رسالة في أفعال‌الله: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
    جز (جایگزینی متن - 'مساله' به 'مسأله')
    خط ۱۷: خط ۱۷:
    | سال نشر = 1419 ق یا 1999 م
    | سال نشر = 1419 ق یا 1999 م


    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE1114AUTOMATIONCODE
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01114AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    خط ۳۶: خط ۳۶:
    او با ادله عقلى و نقلى اثبات مى‌كند، هر آن چه كه در عالم پايين تحقق دارد، صورتى است از حقايق عالم بالا، لذا هيچ تبدل و تغيرى در امور عالم به وجود نخواهد آمد؛ اما تحولات و تغييرات عالم به وجود حقايق منتسب نمى‌باشد، بلكه همه آنها مربوط به ماده و استعدادهاى اجسام مى‌باشد كه از لوازم عالم دنياست. او در اين فصل از قضاء و قدر الهى نيز بحث مى‌كند.
    او با ادله عقلى و نقلى اثبات مى‌كند، هر آن چه كه در عالم پايين تحقق دارد، صورتى است از حقايق عالم بالا، لذا هيچ تبدل و تغيرى در امور عالم به وجود نخواهد آمد؛ اما تحولات و تغييرات عالم به وجود حقايق منتسب نمى‌باشد، بلكه همه آنها مربوط به ماده و استعدادهاى اجسام مى‌باشد كه از لوازم عالم دنياست. او در اين فصل از قضاء و قدر الهى نيز بحث مى‌كند.


    يكى از مباحثى كه در اين رساله مورد بررسى قرار گرفته است، تجرد نفس انسانى است. علامه به تبع آخوند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتالهين]] قائل است، نفس انسانى جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء مى‌باشد؛ يعنى به حدوث نفس كه امرى است، جسمانى حادث شده و با تطورات آن به تكامل رسيد و تجرد پيدا مى‌كند، لذا با زوال آن زايل نمى‌شود. او اين مساله را از اصول خاص حكمت اسلامى متاخر دانسته است و مى‌گويد: «فهذه الأنواع جميعا جسمانیة الحدوث روحانیة البقاء... خلافا لجميع الفلاسفة المتقدمين من حكماء مصر و يونان و غيرهم و قدماء حكماء الإسلام.»<ref>الرسائل التوحيدية، ص 71</ref>
    يكى از مباحثى كه در اين رساله مورد بررسى قرار گرفته است، تجرد نفس انسانى است. علامه به تبع آخوند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتالهين]] قائل است، نفس انسانى جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء مى‌باشد؛ يعنى به حدوث نفس كه امرى است، جسمانى حادث شده و با تطورات آن به تكامل رسيد و تجرد پيدا مى‌كند، لذا با زوال آن زايل نمى‌شود. او اين مسأله را از اصول خاص حكمت اسلامى متاخر دانسته است و مى‌گويد: «فهذه الأنواع جميعا جسمانیة الحدوث روحانیة البقاء... خلافا لجميع الفلاسفة المتقدمين من حكماء مصر و يونان و غيرهم و قدماء حكماء الإسلام.»<ref>الرسائل التوحيدية، ص 71</ref>


    علامه در آخر شبهه مشهورى كه در تنافى بين جواز تكليف و قضا و قدر الهى وجود دارد را مورد بررسى قرار داده و تعارض حاصل از جريان قضا و قدر الهى در عالم و جائز بودن تكليف را ساخته وهم دانسته و از آن جواب مى‌دهد.
    علامه در آخر شبهه مشهورى كه در تنافى بين جواز تكليف و قضا و قدر الهى وجود دارد را مورد بررسى قرار داده و تعارض حاصل از جريان قضا و قدر الهى در عالم و جائز بودن تكليف را ساخته وهم دانسته و از آن جواب مى‌دهد.