مأوای اوست.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/7 ر.ک: متن کتاب، ص7]</ref><ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/8 ر.ک: متن کتاب، ص8]</ref>
شارح در این‎باره می‌گوید: در این مسئله اختلاف وجود دارد. خوارج معتقد به کافر شدن مرتکب گناه کبیره و زایل شدن ایمان از او هستند. مرجئه معتقدند که همان ‎طور که طاعت نفعی برای کافر ندارد، گناه نیز ضرری به مؤمن وارد نمی‌کند. قدریه و معتزله در این‎باره می‌گویند: مرتکب گناه از ایمان خارج شده، لکن داخل در کفر نمی‎شود، بلکه بین ایمان و کفر سرگردان است، تا اینکه توبه کند و به خدا برگردد و در گروه مؤمنین قرار گیرد؛ درصورتی‎که قبل از توبه کردن از دنیا برود، به جرگه کافران پیوسته است و جهنم مأوای اوست.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/7 ر.ک: متن کتاب، ص7]</ref><ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/8 ر.ک: متن کتاب، ص8]</ref>


===شرح الفقه الأكبر مغنیساوی===
===شرح الفقه الأكبر مغنیساوی===
[[مغنيساوي، احمد بن محمد|احمد بن محمد مغنیساوی]]، شارح کتاب «الفقه الأكبر»، این اثر ابوحنیفه را با لفظ «صحیح مقبول» یاد کرده است. او به نقل از علی بزدوی می‎گوید: علم بر دو قسم است: «علم توحید و صفات» و «علم فقه و شرایع و احکام». او معتقد است که در علم توحید و صفات باید به کتاب و سنت مراجعه نمود و از هوا و هوس و بدعت دوری گزید و باید طریق اهل سنت و جماعت که همان صحابه و تابعین و سلف صالح هستند را پیمود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/45 ر.ک: همان، ص45]</ref>.
[[مغنيساوي، احمد بن محمد|احمد بن محمد مغنیساوی]]، شارح کتاب «الفقه الأكبر»، این اثر ابوحنیفه را با لفظ «صحیح مقبول» یاد کرده است. او به نقل از علی بزدوی می‌گوید: علم بر دو قسم است: «علم توحید و صفات» و «علم فقه و شرایع و احکام». او معتقد است که در علم توحید و صفات باید به کتاب و سنت مراجعه نمود و از هوا و هوس و بدعت دوری گزید و باید طریق اهل سنت و جماعت که همان صحابه و تابعین و سلف صالح هستند را پیمود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/45 ر.ک: همان، ص45]</ref>.


در این اثر، نخست بخشی از متن «الفقه الأكبر» به‎صورت یکجا در بالای صفحه قرار گرفته و به فاصله یک خط تیره، به شرح پاره‎های مختلف آن بخش، درحالی‎که هر پاره در پرانتز آمده، پرداخته شده است.
در این اثر، نخست بخشی از متن «الفقه الأكبر» به‎صورت یکجا در بالای صفحه قرار گرفته و به فاصله یک خط تیره، به شرح پاره‎های مختلف آن بخش، درحالی‎که هر پاره در پرانتز آمده، پرداخته شده است.
خط ۸۲: خط ۸۲:
ابوحنیفه درباره خیر و شر نیز معتقد است که هر دو از جانب خداوند است؛ همچنان‎که خداوند خیر را مقدر نموده و خالق آن است، خالق شر نیز است و کسی که به این مسئله اعتقاد نداشته باشد به‎یقین کافر است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/104 ر.ک: همان، ص104]</ref>.
ابوحنیفه درباره خیر و شر نیز معتقد است که هر دو از جانب خداوند است؛ همچنان‎که خداوند خیر را مقدر نموده و خالق آن است، خالق شر نیز است و کسی که به این مسئله اعتقاد نداشته باشد به‎یقین کافر است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/104 ر.ک: همان، ص104]</ref>.


او درباره قرآن نیز می‎گوید: اقرار می‌کنم که قرآن کریم که کلام خداوند است، مخلوق نیست. شارح، علاوه بر قرآن، صفات خداوند را قدیم و ازلی می‌داند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/108 ر.ک: همان، ص108]</ref>.
او درباره قرآن نیز می‌گوید: اقرار می‌کنم که قرآن کریم که کلام خداوند است، مخلوق نیست. شارح، علاوه بر قرآن، صفات خداوند را قدیم و ازلی می‌داند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/108 ر.ک: همان، ص108]</ref>.


ابوحنیفه، خداوند را خالق تمام اعمال عباد و مخلوقات می‌داند و می‎گوید: همان ‎طور که خداوند خالق جمیع مخلوقات است، خالق افعال و اعمال آنان نیز است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/111 ر.ک: همان، ص111]</ref>.
ابوحنیفه، خداوند را خالق تمام اعمال عباد و مخلوقات می‌داند و می‌گوید: همان ‎طور که خداوند خالق جمیع مخلوقات است، خالق افعال و اعمال آنان نیز است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/111 ر.ک: همان، ص111]</ref>.


از دیگر اعتقادات ایشان، رؤیت خداوند برای اهل بهشت است. یکی از ادله این اعتقاد به قول شارح، چنین است: خداوند موجود است و رؤیت موجود نیز محال نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/126 ر.ک: همان، ص126]</ref>.
از دیگر اعتقادات ایشان، رؤیت خداوند برای اهل بهشت است. یکی از ادله این اعتقاد به قول شارح، چنین است: خداوند موجود است و رؤیت موجود نیز محال نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/126 ر.ک: همان، ص126]</ref>.


ایشان گاه در مسائل فروع دین نیز اعتقاد خود را بیان می‌کند و می‎گوید: مسح بر روی خفین برای مقیم یک روز و یک شب و برای مسافر سه روز و سه شب واجب است. شارح می‎نویسد: مقصود این است که اعتقاد به جواز آن واجب می‎باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/116 ر.ک: همان، ص116]</ref>.
ایشان گاه در مسائل فروع دین نیز اعتقاد خود را بیان می‌کند و می‌گوید: مسح بر روی خفین برای مقیم یک روز و یک شب و برای مسافر سه روز و سه شب واجب است. شارح می‎نویسد: مقصود این است که اعتقاد به جواز آن واجب می‎باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/116 ر.ک: همان، ص116]</ref>.


در پایان، شارح مطالبی چند در باب بهشت<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/129 ر.ک: همان، ص129]</ref> و جهنم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/131 ر.ک: همان، ص131]</ref> جهت تشویق یا ترساندن انسان‎ها به نگارش درآورده است، سپس چند فایده را در باب قدرت خداوند متعال، متذکر می‎شود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/133 ر.ک: همان، ص133]</ref>.
در پایان، شارح مطالبی چند در باب بهشت<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/129 ر.ک: همان، ص129]</ref> و جهنم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/131 ر.ک: همان، ص131]</ref> جهت تشویق یا ترساندن انسان‎ها به نگارش درآورده است، سپس چند فایده را در باب قدرت خداوند متعال، متذکر می‎شود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/133 ر.ک: همان، ص133]</ref>.
خط ۹۹: خط ۹۹:
ایشان این اثر را در مخالفت با عقاید معتزله، قدریه، جهمیه، حروریه، رافضه و مرجئه نوشته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/144 ر.ک: همان، ص144]</ref>. در این اثر مطالبی درباره رؤیت خداوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/150 ر.ک: همان، ص150]</ref>، قرآن کلام خداست و مخلوق نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/163 ر.ک: همان، ص163]</ref>، عرش و استوای خداوند بر آن<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/183 ر.ک: همان، ص183]</ref>، اعضای خداوند همچون چشم، دست و...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/189 ر.ک: همان، ص189]</ref>، رد عقاید جهمیه درباره علم، قدرت و صفات خداوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/196 ر.ک: همان، ص196]</ref>، اراده خداوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/203 ر.ک: همان، ص203]</ref> و... تبیین شده است.
ایشان این اثر را در مخالفت با عقاید معتزله، قدریه، جهمیه، حروریه، رافضه و مرجئه نوشته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/144 ر.ک: همان، ص144]</ref>. در این اثر مطالبی درباره رؤیت خداوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/150 ر.ک: همان، ص150]</ref>، قرآن کلام خداست و مخلوق نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/163 ر.ک: همان، ص163]</ref>، عرش و استوای خداوند بر آن<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/183 ر.ک: همان، ص183]</ref>، اعضای خداوند همچون چشم، دست و...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/189 ر.ک: همان، ص189]</ref>، رد عقاید جهمیه درباره علم، قدرت و صفات خداوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/196 ر.ک: همان، ص196]</ref>، اراده خداوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/203 ر.ک: همان، ص203]</ref> و... تبیین شده است.


[[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] معتقد است که جایگاه عرش، فوق آسمان‎ها است و خداوند در آنجا مستقر شده است<ref>ر.ک: همان، ص183</ref>. سپس قول معتزله، جهمیه و حروریه را که «استوی» در آیه پنج سوره طه را به معنای قدرت اخذ کرده‎اند، نپذیرفته است و می‎گوید: قدرت برای خداوند همه‎جا وجود دارد و نیازی به عرش نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/184 ر.ک: همان، ص184]</ref>.
[[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] معتقد است که جایگاه عرش، فوق آسمان‎ها است و خداوند در آنجا مستقر شده است<ref>ر.ک: همان، ص183</ref>. سپس قول معتزله، جهمیه و حروریه را که «استوی» در آیه پنج سوره طه را به معنای قدرت اخذ کرده‎اند، نپذیرفته است و می‌گوید: قدرت برای خداوند همه‎جا وجود دارد و نیازی به عرش نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/184 ر.ک: همان، ص184]</ref>.


ایشان آیاتی را که در آنها واژه «وجه»، رحمن، «عین»، «سمع» و «بصر» آمده، به معنای لغوی و ظاهری آنها گرفته و از معانی‌ای همچون علم، قدرت و... پرهیز نموده است و کسانی را که به معانی تأویلی تمسک جسته‎اند، رد کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/189 ر.ک: همان، ص189]</ref><ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/195 ر.ک: همان، ص195]</ref>
ایشان آیاتی را که در آنها واژه «وجه»، رحمن، «عین»، «سمع» و «بصر» آمده، به معنای لغوی و ظاهری آنها گرفته و از معانی‌ای همچون علم، قدرت و... پرهیز نموده است و کسانی را که به معانی تأویلی تمسک جسته‎اند، رد کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/189 ر.ک: همان، ص189]</ref><ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/195 ر.ک: همان، ص195]</ref>


===الملحق الأول و الثاني للإبانة===
===الملحق الأول و الثاني للإبانة===
محمد عنایت علی حیدرآبادی، بر «كتاب الإبانة عن أصول الديانة»، تألیف [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری]] (260-324) دو ملحق درباره مخلوق نبودن قرآن نوشته است. او در ابتدای ملحق اول می‎نویسد که با رجوع به ابتدای کتاب ابانه اشعری می‎بینیم ایشان در جواب اهل انحراف و بدعت می‎گوید: شما همچون مشرکین هستید که معتقد به خلقت قرآن هستید و در قرآن به آن اشاره شده: '''إن هذا إلا قول البشر''' (مدثر: 25). سپس می‎گوید: در واقع این قول اشعری در نهایت بدگویی و مذمت معتقدین به مخلوق بودن قرآن است. محمد عنایت علی معتقد است که اشعری در ادامه به مخلوق نبودن قرآن اقرار و گمراهی معتقدین به مخلوق بودن قرآن را ثابت می‌کند و می‎گوید: اشعری کتابش را به‎صورت باب‎باب ذکر می‌کند و هر باب را در ادامه باب قبلی‌اش می‎آورد. اشعری روایاتی در لابه‎لای مطالب کتابش بیان می‌کند و نسبت به راویان آنها سکوت اختیار می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/250 ر.ک: همان، ص250]</ref><ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/251 ر.ک: همان، 251]</ref>
محمد عنایت علی حیدرآبادی، بر «كتاب الإبانة عن أصول الديانة»، تألیف [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری]] (260-324) دو ملحق درباره مخلوق نبودن قرآن نوشته است. او در ابتدای ملحق اول می‎نویسد که با رجوع به ابتدای کتاب ابانه اشعری می‎بینیم ایشان در جواب اهل انحراف و بدعت می‌گوید: شما همچون مشرکین هستید که معتقد به خلقت قرآن هستید و در قرآن به آن اشاره شده: '''إن هذا إلا قول البشر''' (مدثر: 25). سپس می‌گوید: در واقع این قول اشعری در نهایت بدگویی و مذمت معتقدین به مخلوق بودن قرآن است. محمد عنایت علی معتقد است که اشعری در ادامه به مخلوق نبودن قرآن اقرار و گمراهی معتقدین به مخلوق بودن قرآن را ثابت می‌کند و می‌گوید: اشعری کتابش را به‎صورت باب‎باب ذکر می‌کند و هر باب را در ادامه باب قبلی‌اش می‎آورد. اشعری روایاتی در لابه‎لای مطالب کتابش بیان می‌کند و نسبت به راویان آنها سکوت اختیار می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/250 ر.ک: همان، ص250]</ref><ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/251 ر.ک: همان، 251]</ref>


نویسنده کتاب، محمد عنایت علی حیدرآبادی، با تأیید مطالب کتاب ابانه اشعری، درباره مخلوق نبودن قرآن، مطالبی را از بزرگان اهل سنت نقل نموده و عقیده و آراء آنان را شرح داده و گاه روایات مخالف را از لحاظ سند و دلالت بررسی و نقد نموده است.
نویسنده کتاب، محمد عنایت علی حیدرآبادی، با تأیید مطالب کتاب ابانه اشعری، درباره مخلوق نبودن قرآن، مطالبی را از بزرگان اهل سنت نقل نموده و عقیده و آراء آنان را شرح داده و گاه روایات مخالف را از لحاظ سند و دلالت بررسی و نقد نموده است.
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
این اثر، کتابی است درباره نکوهش تأویل صفات خداوند با استفاده از نظرات سلف که در سه باب تهیه شده است.
این اثر، کتابی است درباره نکوهش تأویل صفات خداوند با استفاده از نظرات سلف که در سه باب تهیه شده است.


نویسنده در ابتدا مخاطب خویش را به رجوع به مذهب صحابه و سلف دعوت می‌کند و سپس می‎گوید: دلیل اینکه من شما را دعوت به عقاید و مذهب سلف می‌کنم، این است که آنان کسانی هستند که قرآن و اخبار پیامبر(ص) را برای ما نقل نموده‎اند و هیچ شکی در گفتارشان نیست. آنان کسانی هستند که صفات خداوند را تفسیر و تأویل نکرده و آن صفات را به صفات مخلوقین تشبیه ننموده‎اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/345 ر.ک: همان، ص345]</ref>. ایشان در تأیید گفته خویش، شواهدی تاریخی را ذکر می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/345 ر.ک: همان، ص345-353]</ref>.
نویسنده در ابتدا مخاطب خویش را به رجوع به مذهب صحابه و سلف دعوت می‌کند و سپس می‌گوید: دلیل اینکه من شما را دعوت به عقاید و مذهب سلف می‌کنم، این است که آنان کسانی هستند که قرآن و اخبار پیامبر(ص) را برای ما نقل نموده‎اند و هیچ شکی در گفتارشان نیست. آنان کسانی هستند که صفات خداوند را تفسیر و تأویل نکرده و آن صفات را به صفات مخلوقین تشبیه ننموده‎اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/345 ر.ک: همان، ص345]</ref>. ایشان در تأیید گفته خویش، شواهدی تاریخی را ذکر می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/345 ر.ک: همان، ص345-353]</ref>.


در باب بعدی کتاب از وجوب تبعیت از سلف و تشویق به لزوم تبعیت از مذهب آنان و پیمودن راهشان سخن به میان آمده است. نویسنده این باب از کتاب را با ذکر آیاتی از قرآن و روایاتی از پیامبر(ص) و نظرات بزرگان پی می‎گیرد.
در باب بعدی کتاب از وجوب تبعیت از سلف و تشویق به لزوم تبعیت از مذهب آنان و پیمودن راهشان سخن به میان آمده است. نویسنده این باب از کتاب را با ذکر آیاتی از قرآن و روایاتی از پیامبر(ص) و نظرات بزرگان پی می‌گیرد.


او فصل پایانی کتابش را به ذکر ادله‎ای در باب رجوع به نظرات سلف اختصاص داده است. ایشان در این بخش نیز به کتاب، سنت، اجماع و معنا مراجعه کرده است.
او فصل پایانی کتابش را به ذکر ادله‎ای در باب رجوع به نظرات سلف اختصاص داده است. ایشان در این بخش نیز به کتاب، سنت، اجماع و معنا مراجعه کرده است.


وی درباره «معنا» می‎گوید: صفات و اسماء خداوند به‎وسیله عقل درک نمی‎شوند؛ زیرا پایه عقل برای درک صفات، بر دیدن صاحب آن صفت یا نظیر آن استوار است و ما می‌دانیم که خداوند به‎وسیله چشم قابل‎درک نیست و نظیر و شبیه نیز ندارد؛ پس به‎وسیله عقل نمی‌توان صفات او را درک کرد. بنابراین، صفات و اسماء خداوند توقیفی هستند و از کیفیت و تفسیر آن اطلاع نداریم؛ پس به‎ناچار باید به هر آنچه از منابع به دست ما رسیده اکتفا کنیم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/364 ر.ک: همان، ص364]</ref>.
وی درباره «معنا» می‌گوید: صفات و اسماء خداوند به‎وسیله عقل درک نمی‎شوند؛ زیرا پایه عقل برای درک صفات، بر دیدن صاحب آن صفت یا نظیر آن استوار است و ما می‌دانیم که خداوند به‎وسیله چشم قابل‎درک نیست و نظیر و شبیه نیز ندارد؛ پس به‎وسیله عقل نمی‌توان صفات او را درک کرد. بنابراین، صفات و اسماء خداوند توقیفی هستند و از کیفیت و تفسیر آن اطلاع نداریم؛ پس به‎ناچار باید به هر آنچه از منابع به دست ما رسیده اکتفا کنیم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/364 ر.ک: همان، ص364]</ref>.


بحث پایانی کتاب درباره حدیث صحیح و ضعیف و راه شناسایی آن، و لزوم تبعیت از حدیث صحیح است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/368 ر.ک: همان، ص368]</ref>.
بحث پایانی کتاب درباره حدیث صحیح و ضعیف و راه شناسایی آن، و لزوم تبعیت از حدیث صحیح است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/29088/1/368 ر.ک: همان، ص368]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش