بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'می‌نویسد'
جز (جایگزینی متن - 'زه ای' به 'زه‌ای')
جز (جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'می‌نویسد')
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۵۵: خط ۵۵:
نویسنده غیر از منابع پراکنده‌ی قدیم به پژوهشهای متفرّق جدید که در ذیل نام مولانا جمع شده بود نیز بی تفاوت نگذشته است، غیر از فریتس مایر که کاری ارزنده و مستقل انجام داده که مورد توجّه و نقد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] بوده از کسانی دیگری هم یاد کرده و به آثارشان هم به به تأیید و چه به نقد و اصلاح اشاره کرده است و در این راستا کسانی چون: استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|بدیع الزّمان فروزانفر]]، استاد [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرّین کوب]]، استاد [[شیمل، آنه‌ ماری|آنه ماری شیمل]] و استاد [[عبدالباقی گولپینارلی]] واقع شده‌اند <ref>متن، ص 11</ref>.
نویسنده غیر از منابع پراکنده‌ی قدیم به پژوهشهای متفرّق جدید که در ذیل نام مولانا جمع شده بود نیز بی تفاوت نگذشته است، غیر از فریتس مایر که کاری ارزنده و مستقل انجام داده که مورد توجّه و نقد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] بوده از کسانی دیگری هم یاد کرده و به آثارشان هم به به تأیید و چه به نقد و اصلاح اشاره کرده است و در این راستا کسانی چون: استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|بدیع الزّمان فروزانفر]]، استاد [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرّین کوب]]، استاد [[شیمل، آنه‌ ماری|آنه ماری شیمل]] و استاد [[عبدالباقی گولپینارلی]] واقع شده‌اند <ref>متن، ص 11</ref>.


بخش نخست کتاب که به زندگی و احوالات بهاء ولد می‌پردازد شامل تمام چیزهایی است که برای یک فرد لحاظ می‌شود اعم از نام و نام پدر و مادر، سال و محلّ تولد، وجود خواهران و برادران و یا وابستگان درجه یک، مدرسه و درسها و معلّمان و اساتید. نحوه رشد و نمو، سفرها. موقعیّتها و مشاغل. دوستان و همراهان. ازدواج و خانواده و فرزندان و نهایتاً تاریخ وفات. نویسنده غیر از اینها که با وجود سندهای دست اوّل اشاره کرده است در موارد متعدّدی به نقد منابع در زندگی بهاء ولد پرداخته است. معلوم کردن اشکالات منابع یکی از مهمترین کارهای این نویسنده است. بر خلاف کسانی که منابع و به ویژه منابع قدیم را بسیار پاس می‌دارند و اصل می‌دانند، این نویسنده آنها را نیز زیر ذرّه بین دقیق دانش و تجره‌ی خود می‌برد و ایرادات آنها را از بابت اختلاف منابع و به ویژه از طریق عقلانی مشخّص می‌کند. بسیاری از موارد به مانند محل ولادت، پیشینه و شجره، تعداد همسران، تعداد فرزندان، موقعیّت های اجتماعی، شاگردان و استادان، عناوین و القاب و چیزهای دیگر از جمله مواردی است که مورد نقد عالمانه قرار گرفته و با استنادات و دلایل متعدّد حرف خود را به کرسی نشانده است.
بخش نخست کتاب که به زندگی و احوالات بهاء ولد می‌پردازد شامل تمام چیزهایی است که برای یک فرد لحاظ می‌شود اعم از نام و نام پدر و مادر، سال و محلّ تولد، وجود خواهران و برادران و یا وابستگان درجه یک، مدرسه و درسها و معلّمان و اساتید. نحوه رشد و نمو، سفرها. موقعیّتها و مشاغل. دوستان و همراهان. ازدواج و خانواده و فرزندان و نهایتاً تاریخ وفات. نویسنده غیر از اینها که با وجود سندهای دست اوّل اشاره کرده است در موارد متعدّدی به نقد منابع در زندگی بهاء ولد پرداخته است. معلوم کردن اشکالات منابع یکی از مهمترین کارهای این نویسنده است. بر خلاف کسانی که منابع و به ویژه منابع قدیم را بسیار پاس می‌دارند و اصل می‌دانند، این نویسنده آنها را نیز زیر ذرّه بین دقیق دانش و تجره‌ی خود می‌برد و ایرادات آنها را از بابت اختلاف منابع و به ویژه از طریق عقلانی مشخّص می‌کند. بسیاری از موارد به مانند محل ولادت، پیشینه و شجره، تعداد همسران، تعداد فرزندان، موقعیّت‌های اجتماعی، شاگردان و استادان، عناوین و القاب و چیزهای دیگر از جمله مواردی است که مورد نقد عالمانه قرار گرفته و با استنادات و دلایل متعدّد حرف خود را به کرسی نشانده است.


در خصوص این که بهاء ولد منسوب به سلطان است و از آن خانواده است با ذکر منابعی چند که موافق و به ندرت مخالف وجود دارد که در این کتاب نقل می‌شود در توضیح پایانی می‌نویسد:  
در خصوص این که بهاء ولد منسوب به سلطان است و از آن خانواده است با ذکر منابعی چند که موافق و به ندرت مخالف وجود دارد که در این کتاب نقل می‌شود در توضیح پایانی می‌نویسد:  


بنابر تمام این تحقیقات می‌توان به قوّت اصل این ماجرا را رد کرد و آنرا حکایت و داستانی ساختگی دانست که البتّه به خوبی هم معلوم نیست که از کجا داخل زندگی مولانا شده است و اگر هم واقعیّت می‌داشت چندان مهم و ارزشمند نبود، و این در حالی است که پادشاهانی را که می‌شناخته‌ایم و یا حاکمان و امیران که البتّه از یک شاهزاده خانم برتر و بالاتر بوده‌اند خود با اراده خود و با معرفتی که یافته‌اند ترک سلطنت و امارت و حکومت کرده‌اند. کسانی به مانند بودا، ابراهیم ادهم و علاءالدّوله‌ی سمنانی. و اگر آنچه که داشته‌اند بهائی می‌داشت به آن بها داده و ساکن می‌شدند و هرگز مهاجرت معنوی و ترک دیار صوری نمی‌کردند<ref>متن، ص 90</ref>. از دیگر موارد نقدی در این کتاب  اشکال به بیان منابع و اشخاصی است که برای بهاء ولد شجره ای را برساخته‌اند و وی را به خطا به ابوبکر منسوب کرده‌اند. نویسنده در این باره هم می‌گوید: ساختن و نمودن شجره، اعم از خانوادگی و یا طریقتی، به درست یا غلط چیزی را در وجود فرد تغییر نمی‌دهد. این که بهاء ولد را از طریقی نا معمول و غیر صحیح منسوب به یکی از خلفای راشدین بکنند برای وی حُسنی نیست، چنان که نبودنش نیز برای وی قبحی محسوب نمی‌شود. و لذا چه نسبت او به ابابکر برسد و چه نرسد فرقی به حال وی نخواهد کرد، چنان که اشارت دادیم فرزندان مستقیم او در دو جهت متخاصم و مقابل هم ایستادند، و رویاروی هم به پیکار پرداختند، دختر در سویی و پسر در سویی دیگر و تاریخ نشان داده که حق با پسر بوده و دختر به بیراهه رفته و فریب سیاستمداران ناراست و هواپرست را خورده است، پسر هم راهی که موافق با راه پدر باشد را طی نکرد و به ارادت [[امام علی علیه‌السلام|امیر المؤمنین علی(ع)]] در آمد. بر این اساس حُسنی برای بهاء ولد نخواهد بود اگر هم این ماجرا قابل تصدیق و تأیید بود، ولی از اساس بی اساس است و باطل. مهم این است که بهاء ولد به عنوان عارفی صاحب معرفت بر پایه‌ی خود ایستاده و نیازی به شجره سازی و تأیید شدن از این طریق را نداشته است، دانش و معرفت او، قرآن دانی، حدیث شناسی، و آشنایی با اصول و فقه برای وی بسنده بوده است و این که در زمان خود اندیشه‌ای لطیف و عرفانی را با قلمی شیوا و بیانی زیبا ارائه داده در ارزش و اعتبارش کافی است <ref>مقدّمه، صص 104-103</ref>.
بنابر تمام این تحقیقات می‌توان به قوّت اصل این ماجرا را رد کرد و آنرا حکایت و داستانی ساختگی دانست که البتّه به خوبی هم معلوم نیست که از کجا داخل زندگی مولانا شده است و اگر هم واقعیّت می‌داشت چندان مهم و ارزشمند نبود، و این در حالی است که پادشاهانی را که می‌شناخته‌ایم و یا حاکمان و امیران که البتّه از یک شاهزاده خانم برتر و بالاتر بوده‌اند خود با اراده خود و با معرفتی که یافته‌اند ترک سلطنت و امارت و حکومت کرده‌اند. کسانی به مانند بودا، ابراهیم ادهم و علاءالدّوله‌ی سمنانی. و اگر آنچه که داشته‌اند بهائی می‌داشت به آن بها داده و ساکن می‌شدند و هرگز مهاجرت معنوی و ترک دیار صوری نمی‌کردند<ref>متن، ص 90</ref>. از دیگر موارد نقدی در این کتاب  اشکال به بیان منابع و اشخاصی است که برای بهاء ولد شجره‌ای را برساخته‌اند و وی را به خطا به ابوبکر منسوب کرده‌اند. نویسنده در این باره هم می‌گوید: ساختن و نمودن شجره، اعم از خانوادگی و یا طریقتی، به درست یا غلط چیزی را در وجود فرد تغییر نمی‌دهد. این که بهاء ولد را از طریقی نا معمول و غیر صحیح منسوب به یکی از خلفای راشدین بکنند برای وی حُسنی نیست، چنان که نبودنش نیز برای وی قبحی محسوب نمی‌شود. و لذا چه نسبت او به ابابکر برسد و چه نرسد فرقی به حال وی نخواهد کرد، چنان که اشارت دادیم فرزندان مستقیم او در دو جهت متخاصم و مقابل هم ایستادند، و رویاروی هم به پیکار پرداختند، دختر در سویی و پسر در سویی دیگر و تاریخ نشان داده که حق با پسر بوده و دختر به بیراهه رفته و فریب سیاستمداران ناراست و هواپرست را خورده است، پسر هم راهی که موافق با راه پدر باشد را طی نکرد و به ارادت [[امام علی علیه‌السلام|امیر المؤمنین علی(ع)]] در آمد. بر این اساس حُسنی برای بهاء ولد نخواهد بود اگر هم این ماجرا قابل تصدیق و تأیید بود، ولی از اساس بی اساس است و باطل. مهم این است که بهاء ولد به عنوان عارفی صاحب معرفت بر پایه‌ی خود ایستاده و نیازی به شجره سازی و تأیید شدن از این طریق را نداشته است، دانش و معرفت او، قرآن دانی، حدیث شناسی، و آشنایی با اصول و فقه برای وی بسنده بوده است و این که در زمان خود اندیشه‌ای لطیف و عرفانی را با قلمی شیوا و بیانی زیبا ارائه داده در ارزش و اعتبارش کافی است <ref>مقدّمه، صص 104-103</ref>.


بخش نخست هرچند از بابت شناخت صوری و شناسنامه‌ای بهاء ولد مهم است ولی بخش دوّم که به بیان سلوک معنوی و عقاید و آراء عرفانی او می‌پردازد چیز دیگری است. ضمن این که نویسنده در این باره با دانشمندانی به مانند استاد  [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|بدیع الزّمان فروزانفر]] و استاد [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرّین کوب]] در می‌افتد و رأی ایشان را در نسبت بهاء ولد و تحلیل ایشان را در وابستگی به آن طریقتی که می‌گویند باطل و خطا می‌داند. البتّه این چالش شاید به بیست سال پیش از این برسد زیرا در کتاب [[نجم کبری (محمّدی)]] که در سال 1380 توسّط انتشارات طرح نو منتشر شد در آنجا نیز چالشی جدّی با این دو استاد بزرگ در خصوص بهاء ولد و [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ عطار]] داشته است. غیر از آن کتاب در برخی دیگر آثار نیز این اختلاف شدید وجود داشته که در اینجا مجالی برای طرح آن نیست ولی به هر حال بخش دوّم کتاب بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه) نیز بسیار جذّاب و گیرا و البتّه پر چالش است. چالش در طریقت و وابستگیِ او به مکتب عرفانی کبرویه و نقدّ سخنان دکتر زرّین کوب و استاد فروزانفر در این باره به ویژه در خصوص استنادات فرد اخیر در خصوص نحوه‌ی سلوک و شیوه‌ی ادای ذکر با نمونه‌های ذکر.
بخش نخست هرچند از بابت شناخت صوری و شناسنامه‌ای بهاء ولد مهم است ولی بخش دوّم که به بیان سلوک معنوی و عقاید و آراء عرفانی او می‌پردازد چیز دیگری است. ضمن این که نویسنده در این باره با دانشمندانی به مانند استاد  [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|بدیع الزّمان فروزانفر]] و استاد [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرّین کوب]] در می‌افتد و رأی ایشان را در نسبت بهاء ولد و تحلیل ایشان را در وابستگی به آن طریقتی که می‌گویند باطل و خطا می‌داند. البتّه این چالش شاید به بیست سال پیش از این برسد زیرا در کتاب [[نجم کبری (محمّدی)]] که در سال 1380 توسّط انتشارات طرح نو منتشر شد در آنجا نیز چالشی جدّی با این دو استاد بزرگ در خصوص بهاء ولد و [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ عطار]] داشته است. غیر از آن کتاب در برخی دیگر آثار نیز این اختلاف شدید وجود داشته که در اینجا مجالی برای طرح آن نیست ولی به هر حال بخش دوّم کتاب بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه) نیز بسیار جذّاب و گیرا و البتّه پر چالش است. چالش در طریقت و وابستگیِ او به مکتب عرفانی کبرویه و نقدّ سخنان دکتر زرّین کوب و استاد فروزانفر در این باره به ویژه در خصوص استنادات فرد اخیر در خصوص نحوه‌ی سلوک و شیوه‌ی ادای ذکر با نمونه‌های ذکر.
خط ۶۷: خط ۶۷:
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از این کتاب در ذیل «بهاء ولد و توحید» می‌نویسد: بهاء ولد اندیشه و نگرشی توحیدی به جهان و هرچه بود داشت. با خدا سخن می‌گفت و از او می‌شنید، اوقات او به خواندن سخن خدا ـ قرآن ـ، گوش کردن به سخن خدا و یا ذکر اسماء و صفات آن یگانه‌ی هستی می‌گذشت. همه چیز را با «او» و از «او» و به خاطر «او» می‌دید. هر چیزی و هر حادثه‌ای را با «او» دنبال می‌کرد و در هر چیزی رد پای خدا را به تمامی مشاهده می‌نمود. و گویا به جان باور کرده بود که بی اذن او حتّی برگی هم از درختی فرو نمی‌افتد و بی‌حکم و اراده‌ی او هیچ حرکتی صورت نمی‌پذیرد. آنچه که در طول کتاب [[معارف]] او مشاهده می‌شود چیزی جز آنچه که بیان داشتیم نیست. به خدا گفتن و از خدا شنیدن همین و بس. و این اندیشه است که تمام زندگی بهاء ولد را رقم می‌زده و دیگران نیز بی تردید این مطلب را در سلوک او به عیان می‌دیدند. تار و پود وجود خود و هستیِ اهل و عیال، و مریدان و همه‌ی ذرّات هستی را با این عینک می‌دید. «آغاز» خدا، «انجام» خدا، و در «میانه» نیز تنها خدا. و این دید از یک عارف چندان دور و بعید نیست، و اساساً عرفان چیزی جز این نیست. همانگونه که از [[امام علی علیه‌السلام|امیر مؤمنان علی علیه‌السّلام]]، قطب و رئیس عارفان رسیده است: «ما رأیت شیئاً و الاّ رأیت الله قبله، بعده، و معه». چیزی را ندیدم مگر آن که خداوند را پیش از آن، پس از آن و همراه آن به عیان مشاهده نمودم <ref>مقدّمه، صص 344-343</ref>.
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از این کتاب در ذیل «بهاء ولد و توحید» می‌نویسد: بهاء ولد اندیشه و نگرشی توحیدی به جهان و هرچه بود داشت. با خدا سخن می‌گفت و از او می‌شنید، اوقات او به خواندن سخن خدا ـ قرآن ـ، گوش کردن به سخن خدا و یا ذکر اسماء و صفات آن یگانه‌ی هستی می‌گذشت. همه چیز را با «او» و از «او» و به خاطر «او» می‌دید. هر چیزی و هر حادثه‌ای را با «او» دنبال می‌کرد و در هر چیزی رد پای خدا را به تمامی مشاهده می‌نمود. و گویا به جان باور کرده بود که بی اذن او حتّی برگی هم از درختی فرو نمی‌افتد و بی‌حکم و اراده‌ی او هیچ حرکتی صورت نمی‌پذیرد. آنچه که در طول کتاب [[معارف]] او مشاهده می‌شود چیزی جز آنچه که بیان داشتیم نیست. به خدا گفتن و از خدا شنیدن همین و بس. و این اندیشه است که تمام زندگی بهاء ولد را رقم می‌زده و دیگران نیز بی تردید این مطلب را در سلوک او به عیان می‌دیدند. تار و پود وجود خود و هستیِ اهل و عیال، و مریدان و همه‌ی ذرّات هستی را با این عینک می‌دید. «آغاز» خدا، «انجام» خدا، و در «میانه» نیز تنها خدا. و این دید از یک عارف چندان دور و بعید نیست، و اساساً عرفان چیزی جز این نیست. همانگونه که از [[امام علی علیه‌السلام|امیر مؤمنان علی علیه‌السّلام]]، قطب و رئیس عارفان رسیده است: «ما رأیت شیئاً و الاّ رأیت الله قبله، بعده، و معه». چیزی را ندیدم مگر آن که خداوند را پیش از آن، پس از آن و همراه آن به عیان مشاهده نمودم <ref>مقدّمه، صص 344-343</ref>.


==ویژگیها==
==ویژگیها==
کتاب بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه) به مانند دیگر آثاری که از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]  در مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه به انتشار رسیده در راستای معرّفی درست بزرگانی است که اندیشه و راه درست زیستن را از طریق سلوک و اندیشه برای ما باقی گذاشته‌اند. در این کتاب هم نکات مهمی وجود دارد که به آن اشاره می‌شود:
کتاب بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه) به مانند دیگر آثاری که از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]  در مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه به انتشار رسیده در راستای معرّفی درست بزرگانی است که اندیشه و راه درست زیستن را از طریق سلوک و اندیشه برای ما باقی گذاشته‌اند. در این کتاب هم نکات مهمی وجود دارد که به آن اشاره می‌شود:
# اینکه برای نخستین بار در بین ایرانیان کسی با استقلال از بهاء ولد می نویسد شاید از بهترین اتّفاقات در طول این هشتصد سال در این باره بوده باشد.
# اینکه برای نخستین بار در بین ایرانیان کسی با استقلال از بهاء ولد می‌نویسد شاید از بهترین اتّفاقات در طول این هشتصد سال در این باره بوده باشد.
# این که شخصیّت بهاء ولد هم به تمامی و هم به خوبی نوشته و بیان شده است.
# این که شخصیّت بهاء ولد هم به تمامی و هم به خوبی نوشته و بیان شده است.
# کتاب در هر دو بخش آن کاملاً عالمانه و با نقدهایی مستدل در اثبات مراد نویسنده تدوین شده است.
# کتاب در هر دو بخش آن کاملاً عالمانه و با نقدهایی مستدل در اثبات مراد نویسنده تدوین شده است.
خط ۹۶: خط ۹۵:
[[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]]
[[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]]


[[پیشینه ی عرفان و تصوّف مولانا]]
[[پیشینه‌ی عرفان و تصوّف مولانا]]


[[بهاء ولد (سلطان العلمای بلخ)]]
[[بهاء ولد (سلطان العلمای بلخ)]]