المنقذ من التقليد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'میداند' به 'می‌داند'
جز (جایگزینی متن - 'ني ' به 'نی')
جز (جایگزینی متن - 'میداند' به 'می‌داند')
خط ۵۷: خط ۵۷:




حمصي هنگام ورود به بحث، نبوت و رسالت را تعريف میكند، سپس فرق اين دو را بيان می‌نماید. نبي را اين گونه به تصوير میكشد: «نبي اسم لمن علت منزلته و ارتفع قدره لقيامه باعياء الرسالة و العزم علي أدائها اذ كان من البشر» نبي اسم است برای کسی كه دارای جايگاه رفيع و مقام عالي است، به دليل توجه و اهمّيت به اقامه رسالت و عزم بر ادای آن. قيد «اذ كان من البشر» را میآورد تا فرق ميان نبي و رسول گذارد؛ زيرا معتقد است كه نبي به بشر اختصاص دارد و رسول اعم از آن است؛ به دليل آيه قرآن كه میفرمايد: '''«وَ لَمّا جائَتْ رُسُلُنا لوطاً سِيءَ بِهِمْ'''؛ هنگامي كه رسولان ما (فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند از آمدن‌شان ناراحت شد؛ از اين رو رسول را کسی میداند كه حامل رسالت برای غير باشد.
حمصي هنگام ورود به بحث، نبوت و رسالت را تعريف میكند، سپس فرق اين دو را بيان می‌نماید. نبي را اين گونه به تصوير میكشد: «نبي اسم لمن علت منزلته و ارتفع قدره لقيامه باعياء الرسالة و العزم علي أدائها اذ كان من البشر» نبي اسم است برای کسی كه دارای جايگاه رفيع و مقام عالي است، به دليل توجه و اهمّيت به اقامه رسالت و عزم بر ادای آن. قيد «اذ كان من البشر» را میآورد تا فرق ميان نبي و رسول گذارد؛ زيرا معتقد است كه نبي به بشر اختصاص دارد و رسول اعم از آن است؛ به دليل آيه قرآن كه میفرمايد: '''«وَ لَمّا جائَتْ رُسُلُنا لوطاً سِيءَ بِهِمْ'''؛ هنگامي كه رسولان ما (فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند از آمدن‌شان ناراحت شد؛ از اين رو رسول را کسی می‌داند كه حامل رسالت برای غير باشد.


حمصي بعد از تعريف اين دو واژه میكوشد تا ضرورت بعثت را تحت عنوان «حسن البعثه» اثبات كند و در اين جهت اهداف و اغراض بعثت را باز میگويد كه عبارتند از: آگاه كردن بندگان به مصالح و مفاسدشان و استحقاق عقاب در گناهان، دوام ثواب مؤمنان و دوام عقاب كفر، قطع به اين كه خداوند مستحق عقاب را عقاب میكند، وحدانيّت خداوند و آگاه كردن مردم از اين كه اين اهداف در صورت محقق می‌شود كه بعثت باشد، و از آن جايي كه خداوند بندگانش را به اطاعت دعوت كرده، بر وي واجب است كه قبلاً آنان را از افعال و مصالح و مفاسدشان آگاه سازد. خداوند از طريق بعثت انبياء اين آگاهي را به دست بشر میدهد؛ بنابراین هدف از بعثت، آگاهي بشر از مصالح و مفاسد است.
حمصي بعد از تعريف اين دو واژه میكوشد تا ضرورت بعثت را تحت عنوان «حسن البعثه» اثبات كند و در اين جهت اهداف و اغراض بعثت را باز میگويد كه عبارتند از: آگاه كردن بندگان به مصالح و مفاسدشان و استحقاق عقاب در گناهان، دوام ثواب مؤمنان و دوام عقاب كفر، قطع به اين كه خداوند مستحق عقاب را عقاب میكند، وحدانيّت خداوند و آگاه كردن مردم از اين كه اين اهداف در صورت محقق می‌شود كه بعثت باشد، و از آن جايي كه خداوند بندگانش را به اطاعت دعوت كرده، بر وي واجب است كه قبلاً آنان را از افعال و مصالح و مفاسدشان آگاه سازد. خداوند از طريق بعثت انبياء اين آگاهي را به دست بشر میدهد؛ بنابراین هدف از بعثت، آگاهي بشر از مصالح و مفاسد است.


حمصي شناخت پيامبر را تنها از طريق معجزه ممكن میداند. او معجزه را اين گونه تعريف میكنند: «فهو خارق العادة الذي يظهر من جهة الله تعالي الدال علي صدق من ظهر عليه؛ معجزه خارق‌العاده است كه از جانب پروردگار ظاهر می‌شود تا دليل باشد بر صدق کسی كه معجزه بر او ظاهر شده است.
حمصي شناخت پيامبر را تنها از طريق معجزه ممكن می‌داند. او معجزه را اين گونه تعريف میكنند: «فهو خارق العادة الذي يظهر من جهة الله تعالي الدال علي صدق من ظهر عليه؛ معجزه خارق‌العاده است كه از جانب پروردگار ظاهر می‌شود تا دليل باشد بر صدق کسی كه معجزه بر او ظاهر شده است.


در ضمن سه شرط برای معجزه بيان میكند كه عبارتند از: خارق‌العاده بودن، جز ديگران از اتيان آن اختصاص به فردی كه برای اثبات ادعای خود معجزه میآورد.
در ضمن سه شرط برای معجزه بيان میكند كه عبارتند از: خارق‌العاده بودن، جز ديگران از اتيان آن اختصاص به فردی كه برای اثبات ادعای خود معجزه میآورد.


حمصي درباره پيامبر اسلام(ص) نيز، همين سخن را میگويد ظاهرترين معجزه پيامبر را قرآن میداند؛ زيرا قرآن كريم با دعوت به معارضه، همه را به مبارزه میطلبد تا مثل قرآن را بياورند و از اين راه عجز همه را به اثبات میرساند؛ از اين رو قرآن معجزه‌ای جاويد است. به اعتقادي از آن جايي كه معجزه برای اثبات ادعاست، بر غير انبيا و نيز ائمه(ع)، صالحان و كسانی كه نزد خداوند مقام منزلتي دارند جايز است كه معجزه بياورند.
حمصي درباره پيامبر اسلام(ص) نيز، همين سخن را میگويد ظاهرترين معجزه پيامبر را قرآن می‌داند؛ زيرا قرآن كريم با دعوت به معارضه، همه را به مبارزه میطلبد تا مثل قرآن را بياورند و از اين راه عجز همه را به اثبات میرساند؛ از اين رو قرآن معجزه‌ای جاويد است. به اعتقادي از آن جايي كه معجزه برای اثبات ادعاست، بر غير انبيا و نيز ائمه(ع)، صالحان و كسانی كه نزد خداوند مقام منزلتي دارند جايز است كه معجزه بياورند.


== امامت ==
== امامت ==
خط ۷۸: خط ۷۸:
ب) امور دين: براساس ظاهر تعريف و اين قيد (امور دين)، امامت منحصر به امور دينیاست و نكته قابل توجه همين جاست؛ زيرا برخلاف ايشان، اكثر بلكه اجماع علمای شيعه امامت را ولايت بر امت در امورد دينیو دنيوي تعريف كرده‌اند؛ البته ناگفته نماند كه بعضي از معاصران نيز خرق اجماع كرده و بر اين ديدگاه تأكيد میورزند كه: اخذ ولايت در امور دنيوي در مفهوم امامت، به معنای تنزل منصب امامت است.
ب) امور دين: براساس ظاهر تعريف و اين قيد (امور دين)، امامت منحصر به امور دينیاست و نكته قابل توجه همين جاست؛ زيرا برخلاف ايشان، اكثر بلكه اجماع علمای شيعه امامت را ولايت بر امت در امورد دينیو دنيوي تعريف كرده‌اند؛ البته ناگفته نماند كه بعضي از معاصران نيز خرق اجماع كرده و بر اين ديدگاه تأكيد میورزند كه: اخذ ولايت در امور دنيوي در مفهوم امامت، به معنای تنزل منصب امامت است.


به هر حال بايد گفت: آوردن قيد «امور دينیو دنيوي» در تعريف امامت، امر مستحدثي نيست؛ بلكه - چنانچه بيان شد - اجماع در ميان متكلمان شيعه از زمان [[شيخ صدوق]] و [[شيخ مفيد]](ره) تا به امروز در اين زمينه وجود دارد. به علاوه به نظر میرسد بيان ايشان درباره انحصار امامت به امور دينیبا كلامشان در مورد اوصاف امامت ناسازگار است؛ زيرا یکی از صفات امام را علم به سياست بر می‌شمارد.29 همچنين اقامه حدود، جلوگيري از ظلم و ايستادگي در مقابل ستمگران را از اختيارات امام میداند؛ در حالي كه اين امور به مسائل دنيوي مرتبط است؛ گرچه ايشان در توضيح امور ديني، آن را بسيار گسترده در نظر می‌گيرد، و همه امور دنيوي را به نوعي با امور دينیمرتبط میداند. وي معتقد است كه زعامت امام، به لحاظ همان امور دينیاست و هدف امامت در آن‌ها متمركز شده و اگر مسائل دنيوي در نظر گرفته شود، هدف اصلی نيست، بلكه از آن جهت كه با دين رابطه برقرار میكنند، مورد نظر قرار می‌گيرد.
به هر حال بايد گفت: آوردن قيد «امور دينیو دنيوي» در تعريف امامت، امر مستحدثي نيست؛ بلكه - چنانچه بيان شد - اجماع در ميان متكلمان شيعه از زمان [[شيخ صدوق]] و [[شيخ مفيد]](ره) تا به امروز در اين زمينه وجود دارد. به علاوه به نظر میرسد بيان ايشان درباره انحصار امامت به امور دينیبا كلامشان در مورد اوصاف امامت ناسازگار است؛ زيرا یکی از صفات امام را علم به سياست بر می‌شمارد.29 همچنين اقامه حدود، جلوگيري از ظلم و ايستادگي در مقابل ستمگران را از اختيارات امام می‌داند؛ در حالي كه اين امور به مسائل دنيوي مرتبط است؛ گرچه ايشان در توضيح امور ديني، آن را بسيار گسترده در نظر می‌گيرد، و همه امور دنيوي را به نوعي با امور دينیمرتبط می‌داند. وي معتقد است كه زعامت امام، به لحاظ همان امور دينیاست و هدف امامت در آن‌ها متمركز شده و اگر مسائل دنيوي در نظر گرفته شود، هدف اصلی نيست، بلكه از آن جهت كه با دين رابطه برقرار میكنند، مورد نظر قرار می‌گيرد.


حمصي به مباحث معاد هم پرداخته است كه در اين مختصر مجال اشاره به ديدگاه‌های او نيست و خواننده گرامي میتواند به منابعي كه در پي‌نوشت معرفي شده‌اند، مراجعه كند.
حمصي به مباحث معاد هم پرداخته است كه در اين مختصر مجال اشاره به ديدگاه‌های او نيست و خواننده گرامي میتواند به منابعي كه در پي‌نوشت معرفي شده‌اند، مراجعه كند.