السعادة و ذكر الحجج على جوهرية النفس: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
    جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =')
    خط ۱۵: خط ۱۵:
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE1721AUTOMATIONCODE
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE1721AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
      | کتابخانۀ دیجیتال نور =11579
      | کتابخانۀ دیجیتال نور =11579
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =

    نسخهٔ ‏۱ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۰۴

    رسائل ابن سینا
    السعادة و ذكر الحجج على جوهرية النفس
    پدیدآورانابن‌سینا، حسین بن عبدالله (نويسنده)
    ناشربيدار
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1400 ق
    چاپ1
    موضوعفلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏362‎‏ ‎‏1359
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    رسالة فى السعادة و الحجج العشرة على ان النفس الانسانية جوهر، رساله‌اى است كه بوعلى آن را به زبان عربى، خطاب به بعضى دوستان خود، درباره‌ى نفس و عاقبت آن نوشته است.این کتاب به همراه بیست دو رساله دیگر در مجموعه‌ای به نام رسائل ابن سينا، به چاپ رسیده است.

    ساختار

    رساله، در قالب پانزده عنوان تنظيم شده است.

    گزارش محتوا

    رساله، حاوى ده برهان در اثبات جوهريّت نفس انسانى، يك مقدمه درباره طريق سعادت بشر و... است. ابن سينا، سعادت را بقاى سرمدى در عالم ابدى و در جوار كسى كه خلق و امر به دست اوست مى‌داند. طريق رسيدن به اين سعادت، بعد از شناخت آن چيزى است كه هر انسانى بايد به دنبال آن باشد. لذات دنيوى و رياست چند روزه در دنيا و امور زودگذر بى‌اهميت را به عنوان رهزنان طريق سعادت حقيقى مى‌داند كه با ظاهرى زيبا انسان را از حقيقت باز مى‌دارند. وى سعادت واقعى را فقط در آخرت، قابل دست‌رسى مى‌داند و رسيدن به چنين مطلوبى را در اين دنيا با توجه به محدوديت‌هاى آن غير ممكن و دست نايافتنى مى‌خواند.

    ايشان، قبل از ورود در بيان براهين نفس، نصيحتى دارد كه انسان را به سوى سعادت واقعى اخروى رهنمون مى‌گرداند و براى اثبات اين موضوع كه با توجه به جوهريت نفس و اصل و ريشه آن فقط در آخرت مى‌تواند به لذايذ واقعى و درخور شأن برسد، اين حجت‌ها را اقامه مى‌كند.

    حجت اول، توضيحى است درباره نفس ناطقه انسان كه وجه تمايز وى با ساير موجودات مى‌باشد و در تمام انسان‌ها، اعم از صغير و كبير وجود دارد. مؤلف، مى‌گويد: عرض به هيچ وجه تحمل چنين قوه‌اى را با ويژگى‌هاى خاصش نداشته و اين كار تنها از جوهر ساخته است كه اين خود دليلى بر جوهريت نفس مى‌باشد.

    حجت دوم، عدم امكان وقوع حكمت در اجسام است كه نتيجه‌اش جوهريت محل حكمت كه نفس است مى‌باشد.

    در حجت سوم به امتناع ادراك متضادين، متقابلين و... توسط جسم پرداخته و از آن براى تجوهر نفس بهره مى‌گيرد.

    حجت چهارم نيز مانند حجت دوم در عدم امكان قبول حكمت توسط جسم است، زيرا اگر قرار باشد جسم پذيراى حكمت باشد، بايد از آن منفعل گردد كه محال است.

    پنجمين حجت براى جوهريت نفس اين است كه اگر نفس، جسمانى باشد، بايد در سنين پيرى به سستى گراييده و كارآيى لازم را نداشته باشد در حالى كه مسئله، بر عكس است و در دوران كهولت سن، عقل قوى‌تر و قوه تمييز بهتر از دوران قوت و جوانى مى‌باشد.

    حجت ششم را اختصاص به تركيبى بودن جسم داده و مى‌گويد: جسم، مركب از قواى مختلف است كه ضعف و مرض يكى در بقيه نيز تأثير مى‌گذارد و اگر نفس نيز جسمانى بود، بايد ضعف و مرض يكى از قوا در آن هم تأثير مى‌گذاشت در حالى كه چنين نمى‌باشد.

    حجت هفتم، هشتم، نهم و دهم را نيز به همين ترتيب بيان مى‌دارد تا به قوت هر چه تمام‌تر جوهريت نفس را ثابت نمايد.

    فسادناپذير بودن نفس، عنوان فصل ديگرى است كه شيخ الرئيس بعد از اقامه حجج ده‌گانه به آن پرداخته است.

    در فصلى ديگر درباره اجرام علويه و داراى نفس ناطقه بودنشان، سخن گفته، ضمن ارائه تعريفى از حركت قسريه، حركت طبیعیه و حركت نفسيه و ضمن رد دو حركت اول از حركات فلكيه، تنها راه حركت آنها را حركت نفسيه مى‌داند.

    شيخ الرئيس در سرفصل بعد، به وضعيت نفس بعد از مفارقت از بدن پرداخته و نظريه دانشمندانى چون اسكندر افروديسى، ارسطاطاليس، اماثامطيوس را مطرح كرده و نهايتاً نظر اماثامطيوس را پذيرفته و با شرح و توضيح آن، اقدام به بيان سرنوشت غايى نفوس مى‌نمايد.

    آخرين فصل، در مورد راه‌هاى وصول به سعادت اخروى است كه با تقسيم قوا به قوه عرافه و قوه فعّاله و نيز تقسيم به عقليه و مدبره كه غضبيه و شهويّه نيز از آنها ناشى مى‌گردد، همراه است. ضمن تبيين جايگاه و حدود هر يك از اين قوا و اينكه هر كدام از آنها در چه موضعى به درد مى‌خورند، بيان مى‌كند كه چگونه مى‌توان با استفاده صحيح و به‌جا از آنها، از شقاوت عظمايى كه با مفارقت ملائكه در دنيا و اعراضشان حاصل مى‌شود، دورى جست و به فوز عظماى سعادت در آخرت نايل گشت.

    وابسته‌ها