دیوان ناصرخسرو (ویرایش): تفاوت میان نسخه‌ها

    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۴۰: خط ۴۰:


    ناصرخسرو با خطابی عام، همگان را به سیر و سلوک در راه دین و پیروی از پیامبر(ص) تشویق کرده و دین را کیمیا، ضامن عزت و جاودانگی و مایه شفای بیماری نادانی دانسته است:
    ناصرخسرو با خطابی عام، همگان را به سیر و سلوک در راه دین و پیروی از پیامبر(ص) تشویق کرده و دین را کیمیا، ضامن عزت و جاودانگی و مایه شفای بیماری نادانی دانسته است:
    '''بر پی و بر راه دلیلت برو
    {{شعر}}
    نیک دلیلا که تو را مصطفاست'''
    {{ب|'' بر پی و بر راه دلیلت برو''|2='' نیک دلیلا که تو را مصطفاست''}}
    '''بر ره دین رو که سوی عاقلان
    {{ب|'' بر ره دین رو که سوی عاقلان''|2='' علت نادانی را دین شفاست''}}
    علت نادانی را دین شفاست'''
    {{ب|'' جان تو بی علم خری لاغرست''|2='' علم تو را آب و شریعت چراست''}}
    '''جان تو بی علم خری لاغرست
    {{ب|'' جان تو بی علم چه باشد؟ سرُب''|2='' دین کندت زر که دین کیمیاست''}}
    علم تو را آب و شریعت چراست'''
    {{ب|'' عز و بقا را به شریعت بخر''|2='' کاین دو بهائی و شریعت بهاست''}}
    '''جان تو بی علم چه باشد؟ سرُب
    {{پایان شعر}}
    دین کندت زر که دین کیمیاست'''
    '''عز و بقا را به شریعت بخر
    کاین دو بهائی و شریعت بهاست'''
    و در ادامه از انسان‌هایی که به دین نمی‌گروند و از پذیرش حقیقت - که امری فطری است - سر برمی‌تابند، با تعبیری تحقیرآمیز یاد می‌کند:
    و در ادامه از انسان‌هایی که به دین نمی‌گروند و از پذیرش حقیقت - که امری فطری است - سر برمی‌تابند، با تعبیری تحقیرآمیز یاد می‌کند:
    '''آنکه به دین اندر ناید خرست
     
    گرچه مر او را چو تو، آدم نیاست'''
    {{شعر}}
    {{ب|'' آنکه به دین اندر ناید خرست''|2='' گرچه مر او را چو تو، آدم نیاست''}}
    {{پایان شعر}}
    و ره پیمودن در طریق حق را نشانه خردمندی دانسته، پیروی از مجموعه ارزشمند دین را توصیه می‌کند:
    و ره پیمودن در طریق حق را نشانه خردمندی دانسته، پیروی از مجموعه ارزشمند دین را توصیه می‌کند:
    '''راه سوی دینت نماید خرد
     
    از پی دین رو که مبارک عصاست'''<ref>ر.ک: همان، ص7- 8</ref>.
    {{شعر}}
    {{ب|'' راه سوی دینت نماید خرد''|2='' از پی دین رو که مبارک عصاست''<ref>ر.ک: همان، ص7- 8</ref>}}.
    {{پایان شعر}}


    توجه به دین و اعراض از دل‌بستگی‌های دنیوی در دیوان ناصرخسرو، جلوه و جایگاهی ویژه دارد. وی ضمن توصیه به رویگردانی از تعلقات مادی و دنیوی، توجه به دیبای نگارین دین و شریعت را یادآور می‌شود:
    توجه به دین و اعراض از دل‌بستگی‌های دنیوی در دیوان ناصرخسرو، جلوه و جایگاهی ویژه دارد. وی ضمن توصیه به رویگردانی از تعلقات مادی و دنیوی، توجه به دیبای نگارین دین و شریعت را یادآور می‌شود:
    '''دل از راه دنیا به دین بازگردان
     
    ز علم و عمل جوی زاد و جهازش'''
    {{شعر}}
    '''که را جامه عز بر بود دنیا
    {{ب|'' دل از راه دنیا به دین بازگردان''|2='' ز علم و عمل جوی زاد و جهازش''}}
    به دین بازگردد بدو اعتزازش'''
    {{ب|'' که را جامه عز بر بود دنیا''|2='' به دین بازگردد بدو اعتزازش''}}
    '''یکی خوب دیبا شمر دین حق را
    {{ب|'' یکی خوب دیبا شمر دین حق را''|2='' که علم است و پرهیز نقش و طرازش''}}
    که علم است و پرهیز نقش و طرازش'''
    {{پایان شعر}}
    در فرازی دیگر گرایش به دین و پاسداشت آن را موجب خشنودی حق و آراستگی به زیور دین را مایه کرامت آدمی در نزد پروردگار دانسته است:
    در فرازی دیگر گرایش به دین و پاسداشت آن را موجب خشنودی حق و آراستگی به زیور دین را مایه کرامت آدمی در نزد پروردگار دانسته است:
    '''خردمندا، مراد ایزد از دنیا به حاصل کن
     
    مراد او تو خود دانی چه چیز است ار خردمندی'''
    {{شعر}}
    '''مراد ایزدی دین است چون دین یافتی زان پس
    {{ب|'' خردمندا، مراد ایزد از دنیا به حاصل کن''|2='' مراد او تو خود دانی چه چیز است ار خردمندی''}}
    دگر مر خویشتن را در سپنجی جای نپسندی'''<ref>ر.ک: همان، ص8</ref>.
    {{ب|'' مراد ایزدی دین است چون دین یافتی زان پس''|2='' دگر مر خویشتن را در سپنجی جای نپسندی''<ref>ر.ک: همان، ص8</ref>}}.
    {{پایان شعر}}


    در قصیده‌ای دیگر توجه همگان را به دین مبین اسلام و پیروی از شریعت محمدی(ص) جلب کرده و پیامدهای ناگوار هر بدعتی را گوشزد نموده است:
    در قصیده‌ای دیگر توجه همگان را به دین مبین اسلام و پیروی از شریعت محمدی(ص) جلب کرده و پیامدهای ناگوار هر بدعتی را گوشزد نموده است:
    '''گر مسلمانی به دین اندر برو
     
    بر طریق و راه خیرالمرسلین'''
    {{شعر}}
    '''بر ره آن رو به دین کوت آفرید
    {{ب|'' گر مسلمانی به دین اندر برو''|2='' بر طریق و راه خیرالمرسلین''}}
    خود برای خویش دینی مافرین'''
    {{ب|'' بر ره آن رو به دین کوت آفرید''|2='' خود برای خویش دینی مافرین''}}
    '''مافرین دینی به نادانی کزان
    {{ب|'' مافرین دینی به نادانی کزان''|2='' بر تنت نفرین کند جان آفرین''<ref>ر.ک: همان</ref>}}.
    بر تنت نفرین کند جان آفرین'''<ref>ر.ک: همان</ref>.
    {{پایان شعر}}


    جنبه‌های دیگری که در دیوان ناصرخسرو، نمود بارز و آَشکاری دارند، عبارتند از:
    جنبه‌های دیگری که در دیوان ناصرخسرو، نمود بارز و آَشکاری دارند، عبارتند از:
    # خردگرایی:
    # خردگرایی:
    #: ناصرخسرو - که دیوانش از خرد و خردورزی مایه ور است - بارها از این گوهر گران‌بها یاد کرده است. از دید وی، خرد هدیه الهی است که به‌فرمان خداوند با پدیده شریف جان همراه شده و دل‌وجان آدمی چون معدنی است که گوهر والای جان را در خود جای داده است. وی عقل و خرد را کیمیای صلاح، نعمتی والا و اساس فضیلت‌هایی چون خیر و عدل و احسان می‌داند:
    #: ناصرخسرو - که دیوانش از خرد و خردورزی مایه ور است - بارها از این گوهر گران‌بها یاد کرده است. از دید وی، خرد هدیه الهی است که به‌فرمان خداوند با پدیده شریف جان همراه شده و دل‌وجان آدمی چون معدنی است که گوهر والای جان را در خود جای داده است. وی عقل و خرد را کیمیای صلاح، نعمتی والا و اساس فضیلت‌هایی چون خیر و عدل و احسان می‌داند:
    #:'''خرد هدیه اوست ما را که در ما
     
    #: به‌فرمان او شد خرد جفت با جان'''
    {{شعر}}
    #:'''خرد گوهر است و دل‌وجانش کان است
    {{ب|'' خرد هدیه اوست ما را که در ما''|2='' به‌فرمان او شد خرد جفت با جان''}}
    #: بلی مر خرد را دل‌وجان سزد کان'''
    {{ب|'' خرد گوهر است و دل‌وجانش کان است''|2=''بلی مر خرد را دل‌وجان سزد کان''}}
    #:'''خرد کیمیای صلاح است و نعمت
    {{ب|'' خرد کیمیای صلاح است و نعمت''|2='' خرد معدن خیر و عدل است و احسان ''}}
    #: خرد معدن خیر و عدل است و احسان '''
    {{پایان شعر}}
    #: و عقل را راهنمای آدمی به‌سوی راه صواب می‌نامد و پیروی از آن را توصیه می‌کند:
    #: و عقل را راهنمای آدمی به‌سوی راه صواب می‌نامد و پیروی از آن را توصیه می‌کند:
    #:'''عقل است به‌سوی صواب رهبر
     
    #: با راهبرت چون به خار خاری؟'''
    {{شعر}}
    #:'''چون با خرد، ای بی خرد، نسازی
    {{ب|'' عقل است به‌سوی صواب رهبر''|2='' با راهبرت چون به خار خاری؟''}}
    #: جز رنج نبینی و سوگواری'''<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>.
    {{ب|'' چون با خرد، ای بی خرد، نسازی''|2='' جز رنج نبینی و سوگواری''<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>}}.
    {{پایان شعر}}
    #: شاعر خردورز با طرح سؤالاتی تأمل‌برانگیز، تازیانه بیداری را بر پیکر جان غافلان می‌نوازد و در پی، به فصل ممیز اشرف مخلوقات با دیگر حیوانات اشاره می‌کند:
    #: شاعر خردورز با طرح سؤالاتی تأمل‌برانگیز، تازیانه بیداری را بر پیکر جان غافلان می‌نوازد و در پی، به فصل ممیز اشرف مخلوقات با دیگر حیوانات اشاره می‌کند:
    #:'''چراکه گرگ ستمگاره نیست سوی خدای
     
    #: به فعل خویش گرفتار و ما گرفتاریم؟'''
    {{شعر}}
    #:'''چرا بر آهو و نخجیر روزه نیست و نماز
    {{ب|'' چراکه گرگ ستمگاره نیست سوی خدای''|2='' به فعل خویش گرفتار و ما گرفتاریم؟''}}
    #: چرا من و تو بدین کارها گران باریم'''
    {{ب|'' چرا بر آهو و نخجیر روزه نیست و نماز''|2='' چرا من و تو بدین کارها گران باریم''}}
    #:'''چه داد یزدان ما را ز جملگی حیوان
    {{ب|'' چه داد یزدان ما را ز جملگی حیوان''|2='' مگر خرد که بدان بر ستور سالاریم''}}
    #: مگر خرد که بدان بر ستور سالاریم'''
    {{پایان شعر}}
    #: سپس با تمثیلی، توانمندی قوه خرد را یادآوری می‌کند:
    #: سپس با تمثیلی، توانمندی قوه خرد را یادآوری می‌کند:
    #:'''خرد تواند جستن ز کار چون و چرا
     
    #: که بی خرد به مثل ما درخت بی‌باریم '''<ref>ر.ک: همان</ref>.
    {{شعر}}
    {{ب|'' خرد تواند جستن ز کار چون و چرا''|2='' که بی خرد به مثل ما درخت بی‌باریم''<ref>ر.ک: همان</ref>}}.
    {{پایان شعر}}
    # طلب دانش:
    # طلب دانش:
    #: ناصرخسرو در ارج دانش و دانشمندان و ترغیب به فراگیری علم و عمل به آن، توصیه‌هایی ارزشمند دارد. فضیلت دانش را بر متاع پرزرق‌وبرق دنیوی برتری داده و برخورداری از آن را موجب بلندی مرتبه آدمی دانسته است:
    #: ناصرخسرو در ارج دانش و دانشمندان و ترغیب به فراگیری علم و عمل به آن، توصیه‌هایی ارزشمند دارد. فضیلت دانش را بر متاع پرزرق‌وبرق دنیوی برتری داده و برخورداری از آن را موجب بلندی مرتبه آدمی دانسته است:
    #:'''دانش به از ضیاع و به از جاه و مال و ملک
     
    #: این خاطر خطیر چنین گفت مر مرا'''
    {{شعر}}
    #:'''با خاطر منور روشن‌تر از قمر
    {{ب|'' دانش به از ضیاع و به از جاه و مال و ملک''|2='' این خاطر خطیر چنین گفت مر مرا''}}
    #: ناید به کار هیچ مقر قمر مرا'''<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>.
    {{ب|'' با خاطر منور روشن‌تر از قمر''|2='' ناید به کار هیچ مقر قمر مرا''<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>}}.
    {{پایان شعر}}
    # عدالت و دادگری:
    # عدالت و دادگری:
    #: ناصرخسرو همچون دیگر حکیمان، عدالت و دادگری را افضل فضایل و اشرف کمالات دانسته و توجه به این فضیلت، از دغدغه‌ها و توصیه‌های اوست. وی آفرینش هستی را بر اساس اصل عدل دانسته و از بندگان می‌خواهد تا پیمان خلیفة اللهی را به سر برده، عدل و داد را پیشه خویش نمایند:
    #: ناصرخسرو همچون دیگر حکیمان، عدالت و دادگری را افضل فضایل و اشرف کمالات دانسته و توجه به این فضیلت، از دغدغه‌ها و توصیه‌های اوست. وی آفرینش هستی را بر اساس اصل عدل دانسته و از بندگان می‌خواهد تا پیمان خلیفة اللهی را به سر برده، عدل و داد را پیشه خویش نمایند:
    #:'''به داد و دهش جوی حشمت که مرد
     
    #: بدین دو تواند شدن محتشم'''
    {{شعر}}
    #:'''از آغاز بودنش به داد آورید
    {{ب|'' به داد و دهش جوی حشمت که مرد''|2='' بدین دو تواند شدن محتشم''}}
    #: خدای این جهان را پدید از عدم'''
    {{ب|'' از آغاز بودنش به داد آورید''|2='' خدای این جهان را پدید از عدم''}}
    #:'''اگر داد کرده است پس تا ابد
    {{ب|'' اگر داد کرده است پس تا ابد''|2='' خدای است و ما بندگان، لاجرم''}}
    #: خدای است و ما بندگان، لاجرم'''
    {{ب|'' اگر دادوبیداد داور شوند''|2='' بود داد تریاک و بیداد سم ''<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>}}.
    #:'''اگر دادوبیداد داور شوند
    {{پایان شعر}}
    #: بود داد تریاک و بیداد سم '''<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.
    # نیکوکاری:
    # نیکوکاری:
    #: ناصرخسرو، رسیدن به کمالات معنوی و نیل به عزت حقیقی را در گرو داد و دهش و نیکوکاری می‌داند و بر این عقیده است که:
    #: ناصرخسرو، رسیدن به کمالات معنوی و نیل به عزت حقیقی را در گرو داد و دهش و نیکوکاری می‌داند و بر این عقیده است که:
    #:'''تو را جانت نامه است و کردار خط
     
    #: به جان برمکن جز به نیکی رقم'''
    {{شعر}}
    #:'''به نامه درون جمله نیکی نویس
    {{ب|'' تو را جانت نامه است و کردار خط''|2='' به جان برمکن جز به نیکی رقم''}}
    #: که در دست تو است ای برادر قلم'''
    {{ب|'' به نامه درون جمله نیکی نویس''|2='' که در دست تو است ای برادر قلم''}}
    #:'''به گفتار خوب و به کردار نیک
    {{ب|'' به گفتار خوب و به کردار نیک''|2='' چنان چون شنودی بر این خفته رم''}}
    #: چنان چون شنودی بر این خفته رم'''
    {{ب|'' به فعل نکو جمله عاجز شدند''|2='' فرومایه دیوان ز پرمایه جم''<ref>ر.ک: همان، ص12- 13</ref>}}.
    #:'''به فعل نکو جمله عاجز شدند
    {{پایان شعر}}
    #: فرومایه دیوان ز پرمایه جم'''<ref>ر.ک: همان، ص12- 13</ref>.
    # ارج سخن و آداب آن:
    # ارج سخن و آداب آن:
    #: پرداختن به سخن، ارزش، اهمیت و آداب آن، از مضامین فراگیر و پرکاربرد دیوان حکیم قبادیان است. وی در قصیده‌ای ارائه نکته‌های حکیمانه را از شرایط گشودن زبان و سخن گفتن دانسته است:
    #: پرداختن به سخن، ارزش، اهمیت و آداب آن، از مضامین فراگیر و پرکاربرد دیوان حکیم قبادیان است. وی در قصیده‌ای ارائه نکته‌های حکیمانه را از شرایط گشودن زبان و سخن گفتن دانسته است:
    #:'''درختت گر ز حکمت بار دارد
     
    #: به گفتار آی و بار خویش می بار'''
    {{شعر}}
    #:'''چرا خامش نباشی چون ندانی
    {{ب|'' درختت گر ز حکمت بار دارد''|2='' به گفتار آی و بار خویش می بار''}}
    #: برهنه چون کنی عورت به بازار'''<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>.
    {{ب|'' چرا خامش نباشی چون ندانی ''|2='' برهنه چون کنی عورت به بازار''<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>}}.
    {{پایان شعر}}


    ایراد سخن و ارائه مطلب به اقتضای حال و مقام، از جمله دقایق و ظرایف مورد نظر وی در آداب سخن گفتن است:
    ایراد سخن و ارائه مطلب به اقتضای حال و مقام، از جمله دقایق و ظرایف مورد نظر وی در آداب سخن گفتن است:
    '''سخن را جای باید جست ازیرا
     
    به میدان در، رود خوش اسپ رهوار'''<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>.
    {{شعر}}
    {{ب|'' سخن را جای باید جست ازیرا''|2='' به میدان در، رود خوش اسپ رهوار''<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>}}.
    {{پایان شعر}}


    ناصرخسرو بر این عقیده است که سخن شایسته و پسندیده مایه حیات، سرزندگی و رشد جان و شخصیت آدمی است؛ ازاین‌رو، تلاش در راه بیان نیکو و گفتار پسندیده را ضروری می‌داند:
    ناصرخسرو بر این عقیده است که سخن شایسته و پسندیده مایه حیات، سرزندگی و رشد جان و شخصیت آدمی است؛ ازاین‌رو، تلاش در راه بیان نیکو و گفتار پسندیده را ضروری می‌داند:
    '''جهد کن تا به سخن مردم گردی و بدان
     
    که به‌جز مرد سخن خلق همه خار و گیاست'''
    {{شعر}}
    همچنان چون تن ما زنده به آب است و هوا
    {{ب|'' جهد کن تا به سخن مردم گردی و بدان''|2='' که به‌جز مرد سخن خلق همه خار و گیاست''}}
    سخن خوب، دل مردم را آب‌وهواست'''
    {{ب|'' همچنان چون تن ما زنده به آب است و هوا''|2='' سخن خوب، دل مردم را آب‌وهواست''}}
    {{پایان شعر}}
    نیز می‌گوید:
    نیز می‌گوید:
    '''طعام جان سخن باشد سخن جز پاک و خوش مشنو'''
     
    ازیرا چون نباشد خوش طعام و پاک، بگزاید'''<ref>ر.ک: همان</ref>.
    {{شعر}}
    {{ب|'' طعام جان سخن باشد سخن جز پاک و خوش مشنو''|2='' ازیرا چون نباشد خوش طعام و پاک، بگزاید''}}.
    {{پایان شعر}}


    در پایان باید بدین نکته اشاره کرد که دیوان ناصرخسرو، گنجینه پرپیمان نکته‌های حکمی و معرفتی است. حکمت‌ها و آموزه‌هایی چون طاعت، شکر و سپاس پروردگار، خردگرایی، دانش جویی، دادگری و نیکوکاری که در کنار دیگر آموزه‌های تربیتی، می‌تواند دست‌مایه جویندگان و رهنمای پویندگان طریق حقیقت و کمال قرار گیرد<ref>ر.ک: همان</ref>.
    در پایان باید بدین نکته اشاره کرد که دیوان ناصرخسرو، گنجینه پرپیمان نکته‌های حکمی و معرفتی است. حکمت‌ها و آموزه‌هایی چون طاعت، شکر و سپاس پروردگار، خردگرایی، دانش جویی، دادگری و نیکوکاری که در کنار دیگر آموزه‌های تربیتی، می‌تواند دست‌مایه جویندگان و رهنمای پویندگان طریق حقیقت و کمال قرار گیرد<ref>ر.ک: همان</ref>.