الرسالة الثانية لأبي‌دلف رحالة القرن العاشر: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ديگري' به 'ديگری')
    جز (جایگزینی متن - 'می کنند' به 'می‌کنند')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
     
    (۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    | تصویر =NUR11442J1.jpg
    | تصویر =NUR11442J1.jpg
    | عنوان =الرسالة الثانية لأبيدلف رحالة القرن العاشر
    | عنوان =الرسالة الثانية لأبي‌دلف رحالة القرن العاشر
    | عنوان‌های دیگر =
    | عنوان‌های دیگر =
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    خط ۲۳: خط ۲۳:
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =7404
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =11442
    | کتابخوان همراه نور =11442
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
     
    '''الرسالة الثانية لأبي‌دلف رحالة القرن العاشر'''، تألیف [[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل|ابودلف]] جهانگرد و شاعر مشهور قرن چهارم هجرى است. با توجه به ذکر حوادث مربوط به شهرزور از سال 341ق، گمان مى‌رود تاریخ نگارش رساله، در همان سال و یا اندکی پس از آن باشد. وى هدف خود را از نگارش این رساله چنین بیان مى‌کندکه: «نوشته‌اش آموزنده و مفید باشد تا بزرگان از آن برخوردار گردند و برای صاحبان عزت و شوکت وسیله آموزش شود و دیدگان کسانی راکه از سیاحت روی زمین باز مانده‌اند، روشن سازد».
    '''الرسالة الثانية لأبيدلف'''، تأليف ابودلف جهانگرد و شاعر مشهور قرن چهارم هجرى است. با توجه به ذكر حوادث مربوط به شهرزور از سال 341ق، گمان مى‌رود تاريخ نگارش رساله، در همان سال و يا اندكي پس از آن باشد. وى هدف خود را از نگارش اين رساله چنين بيان مى‌كند كه: «نوشته‌اش آموزنده و مفيد باشد تا بزرگان از آن برخوردار گردند و برای صاحبان عزت و شوكت وسيله آموزش شود و ديدگان كساني را كه از سياحت روي زمين باز مانده‌اند، روشن سازد».
    == ساختار==
    == ساختار==
    كتاب با مقدمه مفيدى و جامعى از محقق كتاب آغاز شده است. پس از آن متن كتاب در بالا و حواشى محقق در ذيل صفحات ذكر شده است. مطالب رساله بدون هيچ‌گونه تبويب و ريزعنوانى به صورت سلسله‌وار بيان شده است.
    کتاب با مقدمه مفید و جامعى از محقق کتاب آغاز شده است. پس از آن متن کتاب در بالا و حواشى محقق در ذیل صفحات ذکر شده است. مطالب رساله بدون هیچ‌گونه تبویب و ریزعنوانى به‌صورت سلسله‌وار بیان شده است.


    == گزارش محتوا==
    == گزارش محتوا==
    در ابتداى اين بحث لازم است، مطالبى درباره اولين رساله ابودلف ذكر شود. رساله نخست با سفر او به بخارا و از آن جا به چين آغاز مى‌شود. چنين مى‌نمايد كه در حدود 331ق942/م فرستادگاني از سوي «قالين بن الشخير» پادشاه چين برای وصلت ميان دو خاندان شاهي به بخارا آمده بودند. ابودلف به هنگام بازگشت هيأت از بخارا آنان را همراهي كرد. گروهي از محققان نسبت به صحت سفر ابودلف مندرج در رساله نخست نظر منفي ابراز داشته‌اند؛ اما دليلي وجود ندارد كه بتوان رساله اول را تمام كمال خيال پردازانه ناميد. بعضي مطالب او درباره فرمانرواي سيستان مورد تأييد است. چه‌بسا بسیاری از مسموعات بدون رعايت صحت و سقم آنها به مطالب مورد نظر مؤلف افزوده شده باشد.
    در ابتداى این بحث لازم است، مطالبى درباره اولین رساله ابودلف ذکر شود. رساله نخست با سفر او به بخارا و از آن جا به چین آغاز مى‌شود. چنین مى‌نماید که در حدود 331ق942/م فرستادگانی از سوی «قالین بن الشخیر» پادشاه چین برای وصلت میان دو خاندان شاهی به بخارا آمده بودند. [[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل|ابودلف]] به هنگام بازگشت هیأت از بخارا آنان را همراهی کرد. گروهی از محققان نسبت به صحت سفر [[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل|ابودلف]] مندرج در رساله نخست نظر منفی ابراز داشته‌اند؛ اما دلیلی وجود ندارد که بتوان رساله اول را تمام و کمال خیال پردازانه نامید. بعضی مطالب او درباره فرمانروای سیستان مورد تأیید است. چه‌بسا بسیاری از مسموعات بدون رعایت صحت و سقم آنها به مطالب مورد نظر مؤلف افزوده شده‌باشد.


    رساله حاضر كه مشتمل بر مشاهدات نویسنده از سرزمين‌هاى مختلف است، بايد ادامه و دنباله رساله نخست باشد. در رساله نخست شرح سفر به آسياي مركزي، تبت، چين، هندوستان و سيستان آمده است. اين رساله نيز شرح سفري است كه از شيز در آذربايجان آغاز شده است. متعاقب آن ابودلف راه شمال را در پيش گرفته و روانه باكو در شيروان و سپس تفليس شده و از آن جا دوباره به آذربايجان و نواحي اردبيل و شهرزور روي آورده و سپس از طريق کرمانشاهان راه همدان، ري، طبرستان، قومس، نيشابور، طوس و هرات را در پيش گرفته و پس از آن به شرح اصفهان و شهرهای خوزستان پرداخته است.
    رساله حاضر که مشتمل بر مشاهدات نویسنده از سرزمین‌هاى مختلف است، باید ادامه و دنباله رساله نخست باشد. در رساله نخست شرح سفر به آسیای مرکزی، تبت، چین، هندوستان و سیستان آمده است. این رساله نیز شرح سفری است که از شیز در آذربایجان آغاز شده است. متعاقب آن [[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل|ابودلف]] راه شمال را در پیش گرفته و روانه باکو در شیروان و سپس تفلیس شده و از آن جا دوباره به آذربایجان و نواحی اردبیل و شهرزور روی آورده و سپس از طریق کرمانشاهان راه همدان، ری، طبرستان، قومس، نیشابور، طوس و هرات را در پیش گرفته و پس از آن به شرح اصفهان و شهرهای خوزستان پرداخته‌است.


    رساله دوم، بدين جا خاتمه مى‌پذيرد و گمان نمى‌رود در اين قسمت بندى‌ها خط سير مؤلف به صورتي منظم و پيگير ارائه شده باشد. از شرح بعضي نواحي چنين برمى‌آيد كه ابودلف شخصاً آنها را نديده باشد. به نظر مي‌رسد كه او ديلم و خوارزم را به درستي نمى‌شناخته، چرا كه به صورتي مشروح تصويري از آن سرزمين‌ها ارائه ننموده و تنها به ذكر مطالب كلي و مختصر بسنده كرده است و اين نحوه بيان مطلب متفاوت با شرح نقاطي است كه مؤلف بدان جاها سفر كرده و آنها را نيك مى‌شناخته است.
    رساله دوم، بدین جا خاتمه مى‌پذیرد و گمان نمى‌رود در این قسمت بندى‌ها خط سیر مؤلف به صورتی منظم و پیگیر ارائه شده باشد. از شرح بعضی نواحی چنین برمى‌آیدکه [[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل|ابودلف]] شخصاً آنها را ندیده باشد. به نظر می‌رسدکه او دیلم و خوارزم را به‌درستی نمى‌شناخته، چراکه به صورتی مشروح تصویری از آن سرزمین‌ها ارائه ننموده و تنها به ذکر مطالب کلی و مختصر بسنده کرده است و این نحوه بیان مطلب متفاوت با شرح نقاطی استکه مؤلف بدان جاها سفرکرده و آنها را نیک مى‌شناخته است.


    سخنان ابودلف در بعضي موارد با كلمه «مى‌گويند» آغاز مى‌شود. اين نيز سبب مى‌شود كه خواننده چنين پندارد كه وي به آن نقاط سفر نكرده است. او در رساله دوم، نه از نقطه عزيمت سخن مى‌گويد و نه از پایان خط سير. گاه نيز مسير حركت او با حلقه‌هاي ضعيفي پيوند يافته‌اند. یکی از نمونه‌هاي آن مسير آرارات تا شهرزور و مهم‌تر از آن مسير نيشابور تا اصفهان است. در اين جا نظم و توالي زماني مشهود نيست. ابودلف ضمن شرح حوادث در شهرزور تاريخ 341ق را ذكر مى‌كند؛ ولي متعاقب آن هنگام بحث از کرمانشاهان تاريخ 340ق را مى‌آورد. اين خود مؤيد آن است كه رساله پس از پایان سفر و برپايه به ياد مانده‌ها نوشته شده است.
    سخنان [[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل|ابودلف]] در بعضی موارد باکلمه «مى‌گویند» آغاز مى‌شود. این نیز سبب مى‌شودکه خواننده چنین پندارد که وی به آن نقاط سفر نکرده است. او در رساله دوم، نه از نقطه عزیمت سخن مى‌گوید و نه از پایان خط سیر. گاه نیز مسیر حرکت او با حلقه‌های ضعیفی پیوند یافته‌اند. یکی از نمونه‌های آن مسیر آرارات تا شهرزور و مهم‌تر از آن مسیر نیشابور تا اصفهان است. در این جا نظم و توالی زمانی مشهود نیست. [[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل|ابودلف]] ضمن شرح حوادث در شهرزور تاریخ 341ق را ذکر مى‌کند؛ ولی متعاقب آن هنگام بحث از کرمانشاهان تاریخ 340ق را مى‌آورد. این خود مؤید آن است که رساله پس از پایان سفر و برپایه به یاد مانده‌ها نوشته شده است.


    نویسنده در نگارش رساله كوشيده است تا رسم و سنت جغرافى‌نگاران اسلامی را رعايت كند. او همانند ديگر جغرافى‌نگاران درصدد برآمده تا مساحت و محل نواحي مسكوني، آب‌ها، ميوه‌ها، محصولات و نيز بناهاي قابل توجه را از نظر خواننده بگذراند؛ ولي اطلاعات تاریخی در رساله او اندك است. وي از آثار مهم به اختصار ياد كرده، ولي در عوض نكته‌هاي بسيار جالبي را نيز به شرح آورده است. شايد او از نخستين مؤلفيني باشد كه از نفت باكو وخانقين و جايگاه به بند كشيده شدن ضحاك (بيوراسب) در دماوند ياد كرده است.
    نویسنده در نگارش رساله کوشیده است تا رسم و سنت جغرافى‌نگاران اسلامی را رعایت کند. او همانند دیگر جغرافى‌نگاران درصدد برآمده تا مساحت و محل نواحی مسکونی، آب‌ها، میوه‌ها، محصولات و نیز بناهای قابل توجه را از نظر خواننده بگذراند؛ ولی اطلاعات تاریخی در رساله او اندک است. وی از آثار مهم به اختصار یادکرده، ولی در عوض نکته‌های بسیار جالبی را نیز به شرح آورده است. شاید او از نخستین مؤلفینی باشد که از نفت باکو و خانقین و جایگاه به بندکشیده شدن ضحاک (بیوراسب) در دماوند یادکرده است.


    در رساله از بعضي آثار معماری روزگاران كهن به ويژه آثار دوران هخامنشي و عهد ساساني ياد شده است كه شگفتي اعراب و جغرافى‌نگاران سده‌هاي 4 و 5ق را برانگيخته بوده و اغلب بر خود فرض مى‌دانسته‌اند، از عمده‌ترين اين آثار ياد كنند.
    در رساله از بعضی آثار معماری روزگاران کهن به ویژه آثار دوران هخامنشی و عهد ساسانی یاد شده است که شگفتی اعراب و جغرافى‌نگاران سده‌های 4 و 5ق را برانگیخته بوده و اغلب بر خود فرض مى‌دانسته‌اند، از عمده‌ترین این آثار یادکنند.  


    یکی از جالب‌ترين نكاتي كه ابودلف در رساله خود بدان اشاره كرده، درباره وجود هلالي نقره بر بالاي گنبد آتشكده شيز است، وي مى‌نويسد: «بر بالاي گنبد اين آتشكده هلالي از نقره نصب شده كه طليم آن است. جمعي از امرا و فاتحان خواستند آن را بردارند؛ ولي كوشش آنان به جايي نرسيد». بارتولد ضمن اشاره به اين مطلب چنين اظهار نظر كرده است كه به احتمال بسيار هلال بالاي گنبد شيز بيش از آن كه نمادي ديني باشد، نمادي دودماني بود كه بعدها در جهان اسلام گسترش يافت.
    یکی از جالب‌ترین نکاتی که [[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل|ابودلف]] در رساله خود بدان اشاره کرده، درباره وجود هلالی نقره بر بالای گنبد آتشکده شیز است، وی مى‌نویسد: «بر بالای گنبد این آتشکده هلالی از نقره نصب شده که طلیم آن است. جمعی از امرا و فاتحان خواستند آن را بردارند؛ ولی کوشش آنان به جایی نرسید». بارتولد ضمن اشاره به این مطلب چنین اظهار نظر کرده است که به احتمال بسیار هلال بالای گنبد شیز بیش از آنکه نمادی دینی باشد، نمادی دودمانی بودکه بعدها در جهان اسلام گسترش یافت.


    ابودلف پيرامون آثار معماری عهد ساساني و نخستين سده‌هاي اسلامی در ایران، اشاره‌هايي دارد كه درخور دقت است. وي به هنگام بحث از شهر «دزدان» واقع در شهرزور از ضخامت ديوار شهر ياد مى‌كند و مى‌نويسد چهارپایان بر بالاي آن رفت و آمد مي‌كنند. او بناي اين شهر را به دارا نسبت داده كه اسكندر بر آن دست نيافته است. نوشته‌هايش درباره قصرشيرين، طاقبستان، دروازه‌هاي آهنين ري، پل‌هاي شوشتر، قلعه ديلم و جز آن شايان توجه است. وي يك رشته داستان‌ها را كه بخش اعظم آنها سينه به سينه نقل مى‌شده و نيز پديده‌هاي جالب طبيعت و اطلاعات تاریخی، اقتصادی، فرهنگی و جغرافیایی را در رساله خود ذكر كره است. رساله سرشار از مطالب جالبي است كه بعضي از آنها در جايي نقل نشده‌اند و از مطالب ارزشمند و صحيح به شمار مى‌آيند.
    [[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل|ابودلف]] پیرامون آثار معماری عهد ساسانی و نخستین سده‌های اسلامی در ایران، اشاره‌هایی داردکه درخور دقت است. وی به هنگام بحث از شهر «دزدان» واقع در شهرزور از ضخامت دیوار شهر یاد مى‌کند و مى‌نویسد چهارپایان بر بالای آن رفت و آمد می‌کنند. او بنای این شهر را به دارا نسبت داده که اسکندر بر آن دست نیافته است. نوشته‌هایش درباره قصرشیرین، طاق‌بستان، دروازه‌های آهنین ری، پل‌های شوشتر، قلعه دیلم و جز آن شایان توجه است. وی یک رشته داستان‌ها را که بخش اعظم آنها سینه به سینه نقل مى‌شده و نیز پدیده‌های جالب طبیعت و اطلاعات تاریخی، اقتصادی، فرهنگی و جغرافیایی را در رساله خود ذکر کرده است. رساله سرشار از مطالب جالبی است که بعضی از آنها در جایی نقل نشده‌اند و از مطالب ارزشمند و صحیح به شمار مى‌آیند.


    نوشته‌هاي او درباره ایران و قفقاز از ديدگاه جغرافیایی و نيز جغرافياي تاریخی واجد اهميتي بسزا است. مطالب او درباره آسياب‌ها و حمام‌هاي تفليس، اطلاعات مردمشناسی او درباره ارمنستان و نوشته‌هاي او درباره گرگان و بعضي نواحي خراسان شايان دقت است. او به بناهاي عجيبي كه بعضي از آنها بر جاي نمانده‌اند، اشاره مى‌كند: «در جيل‌آباد ري زندان بزرگ و هولناكي وجود دارد كه اطراف آن را درياچه بسيار عميقي فراگرفته و بر بالاي آن دژي استوار بر روي ايواني خاکي پا برجا است. اين دژ به اندازه‌اي محكم است كه نقب زدن برای خروج از آن ممكن نيست و هيچ گرفتاري نمى‌تواند با توسل به انواع حيل از آن جا رهايي يابد. من هيچ بنايي از اين گونه و مانند آن نديده‌ام».
    نوشته‌های او درباره ایران و قفقاز از دیدگاه جغرافیایی و نیز جغرافیای تاریخی واجد اهمیتی بسزا است. مطالب او درباره آسیاب‌ها و حمام‌های تفلیس، اطلاعات مردم‌شناسی او درباره ارمنستان و نوشته‌های او درباره گرگان و بعضی نواحی خراسان شایان دقت است. او به بناهای عجیبی که بعضی از آنها بر جای نمانده‌اند، اشاره مى‌کند: «در جیل‌آباد ری زندان بزرگ و هولناکی وجود داردکه اطراف آن را دریاچه بسیار عمیقی فراگرفته و بر بالای آن دژی استوار بر روی ایوانی خاکی پا برجا است. این دژ به اندازه‌ای محکم است که نقب زدن برای خروج از آن ممکن نیست و هیچ گرفتاری نمى‌تواند با توسل به انواع حیل از آن جا رهایی یابد. من هیچ بنایی از این گونه و مانند آن ندیده‌ام».


    در نوشته وي دو خط مشي را به وضوح مى‌توان مشاهده كرد. یکی توجه به آثار برجسته و شگفتى‌آور و ديگری شرح پديده‌هاي طبيعت. وي به معدن‌شناسی و گياه‌شناسی نيز توجهي وافر داشته است. در اين زمينه مى‌نويسد: «چون بر هنر شريف و تجارت سودمند تصفيه و تقطير و اقسام حل و تكليس احاطه يافتم، در باب سنگ‌هاي معدني و گياهان طبي دچار ترديد و اشتباه شدم و لازم ديدم به دنبال سنگ‌هاي خام معدني و منابع و چشمه سارها بروم». او از وجود معادن طلا، سيماب، نقره، زرنيخ زرد و لعل كبود در كوه‌هاي اطراف شيز خبر داده است.
    در نوشته وی دو خط مشی را به وضوح مى‌توان مشاهده کرد. یکی توجه به آثار برجسته و شگفتى‌آور و دیگری شرح پدیده‌های طبیعت. وی به معدن‌شناسی و گیاه‌شناسی نیز توجهی وافر داشته است. در این زمینه مى‌نویسد: «چون بر هنر شریف و تجارت سودمند تصفیه و تقطیر و اقسام حل و تکلیس احاطه یافتم، در باب سنگ‌های معدنی و گیاهان طبی دچار تردید و اشتباه شدم و لازم دیدم به دنبال سنگ‌های خام معدنی و منابع و چشمه سارها بروم». او از وجود معادن طلا، سیماب، نقره، زرنیخ زرد و لعل کبود درکوه‌های اطراف شیز خبر داده است.


    موضوع رساله دوم و بيان فاخر و پرجذبه آن در شرح مقصود، آن را در رديف آثار ادبي قرار داده است و در اين نكته جاي شگفتي نيست، زيرا ابودلف در عين حال مردي اديب و شاعر بوده است. اشعار وى نه تنها از جنبه هنري، بلكه به عنوان مأخذي برای شناختن گوينده آنها نيز در خور توجه است. ابودلف خود را وابسته به گروه «بنى‌ساسان» دانسته است. از قصيده وي كه به استقبال از قصيده احنف عُكبَري سروده شده است، مى‌توان به وضع زندگی و حدود آوارگي و نيازمندي اين گروه پي برد. اينان مردمي فقير و محروم بودند كه عمده‌ترين كارشان عياري، داستان سرايي، مرثيه‌خواني، معركه‌گيري، فال‌گيري، فريب‌كاري، دزدي و گدايي بود. اينان به تجارت عطريات، طلسم‌ها و داروهاي ويژه درمان انواع بيمارى‌ها مى‌پرداختند و خود را بازگشته از اسارت در روم شرقي يا نواحي ديگر و نجات يافتگان از زندان مى‌ناميدند و با در نظر گرفتن اوضاع و احوال، خود را يهودي، مسيحي، شيعي، سني، كور، كر، جذامي و غيره معرفي مي‌كردند. وى در قصيده مشهور ساسانيه خويش با مباهات خود را از گروه بنى‌ساسان دانسته و به پیروی از گروه بني‌ساسان مراتب اعتراض خويش را نسبت به فساد اجتماعی عهد عباسيان ابراز نموده است.
    موضوع رساله دوم و بیان فاخر و پرجذبه آن در شرح مقصود، آن را در ردیف آثار ادبی قرار داده است و در این نکته جای شگفتی نیست، زیرا [[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل|ابودلف]] در عین حال مردی ادیب و شاعر بوده است. اشعار وى نه تنها از جنبه هنری، بلکه به عنوان مأخذی برای شناختن گوینده آنها نیز در خور توجه است. [[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل|ابودلف]] خود را وابسته به گروه «بنى‌ساسان» دانسته است. از قصیده وی که به استقبال از قصیده احنف عُکبَری سروده شده است، مى‌توان به وضع زندگی و حدود آوارگی و نیازمندی این گروه پی برد. اینان مردمی فقیر و محروم بودندکه عمده‌ترین کارشان عیاری، داستان سرایی، مرثیه‌خوانی، معرکیری، فال‌گیری، فریب‌کاری، دزدی و گدایی بود. اینان به تجارت عطریات، طلسم‌ها و داروهای ویژه درمان انواع بیمارى‌ها مى‌پرداختند و خود را بازگشته از اسارت در روم شرقی یا نواحی دیگر و نجات یافتگان از زندان مى‌نامیدند و با در نظر گرفتن اوضاع و احوال، خود را یهودی، مسیحی، شیعی، سنی، کور، کر، جذامی و غیره معرفی می‌کردند. وى در قصیده مشهور ساسانیه خویش با مباهات خود را از گروه بنى‌ساسان دانسته و به پیروی از گروه بنی‌ساسان مراتب اعتراض خویش را نسبت به فساد اجتماعی عهد عباسیان ابراز نموده است.


    ==وضعيت==
    ==وضعیت==




    نسخه خطي رساله‌هاي ابودلف در 1923م توسط زكي وليدي طوغان در كتابخانه آستان قدس كشف شد. اين رساله‌ها به همراه شرح سفر ابن‌فضلان ضميمه كتاب‌البلدان ابن‌فقيه بود كه به شخصي به نام ابن‌خاتون تعلق داشته است. كتاب با ترجمه و تعليق دكتر محمد منيرمرسى بوده و در پاورقى كتاب شرح مفيدى درباره الفاظ و اصطلاحات و اعلام رساله ارائه كرده است. در انتهاى اثر نيز منابع تحقيق و فهرست مطالب آمده است.
    نسخه خطی رساله‌های [[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل|ابودلف]] در 1923م توسط زکی ولیدی طوغان درکتابخانه آستان قدس کشف شد. این رساله‌ها به همراه شرح سفر ابن‌فضلان ضمیمه کتاب‌البلدان ابن‌فقیه بودکه به شخصی به نام ابن‌ خاتون تعلق داشته است.کتاب با ترجمه و تعلیق دکتر محمد منیرمرسى بوده و در پاورقى کتاب شرح مفیدى درباره الفاظ و اصطلاحات و اعلام رساله ارائه کرده است. در انتهاى اثر نیز منابع تحقیق و فهرست مطالب آمده است.


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    1- مقدمه و متن كتاب.
    1- مقدمه و متن کتاب.


    2- دائره‌المعارف بزرگ اسلامى، جلد پنجم، صفحه 458.
    2- دائره‌المعارف بزرگ اسلامى، جلد پنجم، صفحه 458.
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۴ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۵۱

    الرسالة الثانية لأبي‌دلف رحالة القرن العاشر
    الرسالة الثانية لأبي‌دلف رحالة القرن العاشر
    پدیدآورانپطرس، بولغاکوف (محقق)

    مرسی، محمد منیر (مترجم و محقق)

    ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل (نویسنده)

    خالدوف، انس (محقق)
    ناشرعالم الکتب
    مکان نشرقاهره - مصر
    چاپ1
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الرسالة الثانية لأبي‌دلف رحالة القرن العاشر، تألیف ابودلف جهانگرد و شاعر مشهور قرن چهارم هجرى است. با توجه به ذکر حوادث مربوط به شهرزور از سال 341ق، گمان مى‌رود تاریخ نگارش رساله، در همان سال و یا اندکی پس از آن باشد. وى هدف خود را از نگارش این رساله چنین بیان مى‌کندکه: «نوشته‌اش آموزنده و مفید باشد تا بزرگان از آن برخوردار گردند و برای صاحبان عزت و شوکت وسیله آموزش شود و دیدگان کسانی راکه از سیاحت روی زمین باز مانده‌اند، روشن سازد».

    ساختار

    کتاب با مقدمه مفید و جامعى از محقق کتاب آغاز شده است. پس از آن متن کتاب در بالا و حواشى محقق در ذیل صفحات ذکر شده است. مطالب رساله بدون هیچ‌گونه تبویب و ریزعنوانى به‌صورت سلسله‌وار بیان شده است.

    گزارش محتوا

    در ابتداى این بحث لازم است، مطالبى درباره اولین رساله ابودلف ذکر شود. رساله نخست با سفر او به بخارا و از آن جا به چین آغاز مى‌شود. چنین مى‌نماید که در حدود 331ق942/م فرستادگانی از سوی «قالین بن الشخیر» پادشاه چین برای وصلت میان دو خاندان شاهی به بخارا آمده بودند. ابودلف به هنگام بازگشت هیأت از بخارا آنان را همراهی کرد. گروهی از محققان نسبت به صحت سفر ابودلف مندرج در رساله نخست نظر منفی ابراز داشته‌اند؛ اما دلیلی وجود ندارد که بتوان رساله اول را تمام و کمال خیال پردازانه نامید. بعضی مطالب او درباره فرمانروای سیستان مورد تأیید است. چه‌بسا بسیاری از مسموعات بدون رعایت صحت و سقم آنها به مطالب مورد نظر مؤلف افزوده شده‌باشد.

    رساله حاضر که مشتمل بر مشاهدات نویسنده از سرزمین‌هاى مختلف است، باید ادامه و دنباله رساله نخست باشد. در رساله نخست شرح سفر به آسیای مرکزی، تبت، چین، هندوستان و سیستان آمده است. این رساله نیز شرح سفری است که از شیز در آذربایجان آغاز شده است. متعاقب آن ابودلف راه شمال را در پیش گرفته و روانه باکو در شیروان و سپس تفلیس شده و از آن جا دوباره به آذربایجان و نواحی اردبیل و شهرزور روی آورده و سپس از طریق کرمانشاهان راه همدان، ری، طبرستان، قومس، نیشابور، طوس و هرات را در پیش گرفته و پس از آن به شرح اصفهان و شهرهای خوزستان پرداخته‌است.

    رساله دوم، بدین جا خاتمه مى‌پذیرد و گمان نمى‌رود در این قسمت بندى‌ها خط سیر مؤلف به صورتی منظم و پیگیر ارائه شده باشد. از شرح بعضی نواحی چنین برمى‌آیدکه ابودلف شخصاً آنها را ندیده باشد. به نظر می‌رسدکه او دیلم و خوارزم را به‌درستی نمى‌شناخته، چراکه به صورتی مشروح تصویری از آن سرزمین‌ها ارائه ننموده و تنها به ذکر مطالب کلی و مختصر بسنده کرده است و این نحوه بیان مطلب متفاوت با شرح نقاطی استکه مؤلف بدان جاها سفرکرده و آنها را نیک مى‌شناخته است.

    سخنان ابودلف در بعضی موارد باکلمه «مى‌گویند» آغاز مى‌شود. این نیز سبب مى‌شودکه خواننده چنین پندارد که وی به آن نقاط سفر نکرده است. او در رساله دوم، نه از نقطه عزیمت سخن مى‌گوید و نه از پایان خط سیر. گاه نیز مسیر حرکت او با حلقه‌های ضعیفی پیوند یافته‌اند. یکی از نمونه‌های آن مسیر آرارات تا شهرزور و مهم‌تر از آن مسیر نیشابور تا اصفهان است. در این جا نظم و توالی زمانی مشهود نیست. ابودلف ضمن شرح حوادث در شهرزور تاریخ 341ق را ذکر مى‌کند؛ ولی متعاقب آن هنگام بحث از کرمانشاهان تاریخ 340ق را مى‌آورد. این خود مؤید آن است که رساله پس از پایان سفر و برپایه به یاد مانده‌ها نوشته شده است.

    نویسنده در نگارش رساله کوشیده است تا رسم و سنت جغرافى‌نگاران اسلامی را رعایت کند. او همانند دیگر جغرافى‌نگاران درصدد برآمده تا مساحت و محل نواحی مسکونی، آب‌ها، میوه‌ها، محصولات و نیز بناهای قابل توجه را از نظر خواننده بگذراند؛ ولی اطلاعات تاریخی در رساله او اندک است. وی از آثار مهم به اختصار یادکرده، ولی در عوض نکته‌های بسیار جالبی را نیز به شرح آورده است. شاید او از نخستین مؤلفینی باشد که از نفت باکو و خانقین و جایگاه به بندکشیده شدن ضحاک (بیوراسب) در دماوند یادکرده است.

    در رساله از بعضی آثار معماری روزگاران کهن به ویژه آثار دوران هخامنشی و عهد ساسانی یاد شده است که شگفتی اعراب و جغرافى‌نگاران سده‌های 4 و 5ق را برانگیخته بوده و اغلب بر خود فرض مى‌دانسته‌اند، از عمده‌ترین این آثار یادکنند.

    یکی از جالب‌ترین نکاتی که ابودلف در رساله خود بدان اشاره کرده، درباره وجود هلالی نقره بر بالای گنبد آتشکده شیز است، وی مى‌نویسد: «بر بالای گنبد این آتشکده هلالی از نقره نصب شده که طلیم آن است. جمعی از امرا و فاتحان خواستند آن را بردارند؛ ولی کوشش آنان به جایی نرسید». بارتولد ضمن اشاره به این مطلب چنین اظهار نظر کرده است که به احتمال بسیار هلال بالای گنبد شیز بیش از آنکه نمادی دینی باشد، نمادی دودمانی بودکه بعدها در جهان اسلام گسترش یافت.

    ابودلف پیرامون آثار معماری عهد ساسانی و نخستین سده‌های اسلامی در ایران، اشاره‌هایی داردکه درخور دقت است. وی به هنگام بحث از شهر «دزدان» واقع در شهرزور از ضخامت دیوار شهر یاد مى‌کند و مى‌نویسد چهارپایان بر بالای آن رفت و آمد می‌کنند. او بنای این شهر را به دارا نسبت داده که اسکندر بر آن دست نیافته است. نوشته‌هایش درباره قصرشیرین، طاق‌بستان، دروازه‌های آهنین ری، پل‌های شوشتر، قلعه دیلم و جز آن شایان توجه است. وی یک رشته داستان‌ها را که بخش اعظم آنها سینه به سینه نقل مى‌شده و نیز پدیده‌های جالب طبیعت و اطلاعات تاریخی، اقتصادی، فرهنگی و جغرافیایی را در رساله خود ذکر کرده است. رساله سرشار از مطالب جالبی است که بعضی از آنها در جایی نقل نشده‌اند و از مطالب ارزشمند و صحیح به شمار مى‌آیند.

    نوشته‌های او درباره ایران و قفقاز از دیدگاه جغرافیایی و نیز جغرافیای تاریخی واجد اهمیتی بسزا است. مطالب او درباره آسیاب‌ها و حمام‌های تفلیس، اطلاعات مردم‌شناسی او درباره ارمنستان و نوشته‌های او درباره گرگان و بعضی نواحی خراسان شایان دقت است. او به بناهای عجیبی که بعضی از آنها بر جای نمانده‌اند، اشاره مى‌کند: «در جیل‌آباد ری زندان بزرگ و هولناکی وجود داردکه اطراف آن را دریاچه بسیار عمیقی فراگرفته و بر بالای آن دژی استوار بر روی ایوانی خاکی پا برجا است. این دژ به اندازه‌ای محکم است که نقب زدن برای خروج از آن ممکن نیست و هیچ گرفتاری نمى‌تواند با توسل به انواع حیل از آن جا رهایی یابد. من هیچ بنایی از این گونه و مانند آن ندیده‌ام».

    در نوشته وی دو خط مشی را به وضوح مى‌توان مشاهده کرد. یکی توجه به آثار برجسته و شگفتى‌آور و دیگری شرح پدیده‌های طبیعت. وی به معدن‌شناسی و گیاه‌شناسی نیز توجهی وافر داشته است. در این زمینه مى‌نویسد: «چون بر هنر شریف و تجارت سودمند تصفیه و تقطیر و اقسام حل و تکلیس احاطه یافتم، در باب سنگ‌های معدنی و گیاهان طبی دچار تردید و اشتباه شدم و لازم دیدم به دنبال سنگ‌های خام معدنی و منابع و چشمه سارها بروم». او از وجود معادن طلا، سیماب، نقره، زرنیخ زرد و لعل کبود درکوه‌های اطراف شیز خبر داده است.

    موضوع رساله دوم و بیان فاخر و پرجذبه آن در شرح مقصود، آن را در ردیف آثار ادبی قرار داده است و در این نکته جای شگفتی نیست، زیرا ابودلف در عین حال مردی ادیب و شاعر بوده است. اشعار وى نه تنها از جنبه هنری، بلکه به عنوان مأخذی برای شناختن گوینده آنها نیز در خور توجه است. ابودلف خود را وابسته به گروه «بنى‌ساسان» دانسته است. از قصیده وی که به استقبال از قصیده احنف عُکبَری سروده شده است، مى‌توان به وضع زندگی و حدود آوارگی و نیازمندی این گروه پی برد. اینان مردمی فقیر و محروم بودندکه عمده‌ترین کارشان عیاری، داستان سرایی، مرثیه‌خوانی، معرکیری، فال‌گیری، فریب‌کاری، دزدی و گدایی بود. اینان به تجارت عطریات، طلسم‌ها و داروهای ویژه درمان انواع بیمارى‌ها مى‌پرداختند و خود را بازگشته از اسارت در روم شرقی یا نواحی دیگر و نجات یافتگان از زندان مى‌نامیدند و با در نظر گرفتن اوضاع و احوال، خود را یهودی، مسیحی، شیعی، سنی، کور، کر، جذامی و غیره معرفی می‌کردند. وى در قصیده مشهور ساسانیه خویش با مباهات خود را از گروه بنى‌ساسان دانسته و به پیروی از گروه بنی‌ساسان مراتب اعتراض خویش را نسبت به فساد اجتماعی عهد عباسیان ابراز نموده است.

    وضعیت

    نسخه خطی رساله‌های ابودلف در 1923م توسط زکی ولیدی طوغان درکتابخانه آستان قدس کشف شد. این رساله‌ها به همراه شرح سفر ابن‌فضلان ضمیمه کتاب‌البلدان ابن‌فقیه بودکه به شخصی به نام ابن‌ خاتون تعلق داشته است.کتاب با ترجمه و تعلیق دکتر محمد منیرمرسى بوده و در پاورقى کتاب شرح مفیدى درباره الفاظ و اصطلاحات و اعلام رساله ارائه کرده است. در انتهاى اثر نیز منابع تحقیق و فهرست مطالب آمده است.

    منابع مقاله

    1- مقدمه و متن کتاب.

    2- دائره‌المعارف بزرگ اسلامى، جلد پنجم، صفحه 458.

    وابسته‌ها