المدينة الفاضلة للفارابي: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه‌ای تازه حاوی « <div class='wikiInfo'> بندانگشتی|المدينة الفاضلة للفارابي {| class="wikita...» ایجاد کرد)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱۹: خط ۱۹:
    |-
    |-
    |کد کنگره  
    |کد کنگره  
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|BBR۲۵۲ /و۲م۴
    |-
    |-
    |موضوع  
    |موضوع  

    نسخهٔ ‏۱۴ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۸

    المدينة الفاضلة للفارابي
    نام کتاب المدينة الفاضلة للفارابي
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان

    وافي، علي عبد الواحد (نويسنده)

    زبان عربي
    کد کنگره BBR۲۵۲ /و۲م۴
    موضوع
    ناشر
    مکان نشر
    سال نشر
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE54812AUTOMATIONCODE

    معرفی اجمالی

    المدينة الفاضلة للفارابي، تألیف علی عبدالواحد وافی (معاصر)، کتابی است که به معرفی ابونصر فارابی (257 یا 259-339ق) و یکی از آثار او به نام «آراء أهل المدينة الفاضلة» می‎پردازد.

    مقصود فارابی از مدینه فاضله، آن‎گونه مدینه‎ای است که بر اساس زعامت و رهبری افاضل باشد و به‎عبارت‎دیگر، عالمان (حکما) بر دیگر اقشار جامعه حاکم باشند.

    ساختار

    کتاب از یک مقدمه و سه باب تشکیل شده است؛ دو باب اول، هرکدام دارای شش عنوان و باب سوم دارای پنج عنوان است.

    گزارش محتوا

    نویسنده باب اول از کتابش را به زندگی‎نامه ابونصر فارابی اختصاص داده است. ایشان بعد از ذکر نام، کنیه، شهرت، محل تولد، خاندان، اساتید و... به جایگاه او در فلسفه و دیگر علوم اشاره نموده، سپس از آثار ایشان و وفاتش سخن گفته است.

    علی عبدالواحد وافی درباره جایگاه فارابی چنین می‎گوید: شهرت فارابی جهانی بوده است؛ به‎گونه‎ای که بعد از ارسطو، او از بزرگ‎ترین فلاسفه بشمار می‎رود؛ لذا به او معلم ثانی و به ارسطو معلم اول می‎گویند. در حقیقت او پایه‎گذار فلسفه اسلامی است و هر فیلسوفی که بعد از او در عالم اسلام توانسته است برای خود نام و نشانی بگذارد، به‎خاطر آثار ایشان است. او نه‎تنها در فلسفه، بلکه در سیاست و اجتماع نیز صاحب ایده و نظر است؛ زیرا این مسائل از شؤون علم فلسفه است که توسط سقراط و افلاطون پی‎ریزی شده است و بخشی از فعالیت فارابی به این دو اختصاص یافته است و فارابی در این موضوع کتابی به نام «آراء أهل المدينة الفاضلة» تألیف نموده است[۱].

    فارابی در علم موسیقی نیز دارای نبوغ بود. ابن خلکان در این‎باره می‎نویسد: ایشان مخترع یکی از آلات موسیقی به نام «قانون» بود و برخی دیگر گفته‎اند که ایشان مخترع یکی دیگر از آلات موسیقی شبیه به قانون بوده است... برخی گفته‎اند: دراویش مولویه، همواره آهنگ‎های کهن منسوب به وی را حفظ کرده و از آن بهره می‎برند[۲].

    فارابی در موسیقی به‎گونه‎ای سرآمد بود که حکایتی شبیه افسانه در این‎باره از او نقل شده است. ابن خلکان می‎گوید: فارابی در یکی از مجالس سیف‎الدوله حاضر شد که جمع کثیری از نوازندگان و موسیقی‎دانان در آنجا حاضر بودند. سیف‎الدوله از او درباره موسیقی پرسید و او جواب داد؛ سپس او از کیسه خود قطعاتی بیرون آورد و از آن‎ها ترکیبی خاص بساخت و به نواختن شروع نمود؛ ‎طوری که همه حاضران در جلسه را به خنده آورد. سپس ترکیبی دیگر ساخت و آهنگی نواخت که همه را به گریه درآورد. سپس ترکیبی دیگر از قطعات ساخته و به نواختن مشغول شد؛ چنان‎که همگی به خواب رفتند و وی همه را ترک نمود و از مجلس خارج شد[۳].

    علی عبدالواحد وافی، در باب دوم کتابش، به معرفی کتاب «آراء أهل المدينة الفاضلة» پرداخته است.

    ایشان بعد از نگاهی گذرا به زمان و مکان تألیف، زبان، موضوع و اجزای کتاب، به معرفی دو بخش از کتاب فارابی همت گماشته است.

    بخش اول کتاب فارابی، شامل مسائل فلسفی و بخش دوم مربوط به مدینه فاضله و شؤون آن است.

    بخش اول کتاب، شامل بیست‎وپنج فقره است که تعداد نه فقره آن به بحث موجود اول که همان خداست اختصاص یافته است. فارابی در نوزده فقره بعدی کتاب، مراتب موجودات مادی و غیر مادی و حالت هریک از آن‎ها و چگونگی ارتباط آن‎ها با خداوند و ارتباط آن‎ها با یکدیگر را به تصویر کشیده است[۴].

    علی عبدالواحد وافی، عقول ده‎گانه فارابی را در این بخش از کتابش آورده و آن را به‎اختصار شرح داده است[۵]. سپس جایگاه انسان و دیگر موجودات را به نمایش گذاشته است. فارابی، موجودات مادی را در شش طبقه جای داده است. او انسان را در مرحله اعلی و اول، سپس به‎ترتیب حیوانات، نباتات، معادن، اجرام آسمانی و مواد اولیه همچون آب، هوا، خاک و آتش را قرار داده است[۶].

    نویسنده در توضیح بخش دوم از کتاب «آراء أهل المدينة الفاضلة»، می‎گوید: فارابی این بخش را تحت تأثیر نظریات افلاطون نوشته است و بیشتر مطالب آن برگرفته از کتاب اوست. این بخش از کتاب دارای دوازده فقره است[۷].

    نویسنده در پایان این بخش از کتاب می‎نویسد: مدینه فاضله‎ای که فارابی قواعد آن را پی‎ریزی می‎کند، شهری است که حاکم و رئیس آن انسانی است که منزلت وی چندان از منزلت پیامبران و فرشتگان کمتر نیست و از افرادی قدیس تشکیل شده است... نگاه فارابی به مدینه فاضله و حاکم آن، همچون نگاه به امور محال و غیر ممکن نیست، بلکه هر آن چیزی که در این کتاب مطرح نموده است، از قبیل مدینه فاضله، حاکم و رسیدن انسان به جایگاه واقعی خویش، دست‎یافتنی است[۸].

    باب سوم کتاب به ذکر و توضیح بخش‎هایی از کتاب «آراء أهل المدينة الفاضلة» اختصاص یافته است.

    نویسنده در این باب، پنج مبحث از مهم‎ترین بخش‎های کتاب فارابی را گزینش کرده و آنها را توضیح داده است. این بخش‎ها چنین است:

    1. بیان احتیاج انسان به اجتماع و همکاری؛
    2. عضو اصلی مدینه فاضله؛
    3. خصوصیات و صفات حاکم در مدینه فاضله؛
    4. اموری که با مدینه فاضله در تضادند؛
    5. اتصال و ارتباط برخی از نفوس با برخی دیگر[۹].

    فارابی، اوصافی فطری و اکتسابی را برای حاکم و رئیس مدینه فاضله مطرح می‎کند[۱۰]، سپس می‎گوید: اگر شخص این صفات را داشته باشد، او همان حاکم واقعی است. سپس متوجه این مطلب می‎شود که اجتماع همه این شرایط در فرد واحد ناممکن است، لذا می‎گوید: درصورتی‎که شرایط یادشده در یک فرد جمع نباشد، ولی دو نفر باشند که یکی حکیم باشد و دیگری بقیه شرایط را واجد باشد، هر دو رئیس خواهند بود[۱۱].

    از نظر فارابی حکمت از مهم‎ترین مسائلی است که مدینه فاضله بر آن استوار است و مهم‎ترین مسئله‎ای است که حاکم و رئیس مدینه فاضله باید آن را دارا باشد و این همان چیزی است که افلاطون مطرح نموده است؛ به‎جز اینکه تفسیر فارابی از حکمت با تفسیر افلاطون مقداری متفاوت است. به عقیده فارابی هیچ چیزی جای حکمت را پر نمی‎کند و اگر مدینه‎ای از حکمت خالی شد، در معرض هلاکت قرار می‎گیرد و اگر حکمت در او با صفات دیگر پشتیبانی شد، به خیر کثیر دست پیدا کرده است[۱۲].

    وضعیت کتاب

    پاورقی‎های کتاب به توضیح لغات، جملات و ابهامات متن اختصاص یافته است.

    فهرست محتویات در انتهای کتاب قید شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص12-11
    2. ر.ک: همان، ص12
    3. ر.ک: همان، ص13-12
    4. همان، ص22-21
    5. ر.ک: همان، 25-24
    6. ر.ک: همان، ص26
    7. ر.ک: همان، ص27
    8. ر.ک: همان، ص33
    9. ر.ک: همان، ص35
    10. ر.ک: همان، ص76-69
    11. ر.ک: همان، ص76
    12. ر.ک: همان، ص77

    منابع مقاله

    متن کتاب.

    وابسته‌ها

    پیوندها