تفسير القاسمي

    از ویکی‌نور
    ‏‎تفسير القاسمي
    تفسير القاسمي
    پدیدآورانقاسمی، جمال‌الدین (نويسنده) عيون سود، محمد باسل (محقق)
    عنوان‌های دیگرمحاسن التاويل
    ناشردار الکتب العلمية
    مکان نشرلبنان - بيروت
    سال نشرمجلد1الی9= 1997م , 1418ق,
    موضوعتفاسير - قرن 14
    زبانعربی
    تعداد جلد9
    کد کنگره
    ‏‎‏BP‎‏ ‎‏98‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏2‎‏ت‎‏7‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تفسير القاسمي المسمی محاسن التأويل، تألیف محمد جمال‌الدین قاسمی (متوفی 1332ق/ 1914م)، معروف به علامه شام، تفسیر قرآن کریم می‌باشد که با تحقیق محمد باسل عیون سود، چاپ شده است.

    سخن بزرگان پیرامون کتاب

    امیرشکیب ارسلان که خود از بزرگان ادبا و محققان معاصر سوریه است، در تفریظ بر کتاب «قواعد التحديث» قاسمی می‌گوید: «من به همه جوانان مسلمان که می‌خواهند شریعت اسلام را به‌نحوی دریابند که دلشان بپسندد و عقلشان بپذیرد، سفارش می‌کنم که هیچ‎چیز را بر مطالعه آثار مرحوم شیخ جمال‌الدین قاسمی مقدم ندارند» و محمد رشیدرضا، در یکی از شماره‌های مجله المنار می‌گوید: «او علامه شام و نادره ایام و احیاگر معارف اسلام و سنت، به علم و عمل و تعلیم و تهذیب و تألیف و حلقه رابطی است بین میراث شکوهمند پیشینیان و ترقی‌خواهی جدید که مقتضای زمان است»[۱].

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه از محقق و مؤلف آغاز و مطالب در نه جلد تنظیم شده است.

    نویسنده در هر مورد، ابتدا آیه مورد تفسیر را ذکر کرده و سپس به بررسی لغات و اجزای آن پرداخته و ضمن شرح آن، اقوال تفسیری مطرح‎شده پیرامون آن را، مورد بحث و بررسی قرار داده است. در برخی موارد نیز به تجزیه لغوی برخی از کلمات پرداخته است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه نخست، زندگی‌نامه مفصلی از نویسنده، ارائه گردیده است[۲].

    نویسنده در مقدمه تفسیرش چنین می‌نویسد: «کمر همت به تحصیل فنون (قرآن‌شناسی) بستم و دیده‎ خویش را به نورانیت آیات آن (قرآن) روشن گردانیدم و به رموز آن دیده دوختم و از راه بردن به ظرایف آن شادمان گشتم و تا آنجا که مقدورم بود در تفاسیر گذشتگان راه بردم و مطالعه کردم و با مطالعه و ممارست بسیار به غث و سمین آنها پی‌بردم و دیدم که «به‌قدر دانش خود هر کسی کند ادراک» و هر کس در حد وسع و توان خویش گویی در این میدان زده است و روزگاری از عمر خویش را صرف کشف حقایق و کاوش در دقایق آن کردم و خواستم تا در سلک مفسران درآیم پیش از آنکه عناصر پراکنده شود و «سرایر آشکار» و به خدمتگری قرآن نامبردار شوم و جزو عاملان و عالمان به احکام قرآن در شمار آیم. بحول الله، عزم خویش را جزم کردم و بخت خفته را بیدار ساختم و به تقریر قواعد آن و تفسیر مقاصد آن پرداختم و نیک‌انجامی از خداوند طلب کردم و نام این اثر را محاسن التأويل نهادم و چکیده پژوهش‌ها و گزیده کوشش‌ها و لئالی اسرار و نتیجه افکار خود و نقاوه آثار مفسران سلف را در آن درج کردم»[۳].

    نویسنده در مقدمه مفصل خود، به‌عنوان مباحث تمهیدی و مقدماتی، به ذکر یازده قاعده تفسیری پرداخته است که از جمله آنها عبارتند از: قاعده‎ در امها‎ت مآخذ تفسیر (شامل: نقل پیامبر(ص)، اخذ به قول صحابی، اخذ به مطلق لغت و...)؛ قاعده در معرفت تفسیر صحیح و اصح تفاسیر در زمان اختلاف؛ قاعده‎ در اینکه غالب اختلافاتی که به‌طور صحیح از سلف نقل شده، اختلاف تنوع است نه اختلاف تضاد؛ قاعده در شناخت نزول؛ قاعده در ناسخ و منسوخ؛ قاعده در قرائت شاذ و مدرج؛ قاعده در قصص‎ انبیا و استشهاد به اسرائیلیات؛ قاعده در اینکه شریعت امی است و در فهم آن می‌بایست از آنچه بین امی‌ها (عرب زمان نزول) معهود بوده است، پیروی کرد[۴].

    غالب تحقیقات نویسنده عمیقاً مستند بوده و منابع فکری او وسیع و متنوع است و حتی باآنکه اهل سنت است، از تحقیقات معتزله و شیعه امامیه و زیدیه هم غافل نبوده و گاه آنها را نقل و گاهی نقد هم می‌کند. در مقدمه پرمایه و بسیار محققانه‌ای که در قرآن‌شناسی و تفسیرپژوهی و مقدمات و لوازم تفسیر و صفات و شرایط مفسر نگاشته است، از تفسیر طبری، زمخشری، راغب اصفهانی، فخر رازی، ابن کثیر دمشقی، ابن قیم، ابوحیان اندلسی، ابن عطیه اندلسی، قرطبی، بیضاوی، ابوالسعود، بعضی مفسران شیعه و زیدیه و برهان‌الدین بقاعی و سرانجام از مفسر بزرگ معاصر و مقتدای خویش عبده، فراوان نقل کرده است. همچنین اشاره به آثار و آرای شافعی، ابن سعد، واقدی، فراء، قاضی عبدالجبار (که همانند زمخشری از بزرگان معتزله است)، ابن حزم، شهرستانی صاحب ملل و نحل، عکبری، ابن المنیر اسکندری، ابن حجر عسقلانی و به‌ویژه ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه و سیوطی بسیار دارد[۵].

    همچنین ازآنجاکه در حدیث‎شناسی دست دارد، صفحه‌ای از تفسیر عظیمش نیست که حدیثی در آن نباشد و بیشتر به احادیثی که در مجامیع بخاری، مسلم، ابن حنبل و مالک بن انس و ابن حیان نقل شده، اعتنا دارد. نویسنده در لغت هم صاحب‌نظر است و محتاط و مستند سخن می‌گوید و غالباً ً به «صحاح» جوهری و «قاموس‎ المحيط» و شرح آن استناد می‌کند. در قرائت نیز، غالباً ً به قرائات متواتره اعتماد می‌کند[۶].

    وی نگرش سلفی دارد و به علت فضل فراوانش، تمایل وهابی‌گری در او چندان ظاهر نیست، بلکه بیشتر اشعری‌گرا و اهل حدیث است. اشعری‌گری او پیشرفته است و غالباً ً در جنب و جوار گرایش‌های نقلی او، گرایش‌های عقلی هم مشهور است. غالب منابع فکری و موارد نقل و نقد او، چنان که اشاره کردیم، آثار قدماست و از معاصران فقط به عبده که «الأستاذ الحكيم» می‌نامدش اعتنا دارد و این اعتنا و علاقه تا به‎حدی است که ده صفحه از مقدمه تفسیر عبده را در مقدمه تفسیر خویش درج می‌کند. گرایش علمی -‎ علم به معنای جدید کلمه - ‎در او چندان قوی نیست، بلکه به‌ندرت مشهود است و فقط در فصلی از مقدمه به تطبیق بعضی از یافته‌های نجومی جدید با آیات قرآن می‌پردازد و این موارد در اثر او، فوق‎العاده کمیاب است[۷].

    باری تفسیر قاسمی به سبک و سیاق تفاسیر قدیم است و در میان همه تفاسیر جدید (قرن چهاردهمی) که مطرح شده، فقط دو تفسیر است که دقیقاً منطق و متانت علمی قدیمی دارد: یکی همین تفسیر و دیگر تفسیر گران‎قدر «الميزان» که البته پرداختن به مسائل اجتماعی در هر دوی این تفاسیر تا حد معقول و معتنابهی است[۸].

    برای آشنایی با سبک و نوع تفسیر قاسمی، به نمونه ای از آرای تفسیری او اشاره می‌شود. وی در تفسیر سوره فاتحه چنین می‌نویسد: بعضی از سلف گفته‌اند فاتحه رمز اصلی و جان و جوهر قرآن است و رمز فاتحه همانا کلمه إياك نعبد و إياك نستعين(فاتحه: 5) است؛ چه، بخش اول این آیه، تبری از شرک است و بخش دوم آن، تبری از حول و قوه شخصی و تفویض و توکل کلی بر خداوند[۹].

    وی تفسیر آیه نهم از سوره بقره: يخَادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ مَا يخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يشْعُرُونَ را چنین آغاز می‌کند: کاشانی گوید: مخادعه یا نیرنگ، به‌کار بردن نیرنگ از هر دو سو است و نیرنگ، عبارت است از ظاهر ساختن خیر و پنهان داشتن شر. مراد از خدعه خداوند، خدعه رسول است؛ چراکه در جای خود محرز است که مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ (نساء: 80). آری خدعه آنها به خداوند و مؤمنین، در اظهار ایمان و دوستی و پنهان داشتن کفر و دشمنی است. خدعه خداوند و مؤمنین به آنها، مسالمت و پیشنهاد احکام اسلام به آنهاست و محترم شمردن مال و جان آنان و نظایر آن و درعین‌حال ذخیره کردن عذاب الیم و سرانجام وخیم و سوء عاقبت و بی‌آبرویی دنیوی با افشاگری‌های وحیانی، یعنی خبر دادن خداوند از طریق وحی به سوء نیت و مافي‌الضمير آنان. اما فرق این دو گونه خدعه یا نیرنگ در این است که نیرنگ آنان فقط به خودشان بازمی‌گردد؛ چه، مایه خسران و زیان جانی و سختی کشیدن و وِزر و وبال انداختن و ظلم و ظلمت‌افزایی و کفر و نفاق و خودویرانگری و شقاوت‎پیشگی و نظایر آن است و نیرنگ خداوند چنان است که با وجود اعلامش در قرآن، به کنه آن پی نمی‌برند؛ چنان‌که در آیه دیگری هم داریم وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيرُ الْمَاكِرِينَ (آل عمران: 54) و این از عمق جهالت آنان است که از ظاهر، پی به باطن نمی‌برند[۱۰].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب هر جلد، در انتهای همان جلد آمده و در پاورقی‌ها به ذکر منابع و توضیح پیرامون روایات مذکور در متن، پرداخته شده است.

    پانویس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. خرمشاهی، بهاءالدین، «درباره تفسیر محاسن التأويل»، برگفته از سایت راسخون، پنج‎شنبه 4 مرداد 1397،

    وابسته‌ها