تلخیص البیان في مجازات القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک '
جز (جایگزینی متن - '| پس از = | پیش از = }} ' به '| پس از = | پیش از = }}')
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ')
خط ۳۵: خط ۳۵:
با توجه به نثر زيباى شريف رضى (-باخرزى، ج 1، ص293؛ [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، ج 15، ص115؛ متز، ج 1، ص487، 491؛ تسترى، ج 8، ص148) و عبارتهاى فصيح و تركيبهاى اصيل كه استادى وى را نشان مى‌دهد (-شريف رضى، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص161، 304؛ چاپ مشكوة، مقدمه، صم)، در سير علوم بلاغى، اين كتاب از مهمترين آثار تحقيقى سدۀ چهارم است (ضيف، ص139) كه مجازها و استعاره‌ها و كنايه‌هاى قرآن كريم را، به ترتيب سوره‌ها و آيات و با استشهاد فراوان از اشعار عربى، با عنوان كلى مجاز آورده است (همان، ص140؛ براى نمونۀ شواهد-شريف رضى، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص143، 169، 179) و مى‌توان آن را تفسير بيانى قرآن كريم دانست كه براى نشان دادن جنبۀ اعجاز بلاغى و بيانى قرآن نوشته شده است (همان، مقدمه، ص61). از جمله، بحث از آيۀ: «اللّه يستهزئ بهم...» (بقره: 15)قابل ذكر است كه «استهزاء» مجازا به خداوند اسناد داده شده است، زيرا خداوند حليم و حكيم است و استهزاء، عكس اينهاست؛ ازينرو در اين آيه جزاى استهزاء كه مؤاخذه و عقاب است، استهزاء ناميده شده است (همان، ص113-114).
با توجه به نثر زيباى شريف رضى (-باخرزى، ج 1، ص293؛ [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، ج 15، ص115؛ متز، ج 1، ص487، 491؛ تسترى، ج 8، ص148) و عبارتهاى فصيح و تركيبهاى اصيل كه استادى وى را نشان مى‌دهد (-شريف رضى، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص161، 304؛ چاپ مشكوة، مقدمه، صم)، در سير علوم بلاغى، اين كتاب از مهمترين آثار تحقيقى سدۀ چهارم است (ضيف، ص139) كه مجازها و استعاره‌ها و كنايه‌هاى قرآن كريم را، به ترتيب سوره‌ها و آيات و با استشهاد فراوان از اشعار عربى، با عنوان كلى مجاز آورده است (همان، ص140؛ براى نمونۀ شواهد-شريف رضى، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص143، 169، 179) و مى‌توان آن را تفسير بيانى قرآن كريم دانست كه براى نشان دادن جنبۀ اعجاز بلاغى و بيانى قرآن نوشته شده است (همان، مقدمه، ص61). از جمله، بحث از آيۀ: «اللّه يستهزئ بهم...» (بقره: 15)قابل ذكر است كه «استهزاء» مجازا به خداوند اسناد داده شده است، زيرا خداوند حليم و حكيم است و استهزاء، عكس اينهاست؛ ازينرو در اين آيه جزاى استهزاء كه مؤاخذه و عقاب است، استهزاء ناميده شده است (همان، ص113-114).


شريف رضى همچنين ضمن بحث از آيۀ «... من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم...» (توبه: 117) آن را استعاره دانسته و معناى حقيقى زيغ را اعوجاج و كجى ذكر كرده است. به نظر او در اين آيه حالت درونى و روانى آنانى كه از شدت ترس نزديك بوده است خود را ببازند، به موجود محسوسى تشبيه شده كه پس از استقامت و راستى به كجى گرايد و بعد از ثبات و استوارى، منحرف شود. شريف رضى براى اثبات گفتۀ خود آيۀ بعد را دليل آورده كه مى‌گويد: «... حتّى اذا ضاقت عليهم الارض بما رحبت و ضاقت عليهم انفسهم...» (توبه: 118) و افزوده است كه اين نيز استعاره است و در واقع تشبيه معقول به محسوس است، زيرا توصيف نفس به تنگى و گشادگى، حقيقى نيست بلكه مجازى است (همان، ص150-151؛ علوى مقدم، ص145-146).
شريف رضى همچنين ضمن بحث از آيۀ «... من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم...» (توبه: 117) آن را استعاره دانسته و معناى حقيقى زيغ را اعوجاج و كجى ذكر كرده است. به نظر او در اين آيه حالت درونى و روانى آنانى كه از شدت ترس نزدیک  بوده است خود را ببازند، به موجود محسوسى تشبيه شده كه پس از استقامت و راستى به كجى گرايد و بعد از ثبات و استوارى، منحرف شود. شريف رضى براى اثبات گفتۀ خود آيۀ بعد را دليل آورده كه مى‌گويد: «... حتّى اذا ضاقت عليهم الارض بما رحبت و ضاقت عليهم انفسهم...» (توبه: 118) و افزوده است كه اين نيز استعاره است و در واقع تشبيه معقول به محسوس است، زيرا توصيف نفس به تنگى و گشادگى، حقيقى نيست بلكه مجازى است (همان، ص150-151؛ علوى مقدم، ص145-146).


شريف رضى در تلخيص البيان از پدر خود، ابواحمد حسين بن موسى، با عبارت «رضى‌اللّه‌عنه و أرضاه» ياد كرده است (چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص322)؛ با توجه به سال درگذشت پدرش (400) و سال وفات خودش (406)، وى بايد كتاب را در شش سال آخر زندگى‌اش نوشته باشد. او در اين كتاب از برخى استادانش نام برده است، از جمله از ابن جنّى، قاضى عبدالجبار معتزلى و ابوبكر محمد بن موسى خوارزمى (همان، ص148، 212، 280-281).
شريف رضى در تلخيص البيان از پدر خود، ابواحمد حسين بن موسى، با عبارت «رضى‌اللّه‌عنه و أرضاه» ياد كرده است (چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص322)؛ با توجه به سال درگذشت پدرش (400) و سال وفات خودش (406)، وى بايد كتاب را در شش سال آخر زندگى‌اش نوشته باشد. او در اين كتاب از برخى استادانش نام برده است، از جمله از ابن جنّى، قاضى عبدالجبار معتزلى و ابوبكر محمد بن موسى خوارزمى (همان، ص148، 212، 280-281).
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش