ديوان الحلاج: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۲۳۹: خط ۲۳۹:


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:زیان و ادبیات عربی]]
    [[رده:زبان و ادبیات عربی]]

    نسخهٔ ‏۱۵ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۷

    دیوان الحلاج
    نام کتاب دیوان الحلاج
    نام های دیگر کتاب کتاب الطواسین

    ... الطواسین

    اخبار الحلاج

    دیوان

    پدیدآورندگان عیون سود، محمد باسل (حاشيه نويس)

    حلاج، حسین بن منصور (نويسنده)

    زبان عربی
    کد کنگره ‏‎‏PJA‎‏ ‎‏3722‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9‎‏ ‎‏1378*
    موضوع تصوف

    حلاج، حسین بن منصور، 234 - 309ق. - سرگذشت نامه

    شعر عربی - قرن3ق.

    عارفان - سرگذشت نامه

    عرفان - متون قدیمی تا قرن 14

    ناشر دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون
    مکان نشر بیروت - لبنان
    سال نشر 309 هـ.ق
    کد اتوماسیون 10477


    معرفى اجمالى

    «ديوان الحلاج»، به زبان عربى، نام مجموعه‌اى است كه يك بخش آن، مجموعه اشعار عربى حسين بن منصور حلاج، با درون‌مايه عرفانى است و بخش‌هاى ديگر آن، «اخبار حلاج»، «ملحق اخبار وى»، «مستدرك اخبار او»، «بداية حال الحلاج»، «كتاب طواسين» و«اشعار منسوب به حلاج» مى‌باشد.

    ساختار

    در اين مجموعه پس از مقدمه و ترجمه مؤلف، به ترتيب، «اخبار الحلاج» مشتمل بر 74 خبر، «ملحق اخبار الحلاج» شامل 6 خبر، «المستدرك على اخباره» حاوى 12 خبر، «بداية حال الحلاج» داراى 22 خبر، «كتاب الطواسين» با 10 طاسين و يك بستان، «ديوان الحلاج» و«اشعار منسوب به وى» ذكر شده است.

    اشعار، به ترتيب حروف الفبا(با ملاحظه حرف روى) تنظيم شده‌اند و مشحون از ايجاز و رمز و كنايه و اصطلاحات متداول در بين عرفا مى‌باشند.

    گزارش محتوا

    بخش«اخبار الحلاج» و«ملحق اخبار الحلاج» و«المستدرك على اخباره»، مشتمل است بر پاره‌اى از سخنان عرفانى حلاج(غالبا به‌صورت نثر) كه ديگران از وى نقل كرده‌اند و نيز گفتار بزرگان در مورد وى.

    بخش«بداية حال الحلاج»، تأليف ابن باكويه است و مشتمل بر ذكر پاره‌اى از حالات و اعتقادات حلاج از زبان اين و آن است.

    «كتاب الطواسين»، با موضوعاتى از قبيل طاسين السراج، طاسين الفهم، طاسين الصفاء، طاسين الدائرة، طاسين النقطة، طاسين الازل و الالتباس، طاسين المشيئة، طاسين التوحيد، طاسين الاسرار فى التوحيد، طاسين التنزيه و بستان المعرفة مشتمل بر سخنان عرفانى حلاج در موضوعات مختلف در قالب نثر مسجع مى‌باشد.

    ديوان حلاج: بيشتر اشعار حلاج، به‌صورت نيايش و التجاء به خداوند است و برخى از آنها داراى تعابير و مفاهيم كلامى، فقهى و فلسفى است كه از فرق معاصر گرفته است، مانند كلابيه، كراميه، معتزليان، اماميه، قرمطيان و حكماى يونانى.

    حلاج، بر اثر تهذيب نفس و رياضتى كه در پيش مى‌گيرد، مورد عنايت و الهام واقع مى‌شود و حالى برايش فراهم مى‌آيد كه بيانش در قالب الفاظ عادى نمى‌گنجد و به ناچار از زبان رمز بهره مى‌گيرد. تعبير«انا الحق» كه وى آن را در شعر عرفانى گنجانيد، از جمله اين رمزهاست.

    وى، عبارت«اناالحق» را كه جنبه رمزى دارد، در اشعارش به كار مى‌برد و در باب گرايش توحيدى و بندگى به درگاه خداوند يكتا، براى غير خدا وجودى نمى‌شناسد و«وحدت وجود» را عنوان مى‌كند و در تبيين ارتباط خداوند با آفريده‌ها و خود، از حلول لاهوت در ناسوت؛ يعنى«وحدت حلولى» سخن مى‌گويد و چون جهان و خودش را مظهر تجلى ذات بارى تعالى مى‌داند، «وحدت تجلّى» را عنوان مى‌نمايد.

    حلاّج، نخستين شاعر صوفى است كه به تعبير«انا» به‌عنوان يك مفهوم خاص در شعر صوفيانه پرداخت و تلاش كرد بين ضمير متكلم«انا» و ضمير مخاطب«انت» پيوند برقرار سازد. پيوندى كه مشخصه‌ى برجسته‌ى شعر اوست و در سروده‌هايش موارد اين پيوند يا اتحاد و يگانگى را به شرح زير بيان مى‌كند:

    1. حلاج براى خويش در برابر خداوند، وجودى مستقل نمى‌شناسد؛ ازاين‌رو، با كلماتى از قبيل ضمير منفصل«انا»، ضمير متصل فاعلى«تُ» و ياى متكلّم«ى»، اصل وحدت را مطرح مى‌كند.

    انا مَن أهوى و مَن أهوى انا نحنُ روحان حللنا بدنا
    فاذا ابصرتَنى ابصرتَه و اذا ابصرتَه اَبصرتَنا

    2. از نگاه حلاّج، «لاهوت» در«ناسوت» حلول كرده و لاهوت در ناسوت جلوه‌گر است. وى مى‌گويد:

    سبحان مَن اَظهر ناسوتَه سرُّ سَنا لاهوته الثّاقب
    ثم بدا فى خلقه ظاهرا فى صورة الآكل و الشّارب
    حتى لَقد عايَنه خلقُه كلحظة الحاجب بالحاجب

    3. در باور حلاّج ذات حقّ، در جهان تجلّى دارد و اينكه او مظهر اين تجلّى و وحدت است؛ ازاين‌رو، وى، «من» خود را ناديده مى‌گيرد و به دوگانگى وجود اعتقادى ندارد و گاهى در تحير مى‌افتد و مى‌گويد:

    أ أنت أم أنا هذا فى الهين حاشاكَ حاشاك من اثبات اثنين
    هوية لك فى لائيتى أبدا كُلّى على الكُلّ تلبيسٌ بوجهين
    و أين وجهُك، مقصوداً بناظرتى فى باطنِ القلب أم فى ناظر العين

    وى، در مقام لبيك گفتن، خود را جداى از خداوند نمى‌داند؛ ازاين‌رو، متحيّر است كه در لبيك خود، آيا او خدا را مى‌خواند يا خداوند وى را ندا مى‌دهد؟

    لبيك لبيك يا سرّى و نجوائى لبيك لبيك يا قصدى و معنائى
    أدعوك بل انت تدعونى اليك فهل ناديتُ ايّاك ام ناديتَ ايائى

    4. به نظر حلاّج، محبوب و محبّ اتّحاد دارند و يكى هستند و در واقع دو روحند كه در يك بدن حلول كرده‌اند؛ به همين دليل بين حلاّج و محبوبش خداوند فرق و فاصله‌اى نيست، مى‌گويد:

    ايّها السائل عن قصّتنا لو تَرانا لم تُفرّق بيننا
    روحُه روحى و روحى روحُه من راى روحَين حَلَّت بَدنا؟

    5. حلاج در مقام تبيين ذات بارى تعالى و بيان عقايد توحيدى و اظهار بندگى خود، از توحيد وجودى دم مى‌زند و وجود خود را جداى از وجود خداوند نمى‌داند و در نتيجه اعتقاد به او را ناگزير مى‌داند و مى‌گويد:

    لَستُ بالتوحيد ألهُو غير أنّى عَنه أسهُو
    كيف أسهُو؟ كيف ألهو و صحيحٌ أننى هُو

    6. حلاّج در باره رابطه خداوند با آفريده‌هاى خود، به‌ويژه انسان و شخص حلاّج، حلول روح الهى در كالبد پديده‌ها را مايه موجود شدن آنها مى‌داند؛ ازاين‌رو، خود را يكى از مظاهر حلول روح خدايى در انسان مى‌داند و در شعرى اين حلول را به درآميخته شدن شراب با آب زلال تشبيه كرده و مى‌گويد:

    مزجت روحُك فى روحى كما تمزج الخمرة بالماء الزلال
    فاذا مسّك شىء مَسّنى فاذا أنت أنا فى كلّ حال

    و در سروده‌اى ديگر، سرشت روح خدا در روح خود را به درآميختن عنبر و مشك مانند مى‌سازد و مى‌گويد:

    جبلت روحك فى روحى كما جبل العَنبر بالمسك الفتق
    فاذا مسّك شىء مَسّنى فاذا أنت انا لا نفترق

    7. حلاّج شناخت خداوند از طريق عقل و استدلال را موجب سرگردانى مى‌داند و مى‌گويد:

    مَن رامَه بالعقل مُسترشِداً أسرحه فى حيرة يلهُو

    از نظر حلاّج، معرفت، يك تجربه درونى است و از طريق كشف و شهود فراهم مى‌آيد و خداوند گرچه از چشم سر پنهان است، ولى با ديده دل مى‌توان او را ديد.

    إن كنت بالغيب عن عينى محتجبا فالقلب يرعاك فى الابعاد و النّائى

    حلاّج با قلب، خدايش را درك كرده است و در درون خويش به سخنان او گوش فرامى‌دهد؛ سخنانى كه در قالب كلمات و الفاظ نيست، بلكه الهاماتى است كه بر خاطر او وارد مى‌شود:

    لى حبيبٌ ازورُ فى الخلوات حاضرٌ غائبٌ عن اللّحظات
    ما ترانى أصغى اليه بسرّى كى أعى ما يقول من كلمات
    كلمات من غير شكل و لا نق‍ ط و لا مثل نغمة الاصوات
    فكأنّى مخاطب كنت ايّا هُ على خاطرى بذاتى لذاتى

    وضعيت كتاب

    كتاب، توسط محمد باسل عيون السود، تحقيق و تصحيح شده است. وى، در مقدمه، كتاب را معرفى كرده و از پاره‌اى مباحث مربوط به آن سخن گفته، سپس به بيان زندگى‌نامه مؤلف همت گمارده است. در پاورقى‌ها بيشتر به توضيح واژه‌ها و عبارات دشوار و مشخص كردن آيات، روايات، جملات و حكاياتى كه در اشعار حلاج مورد اشاره قرار گرفته‌اند، پرداخته است.

    در پايان، فهرست قوافى اشعار، فهرست مصادر و مراجع و فهرست محتويات كتاب را درج نموده است.


    وابسته‌ها

    مجموعه آثار حلاج ( طواسین ، کتاب روایت ، تفسیر قرآن ، کتاب کلمات ، تجریات عرفانی و اشعار )

    شرح دیوان الحلاج

    پیوندها

    مطالعه کتاب دیوان الحلاج در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور