تاريخ نجد: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '،م' به '، م')
    جز (جایگزینی متن - 'قبیله ای ' به 'قبیله‌ای ')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
     
    خط ۱۰: خط ۱۰:
    | زبان = عربی
    | زبان = عربی
    | کد کنگره =  
    | کد کنگره =  
    | موضوع = قبائل و نظام قبیله ای عربستان
    | موضوع = قبائل و نظام قبیله‌ای عربستان


    | ناشر = مکتبة الثقافة
    | ناشر = مکتبة الثقافة

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۰۳

    تاريخ نجد
    تاريخ نجد
    پدیدآورانآلوسی، محمود شکری (نويسنده) اثری، محمد بهجة (محقق)
    ناشرمکتبة الثقافة
    مکان نشرمصر - قاهرة
    موضوعقبائل و نظام قبیله‌ای عربستان
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تاريخ نجد، تألیف سید محمود شکری آلوسی (متوفی 1342ق)، کتابی در تاریخ نجد و حکما و عقاید مردم آن دیار و نیز بررسی افکار محمد بن عبدالوهاب است. تحقیق، مقدمه و حواشی کتاب به قلم محمد بهجة الاثری است.

    ساختار

    کتاب مشتمل بر مقدمه محقق، متن تاریخ نجد و تتمه شیخ سلیمان بن سحمان است. نویسنده ابتدا به سبک رایج تاریخ‌نگاری، قری و نواحی نجد را نام برده و سپس اخلاق و معتقدات اهل نجد را مطرح کرده است. بررسی احوال امرای نجد و حکومت آنان و نیز علمای مشهور نجد و به‌طور خاص محمد بن عبدالوهاب از مباحث انتهایی تاریخ نجد آلوسی است.

    گزارش محتوا

    محقق اثر، کتاب تاریخ نجد آلوسی را اثری گرانقدر در معرفی تاریخ عرب دانسته است: کتابی است که نویسنده‌اش «سید محمود شکری آلوسی» تاریخ بخشی از امت عظیم عربی را که اکثریت مردم حقیقت و کنه آن را نمی‌شناسند شرح داده است... کتابی که متکفل شرح اصناف این نژاد خالص عربی و خواست‌ها، اخلاقیات، عادات و بیان برنامه‌های بلاد قدیم و جدید آن و نیز اتفاقات اعم از جنگ‌ها و انقلاب‌های آن است. همان‌گونه که دعوت اسلامی سلفی را شرح داده است. وهابیت، که خداوند اصلاحشان کند، برای متنفر کردن قلوب عموم مردم که با ظلمت جهل انس داشته و از نور علم و هدایت آزرده است، بر پیشینیان عیب و ایراد گرفت، تا به‌وسیله غفلت مردم نیت‌های خبیث خود را کامل کند. در این اثر همه مباحث کوتاه با عبارت کوتاه و اسلوب روان و گوارا و عامه‌فهم و مورد پذیرش خواص ارائه شده است[۱]‏.

    بنیانگذار مسلک وهابیت‌ محمد‌ بن‌ عبدالوهاب تمیمی نجدی است که ‌نسبش به «وهیب تمیمی‌» می‌رسد و این نسبت از نام پدرش‌ «عبدالوهاب‌‌» گرفته شده است. وهابیان این نسبت را قبول ‌ندارند و از اطلاق آن به فرقه‌ خود ناراضی هستند و می‌گویند‌: نام ‌وهابی‌ را بعضی از دشمنان معاصر محمد بن عبدالوهاب از روی ‌دشمنی و حسد به آنان داده‌اند تا به افراد نادان چنین وانمود کنند که آنان بدعتگذار و گمراه کننده هستند تا کسی که از آنها پیروی‌ می‌کند به وحشت ‌بیفتد، بدین‌جهت نسبت فرقه را به شیخ‌ محمد نداده‌اند که مبادا پیروان این آئین به سبب همنام بودن با نام پیامبر، نوعی شرافت پیدا کنند‌[۲]‏.

    آلوسی در کتاب تاریخ نجد تاریخچه زندگانی محمد بن عبدالوهاب را نوشته است: محمد‌ بن‌ عبدالوهاب‌ درشهر عیینه، یکی از شهرهای نجد نشو‌ و نما‌ کرد، فقه حنبلی را نزد پدرش فرا گرفت و از همان اوان کودکی سخنانی ناآشنا‌ می‌گفت ‌و‌ بر ضد بسیاری از اعمال‌ و عقائد‌ مورد اتفاق‌ مسلمانان‌ سخن‌ می‌گفت‌ و آنها را به باد انتقاد می‌گرفت‌ ولی‌ کسی او را یاری ‌نکرد. پس از شهر عیینه به مکه و سپس به‌ مدینه‌ مسافرت کرد. درمدینه پیش شیخ عبدالله‌ نامی درس خواند و شدیداً‌ به‌ استغاثه وتوسل در کنار مرقد‌ مطهر‌ رسول اکرم(ص) اعتراض نمود، آنگاه به ‌نجد و از آنجا به بصره و شام روی نهاد‌. در‌ بصره مدتی اقامت‌ گزید و در جلسه‌ درس‌ شیخ‌ محمد مجموعی حاضر‌ شد‌ و در این شهر نیز بسیاری‌ از‌ اعمال مذهبی مسلمانان را به باد انتقاد گرفت و مردم ‌از آنجا بیرونش کردند و از آنجا‌ بگریخت‌[۳]‏. در سال 1139، پدرش شیخ‌ عبدالوهاب‌ از‌ «عیینه‌» به «حریمله‌» منتقل شده بود. شیخ محمد نیز ملازم پدرش گردید و باز کتابهایی را‌ نزد او فرا گرفت و به انکار عقائد مردم نجد پرداخت و بدین‌جهت میان او‌ و پدرش نزاع درگرفت و همچنین ‌منازعات‌ سختی‌ میان او و مردم نجد بر اثر عقایدش رخ داد و این‌ امر چندین سال ادامه داشت تا این که در سال 1153 پدرش شیخ‌عبدالوهاب به درود حیات گفت‌[۴]‏.

    شیخ محمد‌ پس از مرگ پدر، جرأت بیشتری برای اظهار عقائد ومخالفت ‌با اعتقادات معمول مسلمانان پیدا کرد و عقائد و اعمال ‌مورد اتفاق مسلمانان را مورد حمله قرار داد. گروهی از افراد بی‌خبر، اطراف او را‌ گرفتند‌ و کار وی بالا گرفت. مردم حریمله متشکل از دو قبیله بودند و هر قبیله بزرگان و رؤسائی داشت ‌و رؤسای شهر از مردم دو قبیله بودند که هر کدام مدعی ریاست‌ بر دیگری بود، یکی از آن‌ دو‌ قبیله که «حمیان‌» نامیده می‌شد، غلامانی داشتند که به امور منکر و فسق و فجور می‌پرداختند، شیخ‌ درصدد برآمد غلامان مزبور را امر به معروف و نهی از منکر بکند و آنان تصمیم‌ گرفتند‌، شب‌هنگام نهانی شیخ را به قتل برسانند و به این قصد پشت دیواری کمین کردند، اما چند تن از مردم بر قصد غلامان واقف شدند و بر آنان بانگ زدند، غلامان گریختند‌ و شیخ ‌باز‌ از‌ مهلکه نجات ‌ ‌پیدا کرد. شیخ‌ محمد‌ پس‌ از این، از «حریمله‌» به شهر «عیینه‌» رفت و درآن وقت ‌حاکم شهر عیینه مردی به نام عثمان بن حمد بن معمر بود‌. محمد‌ بن‌ عبدالوهاب او را به طمع حکومت نجد انداخت‌ و به‌ او قول‌ داد که اگر از او حمایت کند، حکومت نجد از آن او خواهد بود. عثمان نیز پذیرفت و او‌ را‌ گرامی‌ داشت و در نظر گرفت وی را یاری دهد.

    شیخ بعد از‌ این، به امر به معروف و نهی از منکر (طبق عقائدخود) پرداخت و در انکار کارهای مردم سختگیری بسیار نمود‌ و عقائد‌ خود‌ را کاملاً آشکار ساخت. از جمله کارهای او در عیینه این‌ بود که‌ دستور‌ داد درختانی را که مورد احترام مردم بود، قطع ‌کردند و گنبد و ساختمان روی قبر زید بن خطاب‌ را‌ ویران‌ ساختند. قبر زید در ناحیه جبلیه (نزدیک عیینه) قرار داشت، شیخ‌ به ‌عثمان‌ گفت‌: بیا قبر زید و گنبد آن را خراب کنیم، عثمان گفت: این قبر زید و این‌ شما‌، آن‌ را ویران سازید. شیخ گفت ما درصورتی می‌توانیم آن را خراب کنیم که تو‌ هم‌ به ما کمک کنی. عثمان با 600 نفر همراه شیخ و یارانش حرکت کرد‌ اهل‌ جبلیه‌ درصدد منع برآمدند، اما چون یارای جنگ با عثمان را نداشتند، خود را کنار کشیدند‌. عثمان‌ به شیخ گفت که من متعرض قبر نمی‌شوم، شیخ خود کلنگ به دست‌ گرفت‌ و قبر‌ را با زمین برابر کرد و این ‌نخستین اقدام تخریبی پسر عبدالوهاب بود... خبر شیخ محمد و کارهای او به گوش سلیمان بن محمد بن عزیز حمیدی، امیراحساء‌ و قطیف‌ و توابع رسید، سلیمان نامه‌ای به عثمان حکمران‌ شهر عیینه فرستاد و او را به‌ قتل‌ پسر عبدالوهاب فرمان داد و از مخالفت فرمانش‌ برحذر‌ داشت‌ و گفت اگر این کار را انجام‌ ندهی، خراجی‌ که‌ از احساء برای تو می‌فرستم، قطع خواهم کرد. خراج مزبور یکهزارودویست‌ سکه طلا‌ و مقداری‌ مواد غذائی و لباس ‌بود. چون نامه‌ امیر‌ احساء به‌ عثمان‌ رسید‌، قدرت مخالفت درخود ندید، شیخ را‌ نزد‌ خود خواند و گفت: ما طاقت جنگ با امیراحساء را نداریم، شیخ محمد‌ پاسخ‌ داد که اگر به یاری من‌ بشتابی‌تمام نجد را مالک می‌شوی‌، اما‌ عثمان از او اعراض کرد‌ و گفت‌: امیر احساء فرمان قتل تو را داده ولی از مروت بدور است که‌ ما تو‌ را در شهر خود به‌ قتل‌ برسانیم‌، هرچه زودتر از‌ شهر‌ ما بیرون ‌رو، سپس سواری‌ به‌ نام «فرید ظفری‌» را مأمور ساخت تا شیخ را از عیینه بیرون راند‌[۵]‏.

    در انتهای کتاب مقاله مختصری با نام «تتمة و نقد للشیخ سلیمان بن سحمان» ارائه شده است. در این رساله امراء و قبایل عسیر و قحطان و شهرهای عتیبه، مطیر، شمّر، مذهب اهل نجد و مطالبی دیگری ذکر شده است‌[۶]‏.

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب کتاب در انتهای آن ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص4-3
    2. ر.ک: بی‌نا، ص55
    3. ر.ک: متن کتاب، ص112-111، بی‌نا، ص58-57
    4. ر.ک: متن کتاب، ص 113
    5. ر.ک: همان، ص114-113؛ بی‌نا، ص61-59
    6. ر.ک: متن کتاب، ص140-124

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. بی نا، «بنیانگذاران عقائد وهابیت/ محمد بن عبدالوهاب بنیانگذار آئین وهابی»، پایگاه مجلات تخصصی نور: درسهایی از مکتب اسلام، بهمن 1377، سال سی‌وهشتم، شماره 11، صفحه 55 تا 61.

    وابسته‌ها