تاریخ طبرستان و رویان و مازندران: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۳۰: خط ۳۰:
    }}
    }}


    '''تاريخ طبرستان و رويان و مازندران''' اثر مير سيد ظهيرالدين بن نصيرالدين مرعشى، تاريخ محلى و مشتمل بر ذكر تاريخ مازندران، از ابتداى به وجود آمدن آن، حكام و سلاطين و تصحيح انساب ملوك و سادات آن ديار كه در سال 881ق به رشت تحرير درآمده است.
    '''تاریخ طبرستان و رویان و مازندران''' اثر [[مرعشی، ظهیرالدین|میر سید ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشى]]، تاریخ محلى و مشتمل بر ذکر تاریخ مازندران، از ابتداى به وجود آمدن آن، حکام و سلاطین و تصحیح انساب ملوک و سادات آن دیار که در سال 881ق به رشت تحریر درآمده است.


    كتاب به اسم كاركيا ميرزا على لاهيجانى و به زبان فارسی نوشته شده است.
    کتاب به اسم کارکیا میرزا على لاهیجانى و به زبان فارسی نوشته شده است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    پيش‌گفتار مصحح، به همراه سه مقدمه از محمدجواد مشكور، آیت‌الله مرعشى نجفى، سيد [[کسروی، احمد|احمد كسروى]] و دو مقدمه از مؤلف، در شرح مختصر كتاب، بيان تاريخ مازندران و طبرستان، شرح حال مؤلف، جايگاه و اهميت مازندران، نحو تألیف و بيان فوايد علم تاريخ آغازگر مباحث مى‌باشد.
    پیش‌گفتار مصحح، به همراه سه مقدمه از [[مشکور، محمدجواد|محمدجواد مشکور]]، [[مرعشی، سید شهاب‌الدین|آیت‌الله مرعشى نجفى]]، سید [[کسروی، احمد|احمد کسروى]] و دو مقدمه از مؤلف، در شرح مختصر کتاب، بیان تاریخ مازندران و طبرستان، شرح حال مؤلف، جایگاه و اهمیت مازندران، نحو تألیف و بیان فواید علم تاریخ آغازگر مباحث مى‌باشد.


    مطالب در دو بخش عمده و يك خاتمه به صورت موردى و بدون در نظر گرفتن ترتيب زمانى ارائه شده است.
    مطالب در دو بخش عمده و یک خاتمه به صورت موردى و بدون در نظر گرفتن ترتیب زمانى ارائه شده است.


    بخش خاتمه، اطلاعاتى در مورد خاندان مرعشيان و حكومت سادات آمل را دربردارد.  
    بخش خاتمه، اطلاعاتى در مورد خاندان مرعشیان و حکومت سادات آمل را دربردارد.  


    كلى مطالب كتاب تاريخ ابن‌اسفنديار به استثناى فصل اول، سوم و چهارم، در تأليف سيد ظهيرالدين نقل و اقتباس شده است.
    کلى مطالب کتاب تاریخ ابن‌اسفندیار به استثناى فصل اول، سوم و چهارم، در تألیف [[مرعشی، ظهیرالدین|سید ظهیرالدین]] نقل و اقتباس شده است.


    در اواسط كتاب، پيش از آن كه شروع به ذكر خروج سيد قوام‌الدين و شرح استيلاى اخلاف او بشود، در ضمن چند فصلى، مدت حكمرانى هر يك از ملوك طبرستان مرتباً ذكر شده و در واقع جدولى است كه اگر قابل اعتماد مى‌شد، يكى از بهترين قسمت‌هاى كتاب را تشكيل مى‌داد؛ اما متأسفانه ارقام اين جدول مبتنى بر اسناد تاريخى نبوده و شايد در ترتيب آن حدس و تخمين دخيل بوده و مطالب متن كه در فصول سابقه ذكر شده، اغلب متناقض با اين جدول و مكذب آن است؛ به علاوه اساس و مبدأ قسمت آن مبتنى به اشتباه و خلط عجيبى است.
    در اواسط کتاب، پیش از آن که شروع به ذکر خروج سید قوام‌الدین و شرح استیلاى اخلاف او بشود، در ضمن چند فصلى، مدت حکمرانى هر یک از ملوک طبرستان مرتباً ذکر شده و در واقع جدولى است که اگر قابل اعتماد مى‌شد، یکى از بهترین قسمت‌هاى کتاب را تشکیل مى‌داد؛ اما متأسفانه ارقام این جدول مبتنى بر اسناد تاریخى نبوده و شاید در ترتیب آن حدس و تخمین دخیل بوده و مطالب متن که در فصول سابقه ذکر شده، اغلب متناقض با این جدول و مکذب آن است؛ به علاوه اساس و مبدأ قسمت آن مبتنى به اشتباه و خلط عجیبى است.


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    پيش‌گفتار، به ذكر خصوصيات دو چاپ قبلى و ويژگى چاپ اخير، كه در آن تمام سنوات و شهور از اصل عربى به فارسی برگردانده شده، اشاره دارد.
    پیش‌گفتار، به ذکر خصوصیات دو چاپ قبلى و ویژگى چاپ اخیر، که در آن تمام سنوات و شهور از اصل عربى به فارسی برگردانده شده، اشاره دارد.


    مقدم مشكور، به ذكر خصوصيات سرزمينى كه بين دو ولايت گرگان و گيلان، در كنار درياى خزر قرار دارد و در تواريخ باستانى بنام‌هاى طبرستان و مازندران و احياناً رويان خوانده مى‌شده، پرداخته و بيان مى‌كند: در كتاب اوستا، از ديوان مازن يا مازايناديو ياد شده و به عقيد دارمستر صورت اصلى مازندران، مزن‌تر (به سوى مازن)؛ مانند شوشتر مى‌باشد؛ ولى نلدكه (تتبعات ایرانى ج2 ص178) مى‌نويسد كه مازندران به معنى «در مازن» است.
    [[مشکور، محمدجواد|مشکور]]، به ذکر خصوصیات سرزمینى که بین دو ولایت گرگان و گیلان، در کنار دریاى خزر قرار دارد و در تواریخ باستانى بنام‌هاى طبرستان و مازندران و احیاناً رویان خوانده مى‌شده، پرداخته و بیان مى‌کند: در کتاب اوستا، از دیوان مازن یا مازاینادیو یاد شده و به عقیده [[دارمستر]] صورت اصلى مازندران، مزن‌تر (به سوى مازن)؛ مانند شوشتر مى‌باشد؛ ولى نلدکه (تتبعات ایرانى ج2 ص178) مى‌نویسد که مازندران به معنى «در مازن» است.


    در ادامه به نقش و جايگاه اسلام در طبرستان پرداخته و بيان مى‌كند كه اسلام، در اوايل قرن دوم هجرى، جايگزين دين مزديسنا و آتش‌پرستى در آنجا شده و حكام عرب آن، همه سنى مذهب بودند؛ ولى چندى نمى‌گذرد كه داعيان علوى بر قسمتى از مازندران تسلط يافته و به اشاع مذهب تشيع و به خصوص تبليغ عقايد مذهب زيديه مى‌پردازند.
    در ادامه به نقش و جایگاه اسلام در طبرستان پرداخته و بیان مى‌کند که اسلام، در اوایل قرن دوم هجرى، جایگزین دین مزدیسنا و آتش‌پرستى در آنجا شده و حکام عرب آن، همه سنى مذهب بودند؛ ولى چندى نمى‌گذرد که داعیان علوى بر قسمتى از مازندران تسلط یافته و به اشاع مذهب تشیع و به خصوص تبلیغ عقاید مذهب زیدیه مى‌پردازند.


    سلسله‌هایى كه از زمان ساسانيان به بعد در اين سرزمين حكومت داشتند؛ مانند: قرانيان (سوخرانيانباونديان (كيوسيه، اسپهبديه و كينخواريهدابويهيان (گاوبارگان)، پادوسپانيان، مغولان و تيموريان به ترتيب زمانى ذكر شده و شيو ظهور و انحطاط، حكام و وقايع مهم زمان آنها باختصار بيان مى‌شود.
    سلسله‌هایى که از زمان ساسانیان به بعد در این سرزمین حکومت داشتند؛ مانند: قرانیان (سوخرانیانباوندیان (کیوسیه، اسپهبدیه و کینخواریهدابویهیان (گاوبارگان)، پادوسپانیان، مغولان و تیموریان به ترتیب زمانى ذکر شده و شیو ظهور و انحطاط، حکام و وقایع مهم زمان آنها باختصار بیان مى‌شود.


    آیت‌الله مرعشى، در مقدم خود، به ارائه مختصرى از شرح حال، آثار و اسلاف مؤلف پرداخته است.
    [[مرعشی، سید شهاب‌الدین|آیت‌الله مرعشى]]، در مقدم خود، به ارائه مختصرى از شرح حال، آثار و اسلاف مؤلف پرداخته است.


    كسروى در مقدمه‌اش، با يادآورى اهميت، نقش و جايگاه طبرستان در تاريخ ایران، بيان مى‌كند كه اين سرزمين، بيش از ساير نقاط، توجه نويسندگان و مورخين را به خود جلب كرده و لذا به ذكر نام و شرح مختصر يازده كتاب كه در مورد اين ديار نوشته شده، از جمله فتوح جبال طبرستان، عقدالسحر و قلائدالدرر، باوندنامه و... و شرح مفصل و تحقيق در زمين چهار كتاب: تاريخ ابن‌اسفنديار و ترجم انگليسى آن، التدوين صنيع‌الدوله و كتاب حاضر، مبادرت كرده است.
    کسروى در مقدمه‌اش، با یادآورى اهمیت، نقش و جایگاه طبرستان در تاریخ ایران، بیان مى‌کند که این سرزمین، بیش از سایر نقاط، توجه نویسندگان و مورخین را به خود جلب کرده و لذا به ذکر نام و شرح مختصر یازده کتاب که در مورد این دیار نوشته شده، از جمله فتوح جبال طبرستان، عقدالسحر و قلائدالدرر، باوندنامه و... و شرح مفصل و تحقیق در زمین چهار کتاب: تاریخ ابن‌اسفندیار و ترجم انگلیسى آن، التدوین صنیع‌الدوله و کتاب حاضر، مبادرت کرده است.


    دو مقدم مؤلف، بعد از حمد و ثناى خداوند، رسول اكرم(ص) و اولاد گرام ايشان(ع)، ضمن اشاره به اين نكته كه اثر او، بر گفته از دو كتاب مولانا اولياءالله و على بن جمال‌الدين رويانى است، به بيان فوايد علم تاريخ پرداخته و قائل است كه غرض از آن، مجرد قصه‌خوانى و خوش‌آمدن طبع و هواى نفس نيست، بلكه هدف كلى، فوايد دينى و دنيوى آن است كه اگر چنين نبود، خداوند متعال در كلام خويش، ذكر انبياء و اولياء كه پادشاهان دين و دنيايند، نمى‌كرد.
    دو مقدم مؤلف، بعد از حمد و ثناى خداوند، رسول اکرم(ص) و اولاد گرام ایشان(ع)، ضمن اشاره به این نکته که اثر او، بر گفته از دو کتاب مولانا اولیاءالله و على بن جمال‌الدین رویانى است، به بیان فواید علم تاریخ پرداخته و قائل است که غرض از آن، مجرد قصه‌خوانى و خوش‌آمدن طبع و هواى نفس نیست، بلکه هدف کلى، فواید دینى و دنیوى آن است که اگر چنین نبود، خداوند متعال در کلام خویش، ذکر انبیاء و اولیاء که پادشاهان دین و دنیایند، نمى‌کرد.


    بخش اول كه اقتباس از تاريخ رويان تأليف مولانا اولياءالله آملى است، با ذكر بنياد شهر آمل، سارى و گرگان آغاز مى‌شود.
    بخش اول که اقتباس از تاریخ رویان تألیف مولانا اولیاءالله آملى است، با ذکر بنیاد شهر آمل، سارى و گرگان آغاز مى‌شود.


    دو برادر از اهالى ديلمستان به نام يزدان و اشتاد به مازندران مى‌روند و هر كدام در آنجا شهرى بنا مى‌كنند، به نام يزدان‌آباد و اشتادرستاق. از اشتاد دخترى بسيار زيبا به دنيا مى‌آيد كه از قضا شبى فيروز، پادشاه بلخ او را در خواب ديده و عاشق او مى‌شود و پس از جستجوى زياد او را مى‌يابد. شاه به درخواست دختر، شهرى در آن ديار بنا نهاده و چون نام دختر آمله بود، نام آن شهر را آمل مى‌گذارد.
    دو برادر از اهالى دیلمستان به نام یزدان و اشتاد به مازندران مى‌روند و هر کدام در آنجا شهرى بنا مى‌کنند، به نام یزدان‌آباد و اشتادرستاق. از اشتاد دخترى بسیار زیبا به دنیا مى‌آید که از قضا شبى فیروز، پادشاه بلخ او را در خواب دیده و عاشق او مى‌شود و پس از جستجوى زیاد او را مى‌یابد. شاه به درخواست دختر، شهرى در آن دیار بنا نهاده و چون نام دختر آمله بود، نام آن شهر را آمل مى‌گذارد.


    شهر سارى از مستحدثات شخصى به نام فرخان بزرگ است. فرخان پسرى داشت، به نام سارويه كه آن شهر را به نام او بنا نهاده و آن را به او بخشيد. مسجد جامع آن را يحيى بن يحيى در زمان خلافت هارون الرشيد و سه گنبد آن را منوچهر جهت دفن سه فرزند خويش، ايرج، تور و سلم ساخت.
    شهر سارى از مستحدثات شخصى به نام فرخان بزرگ است. فرخان پسرى داشت، به نام سارویه که آن شهر را به نام او بنا نهاده و آن را به او بخشید. مسجد جامع آن را یحیى بن یحیى در زمان خلافت هارون الرشید و سه گنبد آن را منوچهر جهت دفن سه فرزند خویش، ایرج، تور و سلم ساخت.


    گرگان را نيز گرگين ميلاد، والى رى، در زمان كيخسرو بنا نهاد.
    گرگان را نیز گرگین میلاد، والى رى، در زمان کیخسرو بنا نهاد.


    در بيان حكومت ملوك رستمدار، از اولاد جاماسب(نرسى، بهواط، سرخاب و...)، دابويه (فرخان ذوالمنااقب، داذمهر و...) كه به علت ظلم در روزگار اندكى منقضى شدند و بادوسپان (اصفهبد بادوسپانبن جيل، خورزاد، عبدالله بن ونداد و...) كه از آنان به عنوان حكامى با عدل و رأفت ياد شده و تا زمان مؤلف نيز بر سركار بودند، نام برده شده و طريق ظهور و افولشان بيان مى‌شود.
    در بیان حکومت ملوک رستمدار، از اولاد جاماسب(نرسى، بهواط، سرخاب و...)، دابویه (فرخان ذوالمنااقب، داذمهر و...) که به علت ظلم در روزگار اندکى منقضى شدند و بادوسپان (اصفهبد بادوسپانبن جیل، خورزاد، عبدالله بن ونداد و...) که از آنان به عنوان حکامى با عدل و رأفت یاد شده و تا زمان مؤلف نیز بر سرکار بودند، نام برده شده و طریق ظهور و افولشان بیان مى‌شود.


    ذكر انساب ملوك رستمدار، نسب كيومرث بن بيستون، كه بعد از مرگ تيمور در سال 808ق حكومت را بدست مى‌گيرد، را يك به يك تا آدم ابوالبشر(ع) برشمرده، از قارن نامى كه در زمان او حاكم طبرستان شده نام برده و به ذكر نام اولاد او از جمله الندا و مازيار و نحو حكومت آنان مى‌پردازد.
    ذکر انساب ملوک رستمدار، نسب کیومرث بن بیستون، که بعد از مرگ تیمور در سال 808ق حکومت را بدست مى‌گیرد، را یک به یک تا آدم ابوالبشر(ع) برشمرده، از قارن نامى که در زمان او حاکم طبرستان شده نام برده و به ذکر نام اولاد او از جمله الندا و مازیار و نحو حکومت آنان مى‌پردازد.


    ذكر احوال نايبان خلفاء از امرايى كه در زمان خلفاء به طبرستان فرستاد شده، از جمله مصقله بن هبير شيبانى در زمان [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]]، يزيد بن المهلب در زمان سليمان بن عبدالملك، ابوالخصيب در زمان منصور و... و حوادث آن ايام، نام برده شده و بيان مى‌كند. اولين كسى كه در زمان اسلام به طبرستان آمد، حسن بن على(ع) و در زمان خليفه دوم بود. مؤلف ساخته شدن مسجد جامع آمل بدست مالك اشتر را صحيح ندانسته و آن را منسوب به شخصى مالكى مذهب مى‌داند كه نبيره‌هاى او تا زمان وى در لارقصران مى‌زيسته‌اند.
    ذکر احوال نایبان خلفاء از امرایى که در زمان خلفاء به طبرستان فرستاد شده، از جمله مصقله بن هبیر شیبانى در زمان [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]]، یزید بن المهلب در زمان سلیمان بن عبدالملک، ابوالخصیب در زمان منصور و... و حوادث آن ایام، نام برده شده و بیان مى‌کند. اولین کسى که در زمان اسلام به طبرستان آمد، حسن بن على(ع) و در زمان خلیفه دوم بود. مؤلف ساخته شدن مسجد جامع آمل بدست مالک اشتر را صحیح ندانسته و آن را منسوب به شخصى مالکى مذهب مى‌داند که نبیره‌هاى او تا زمان وى در لارقصران مى‌زیسته‌اند.


    بخش دوم: در مورد مرعشيان و ملوك رستمدار و وقايع آنان است كه بر اساس مشاهدات، اسناد و مدارک موجود در زمان مؤلف، به رشت تحرير درآمده است.
    بخش دوم: در مورد مرعشیان و ملوک رستمدار و وقایع آنان است که بر اساس مشاهدات، اسناد و مدارک موجود در زمان مؤلف، به رشت تحریر درآمده است.


    در ذكر سادات مرعشى، به بيان احوال و حوادث دوران سيد قوام‌الدين حسینى مرعشى مى‌پردازد. او كه سيدى زاهد و عابدى متدين بود، در ناحيه‌اى به نام دابودر آمل سكونت داشته و هم عهد شيخ حسن جورى و سيدعزالدين سوقندى بود.
    در ذکر سادات مرعشى، به بیان احوال و حوادث دوران سید قوام‌الدین حسینى مرعشى مى‌پردازد. او که سیدى زاهد و عابدى متدین بود، در ناحیه‌اى به نام دابودر آمل سکونت داشته و هم عهد شیخ حسن جورى و سیدعزالدین سوقندى بود.


    از جمله حوادثى كه در اين بخش به بيان و تشريح آنها پرداخته مى‌شود، به: جنگ ميان سادات و درويشان با كياافراسياب چلاوى، محارب سادات با جلاليان و شكست دادن ايشان، توجه سادات گيلان به مازندران، فتح بلاد كوهستانى مازندران و تسخير قلاع آن؛ از جمله قلع فيروزكوه، جنگ با ملوك رستمدار و... مى‌توان اشاره كرد.
    از جمله حوادثى که در این بخش به بیان و تشریح آنها پرداخته مى‌شود، به: جنگ میان سادات و درویشان با کیاافراسیاب چلاوى، محارب سادات با جلالیان و شکست دادن ایشان، توجه سادات گیلان به مازندران، فتح بلاد کوهستانى مازندران و تسخیر قلاع آن؛ از جمله قلع فیروزکوه، جنگ با ملوک رستمدار و... مى‌توان اشاره کرد.


    در ذكر محارب سادات طبرستان با جلاليان آمده است كه چون كيافخرالدين جلال، حاكم سارى و كياوشتاسب، امير قلع توجى متوجه شدند كه سيد قوام‌الدين مرعشى، آمل را به فرزند خود، سيد رضى‌الدين داده، به اين بهانه كه هر روز دولت سادات در طبرستان در حال ترقى است و اگر اكنون جلو ايشان گرفته نشود، ديگر قادر به اين كار نخواهند بود، لشكر سارى را جمع كرده و با برادران و پسر عموهاى خود به سمت آمل حركت مى‌كنند؛ اما سادات نيز بيكار ننشسته و طى چندين مرحله نبرد آنان را شكست مى‌دهند.
    در ذکر محارب سادات طبرستان با جلالیان آمده است که چون کیافخرالدین جلال، حاکم سارى و کیاوشتاسب، امیر قلع توجى متوجه شدند که سید قوام‌الدین مرعشى، آمل را به فرزند خود، سید رضى‌الدین داده، به این بهانه که هر روز دولت سادات در طبرستان در حال ترقى است و اگر اکنون جلو ایشان گرفته نشود، دیگر قادر به این کار نخواهند بود، لشکر سارى را جمع کرده و با برادران و پسر عموهاى خود به سمت آمل حرکت مى‌کنند؛ اما سادات نیز بیکار ننشسته و طى چندین مرحله نبرد آنان را شکست مى‌دهند.


    سيد قوام‌الدين چهارده پسر داشت به نام‌هاى: رضى‌الدين، فخرالدين، نصيرالدين، ظهيرالدين، زين‌العابدين، سيد على، سيد يحيى، اشرف‌الدين و چهار فرزند ديگر كه در صغر سن وفات يافتند. خاتمه كتاب، به ذكر نام اولاد ايشان، مختصرى از زندگانى و مدفن هر يك از آنها مى‌پردازد.
    سید قوام‌الدین چهارده پسر داشت به نام‌هاى: رضى‌الدین، فخرالدین، نصیرالدین، ظهیرالدین، زین‌العابدین، سید على، سید یحیى، اشرف‌الدین و چهار فرزند دیگر که در صغر سن وفات یافتند. خاتمه کتاب، به ذکر نام اولاد ایشان، مختصرى از زندگانى و مدفن هر یک از آنها مى‌پردازد.


    مؤلف در هيچ جاى كتاب، نامى از ابن‌اسفنديار نمى‌برد و ظاهر مسأله اين است كه او هرگز تأليف ابن‌اسفنديار را نديده و اسم آن را هم نشنيده، ليكن در هنگام مطالعه، مى‌توان دريافت كه قسمت كلى مطالب آن، از كتاب ابن‌اسفنديار اقتباس شده، حتى طرز بيان و تعبير هم تغييرى نكرده است.
    مؤلف در هیچ جاى کتاب، نامى از ابن‌ اسفندیار نمى‌برد و ظاهر مسأله این است که او هرگز تألیف ابن‌ اسفندیار را ندیده و اسم آن را هم نشنیده، لیکن در هنگام مطالعه، مى‌توان دریافت که قسمت کلى مطالب آن، از کتاب ابن‌ اسفندیار اقتباس شده، حتى طرز بیان و تعبیر هم تغییرى نکرده است.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    فهرست‌هاى اسامى اشخاص، قبايل، كنيه‌ها و نسب‌ها، اسامى امكنه و كتبى كه در متن از آنها نام برده شده، به همراه فهرست مقدمه‌ها، مطالب و صواب‌نامه (تصحيح اغلاط متن) در انتهاى كتاب آمده است.
    فهرست‌هاى اسامى اشخاص، قبایل، کنیه‌ها و نسب‌ها، اسامى امکنه و کتبى که در متن از آنها نام برده شده، به همراه فهرست مقدمه‌ها، مطالب و صواب‌نامه (تصحیح اغلاط متن) در انتهاى کتاب آمده است.


    پاورقى‌ها توسط مصحح كتاب، محمدحسين تسبيحى نوشته شده و به توضيح كلمات متن و ذكر آدرس آيات پرداخته است.
    پاورقى‌ها توسط مصحح کتاب، [[تسبیحی، محمدحسین|محمدحسین تسبیحى]] نوشته شده و به توضیح کلمات متن و ذکر آدرس آیات پرداخته است.


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    مقدمات و متن كتاب.
    مقدمات و متن کتاب.


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==

    نسخهٔ ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۷

    تاریخ طبرستان و رویان و مازندران
    تاریخ طبرستان و رویان و مازندران
    پدیدآورانمرعشی، ظهیرالدین بن نصیرالدین (نویسنده)

    مشکور، محمدجواد (مقدمه‌نويس)

    تسبیحی‏، محمدحسین (به کوشش)
    ناشرمؤسسه مطبوعاتى شرق‏
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1361 ش
    چاپ1
    موضوعرویان - تاریخ مازندران - تاریخ
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏2053‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏35‎‏ ‎‏م‎‏4‎‏ ‎‏1345

    تاریخ طبرستان و رویان و مازندران اثر میر سید ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشى، تاریخ محلى و مشتمل بر ذکر تاریخ مازندران، از ابتداى به وجود آمدن آن، حکام و سلاطین و تصحیح انساب ملوک و سادات آن دیار که در سال 881ق به رشت تحریر درآمده است.

    کتاب به اسم کارکیا میرزا على لاهیجانى و به زبان فارسی نوشته شده است.

    ساختار

    پیش‌گفتار مصحح، به همراه سه مقدمه از محمدجواد مشکور، آیت‌الله مرعشى نجفى، سید احمد کسروى و دو مقدمه از مؤلف، در شرح مختصر کتاب، بیان تاریخ مازندران و طبرستان، شرح حال مؤلف، جایگاه و اهمیت مازندران، نحو تألیف و بیان فواید علم تاریخ آغازگر مباحث مى‌باشد.

    مطالب در دو بخش عمده و یک خاتمه به صورت موردى و بدون در نظر گرفتن ترتیب زمانى ارائه شده است.

    بخش خاتمه، اطلاعاتى در مورد خاندان مرعشیان و حکومت سادات آمل را دربردارد.

    کلى مطالب کتاب تاریخ ابن‌اسفندیار به استثناى فصل اول، سوم و چهارم، در تألیف سید ظهیرالدین نقل و اقتباس شده است.

    در اواسط کتاب، پیش از آن که شروع به ذکر خروج سید قوام‌الدین و شرح استیلاى اخلاف او بشود، در ضمن چند فصلى، مدت حکمرانى هر یک از ملوک طبرستان مرتباً ذکر شده و در واقع جدولى است که اگر قابل اعتماد مى‌شد، یکى از بهترین قسمت‌هاى کتاب را تشکیل مى‌داد؛ اما متأسفانه ارقام این جدول مبتنى بر اسناد تاریخى نبوده و شاید در ترتیب آن حدس و تخمین دخیل بوده و مطالب متن که در فصول سابقه ذکر شده، اغلب متناقض با این جدول و مکذب آن است؛ به علاوه اساس و مبدأ قسمت آن مبتنى به اشتباه و خلط عجیبى است.

    گزارش محتوا

    پیش‌گفتار، به ذکر خصوصیات دو چاپ قبلى و ویژگى چاپ اخیر، که در آن تمام سنوات و شهور از اصل عربى به فارسی برگردانده شده، اشاره دارد.

    مشکور، به ذکر خصوصیات سرزمینى که بین دو ولایت گرگان و گیلان، در کنار دریاى خزر قرار دارد و در تواریخ باستانى بنام‌هاى طبرستان و مازندران و احیاناً رویان خوانده مى‌شده، پرداخته و بیان مى‌کند: در کتاب اوستا، از دیوان مازن یا مازاینادیو یاد شده و به عقیده دارمستر صورت اصلى مازندران، مزن‌تر (به سوى مازن)؛ مانند شوشتر مى‌باشد؛ ولى نلدکه (تتبعات ایرانى ج2 ص178) مى‌نویسد که مازندران به معنى «در مازن» است.

    در ادامه به نقش و جایگاه اسلام در طبرستان پرداخته و بیان مى‌کند که اسلام، در اوایل قرن دوم هجرى، جایگزین دین مزدیسنا و آتش‌پرستى در آنجا شده و حکام عرب آن، همه سنى مذهب بودند؛ ولى چندى نمى‌گذرد که داعیان علوى بر قسمتى از مازندران تسلط یافته و به اشاع مذهب تشیع و به خصوص تبلیغ عقاید مذهب زیدیه مى‌پردازند.

    سلسله‌هایى که از زمان ساسانیان به بعد در این سرزمین حکومت داشتند؛ مانند: قرانیان (سوخرانیان)، باوندیان (کیوسیه، اسپهبدیه و کینخواریه)، دابویهیان (گاوبارگان)، پادوسپانیان، مغولان و تیموریان به ترتیب زمانى ذکر شده و شیو ظهور و انحطاط، حکام و وقایع مهم زمان آنها باختصار بیان مى‌شود.

    آیت‌الله مرعشى، در مقدم خود، به ارائه مختصرى از شرح حال، آثار و اسلاف مؤلف پرداخته است.

    کسروى در مقدمه‌اش، با یادآورى اهمیت، نقش و جایگاه طبرستان در تاریخ ایران، بیان مى‌کند که این سرزمین، بیش از سایر نقاط، توجه نویسندگان و مورخین را به خود جلب کرده و لذا به ذکر نام و شرح مختصر یازده کتاب که در مورد این دیار نوشته شده، از جمله فتوح جبال طبرستان، عقدالسحر و قلائدالدرر، باوندنامه و... و شرح مفصل و تحقیق در زمین چهار کتاب: تاریخ ابن‌اسفندیار و ترجم انگلیسى آن، التدوین صنیع‌الدوله و کتاب حاضر، مبادرت کرده است.

    دو مقدم مؤلف، بعد از حمد و ثناى خداوند، رسول اکرم(ص) و اولاد گرام ایشان(ع)، ضمن اشاره به این نکته که اثر او، بر گفته از دو کتاب مولانا اولیاءالله و على بن جمال‌الدین رویانى است، به بیان فواید علم تاریخ پرداخته و قائل است که غرض از آن، مجرد قصه‌خوانى و خوش‌آمدن طبع و هواى نفس نیست، بلکه هدف کلى، فواید دینى و دنیوى آن است که اگر چنین نبود، خداوند متعال در کلام خویش، ذکر انبیاء و اولیاء که پادشاهان دین و دنیایند، نمى‌کرد.

    بخش اول که اقتباس از تاریخ رویان تألیف مولانا اولیاءالله آملى است، با ذکر بنیاد شهر آمل، سارى و گرگان آغاز مى‌شود.

    دو برادر از اهالى دیلمستان به نام یزدان و اشتاد به مازندران مى‌روند و هر کدام در آنجا شهرى بنا مى‌کنند، به نام یزدان‌آباد و اشتادرستاق. از اشتاد دخترى بسیار زیبا به دنیا مى‌آید که از قضا شبى فیروز، پادشاه بلخ او را در خواب دیده و عاشق او مى‌شود و پس از جستجوى زیاد او را مى‌یابد. شاه به درخواست دختر، شهرى در آن دیار بنا نهاده و چون نام دختر آمله بود، نام آن شهر را آمل مى‌گذارد.

    شهر سارى از مستحدثات شخصى به نام فرخان بزرگ است. فرخان پسرى داشت، به نام سارویه که آن شهر را به نام او بنا نهاده و آن را به او بخشید. مسجد جامع آن را یحیى بن یحیى در زمان خلافت هارون الرشید و سه گنبد آن را منوچهر جهت دفن سه فرزند خویش، ایرج، تور و سلم ساخت.

    گرگان را نیز گرگین میلاد، والى رى، در زمان کیخسرو بنا نهاد.

    در بیان حکومت ملوک رستمدار، از اولاد جاماسب(نرسى، بهواط، سرخاب و...)، دابویه (فرخان ذوالمنااقب، داذمهر و...) که به علت ظلم در روزگار اندکى منقضى شدند و بادوسپان (اصفهبد بادوسپانبن جیل، خورزاد، عبدالله بن ونداد و...) که از آنان به عنوان حکامى با عدل و رأفت یاد شده و تا زمان مؤلف نیز بر سرکار بودند، نام برده شده و طریق ظهور و افولشان بیان مى‌شود.

    ذکر انساب ملوک رستمدار، نسب کیومرث بن بیستون، که بعد از مرگ تیمور در سال 808ق حکومت را بدست مى‌گیرد، را یک به یک تا آدم ابوالبشر(ع) برشمرده، از قارن نامى که در زمان او حاکم طبرستان شده نام برده و به ذکر نام اولاد او از جمله الندا و مازیار و نحو حکومت آنان مى‌پردازد.

    ذکر احوال نایبان خلفاء از امرایى که در زمان خلفاء به طبرستان فرستاد شده، از جمله مصقله بن هبیر شیبانى در زمان امیرالمؤمنین(ع)، یزید بن المهلب در زمان سلیمان بن عبدالملک، ابوالخصیب در زمان منصور و... و حوادث آن ایام، نام برده شده و بیان مى‌کند. اولین کسى که در زمان اسلام به طبرستان آمد، حسن بن على(ع) و در زمان خلیفه دوم بود. مؤلف ساخته شدن مسجد جامع آمل بدست مالک اشتر را صحیح ندانسته و آن را منسوب به شخصى مالکى مذهب مى‌داند که نبیره‌هاى او تا زمان وى در لارقصران مى‌زیسته‌اند.

    بخش دوم: در مورد مرعشیان و ملوک رستمدار و وقایع آنان است که بر اساس مشاهدات، اسناد و مدارک موجود در زمان مؤلف، به رشت تحریر درآمده است.

    در ذکر سادات مرعشى، به بیان احوال و حوادث دوران سید قوام‌الدین حسینى مرعشى مى‌پردازد. او که سیدى زاهد و عابدى متدین بود، در ناحیه‌اى به نام دابودر آمل سکونت داشته و هم عهد شیخ حسن جورى و سیدعزالدین سوقندى بود.

    از جمله حوادثى که در این بخش به بیان و تشریح آنها پرداخته مى‌شود، به: جنگ میان سادات و درویشان با کیاافراسیاب چلاوى، محارب سادات با جلالیان و شکست دادن ایشان، توجه سادات گیلان به مازندران، فتح بلاد کوهستانى مازندران و تسخیر قلاع آن؛ از جمله قلع فیروزکوه، جنگ با ملوک رستمدار و... مى‌توان اشاره کرد.

    در ذکر محارب سادات طبرستان با جلالیان آمده است که چون کیافخرالدین جلال، حاکم سارى و کیاوشتاسب، امیر قلع توجى متوجه شدند که سید قوام‌الدین مرعشى، آمل را به فرزند خود، سید رضى‌الدین داده، به این بهانه که هر روز دولت سادات در طبرستان در حال ترقى است و اگر اکنون جلو ایشان گرفته نشود، دیگر قادر به این کار نخواهند بود، لشکر سارى را جمع کرده و با برادران و پسر عموهاى خود به سمت آمل حرکت مى‌کنند؛ اما سادات نیز بیکار ننشسته و طى چندین مرحله نبرد آنان را شکست مى‌دهند.

    سید قوام‌الدین چهارده پسر داشت به نام‌هاى: رضى‌الدین، فخرالدین، نصیرالدین، ظهیرالدین، زین‌العابدین، سید على، سید یحیى، اشرف‌الدین و چهار فرزند دیگر که در صغر سن وفات یافتند. خاتمه کتاب، به ذکر نام اولاد ایشان، مختصرى از زندگانى و مدفن هر یک از آنها مى‌پردازد.

    مؤلف در هیچ جاى کتاب، نامى از ابن‌ اسفندیار نمى‌برد و ظاهر مسأله این است که او هرگز تألیف ابن‌ اسفندیار را ندیده و اسم آن را هم نشنیده، لیکن در هنگام مطالعه، مى‌توان دریافت که قسمت کلى مطالب آن، از کتاب ابن‌ اسفندیار اقتباس شده، حتى طرز بیان و تعبیر هم تغییرى نکرده است.

    وضعیت کتاب

    فهرست‌هاى اسامى اشخاص، قبایل، کنیه‌ها و نسب‌ها، اسامى امکنه و کتبى که در متن از آنها نام برده شده، به همراه فهرست مقدمه‌ها، مطالب و صواب‌نامه (تصحیح اغلاط متن) در انتهاى کتاب آمده است.

    پاورقى‌ها توسط مصحح کتاب، محمدحسین تسبیحى نوشته شده و به توضیح کلمات متن و ذکر آدرس آیات پرداخته است.

    منابع مقاله

    مقدمات و متن کتاب.

    وابسته‌ها