بحث کاربر:Km13401340@gmail.com

    از ویکی‌نور

    آداب السّفره

    آداب السّفره
    پدیدآورانعلاءالدوله سمنانی کاظم محمّدی (شارح و مصحح)
    عنوان‌های دیگرنور در عرفان
    ناشرانتشارات نجم کبری
    مکان نشرایران ـ کرج
    سال نشر1394 ش
    چاپ1
    شابک5-51-2905-964-978
    موضوعسفره. آداب و رسوم. قرآن و حدیث.
    زبانفارسي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏ 4آ8ع/252 BP

    آداب السّفره نوشته‌ی شیخ علاءالدوله سمنانی است که توسّط استاد کاظم محمّدی تصحیح و شرح شده است. رساله بسیار مختصر است ولی با این همه آنچه که در سفره ی اهل سلوک بوده و بایست تداوم داشته باشد به طور کامل و بدون هیچ کاستی ای در این مختصر گنجانده شده است. در خصوص سفره و آداب ویژه ی آن در طریقت و سلوک به طور حتم عارفان زیادی در خلال نوشته ها و یا گفته های خود از آن سخن گفته اند ولی کسی به مانند شیخ علاءالدوله سمنانی از آن رساله نساخته و تمامیّت آن را بیان نکرده است. از این رو با تمام اختصاری که دارد در نوع خود در بیان ادب و آداب سفره ی سالکان کتاب جامع و کامل است. در عین حال تفسیری که مصحّح و شارح عارف کتاب نیز بر آن افزوده آن را برای پژوهندگان عرفان و تصوّف پرمایه تر و رساتر ساخته است.

    به هر جهت باز بودن خانقاه مشایخ از دیرباز با باز بودن سفره ی آنان همراه و عجین بوده است. محل و ملجأ درویشان، فقیران، بینوایان، مسافران و درماندگان بوده است، از این رو دری باز و سفره ای باز از محاسن طریقت و اهل طریقت بوده است، گر چه امروزه این ادب و آداب برچیده شده است و کسی به این امر اهتمامی ندارد، با این حال وجود این رساله این چراغ را حتّی شده در معنا و مفهوم روشن نگاه می دارد. با ادب و آدابی که سالکان طریقت در هر امری دارند تردیدی نیست که در این مورد نیز برای خود قوانین و قواعدی خاص دارند که ربطی به نوع سلوک و معرفتشان دارد. خاصّه در مکتب عرفانی کبرویه که علاءالدوله سمنانی یکی از آن افراد است به خوبی می داند که آن ادب و آداب چگونه است، نوشتن همین کتاب نشان از آن دارد که از زمان نجم کبری تا دوره ی علاءالدوله سمنانی این روش ادامه داشته است، چنانکه خود او نیز در خانقاه استاد و مرشدش شیخ نورالدین اسفراینی همین آداب را رسماً می دیده و دیده های خود را با آنچه که در مشایخ پیشین در این مکتب وجود داشته را مکتوب کرده و برای نسلهای بعدی در این طریقت باقی گذاشته است.


    ساختار

    کتاب آداب السّفره چنانکه بیان شد اثری بسیار کوتاه و مختصر از شیخ کامل علاءالدوله سمنانی است که از ادب و آداب سفره ی اهل سلوک در عرفان و به ویژه در مکتب کبرویه سخن می‌گوید. این کتاب با تصحیح، مقدّمه و شرحی عرفانی ـ فلسفی از سوی استاد کاظم محمّدی در 68 صفحه توسّط انتشارات نجم کبری منتشر شده است. کتاب با آنکه در صفحه‌ی 4 چیزی به نام فهرست مطالب هم دارد ولی در واقع تنها شامل مقدّمه و و متن آداب السّفره است که در دل متن شرح و تفسیری عرفانی چاشنی شده است، و در انتهای اثر هم گزیده منابع و مآخذ و همینطور نمایه وجود دارد.

    شارح کتاب در صفحه ی 6 به استناد چند آیه از خورد و خوراک سخن می گوید و از دید قرآن نیز آدابی را در خورد و خوراک بیان می کند که قابل توئجّه است. اینکه باید از طیّبات و پاکیزه ها تناول نمود[۱]. این که باید به یاد داشت که رازق خداوند است و ما در حال خوردن رزقی هستیم که او فرستاده است[۲]. اینکه از شیطان در خورد و خوراک تبعیت نکنند و تنها رزق حلال را مایل باشند[۳]. و اینکه در خوردن و نوشیدن به اسراف متمایل نباشند[۴]. گزینش این آیات به منزله ی آن است که از نظر شارح، در دین نیز ادب و آدابی معنوی برای خوردن وجود دارد، هر چند که این آیات به صورت ناظر نیست ولی بدان معنا نیست که توجّه به صورت در سنّت وجود نداشته باشد. ضمن این که آیاتی چند در قرآن وجود دارد که از ضیافت و مضیف بودن حضرت ابراهیم سخن می گوید، که اهل فتوّت و سلوک نیز به آن تأسّی کرده اند و سفره داری را در مرام خود قرار داده اند.

    شارح محترم در مقدّمه ی این اثر می نویسد: در این رساله که بدون شرح و تفسیر بیان شده آنچه که در آثار مکتب و طریقت کبرویه بوده تقریباً در اینجا جمع شده، و البتّه که در دیگر سلاسل نیز از لحاظ عملی چیزی شبیه و یا نزدیک به این وجود داشته و بدان عمل می نمودند. در این رساله تقریباً بیش از نود درصد آنچه که در کمّیّت و کیفیّت خوردن و نشستن در سفره وجود دارد بحث و بیان کرده است. از گستردن سفره و ترتیب قرار دادن مایتعلّق سفره به مانند: نان و نمک و آب و غیره سخن به میان آمده تا آنچه که مربوط به آداب شخصی در خورد و خوراک است که باید تمیز و پاکیزه باشد و در دیگران تأثیر بد نگذارد. به هر حال با آنکه حدود هفتصد سال از زمان شیخ گذشته هنوز هم بسیاری از آنچه که وی در این متن اشارت نموده قابلیّت اجرایی داشته و جزو آداب و ادب حضور و نشستن و خوردن به حساب می آید که باید آموخت و به دیگران نیز برای بهینه زیستن یاد داد. امید است که مورد توجّه اهلش قرار بگیرد، خاصّه برای مریدان مکتب کبرویّه که ادامه دهندگان راه آن عزیزند و همینطور برای سایر سالکان طریقت که میلی به بهینه زیستن دارند[۵].


    گزارش محتوا

    کتاب آداب السّفره اثری است عرفانی از شیخ کامل علاءالدّوله سمنانی و با شرح و تفسیر استاد کاظم محمّدی، ضمن این که استاد کاظم محمّدی پیش از این چندین کتاب شیخ را تصحیح و شرح کرده و دو زندگی نامه‌ی مفصّل از او نوشته که مرجع پژوهندگان عرفان و تصوّف نیز هست. کتابها بدین شرح اند: علاءالدوله سمنانی پیر عارفان و نیز: علاء‌الدّوله سمنانی (زندگانی، اندیشه و سلوک)، تذکرة المشایخ، سرّ سماع، آداب السّفره، مکتوبات علاء‌الدّوله سمنانی.

    کتاب آداب السفره به مانند بیشتر آثار عرفانی و صوفیانه ی قدیمی با توحیدیه و مدح و ثنای رسول خدا آغاز می شود و این سستایش بر خاندان حضرت ختمی مرتبت نیز به مسابه شیعه بودن جاری می گردد، چنانکه آغاز این رساله چنین است: حمد و ثنا پادشاهی را که خلق را از کتم عدم به میدان وجود آورد، و به حکمت بالغه، اشرف خلایق را در پیش تختگاه آدم در سجود آورد. و درود بی پایان بر رسول او محمّد مصطفی باد ـ علیه السّلام ـ که به سبب محبّت او کونین آفرید، و به ادب و خلق او را از همه ی موجودات برگزید، و بر اهل بیت و یاران و متابعان او باد أبدالآباد[۶].

    نویسنده در ادامه به نیاز بشر و مخوقات به خورد و خوراک اشاره کرده و بیان می دارد: امّا بعد، چون حق تعالی بنیه ی بشریّت را محتاج به لقمه ـ که قیام او بدو باشد ـ گردانید تا بعید را قریب گرداند و به قوّه ی جذب روح انسانی مرکّب گردد، تا از مقام خود ترقّی یابد، و به عالم حق واصل گردد، واجب آمد بیان کردن آدابی که هرکه محافظت آن آداب کند این لقمه ی سفلی ظلمانی ممدّ قوای روح علوی نـورانی گردد که منشأ اخـلاق حمیـده و آداب مـرضیّه می تواند شد، که «قَد أفلَحَ مَن زکّیها»[91/9] اشارت بدان است و بر ترک آن آداب، غذای قوای حیوانی ـ که مثمر اخلاق ذمیمه و منتجّ احوال کریهه است ـ می گردد که قَد خابَ مَن دسّیها [91/9] عبارت از آن است ـ نعوذُ باللهِ مِن ذلک ـ تا طلاّب حقّ به محافظت آن قیام نمایند و به مراعات آن به سرچشمه ی زندگانی ـ که مثمر حیات جاودانی است ـ رسند، إن شاءالله تعالی[۷].

    شارح کتاب ادب و آدابی را که شیخ علاءالدّوله سمنانی در این رساله مقرّر داشته را تحت شماره در آورده و از شماره اوّل تا هشتاد را ترتیب نموده است. اوّلین ادب آن است که لقمه حلال باشد[۸]. آنگاه شارح برای همین یک عبارت مختصر شرحی مبسوط در کار می کند و به دیگر اسناد نیز ارجاع می دهد تا مطلب به طور جامع بیان شده باشد. در خوص آداب طریقت کبرویه اشاره ای هم به کتاب اوراد الأحباب شده که وی نیز در تداوم سلوک کبرویه آدابی از این سفره را چنین بیان می کند که در سفره باید دوازده شرط را رعایت کرد که از این دوازده شرط چهارتای آن فرض است، چهارتای دوّم سنّت است و چهارتای دیگر از ادب و آداب. چهارتای فریضه چنین است: خوردن حلال، پاک و طیّب بودن، وقوف یافتن به این که رازق خداست نه صاحب سفره، و نهایتاً شکر خدای را به خاطر نعمت و رزق گزاردن[۹].

    از دیگر مواردی که در آداب السّفره به آن اشاره شده می توان به برخی از اینها اشاره کرد:

    1. توجّه و اهتمام به ورع در صورت احساس شبهه.
    2. این که در خوردن اعتدال را رعایت کند و پرخور نکند.
    3. اینکه تنهاخوری نکند.
    4. اینکه در خوردن به دنبال میل نفس نباشد، چنانکه نان جوی به دست آورد در طمع نان گندم نباشد.
    5. اینکه در ساخت و پخت غذا خالی از ذکر نباشد.
    6. اینکه ابتدا به بسم الله کند.
    7. اینکه چون همه بر سفره نشستند بزرگ قوم آغاز به دعا کند.
    8. باید از پیش خود خورند.
    9. در لقمه ی دیگر نظر نکنند.
    10. پای در سفره نگذاشتن.

    و مواردی از این قبیل که در سفره باید مراعات شود. طبیعتاً ممکن است برخی تصوّر کنند که برخی از این امور در این زمان میسّر نیست، ولی باید دانست که اکنون نیز در هر جا که خانقاهی باشد سفره بر همان منوال انداخته می شود و ادب و آداب نیز معمولاً بر همان سیاق مراعات می گردد. ابتدا و انتها را به نمک داشتن، آغاز و انجام را به دعای شیخ مجلس نظر داشتن چیزی نیست که از پس قرنها به دست فراموشی سپرده شده باشد.

    در برخی از آدابی که در این کتاب به آن متذکّر شده اند چنان معتبر و ارزنده است که نمی توان به سادگی از آن عبور کرد که حضور و نشستن و خوردنِ درویشان را نیز به صورت معنوی تربیت و تعلیم می کنند تا در خوردن نیز از تعادل خارج نشوند و جانب نفسانیات را رعایت نکنند، خاصه در این سخن که در ادب هفتاد و هشتم آمده است: بر شریک طعام ظلم نکند[۱۰]. این سخن و این ادب نشان از سلوکی در اوج معنویت است، که کمتر کسی به این نوع لطایف دقّت می کند. به هر حال شارح محترم در شرح این فراز می گوید: از جمله آداب خوردن این است که ملاحظه ی همسفره را بکنند و به گونه ای غذا بخورند و بیاشامند که در حق او ظلمی نشود. چه از لحاظ خوردن و آشامیدن و چه از لحاظ طرز نشستن و نیز در کیفیّت خوردن غذا. در خوردن اصل این است که به ایثار بخورند و دست به یغما و چپاول به غذا نرود. ظاهراً تا پیش از زمان علاء الدّوله ظرف غذا همچنان دوری بوده و یا در سینی بزرگ و جمعی غذا می خوردند، و برای نخستین بار علاء الدّوله فرمان داده تا ظرفهایی را برای هر فرد تخصیص بدهند تا هر کسی در یک ظرف و فردی غذا بخورد، و دلالت این امر نیز آن بود که شیخ می فرمود پیش از این دست به ایثار به غذا می رفت و اکنون برخی به یغما و چپاول دست در غذا می کنند، تا بدین وسیله هر کسی سهم خویش را خورده و در حق دیگران ظلم نکرده باشد[۱۱].

    شارح در این کتاب چنانکه اشاره شد غیر از تفسیری که خود به عنوان یک صاحب مسند در ادامه ی مکتب کبرویه مورد نظر قرار داده به برخی منابع هم نظر داشته است که برخی از آنها در حوزه ی عرفان و تصوّف عبارتند از: کشف المحجوب، اسرار التوحید، احیاء علوم الدین، کیمیای سعادت، اوراد الاحباب، کلیات سعدی و برخی دیگر. و همین طور در حوزه دین و سنّت نیز عبارتند از: الکافی اثر ثقة الاسلام کلینی، بحار الانوار اثر علامه مجلسی و نیز: وسائل الشیعه، من لا یحضره الفقیه، مکارم الاخلاق، معراج السعاده، المحاسن، مستدرک الوسایل و برخی دیگر.


    ویژگیها

    کتاب آداب السّفره با شرح استاد کاظم محمّدی نکات بسیاری دارد که به برخی از آنها اشاره می‌‌شود:

    1. این کتاب نخستین اثر مستقل در خصوص آداب سفره است.
    2. این نخستین شرح عرفانی بر این رساله است.
    3. کتاب متضمّن آداب و ادب سفره ی مکتب کبرویه است.
    4. کتاب در نوع خود از بابت شرح و تفسیر کم نظیر است.
    5. کتاب از بابت تحلیل و انتقادی بودن از امتیازات خاص آن است.
    6. استفاده از منابع گسترده عرفان و فلسفه و دین از امتیازات دیگر این کتاب است.


    وضعیت کتاب

    کتاب آداب السّفره، تألیف شیخ علاءالدوله سمنانی با مقدّمه، تصحیح و شرح استاد کاظم محمّدی اثری است در یک جلد با مقدّمه‌ای کوتاه. متن کتاب فارسی است و دارای 68 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. مطالب کتاب با شماره‌های مسلسل مشخص شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و نمایه وجود دارد.

    پانویس

    1. سوره بقره، آیه 57
    2. سوره بقره، آیه 60
    3. سوره بقره، آیه 168
    4. سوره اعراف، آیه 31
    5. مقدّمه، صص 8-7
    6. متن، ص 9
    7. متن، صص 10-9
    8. متن، ص 10
    9. اوراد الاحباب، ص 134
    10. متن، ص 50
    11. متن، ص 51

    منابع مقاله

    مقدّمه و متن کتاب. اوراد الاحباب. قرآن کریم.

    وابسته‌ها


    آشنایی با مکتب کبرویه

    نجم کبری

    علاءالدوله سمنانی پیر عارفان

    مکتوبات علاء‌الدّوله سمنانی

    نجم‌الدّین کبری پیر ولی تراش

    سعد الدّین حموی (زندگی، سلوک و اندیشه)

    فوائح الجمال

    تأویلات باطنی در شهود معنوی رنگ و نور

    سرّ سماع

    سرّ سماع
    پدیدآورانعلاءالدوله سمنانی کاظم محمّدی (شارح و مصحح)
    ناشرانتشارات نجم کبری
    مکان نشرایران ـ کرج
    سال نشر1394 ش
    چاپ1
    شابک2-49-2905-964-978
    موضوعسماع، عرفان و تصوّف، نقد و تفسیر.
    زبانفارسي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏ 4س8/7/288 BP

    سرّ سماع نوشته‌ی شیخ علاءالدوله سمنانی است که توسّط استاد کاظم محمّدی تصحیح و شرح شده است. رساله حاضر بسیار کوتاه و مختصر است ولی شیخ شیخ علاءالدوله سمنانی به خوبی در خصوص حقیقت سماع در این رساله سخن گفته و حق مطلب را ادا کرده است. شرحی هم که استاد کاظم محمّدی بر آن افزوده مطلب را کامل و تمام کرده است، گرچه در خصوص سماع در برخی دیگر از آثار شیخ مطالبی وجود دارد ولی در اینجا به طور مستقل رساله ای را برای تعریف و توصیف و چگونگی آن قرار داده است.

    شارح کتاب پیش از این کتابهایی را در باره ی شیخ شیخ علاءالدوله سمنانی نوشته و افکار و اندیشه های او را در زمینه های گوناگون معرّفی کرده است. در خصوص سماع نیز در شرح افکار و عقاید او بحثهایی را مطرح کرده است، پیش از آن هم در کتاب نجم کبری از این بابت سخن گفته و همین طور در کتاب موسیقی و سماع کیهانی سماع را از منظر مولانا به بحث و بررسی گذاشته است.


    ساختار

    کتاب سرّ سماع اثری است ارزشمند در باره ی مفهوم و حقیقت سماع عرفانی. مسلّماً نویسنده ی این کتاب با توجّه به اینکه از مشایخ کبرویه است بی تردید همان دیدگاه را هم در این باره لحاظ کرده است، یعنی آنچه را که از شیخ خود و دیگر مشایخ این مکتب دیده و شنیده و خوانده را در این رساله جمع کرده و اثری مستقل را رقم زده است. کتاب با مقدّمه ای کوتاه از شارح و مصحح آغاز می شود و توضیحاتی در خصوص سماع و وجد و موسیقی و مجالس سماع می دهد که مفید و قابل تأمل است.

    در واقع شارح دو رساله را در این کتاب جمع کرده و هر دو را مورد شرح و تفسیر قرار داده است و این دو رساله عبارتند از:

    1. رساله ی سرّ سماع
    2. رساله سماع و شرایط آن

    در مقدّمه هم به این هر دو رساله اشاره شده است. در هر رساله شماره بندی هایی صورت گرفته که متن را به نوعی بدون آنکه چیزی حذف بشود تقطیع نموده و برای هر کدام شماره ای در نظر گرفته که به طور مسلسل همدیگر را دنبال می کنند، مثلاً در رساله ی نخست از شماره ی 1 الی 12 را شاهد هستیم و در رساله ی دوّم از شماره 1 الی 34 را می توانیم ببینیم.

    رساله ی سرّ سماع با این عبارت در شماره ی یک آغاز می شود: شکر سمیعی را، و ثنا بصیری را که به شکرانه ی عطای سمع و انعام بصر که: «فَجَعَلناهُ سَمیعاً بصیراً» کس قیام نتوانست نمود. و سپاس یگانه ای را که سرّ وحدانیّت در متابعت احمد به خلق نمود. و درود بر احمدی که سرور کاینات و مهتر و بهتر مخلوقات است و بر یاران و اهل بیت و متابعان او تا روز قیامت، و السّلام[۱].

    شیخ شیخ علاءالدوله سمنانی در خصوص رساله ی سرّ سماع می گوید: امّا بعد حمد الله تعالی، دوستی از این بیچاره از سرّ سماع سؤال کرد، رباعی شیخ سعید، علی لالا ـ قدّس الله سرّه ـ با او گفته شد:

    اشکال طریقت نشود حل به سؤالنه نیز به درباختن نعمت و مال
    تا جان نکنی خون نخوری پنجه سالاز قال تو را ره ننمایند به حال[۲]

    بر اساس این عبارت پدیداری این رساله در واقع پاسخ به پرسشی است که کسی از شیخ پرسیده و حقیت و سرّ سماع را طلب نموده است

    امّا رساله ی دوّم هم با این مطلب آغاز می شود: بدان ای عزیز! که سماع دارویی است که اگر مفردش خورد و به ادویه ی صالحه ی دیگرش ترکیب نکند، زهر قاتل باشد و اگر به افراد ادویه ی صالحه ـ چنانکه حکمای طریقت فرموده اند ـ جمعش کند بیماران خلوتی را که قدم بر فرق دنیا نهاده باشد و ترک ماسوای حق تعالی کرده و در میدان مجاهده و ریاضت نفس، گوی مسابقت ربوده و در وقتی معّین از اوقات و حالی خاص از احوال عظیم نافع بود تا حدّی که هرچه فرض کند آن سماع در آن وقت عظیم القدرتر بود و به یک¬دم سالک را چندانی ترقّی دهد که سالها به مجاهده و ریاضت و طاعت، دست ندادی[۳].


    گزارش محتوا

    کتاب سرّ سماع اثری است عرفانی از شیخ کامل علاءالدّوله سمنانی و با شرح و تفسیر استاد کاظم محمّدی، ضمن این که استاد کاظم محمّدی پیش از این چندین کتاب شیخ را تصحیح و شرح کرده و دو زندگی نامه‌ی مفصّل از او نوشته که مرجع پژوهندگان عرفان و تصوّف نیز هست. کتابها بدین شرح اند: علاءالدوله سمنانی پیر عارفان و نیز: علاء‌الدوله سمنانی (زندگانی، اندیشه و سلوک)، نوریه، تذکرة المشایخ، آداب السّفره، مکتوبات علاء‌الدّوله سمنانی، و نیز در این باب باید به کتابهای نجم کبری و موسیقی و سماع کیهانی نیز مراجعه شود.

    با رباعی ای که شیخ شیخ علاءالدوله سمنانی از قول شیخ سعید لالا در ابتدای سرّ سماع در پرسش دوستی که سرّ سماع را پرسیده آورده نشان از آن دارد که سماع و اسرار آن تنها برای کسانی قابل حل است که سلوکی جانانه کرده باشند و طی پنجاه سال یا سالهای طولانی با ریاضت و تعلیم و تربیت بتوانند به فهم مسائلی برسند که سماع نیز یکی از آنهاست. شیخ در عیارت شماره 4 متذکّر می شود که در عرفان و معرفت حق هم طبق روایت مشهور: «کنت کنزاً مخفیاً فاردت أن اعرف» سرّی هست که حق می خواست آن سر را باز کند و خلقت عالم و آدم را از آن بابت آعاز نمود و این را پیوند می دهد به سخن حضرت ختمی مرتبت که فرمود: «اوّل ما خلق الله نوری» و این حدیث را سرّ آن معرفت و عرفان می داند که بسیار قابل تأمّل است[۴].

    شیخ در عبارت شماره 6 بیان می کند که از اصل مطلب دور افتاده و میل به بازگشت دارد، می گوید:

    ما را سخن با سرّ سماع است خود ناگاه به کوچه ی دیگر بیرون افتادیم، با سر سخن رویم که سرّ سماع در ازل هر ذرّه ای از موجودات که خطاب: «ألَستُ بِربّکُم»را سماع کرده بودند امروز چون نسیمی از نفحات «إنّ لِربّکُم فی أیّام دهرکم» نفحات بر جان ایشان وزید، خواستند تا به همان سرمنزل باز روند، فریاد از نهادشان برآمد:
    آن ره که من آمدم کدام است ای جان؟ تا باز روم که کار خام است ای جان [۵]

    هر چند که به نظر می آید از اصل مطلب دور شده ولی هوشمندانه همان را در قالب الست و ذرّات مستی که مستانه در وجد و سماع بودند و بلی را از سویدای وجود گفتند ادامه می دهد.

    شیخ با تمهیداتی که می چیند که در برخی از آنها با مخالفت شارح محترم، یعنی استاد کاظم محمّدی مواجه می شود، در عین حال در انتهای اثر دو باره به ماجرای الست بازگشت می کند و سماع عارفان را از همان سماع ذرّات در الست می گیرد و از همانجا آن را تثبیت می کند که:

    آنها که نفس ایشان ظالم است از اصحاب شمال اند، و آنها که نفس ایشان مظلوم است از اصحاب یمین اند. «والسّابقون السّابقون اولئک المُقرّبونَ»، اخصّ الخواص اند، جماعتی اند که در ازل خطاب ألست به گوش دل سماع کردند و مرغ جانشان به جواب «بلی» مشرّف شد، امروز چون سماعی شنوند عجب نباشد که همان مرغ روحانی در پرواز آید و در هوای هویت به بال و پر حقیقت پروازی کنند که زاهدان و عابدان به سالهای دراز و به روزه و نماز در آن مقام که ایشان طیران کنند یک قدم نتوانند زد. این بیچاره می گوید:
    من زاهد خشک و عابد سرد نی ام جز مرد سماع و باده و درد نی ام
    من تا بزیم، نرد غمش خواهم باخت زین شیوه اگر توبه کنم مرد نی ام [۶]

    رساله ی دوّم اندکی ملموس تر و محسوس تر است، زیرا مواردی را بیان می کند که کمتر انتزاعی و ریشه ای است، بلکه در حکم ادب و آداب و شیوه های عملی آن است، کما این که نام رساله هم سماع و شرایط آن است. سماع در این رساله در نخستین عبارت به عنوان دارو در نظر گرفته می شود و بدیهی است که این دارو باید در دست طبیب باشد و به ضرورت و به علّت آن را برای برخی و نه همه تجویز نماید و این عالیترین تعبیر از سماع است که بدین شیوه مانع از سماع ناراست و یا نفسانی می شود که عموماً شایع است.

    این سخت گیری در سماع و آن را به عنوان دارو مطرح کردن چیزی است که از زمان شیخ نجم الدّین کبری مطرح بوده است، دیگر مشایخ این مکتب نیز یکایک نسبت به آن سخت گرفته و سماع را از رقص نفسانی خلاصی داده اند. هر چند که در عبارت دوّم اشاره می شود که تمییز حق از باطل در سماع به غلیت دشوار است [۷]. ولی با این حال محکهایی هم وجود دارد که بتوان بین حق و باطل بودن آن فرق گذاشت.

    در عبارت شماره 3 به سماع حیوانی اشاره می کند که مثلاً شتران با استماع حداء مستغرق سماع می شوند که از خوردن و آشامیدن باز می مانند و با وجود بار سنگین راههای طولانی را بدون توقّف و خستگی و گرسنگی و تشنگی به سهولت می پیمایند [۸]. در این خصوص در عبارت شماره 4 حکایتی نغز و شنیدنی را می آورد که از قدرت سماع و موسیقی در این حیوان یاد می کند[۹]. و لذا در نتیجه می گوید: چون تصرف سماع در حیوانی به مثابتی است که جان عزیز را بذل می کند، اگر در انسان تغیّری بادید آید چه عجب باشد! و به سبب آن تغیّر آنرا حُداء و «وجد رحمانی» نام باید نهادن، چون در فوت حیوانی از آن غالبتر می باید، چنانکه بیان کردیم[۱۰].

    ذیل شماره 6 از سماع شهوانی سخن می گوید و آن را از نوع موسیقی عاشقانه و خراباتی تلقّی می کند[۱۱]. و در شماره 7 توضیح می دهد که آن منعی که در شریعت در این باره وجود دارد مربوط به این نوع از سماع است، یعنی سماع حیوانی و آن هم از بابت آفتهایی است که در ذیل آن وجود دارد. [۱۲]. شیخ در ذیل شماره 8 هم از آراء ائمّه ی اهل سنّت به مانند: ابوحنیفه، مالک، سفیان ثوری، احمد حنبل و شافعی یاد می کند که هر یک در مقوله ی سماع چیزی گفته اند که البتّه با هم چندان موافق نیست، و شارح محترم هم در توضیح اشارت می دهد که قبل از شیخ شیخ علاءالدوله سمنانی، شیخ کامل نجم الدین رازی در کتاب المنارات السّائرین نظریات فقهی این پنج امام مشهور اهل سنّت را در این باره آورده است و نهایتاً هم رأی خویش را در خصوص سماع اعلام نموده[۱۳].

    شیخ شیخ علاءالدوله سمنانی در ذیل شماره ی 9 در صفحات 38 و 39 در اعتراض به نوع سماع مشهور می گوید: و این مشکلتـر که امـروز این سـماع کـه از راه طبع بی محافظت شرایط می کنند، حقّانی می دانند و این تغیّر را «وجد رحـمانی» می خوانند، بر حـقّ تعالی افتـرا می کنند و بـه دوزخ می روند. و اگر کسی نصیحتشان می کند بدو استهزاء می کنند و می گویند: بیچاره از این ذوق محروم افتاده است، و در جواب می گویند:

    سرّی که به ذوق عشق معلوم شود آن با دگری به درس نتوان گفتن

    و در پوستین علما افتند و می گویند:

    آنها که از این پیاله نوشی بزنند بی هیچ شکی خانه فروشی بزنند
    از عادت و رسم خویش بیرون آیند بر مدرسه بگذرند و دوشی بزنند

    و گلبـانگ بر علـم و عمل زنند و خود را «عاشــق» نام کنند و بی حیایی را مرتبه ای عالی نهند و رقص کردن با مردان و دست در آغوش کردن و چرخ زدن را از وصول شمرند و از درجات عالیترین طریقت این نظربازی و پای کوفتن را دانند و در منکران خود به چشم ترحّم نگرند و گویند: بیچارگان از این ذوقها محروم اند[۱۴].

    امّا شرایطی که در سماع راستین عرفانی در مکتب کبرویه وجود دارد و شیخ علاءالدوله سمنانی و دیگر مشایخ بزرگ این مکتب آن را در نظر دارند طبق سخن این رساله چنین است: و شرایط سماع ده است:

    1. اوّل: بدان که ترک دنیاست.
    2. دوّم: ترک هوی.
    3. سوّم: مجاهده ی نفس.
    4. چهارم: دوام ذکر است.
    5. پنجم: سعت مکان است.
    6. ششم: از چشم اغیار خود را مستور داشتن است.
    7. هفتم: زمان معین که او به سماع محتاج باشد.
    8. هشتم: از امرد و امثاله ناشنودن.
    9. نهم: حق را حاضر دانستن.
    10. دهم: تکلّف ناکردن در حرکت و سکون.

    و به حکم «الصّوفی ابن الوقت»، چنانکه وقت بر وی حکم کند، بودن[۱۵].

    شارح در متن تفسیری خود از منابع بسیار زیادی استفاده کرده که برخی از آنها بدین صورت اعلام می شود:

    1. الف - در عرفان و تصوّف: [[تمهیدات] [عین القضات همدانی]، حلیة الاولیاء، عبهر العاشقین، شرح شطحیات، النفحات الاهیّه، مصباح الهدایه، احیاء علوم الدین، الفتوحات المکیه، مقالات شمس تبریزی، لطائف الاشارات، علم القلوب، طبقات الصوفیه سلمی، مرصاد العباد، قوت القلوب، کشف المحجوب و برخی دیگر.
    2. ب – در دین و حدیث: بحار الانوار، مصباح الشریعه، عوالی اللآلی، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، المناقب مازندرانی، مستدرک الوسائل، غررالحکم، مفتاح الفلاح و برخی دیگر.


    ویژگیها

    کتاب سرّ سماع با شرح استاد کاظم محمّدی نکات بسیاری دارد که به برخی از آنها اشاره می‌‌شود:

    1. این نخستین شرح عرفانی بر این رساله است.
    2. کتاب در نوع خود از بابت شرح و تفسیر کم نظیر است.
    3. بیان اختلاف سماع در مکتب کبرویه با دیگر طرق بسیار قابل توجّه است.
    4. کتاب از بابت توضیحات و شرح نیز چشمگیر است.
    5. استفاده از منابع گسترده و اصیل دینی و عرفانی از امتیازات کتاب است.


    وضعیت کتاب

    کتاب سرّ سماع، تألیف شیخ علاءالدوله سمنانی با مقدّمه، تصحیح و شرح استاد کاظم محمّدی اثری است در یک جلد با مقدّمه‌ای کوتاه. متن کتاب فارسی است و دارای 82 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. مطالب کتاب با شماره‌های مسلسل مشخص شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و نمایه وجود دارد.

    پانویس

    1. مقدّمه، ص 9
    2. متن، ص 10
    3. متن، صص 31
    4. متن، صص 11-10
    5. متن، ص 14
    6. متن، صص 29-28
    7. متن، ص 31
    8. متن، ص 31
    9. متن، صص 35-33
    10. متن، ص 35
    11. متن، صص 36-35
    12. متن، ص 36
    13. متن، ص 5
    14. متن، صص 39-38
    15. متن، صص 41-40

    منابع مقاله

    مقدّمه و متن کتاب

    وابسته‌ها