سفرنامه پیترو دلاواله: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'عالدین' به 'ع‌الدین')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
     
    (۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۴: خط ۴:
    | عنوان‌های دیگر =
    | عنوان‌های دیگر =
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[شفا، شعاع الدین]] (مترجم)
    [[شفا، شعاع‌الدین]] (مترجم)


    [[دلاواله‌، پیترو]] (نويسنده)
    [[دلاواله، پیترو]] (نویسنده)
    | زبان =فارسی
    | زبان =فارسی
    | کد کنگره =‏DSR‎‏ ‎‏1223‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏8‎‏س‎‏7
    | کد کنگره =‏DSR‎‏ ‎‏1223‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏8‎‏س‎‏7
    خط ۱۴: خط ۱۴:
    ایران - سیر و سیاحت - قرن 11ق.
    ایران - سیر و سیاحت - قرن 11ق.


    سفر نامه‎ها
    سفر نامه‌ها
    | ناشر =  
    | ناشر =  
    شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
    شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
    خط ۲۳: خط ۲۳:
    | چاپ =4
    | چاپ =4
    | شابک =964-445-143-0
    | شابک =964-445-143-0
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =10111
    | کتابخوان همراه نور =10111
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
    '''سفرنامۀ پيترو دلاّواله''': ترجمه‌اى است از(eulav alld orteip id iggair ien elarap esoc)كه به اهتمام آقاى شعاع‌الدين شفا صورت گرفته است.
    {{کاربردهای دیگر|سفرنامه (ابهام‌ زدایی)}}


    پيترو دلاّواله (1586-1652 ميلادى) جهانگرد ايتاليايى بود كه به كشورهاى تركيه، ايران و هند سفر كرد. خاطرات سفرهاى خود را در بازديد از كشورهاى فوق به رشته تحرير درآورد.سفر دلاواله به ايران كه از سال 1617م(25 ذيحجه‌ى 102ق) شروع و شش سال به طول انجاميد و با دوران سلطنت شاه عباس كبير همزمان است.اين سفرنامه كه به صورت نامه‌هاى متعددى نگارش يافته است، حاوى اطلاعات مهمّى درباره ايران دوره صفوى است. علاوه بر اين، سفرنامه شامل تصاويرى، تخيلى است؛ ولى چوان نشان دهنده تصورات يك هنرمند هلندى و ديگر جهان‌گردان اروپايى در قرون 17 و 18 و 19 به ايران آمده مى‌باشد، به اين ترجمه اضافه شده است تا به تصور ذهنى خواننده از نقاطى كه نويسنده از آنها نام مى‌برد، كمك كند.


    پيترو دلاواله، جلد اوّل اين سفرنامه كه مربوط به تركيه است را در سال 1650م در زمان حيات خود به چاپ رساند و جلد مربوط به ايران با نظارت چهار تن از پسران او در سال 1658م از طبع بيرون آمد.همچنين ترجمه اين اثر در سال 1348ش به بازار عرضه شده است.
    '''سفرنامۀ پیترو دلاواله''': ترجمه‌اى است از (Cose e parole nei viaggi di pitro della valle)که به اهتمام آقاى [[شعاع‌الدين شفا|شعاع‌الدین شفا]] صورت گرفته است.


    == ساختار ==
    [[دلاواله، پیترو|پیترو دلاواله]] (1586-1652 میلادى) جهانگرد ایتالیایى بود که به کشورهاى ترکیه، ایران و هند سفر کرد. خاطرات سفرهاى خود را در بازدید از کشورهاى فوق به رشته تحریر درآورد.سفر دلاواله به ایران که از سال 1617م(25 ذیحجه‌ى 102ق) شروع و شش سال به طول انجامید و با دوران سلطنت شاه عباس کبیر همزمان است.این سفرنامه که به صورت نامه‌هاى متعددى نگارش یافته است، حاوى اطلاعات مهمّى درباره ایران دوره صفوى است. علاوه بر این، سفرنامه شامل تصاویرى، تخیلى است؛ ولى چوان نشان دهنده تصورات یک هنرمند هلندى و دیگر جهان‌گردان اروپایى در قرون 17 و 18 و 19 به ایران آمده مى‌باشد، به این ترجمه اضافه شده است تا به تصور ذهنى خواننده از نقاطى که نویسنده از آنها نام مى‌برد، کمک کند.


    [[دلاواله، پیترو|پیترو دلاواله]]، جلد اوّل این سفرنامه که مربوط به ترکیه است را در سال 1650م در زمان حیات خود به چاپ رساند و جلد مربوط به ایران با نظارت چهار تن از پسران او در سال 1658م از طبع بیرون آمد.همچنین ترجمه این اثر در سال 1348ش به بازار عرضه شده است.


    اثر حاضر، داراى پيش‌گفتار، مقدمه مترجم و پنج مكتوب مى‌باشد.
    == ساختار ==
    اثر حاضر، داراى پیش‌گفتار، مقدمه مترجم و پنج مکتوب مى‌باشد.


    در مقدمه مترجم، درباره شخصيت و شرح حال زندگانى مؤلف و آثار او سخن به ميان آمده است و سپس انگيزه سفر او به ايران توضيح داده شده كه يكى به خاطر شركت در لشكركشى نظامى ايران عليه ترك‌هاى عثمانى است، تا انتقام بدرفتارى‌هاى آنان را كه نسبت به مسحيان روا مى‌داشتند، را بگيرند. و ديگر اينكه اسبابى فراهم آورد تا مسيحيان مقيم عثمانى كه در وضع بدى به سر مى‌بردند، به ايران مهاجرت كنند. در ادامه، مترجم از سير چاپ سفرنامه و ترجمه آن به زبان‌هاى مختلف و انتشار آن در سال‌هاى متمادى گزارش مى‌دهد. در آخر مترجم از نحوه آشنايى خود با آثار مؤلف و چگونگى ترجمه اين سفرنامه گزارش كاملى ارائه داده است.
    در مقدمه مترجم، درباره شخصیت و شرح حال زندگانى مؤلف و آثار او سخن به میان آمده است و سپس انگیزه سفر او به ایران توضیح داده شده که یکى به خاطر شرکت در لشکرکشى نظامى ایران علیه ترک‌هاى عثمانى است، تا انتقام بدرفتارى‌هاى آنان را که نسبت به مسحیان روا مى‌داشتند، را بگیرند. و دیگر اینکه اسبابى فراهم آورد تا مسیحیان مقیم عثمانى که در وضع بدى به سر مى‌بردند، به ایران مهاجرت کنند. در ادامه، مترجم از سیر چاپ سفرنامه و ترجمه آن به زبان‌هاى مختلف و انتشار آن در سال‌هاى متمادى گزارش مى‌دهد. در آخر مترجم از نحوه آشنایى خود با آثار مؤلف و چگونگى ترجمه این سفرنامه گزارش کاملى ارائه داده است.


    مكتوب اول؛ از اصفهان -17 مارس 1617-.
    مکتوب اول؛ از اصفهان -17 مارس 1617-.


    گزارش سفر پيترو دلاواله از بغداد به اصفهان.
    گزارش سفر [[دلاواله، پیترو|پیترو دلاواله]] از بغداد به اصفهان.


    مكتوب دوم؛ -از اصفهان -19 مارس 1617م.
    مکتوب دوم؛ -از اصفهان -19 مارس 1617م.


    اين مكتوب مربوط به مسائل خصوصى و شرح انگيزه خود از نگارش سفرنامه است.
    این مکتوب مربوط به مسائل خصوصى و شرح انگیزه خود از نگارش سفرنامه است.


    مكتوب سوم؛ -از اصفهان 18 دسامپر 1617م، اين گزارش داراى مطالبى از هندى‌هاى مقيم اصفهان، مشركين و بت‌پرستان ايران(گبرها)، خسوف كامل، ملاقات با يكى از اقوام نزدیک شاه (حسينقلى ميرزا)، مراسم شهادت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] در 21 رمضان، مراسم جشن گل سرخ، انگيزه از ديدن شاه ايران، شتر قربان(عيد قربان)
    مکتوب سوم؛ -از اصفهان 18 دسامپر 1617م، این گزارش داراى مطالبى از هندى‌هاى مقیم اصفهان، مشرکین و بت‌پرستان ایران(گبرها)، خسوف کامل، ملاقات با یکى از اقوام نزدیک شاه (حسینقلى میرزا)، مراسم شهادت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] در 21 رمضان، مراسم جشن گل سرخ، انگیزه از دیدن شاه ایران، شتر قربان(عید قربان)


    مكتوب چهارم؛ -از نرخ آباد روزهاى ماه مه و از قزوين 25 ژوئيه 1618م (اول محرم 1027ق) كه گزارش سفر حركت از اصفهان تا مازندران و ديدار شاه عباس در اشراف سارى و حركت به سوى قزوين مى‌باشد.
    مکتوب چهارم؛ -از نرخ آباد روزهاى ماه مه و از قزوین 25 ژوئیه 1618م (اول محرم 1027ق) که گزارش سفر حرکت از اصفهان تا مازندران و دیدار شاه عباس در اشراف سارى و حرکت به سوى قزوین مى‌باشد.


    مكتوب پنجم؛ -از اصفهان 22 آوريل و 8 مه 1618م.
    مکتوب پنجم؛ -از اصفهان 22 آوریل و 8 مه 1618م.


    گزارش سفر از قزوين همراه شاه عباس، به سوى اردبيل براى جنگ با دولت عثمانى و داستان ايرانيان در اين جنگ و بازگشت به اصفهان است.
    گزارش سفر از قزوین همراه شاه عباس، به سوى اردبیل براى جنگ با دولت عثمانى و داستان ایرانیان در این جنگ و بازگشت به اصفهان است.


    == گزارش محتوا ==
    == گزارش محتوا ==
    مکتوب اوّل: سفر در 25 ذیحجه سال 1025ق از بغداد آغاز و با گذاشتن از شهرهاى وان، قصر شیرین، همدان، شهرکرد و گلپایگان و رسیدن به اصفهان پایان مى‌یابد.در این مسیر طولانى از ده‌هاى بهروز، تکیه، هارونیه، قزل‌رباط(آخرین نقطه مسکونى قلمرو ترک‌هاى عثمانى)، چاى خانگى، ده کردنشین، ینگى خانگى، قلعه یشاور(براى حفظ سرحدات)، کرند، هارون‌آباد، ماهیدشت، سعدآباد و...، در این سفرنامه نام برده شده است. در این سفر که از بغداد شروع و تا اصفهان ادامه مى‌یابد، نام دو سرزمین کردستان و کنگاور نیز دیده مى‌شود.


    سرزمین کردستان که بین ایران و ترک‌هاى عثمانى واقع شده و عرض آن(شرق تا غرب) ده یا یازده روز فاصله است؛ (فواصل را با مدّت راه‌پیمایى) اندازه مى‌گیرد و از شمال تا جنوب از بابل و شوش از خلیج فارس شروع و به طرف شمال، موصل و نینوا تا داخل ارمنستان، و آذربایجان تقریبا حوالى دریاى سیاه ادامه پیدا مى‌کند.


    مكتوب اوّل: سفر در 25 ذيحجه سال 1025ق از بغداد آغاز و با گذاشتن از شهرهاى وان، قصر شيرين، همدان، شهركرد و گلپايگان و رسيدن به اصفهان پايان مى‌يابد.در اين مسير طولانى از ده‌هاى بهروز، تكيه، هارونيه، قزل‌رباط(آخرين نقطه مسكونى قلمرو ترك‌هاى عثمانىچاى خانگى، ده كردنشين، ينگى خانگى، قلعه يشاور(براى حفظ سرحدات)، كرند، هارون‌آباد، ماهيدشت، سعدآباد و...، در اين سفرنامه نام برده شده است. در اين سفر كه از بغداد شروع و تا اصفهان ادامه مى‌يابد، نام دو سرزمين كردستان و كنگاور نيز ديده مى‌شود.
    در مورد این سرزمین در سفرنامه اطلاعات مفصل و مبسوط از نحوه زندگى مردم که معمولا ییلاق و قشلاق مى‌کنند و در یک جا مستقر نیستند، نحوه‌ى پوشش آنان(زنان و مرداندین مردم که اسلام است، زبان مردم که کلدانى است و نحوه‌ى آرایش مردان کرد و ایرانى که روى گونه‌ها و چانه خود را به کلى مى‌تراشند و سبیل قطورى درشت لب مى‌گذارند که تقریبا تا بناگوش مى‌رسد، به دست مى‌دهد. در این جا، در مورد سرزمین کنگاور اطلاعات زیادى یافت نمى‌شود.


    سرزمين كردستان كه بين ايران و ترك‌هاى عثمانى واقع شده و عرض آن(شرق تا غرب) ده يا يازده روز فاصله است؛ (فواصل را با مدّت راه‌پيمايى) اندازه مى‌گيرد و از شمال تا جنوب از بابل و شوش از خليج فارس شروع و به طرف شمال، موصل و نينوا تا داخل ارمنستان، و آذربايجان تقريبا حوالى درياى سياه ادامه پيدا مى‌كند.
    در مورد شهرهایى که از آنها مى‌گذرد، اطلاعاتى خوبى از لحاظ جمعیت، زندگى و آداب و رسوم مردمان، نحوه‌ى پوشش زنان، و آب و هوا و خانه‌سازى به خواننده مى‌دهد. و در خصوص اسلحه سوارکاران ایران از تیرو کمان و شمشیر هلالى یاد مى‌کند.


    در مورد اين سرزمين در سفرنامه اطلاعات مفصل و مبسوط از نحوه زندگى مردم كه معمولا ييلاق و قشلاق مى‌كنند و در يك جا مستقر نيستند، نحوه‌ى پوشش آنان(زنان و مردان)، دين مردم كه اسلام است، زبان مردم كه كلدانى است و نحوه‌ى آرايش مردان كرد و ايرانى كه روى گونه‌ها و چانه خود را به كلى مى‌تراشند و سبيل قطورى درشت لب مى‌گذارند كه تقريبا تا بناگوش مى‌رسد، به دست مى‌دهد. در اين جا، در مورد سرزمين كنگاور اطلاعات زيادى يافت نمى‌شود.
    در مورد روستاهاى طول راه هم اطلاعات مختصرى؛ از جمله طرز پذیرایى آنها، و آداب و رسوم آنان مى‌دهد.


    در مورد شهرهايى كه از آنها مى‌گذرد، اطلاعاتى خوبى از لحاظ جمعيت، زندگى و آداب و رسوم مردمان، نحوه‌ى پوشش زنان، و آب و هوا و خانه‌سازى به خواننده مى‌دهد. و در خصوص اسلحه سواركاران ايران از تيرو كمان و شمشير هلالى ياد مى‌كند.
    از آن جا که [[دلاواله، پیترو|پیترو دلاواله]] مدّت یازده ماه در اصفهان اقامت داشت، شرح و توصیف او از اصفهان، پایتخت جدید ایران که هنوز در حال ساختن بوده است، یک شرح و توصیف با ارزشى است که یک نفر اروپایى از این شهر داده است.


    در مورد روستاهاى طول راه هم اطلاعات مختصرى؛ از جمله طرز پذيرايى آنها، و آداب و رسوم آنان مى‌دهد.
    او عقیده دارد که اگر ساختن این شهر به پایان برسد، بسیار بزرگ‌تر و زیباتر از نقاط دیگر و حتى به جرات مى‌توان گفت، از قسطنطنیه و رم خواهد بود. از لحاظ وسعت اصفهان را برابر ناپل مى‌شمرد. در این شهر سه محله جدید ساخته شده، یکى تبریز و محله دیگر جلفاست و محله سوم ایشان، از آن گبرها است(آتش‌پرستان).


    از آن جا كه پيترو دلاواله مدّت يازده ماه در اصفهان اقامت داشت، شرح و توصيف او از اصفهان، پايتخت جديد ايران كه هنوز در حال ساختن بوده است، يك شرح و توصيف با ارزشى است كه يك نفر اروپايى از اين شهر داده است.
    از بازارهاى اصفهان با لفظى بى‌نظیر یاد مى‌کند و همه بناهاى آن جا را بزرگ، مساوى، منظم و داراى معمارى فوق‌العاده خوب معرفى مى‌کند و دالان‌هاى بازار اصفهان را این گونه توصیف مى‌کند که آنها تقسیم‌بندى شده و هر قسمت به متاعى و کالایى تخصیص یافته و این امر موجبات تسهیل امر داد و ستد را فراهم آورده است. از کاروانسراهایى که در این شهر براى خارجیان ساخته شده و از دو محل که نظیر آنها در قسطنطنیه نیست، بلکه با بهترین آثار مسیحیت برابرى و حتى بدون تردید بر آنها مزیت دارد که یکى میدان شاه (میدان نقش جهان) که در جلوى قصر سلطنتى واقع است که طول آن 9605 قدم و عرض آن 230 قدم است، و محله تماشایى دیگر، خیابانى است که فعلا در خارج شهر قرار دارد؛ ولى وقتى مجلات به یکدیگر ملحق شوند، کاملا در وسط قرار خواهد گرفت(خیابان چهارباغ) نام مى‌برد.پس از معمارى و ساختمان‌ها، پل‌ها، باغ‌ها و خانه‌ها از رودخانه‌هایى که این شهر را قطع مى‌کند، آن گونه توصیف مى‌کند که افکار خواننده به آن جا کشیده مى‌شود و خود را در کنار آنها تصور مى‌کند. دو جاى دیگر که او آن را دیده و نام مى‌برد، یکى منارجنبان و دیگر عمارتى یا اولین مدخل قصر شاهى است که شاه معمولا سفراى خارجى و میهمانان را در آن جا مى‌پذیرد. پس از سرزمین ایران و سکنه آن که از اقوام، ملل و نژادهاى مختلفى تشکیل شده سخن مى‌گوید. از فرقه‌هاى مختلفى ایران؛ از جمله مسیحیان (آشورى‌ها) و ارمنى‌ها که اغلب گرجى هستند) و مسلمانان که دو دسته هستند، گروه اکثریت عجمى هستند؛(یعنى ایرانى) و گروه دیگر مسلمانان قزلباش، نام مى‌برد که قزلباشى‌ها قواى نظامى کشور و همچنین طبقه نجبا را تشکیل مى‌دهند، سخن مى‌گویند و آنگاه شرحى از جدّ شاه عباس شیخ صفى بیان مى‌داد.


    او عقيده دارد كه اگر ساختن اين شهر به پايان برسد، بسيار بزرگ‌تر و زيباتر از نقاط ديگر و حتى به جرات مى‌توان گفت، از قسطنطنيه و رم خواهد بود. از لحاظ وسعت اصفهان را برابر ناپل مى‌شمرد. در اين شهر سه محله جديد ساخته شده، يكى تبريز و محله ديگر جلفاست و محله سوم ايشان، از آن گبرها است(آتش‌پرستان).
    وى در آخر دو مطلب را یادآور مى‌شود، یکى موضوع قزلباش‌ها و تقسیم‌بندى آنها و دیگر اینکه، در ایران تمام اقوام خارجى اگر از کشور یا مذهب دیگرى باشند، طبق قوانین خاص خود زندگى مى‌کنند و در نتیجه براى هر قومى محل سکونت و محدوده‌ى آن درنظر گرفته شده است. هر قومى در مورد امور مدنى و جزایى طبق نوع قضاوتى که به خود دارد، عمل مى‌شود و قضات شاه در آن دخالتى نمى‌کند.


    از بازارهاى اصفهان با لفظى بى‌نظير ياد مى‌كند و همه بناهاى آن جا را بزرگ، مساوى، منظم و داراى معمارى فوق‌العاده خوب معرفى مى‌كند و دالان‌هاى بازار اصفهان را اين گونه توصيف مى‌كند كه آنها تقسيم‌بندى شده و هر قسمت به متاعى و كالايى تخصيص يافته و اين امر موجبات تسهيل امر داد و ستد را فراهم آورده است. از كاروانسراهايى كه در اين شهر براى خارجيان ساخته شده و از دو محل كه نظير آنها در قسطنطنيه نيست، بلكه با بهترين آثار مسيحيت برابرى و حتى بدون ترديد بر آنها مزيت دارد كه يكى ميدان شاه (ميدان نقش جهان) كه در جلوى قصر سلطنتى واقع است كه طول آن 9605 قدم و عرض آن 230 قدم است، و محله تماشايى ديگر، خيابانى است كه فعلا در خارج شهر قرار دارد؛ ولى وقتى مجلات به يكديگر ملحق شوند، كاملا در وسط قرار خواهد گرفت(خيابان چهارباغ) نام مى‌برد.پس از معمارى و ساختمان‌ها، پل‌ها، باغ‌ها و خانه‌ها از رودخانه‌هايى كه اين شهر را قطع مى‌كند، آن گونه توصيف مى‌كند كه افكار خواننده به آن جا كشيده مى‌شود و خود را در كنار آنها تصور مى‌كند. دو جاى ديگر كه او آن را ديده و نام مى‌برد، يكى منارجنبان و ديگر عمارتى يا اولين مدخل قصر شاهى است كه شاه معمولا سفراى خارجى و ميهمانان را در آن جا مى‌پذيرد. پس از سرزمين ايران و سكنه آن كه از اقوام، ملل و نژادهاى مختلفى تشكيل شده سخن مى‌گويد. از فرقه‌هاى مختلفى ايران؛ از جمله مسيحيان (آشورى‌ها) و ارمنى‌ها كه اغلب گرجى هستند) و مسلمانان كه دو دسته هستند، گروه اكثريت عجمى هستند؛(يعنى ايرانى) و گروه ديگر مسلمانان قزلباش، نام مى‌برد كه قزلباشى‌ها قواى نظامى كشور و همچنين طبقه نجبا را تشكيل مى‌دهند، سخن مى‌گويند و آنگاه شرحى از جدّ شاه عباس شيخ صفى بيان مى‌داد.
    مکتوب دوم، سراسر این مکتوب از آنجا که مربوط به مسائل خصوصى و شرح عللى است که تقاضاى نویسنده را دایر بر تنظیم سفرنامه و تقدیم به آکادمى امور پستى موجه مى‌سازد، بیان شده، لذا مترجم از ترجمه این قسمت خوددارى نموده است.


    وى در آخر دو مطلب را يادآور مى‌شود، يكى موضوع قزلباش‌ها و تقسيم‌بندى آنها و ديگر اينكه، در ايران تمام اقوام خارجى اگر از كشور يا مذهب ديگرى باشند، طبق قوانين خاص خود زندگى مى‌كنند و در نتيجه براى هر قومى محل سكونت و محدوده‌ى آن درنظر گرفته شده است. هر قومى در مورد امور مدنى و جزايى طبق نوع قضاوتى كه به خود دارد، عمل مى‌شود و قضات شاه در آن دخالتى نمى‌كند.
    مکتوب سوم: در این مکتوب آنچه که در مکتوب اول به اختصار اشاره کرده بود، در اینجا که اطلاعات دقیق‌ترى به خاطر اقامت طولانى در اصفهان از آنها بدست آورده، را بیان مى‌کند. موضوع اول در مورد خارجیانى است که براى تجارت به این سرزمین آمده‌اند که بیش از همه هندى‌ها هستند، به خصوص عده‌اى که به آنها (بانیان) مى‌گویند و غالباً  از گجرات مهاجرت کرده‌اند، سپس در مورد گبرها؛ یعنى مشرکین و بت‌پرستان(زرتشتیان) سخن مى‌راند و از محله زندگى آنان و مشخصات ایشان و شغل مردم که بیشتر بزرگتران و دهقانان هستند و از نحوه پوشش مردان و زنان که برعکس زن‌هاى مسلمان با سر و روى باز به کوچه و خیابان مى‌روند و پس از بعضى از اعتقادات و رسوم آنان من جمله مردگان خود را نه مى‌سوزانند و نه مدفون مى‌کنند. بلکه به کمک چوب‌بست با چشم باز سرپا نگه مى‌دارند، گزارش مى‌هد.


    مكتوب دوم، سراسر اين مكتوب از آنجا كه مربوط به مسائل خصوصى و شرح عللى است كه تقاضاى نويسنده را داير بر تنظيم سفرنامه و تقديم به آكادمى امور پستى موجه مى‌سازد، بيان شده، لذا مترجم از ترجمه اين قسمت خوددارى نموده است.
    پس بعد از ذکر این دو مطلب، چهار موضوع که در مدّت اقامت توجه را جلب کرده بود، سخن مى‌گوید، یکى شرح خسوف کامل، و موضوع دیگر زمانى که به ملاقات یکى از نزدیک ان شاه (حسینعلى میرزا) مى‌رود، متوجه شود که در خانه بزرگان و رجال ایران حتى در خانه خود شاه، محل تهیّه غذا در داخل اتاق پذیرایى که به آن دیوانخانه مى‌گوید، شرح کامل و مبسوط در مورد آن مى‌دهد. مطلب سوم در مورد مراسم 21 رمضان که روز شهارت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] است، صحبت و آن را به طور مفصل شرح مى‌دهد و مطلب چهارم، در مورد مراسم جشن گل سرخ که در فصل بهار انجام مى‌شود، گزارش و اطلاعات خوبى مى‌دهد و در ادامه در مورد لفظ جرم و از عادت مشرق زمین‌ها که چهره‌هاى زنان خود را مى‌پوشند و علت‌هاى آن صحت مى‌کند و در ادامه در مورد بعضى از آداب و رسوم؛ من جمله قربانى نمودن در روز عید قربان و توزیع نمودن گوشت آن، مراسم عید نوروز، مراسم عید برادرى و...اطلاعاتى و سخنانى بازگو مى‌کنند.


    مكتوب سوم: در اين مكتوب آنچه كه در مكتوب اول به اختصار اشاره كرده بود، در اينجا كه اطلاعات دقيق‌ترى به خاطر اقامت طولانى در اصفهان از آنها بدست آورده، را بيان مى‌كند. موضوع اول در مورد خارجيانى است كه براى تجارت به اين سرزمين آمده‌اند كه بيش از همه هندى‌ها هستند، به خصوص عده‌اى كه به آنها (بانيان) مى‌گويند و غالبا از گجرات مهاجرت كرده‌اند، سپس در مورد گبرها؛ يعنى مشركين و بت‌پرستان(زرتشتيان) سخن مى‌راند و از محله زندگى آنان و مشخصات ايشان و شغل مردم كه بيشتر بزرگتران و دهقانان هستند و از نحوه پوشش مردان و زنان كه برعكس زن‌هاى مسلمان با سر و روى باز به كوچه و خيابان مى‌روند و پس از بعضى از اعتقادات و رسوم آنان من جمله مردگان خود را نه مى‌سوزانند و نه مدفون مى‌كنند. بلكه به كمك چوب‌بست با چشم باز سرپا نگه مى‌دارند، گزارش مى‌هد.
    مکتوب چهارم: جهانگردان ایتالیایى، پس از ورود به اصفهان به دلیل حضور شاه در فرح‌آباد مازندران عام این شهر مى‌شود. این سفر که در ماه محرم 1027ق از اصفهان آغاز و از طریق کاشان، فیروزکوه، ساوه و سارى به فرح‌آباد مازندران مى‌رسد. در این مسیر از روستاهاى ابوزرندآباد، على‌آباد در یک، بیدگل، دست کند، رشمه، محله‌باغ، حیله رود، سرخ رباط، میان کله، جیرود و تالار پشت نیز سخن آورده است.


    پس بعد از ذكر اين دو مطلب، چهار موضوع كه در مدّت اقامت توجه را جلب كرده بود، سخن مى‌گويد، يكى شرح خسوف كامل، و موضوع ديگر زمانى كه به ملاقات يكى از نزدیک ان شاه (حسينعلى ميرزا) مى‌رود، متوجه شود كه در خانه بزرگان و رجال ايران حتى در خانه خود شاه، محل تهيّه غذا در داخل اتاق پذيرايى كه به آن ديوانخانه مى‌گويد، شرح كامل و مبسوط در مورد آن مى‌دهد. مطلب سوم در مورد مراسم 21 رمضان كه روز شهارت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] است، صحبت و آن را به طور مفصل شرح مى‌دهد و مطلب چهارم، در مورد مراسم جشن گل سرخ كه در فصل بهار انجام مى‌شود، گزارش و اطلاعات خوبى مى‌دهد و در ادامه در مورد لفظ جرم و از عادت مشرق زمين‌ها كه چهره‌هاى زنان خود را مى‌پوشند و علت‌هاى آن صحت مى‌كند و در ادامه در مورد بعضى از آداب و رسوم؛ من جمله قربانى نمودن در روز عيد قربان و توزيع نمودن گوشت آن، مراسم عيد نوروز، مراسم عيد برادرى و...اطلاعاتى و سخنانى بازگو مى‌كنند.
    توصیف کاشان که بر سر راه قزوین و تبریز و ترکیه؛ یعنى راه غرب همچنین بر سر راه خزر؛ یعنى راه شمال واقع شده و به علاوه مرکز بزرگ تهیّه منسوجات ابریشمى ایران است. و از موقعیت جغرافیایى کاشان، آب و هواى او، تشریح وضع البسه آنان را گزارش مى‌دهد.


    مكتوب چهارم: جهانگردان ايتاليايى، پس از ورود به اصفهان به دليل حضور شاه در فرح‌آباد مازندران عام اين شهر مى‌شود. اين سفر كه در ماه محرم 1027ق از اصفهان آغاز و از طريق كاشان، فيروزكوه، ساوه و سارى به فرح‌آباد مازندران مى‌رسد. در اين مسير از روستاهاى ابوزرندآباد، على‌آباد در يك، بيدگل، دست كند، رشمه، محله‌باغ، حيله رود، سرخ رباط، ميان كله، جيرود و تالار پشت نيز سخن آورده است.
    جهانگردان ایتالیایى چگونگى ورود هر یک از این شهرها را و مشاهدات خود را در مسیر به طور مفصل گزارش مى‌نماید.


    توصيف كاشان كه بر سر راه قزوين و تبريز و تركيه؛ يعنى راه غرب همچنين بر سر راه خزر؛ يعنى راه شمال واقع شده و به علاوه مركز بزرگ تهيّه منسوجات ابريشمى ايران است. و از موقعيت جغرافيايى كاشان، آب و هواى او، تشريح وضع البسه آنان را گزارش مى‌دهد.
    توصیف مازندران در جنوب دریاچه خزر به سمت چپ آن واقع شده و در نتیجه از شمال به دریاچه خزر و از مشرق به استرآباد محدود مى‌شود، پس به تشریح اطراف دریاچه خزر، مازندران و مردم مازندران که داراى چشم و ابروى سیاه و موهاى مشکى هستند و از خصلت و خوى آنها گفتگوى مى‌کند. وى درباره این مکان مى‌نویسد، زیباترین نقطه‌اى است که تا به حال در آسیا دیده‌ام و مردم آن متمدن‌ترین و باادب‌ترین مردمى هستند که ممکن است، در دنیا وجود داشته باشد. سپس به توصیف فرح آباد که با ساحل دریا تقریبا دو میل فاصله دارد، مى‌پردازد. به نظر مى‌رسد این سیّاح ایتالیایى اوّلین جهانگردى است که از فرح‌آباد و اشرف دیدار کرده است. شاه عباس در صدد پرجمعیّت و زیبا نمودن مازندران و فرح آباد بوده و براى همین، اشخاصى را که قبلا ساکن مناطقى بودند که یک موقع به دشمناى شاه تعلّق داشت، آنها را به زور تصرف و مردمان آن جا را که از محل و مذاهب مختلف بودند، به این منطقه کوچ داده است. سپس در رابطه با معمارى، خانه‌سازى، و مصالح مورد استفاده در این مورد و موقعیت فرح‌آباد گزارش جامعى ارائه دهد.


    جهانگردان ايتاليايى چگونگى ورود هر يك از اين شهرها را و مشاهدات خود را در مسير به طور مفصل گزارش مى‌نمايد.
    در این سفرنامه، یکى از جاهاى خواندنى همین بخش است که [[دلاواله، پیترو|پیترو دلاواله]] براى دیدن شاه به اشرف که در مشرق فرح آباد واقع شده، عازم و از اشرف و چگونگى دیدار خود با شاه و مراسمى که در حضور شاه در حال انجام شده است و از باغى که دیدار ما در آن انجام مى‌شود، گزارش جامعى ارائه کرده است و دیگر گفتگوهاى انجام شده، بین این دو مى‌باشد. شاه از علّت آمدن جانگرد به ایران شروع مى‌کند.


    توصيف مازندران در جنوب درياچه خزر به سمت چپ آن واقع شده و در نتيجه از شمال به درياچه خزر و از مشرق به استرآباد محدود مى‌شود، پس به تشريح اطراف درياچه خزر، مازندران و مردم مازندران كه داراى چشم و ابروى سياه و موهاى مشكى هستند و از خصلت و خوى آنها گفتگوى مى‌كند. وى درباره اين مكان مى‌نويسد، زيباترين نقطه‌اى است كه تا به حال در آسيا ديده‌ام و مردم آن متمدن‌ترين و باادب‌ترين مردمى هستند كه ممكن است، در دنيا وجود داشته باشد. سپس به توصيف فرح آباد كه با ساحل دريا تقريبا دو ميل فاصله دارد، مى‌پردازد. به نظر مى‌رسد اين سيّاح ايتاليايى اوّلين جهانگردى است كه از فرح‌آباد و اشرف ديدار كرده است. شاه عباس در صدد پرجمعيّت و زيبا نمودن مازندران و فرح آباد بوده و براى همين، اشخاصى را كه قبلا ساكن مناطقى بودند كه يك موقع به دشمناى شاه تعلّق داشت، آنها را به زور تصرف و مردمان آن جا را كه از محل و مذاهب مختلف بودند، به اين منطقه كوچ داده است. سپس در رابطه با معمارى، خانه‌سازى، و مصالح مورد استفاده در اين مورد و موقعيت فرح‌آباد گزارش جامعى ارائه دهد.
    و سپس از چه راهى و از کجا حرکت کرداند سؤال مى‌نماید و جهانگرد تمام ماجرا را براى شاه تعریف مى‌کند.سپس شاه، از شخصیت پاپ و چگونگى انتخاب او سؤال مى‌کند و بعد از اوضاع روحانیت مسیحیت سؤال مى‌نماید و بعد از آداب و رسوم مختلف فرقه‌هاى عیسوى و طرز روزه گرفتن و تشریفات مذهبى شاه با او گفتگو مى‌کند. سپس شاه از اینکه چرا مسیحیان با ترک‌هاى عثمانى به جنگ نمى‌پردازد و چرا پاپ رهبرى آنها را در این راه عهده نمى‌گیرد، سؤال نمود؟ که جهانگرد جواب مى‌دهد که پاپ در امور مذهبى به تمام عیسویان امر و نهى مى‌کند، منتهى در امور سیاسى کشورها دخالت نمى‌کند.


    در اين سفرنامه، يكى از جاهاى خواندنى همين بخش است كه پيترو دلاواله براى ديدن شاه به اشرف كه در مشرق فرح آباد واقع شده، عازم و از اشرف و چگونگى ديدار خود با شاه و مراسمى كه در حضور شاه در حال انجام شده است و از باغى كه ديدار ما در آن انجام مى‌شود، گزارش جامعى ارائه كرده است و ديگر گفتگوهاى انجام شده، بين اين دو مى‌باشد. شاه از علّت آمدن جانگرد به ايران شروع مى‌كند.
    و هر پادشاهى درباره امور مملکت خود آزادانه تصمیم مى‌گیرد و در صورت لزوم به جنگ مى‌پردازد که شاه ادامه مى‌دهد، جنگ با ترک‌ها امرى است که نفع مذهب مسیحى تمام مى‌شود و دلایلى هم براى آن بیان مى‌کند که از جمله آنها این است که وظیفه هر مسیحى است، ارض مقدس(اورشلیم) را آزاد کند و به پیش‌گویى‌هاى انجیل تحقق بخشند و در ادامه مى‌گوید که اگر پادشاهان کشورهاى مسیحى در این مورد از پاپ پیروى نمى‌کنند، دلیل این است که به مذهب خود علاقه‌مند نیستند و باید همان کارى را انجام دهند که توسط قزلباش‌هاى خود مى‌کند؛ یعنى جنگ پى‌گیر با ترک‌ها که در این جا جهانگرد مى‌نویسد. واقعا براى مسیحیان شرم‌آور است که خارجیان نه مناسبت سهل‌انگارهاى خود، چنین سرزنش‌هایى بشنوند.» و این گفتگوها ادامه مى‌یابد تا اینکه شاه باز سؤال مى‌کند، چرا شاه اسپانیا با ترک‌ها نمى‌جنگد؟ که شاه جواب‌هاى سیّاح ایتالیایى را قانع کننده نمى‌داند و علّت اصل آن را این مى‌داند که شاه اسپانیا روح سلحشورى ندارد و سرباز نیست و در ادامه شاه از نحوه و آداب جنگیدن و ضربه زدن به دشمن سخن مى‌گوید و در ادامه از جهانگرد سؤال مى‌کند، چرا پادشاهان مسیحى در مقابل ترک‌ها عثمانى با یکدیگر متحد نمى‌شوند؟ و جهانگرد پاسخ مى‌دهد که پادشاه با یکدیگر اختلاف دارند و خیلى مشکل است که بتوانند در امرى وحدت نظر به دست آورند. پس این گفتگوها ادامه مى‌یابد و خواننده مى‌تواند براى دانستن بیشتر به سفرنامه ص 173 تا 208 مراجعه کند و در آخر جهانگرد ایتالیایى پیشنهادى به شاه ایران مى‌دهد و آن اینکه شاه ایران محبت قزاق‌ها را به صدمه زدن به ترک‌ها جلب کند، زیرا قزاق‌ها در دریاى سیاه به ترک‌ها صدماتى را وارد نموده‌اند، بعد از این دیدار جهانگرد به فرح‌آباد برگشته و بعد از دو روز اقامت همراه بقیّه اردو شاه عازم قزوین مى‌شود.


    و سپس از چه راهى و از كجا حركت كرداند سؤال مى‌نمايد و جهانگرد تمام ماجرا را براى شاه تعريف مى‌كند.سپس شاه، از شخصيت پاپ و چگونگى انتخاب او سوال مى‌كند و بعد از اوضاع روحانيت مسيحيت سوال مى‌نمايد و بعد از آداب و رسوم مختلف فرقه‌هاى عيسوى و طرز روزه گرفتن و تشريفات مذهبى شاه با او گفتگو مى‌كند. سپس شاه از اينكه چرا مسيحيان با ترك‌هاى عثمانى به جنگ نمى‌پردازد و چرا پاپ رهبرى آنها را در اين راه عهده نمى‌گيرد، سؤال نمود؟ كه جهانگرد جواب مى‌دهد كه پاپ در امور مذهبى به تمام عيسويان امر و نهى مى‌كند، منتهى در امور سياسى كشورها دخالت نمى‌كند.
    این سفر با گذشتن از شهرهاى سارى، فیروزکوه و تهران همراه است که جهانگرد به توصیف این شهرها پرداخته، در مورد تهران مى‌نویسد. تهران شهر بزرگى است ولى عده کمى در آن ساکن هستند، تمام شهر از باغ‌هاى بسیار بزرگى پوشیده شده و همه رقم میوه در آن یافت مى‌شود. خیابان‌هاى این شهر پر از درختان چنار است.در مورد قزوین مى‌نویسد.


    و هر پادشاهى درباره امور مملكت خود آزادانه تصميم مى‌گيرد و در صورت لزوم به جنگ مى‌پردازد كه شاه ادامه مى‌دهد، جنگ با ترك‌ها امرى است كه نفع مذهب مسيحى تمام مى‌شود و دلايلى هم براى آن بيان مى‌كند كه از جمله آنها اين است كه وظيفه هر مسيحى است، ارض مقدس(اورشليم) را آزاد كند و به پيش‌گويى‌هاى انجيل تحقق بخشند و در ادامه مى‌گويد كه اگر پادشاهان كشورهاى مسيحى در اين مورد از پاپ پيروى نمى‌كنند، دليل اين است كه به مذهب خود علاقه‌مند نيستند و بايد همان كارى را انجام دهند كه توسط قزلباش‌هاى خود مى‌كند؛ يعنى جنگ پى‌گير با ترك‌ها كه در اين جا جهانگرد مى‌نويسد. واقعا براى مسيحيان شرم‌آور است كه خارجيان نه مناسبت سهل‌انگارهاى خود، چنين سرزنش‌هايى بشنوند.» و اين گفتگوها ادامه مى‌يابد تا اينكه شاه باز سؤال مى‌كند، چرا شاه اسپانيا با ترك‌ها نمى‌جنگد؟ كه شاه جواب‌هاى سيّاح ايتاليايى را قانع كننده نمى‌داند و علّت اصل آن را اين مى‌داند كه شاه اسپانيا روح سلحشورى ندارد و سرباز نيست و در ادامه شاه از نحوه و آداب جنگيدن و ضربه زدن به دشمن سخن مى‌گويد و در ادامه از جهانگرد سؤال مى‌كند، چرا پادشاهان مسيحى در مقابل ترك‌ها عثمانى با يكديگر متحد نمى‌شوند؟ و جهانگرد پاسخ مى‌دهد كه پادشاه با يكديگر اختلاف دارند و خيلى مشكل است كه بتوانند در امرى وحدت نظر به دست آورند. پس اين گفتگوها ادامه مى‌يابد و خواننده مى‌تواند براى دانستن بيشتر به سفرنامه ص 173 تا 208 مراجعه كند و در آخر جهانگرد ايتاليايى پيشنهادى به شاه ايران مى‌دهد و آن اينكه شاه ايران محبت قزاق‌ها را به صدمه زدن به ترك‌ها جلب كند، زيرا قزاق‌ها در درياى سياه به ترك‌ها صدماتى را وارد نموده‌اند، بعد از اين ديدار جهانگرد به فرح‌آباد برگشته و بعد از دو روز اقامت همراه بقيّه اردو شاه عازم قزوين مى‌شود.
    قزوین شهر بزرگى است که مرکز قسمت بزرگى از ایالت آذربایجان محسوب مى‌شود، این شهر قبل از این که شاه عباس از آن متنفر شود، پایتخت بود. در این مکتوب مطالبى دیگر؛ از جمله طرز زندگى شاه، اطعام صوفى‌ها از طرف شاه، حرکت حرام براى شاه در موقع شکار رفتن شاه، دیدار جهانگرد از قصر شاه در اشرف و توصیف این قصر، مراسم محرم و...آمده است.


    اين سفر با گذشتن از شهرهاى سارى، فيروزكوه و تهران همراه است كه جهانگرد به توصيف اين شهرها پرداخته، در مورد تهران مى‌نويسد. تهران شهر بزرگى است ولى عده كمى در آن ساكن هستند، تمام شهر از باغ‌هاى بسيار بزرگى پوشيده شده و همه رقم ميوه در آن يافت مى‌شود. خيابان‌هاى اين شهر پر از درختان چنار است.در مورد قزوين مى‌نويسد.
    مکتوب پنجم: بعد از رسیدن به قزوین و توقف چند روزه در آن همراه شاه براى جنگ و سرکوبى عثمانى‌ها راهى اردبیل مى‌شود. این سفر که از طریق سلطانیه، زنجان و خلخال صورت گرفته است. بعد از رسیدن به سلطانیه قواى ایران به دو دسته تقسیم شدند.


    قزوين شهر بزرگى است كه مركز قسمت بزرگى از ايالت آذربايجان محسوب مى‌شود، اين شهر قبل از اين كه شاه عباس از آن متنفر شود، پايتخت بود. در اين مكتوب مطالبى ديگر؛ از جمله طرز زندگى شاه، اطعام صوفى‌ها از طرف شاه، حركت حرام براى شاه در موقع شكار رفتن شاه، ديدار جهانگرد از قصر شاه در اشرف و توصيف اين قصر، مراسم محرم و...آمده است.
    عده زیادى از قواى نظامى ایران تحت فرماندهى قرچقاى خان عازم تبریز و عدّه کمترى ماندند تا با شاه به اردبیل بروند. با ورود شاه به اردبیل در آخر ماه اوت، شاه سفیر عثمانى را به حضور پذیرفت، این ملاقات که نزدیک ‌ترین افراد شاه هم در آن حضور نداشتند و دو به دو انجام گرفته، شرایط صلح در آن مطرح شد که عبارتند از:اولا شاه همه ساله، دویست تا سیصد بار ابریشم به عنوان هدیه بفرستد و در عوض ترک‌ها، مقدارى پارچه‌هاى متنوع به ایرانیان هدیه بدهند. دوم اینکه شاه همه زمین‌هایى را که از ترک‌ها گرفته؛(یعنى تبریز، شوماخى و تمام شیروان، نقاطى از آذربایجان، دمیرقاپو، نخجوان و تمام ارمنستان) را پس و گرجستان را تخلیه کند و دیگر اینکه به عنوان گروگان، یکى از فرزندان خود را به آنها بسپارد. شاه جواب داد که مایل به جنگ با ترک‌ها نیست، بنابراین آنها (ترک‌ها) مى‌توانند، پیش بیایند و او عقب‌نشینى خواهد کرد و همه چیز را خواهد سوزانید و از بین خواهد برد و وقتى آنان خوب پیش‌روى کردند و موقع لازم فرارسید، دست به کار خواهد شد و نخواهد گذاشت، حتى یکى نفر از ترک‌ها به وطن خود مراجعت کند. و بعد شاه با صدایى بلند به نحوى که همه؛ از جمله سفیر عثمانى‌ها شنیدند، دستور داد که همه، شهر را (یعنى اردبیل) تخیلیه و به جاى امن‌ترى منتقل شوند. به شاه خبر رسید که ترک‌ها وارد تبریز شده‌اند و در روز دوشنبه 10 سپتامبر یکى از جاسوسان براى او خبر آورد که دسته قواى نظامى ترک‌ها به سوى اردبیل روان است تا آنجا را منهدم سازند. بعد از این شاه دستور داد تا همه فردا با او از اردبیل خارج شوند و به سربازان دستور داد بعد از ترک اردبیل، آن شهر و تمام آبادى‌هاى اطراف آن را آتش زدند تا به دست دشمن نیفتد. در روز سپتامبر که دیگر چیزى به آتش زدن شهر نمانده بود، به شاه خبر رسید که پیروزى بزرگى علیه عثمانى‌ها بدست آمده است که گزارش این مطلب از طرف فرستاده قرچقاى بیگ به شاه رسید؛ در حالى که او هنوز در تعقیب ترک‌ها بود(ص 299 تا 320).


    مكتوب پنجم: بعد از رسيدن به قزوين و توقف چند روزه در آن همراه شاه براى جنگ و سركوبى عثمانى‌ها راهى اردبيل مى‌شود. اين سفر كه از طريق سلطانيه، زنجان و خلخال صورت گرفته است. بعد از رسيدن به سلطانيه قواى ايران به دو دسته تقسيم شدند.
    این مکتوب علاوه به گزارش این جنگ، اطلاعاتى از ترکیب قشون ایران در زمان صفوى دربر دارد. و آن اینکه قشون ایران مرکب از چهار دسته است: تفنگچیان که شاه اینها را به توصیه آنتونى شرلى انگلیسى تشکیل داده است، آنان از نژاد اصیل ایرانى و ساکن شهرها و دهات و در تمام سال حقوق مى‌گیرند. دسته دوم غلامان شاه هستند که از نژادهاى مسیحى خود را آزاد کنند. این عده سوار جنگ مى‌کنند و اسلحه آنان نیزه، تنفنگ، تبر زرین و شمشیر هلالى است. سومین دسته، قزلباش‌ها هستند که از لحاظ مقام و اصالت بالاتر از غلامان هستند. قزلباش‌ها از 32 طایفه مختلفند. تعداد آنها به 70 هزار نفر مى‌رسد. قزلباش‌ها سواره به جنگ مى‌روند، زیرا ایرانیان به پیاده نظام توجهى ندارند. چهارمین دسته، که معتبرترین سپاهیان شاه به شمار مى‌آیند، قورچى‌ها هستند. نگهبانان مخصوص قصر شاهى و چادرهى خاص سلطنتى از میان آنان انتخاب مى‌شود. قورچى‌ها و قزلباش‌ها در اختیار هیچ یک از خان‌ها یا سلطان‌ها یا کسان دیگر نیستند و خدمات خود را منحصرا در اختیار شاه قرار مى‌دهند، مستقیما از او حقوق و مستمرى مى‌گیرند.تعداد قورچیان 12 هزار نفر و اسلحه آنها مانند سایر قزلباشى‌ها مى‌باشد.این چهار دسته اساس قشون را ایران را تشکیل مى‌دهند. اطلاعاتى دیگر هم در خصوص حقوق افراد قشون، نحوه پوشش آنها و شیوه جنگ شاه عباس با ترک‌ها بدست مى‌دهد.


    عده زيادى از قواى نظامى ايران تحت فرماندهى قرچقاى خان عازم تبريز و عدّه كمترى ماندند تا با شاه به اردبيل بروند. با ورود شاه به اردبيل در آخر ماه اوت، شاه سفير عثمانى را به حضور پذيرفت، اين ملاقات كه نزدیک ‌ترين افراد شاه هم در آن حضور نداشتند و دو به دو انجام گرفته، شرايط صلح در آن مطرح شد كه عبارتند از:اولا شاه همه ساله، دويست تا سيصد بار ابريشم به عنوان هديه بفرستد و در عوض ترك‌ها، مقدارى پارچه‌هاى متنوع به ايرانيان هديه بدهند. دوم اينكه شاه همه زمين‌هايى را كه از ترك‌ها گرفته؛(يعنى تبريز، شوماخى و تمام شيروان، نقاطى از آذربايجان، دميرقاپو، نخجوان و تمام ارمنستان) را پس و گرجستان را تخليه كند و ديگر اينكه به عنوان گروگان، يكى از فرزندان خود را به آنها بسپارد. شاه جواب داد كه مايل به جنگ با ترك‌ها نيست، بنابراين آنها (ترك‌ها) مى‌توانند، پيش بيايند و او عقب‌نشينى خواهد كرد و همه چيز را خواهد سوزانيد و از بين خواهد برد و وقتى آنان خوب پيش‌روى كردند و موقع لازم فرارسيد، دست به كار خواهد شد و نخواهد گذاشت، حتى يكى نفر از ترك‌ها به وطن خود مراجعت كند. و بعد شاه با صدايى بلند به نحوى كه همه؛ از جمله سفير عثمانى‌ها شنيدند، دستور داد كه همه، شهر را (يعنى اردبيل) تخيليه و به جاى امن‌ترى منتقل شوند. به شاه خبر رسيد كه ترك‌ها وارد تبريز شده‌اند و در روز دوشنبه 10 سپتامبر يكى از جاسوسان براى او خبر آورد كه دسته قواى نظامى ترك‌ها به سوى اردبيل روان است تا آنجا را منهدم سازند. بعد از اين شاه دستور داد تا همه فردا با او از اردبيل خارج شوند و به سربازان دستور داد بعد از ترك اردبيل، آن شهر و تمام آبادى‌هاى اطراف آن را آتش زدند تا به دست دشمن نيفتد. در روز سپتامبر كه ديگر چيزى به آتش زدن شهر نمانده بود، به شاه خبر رسيد كه پيروزى بزرگى عليه عثمانى‌ها بدست آمده است كه گزارش اين مطلب از طرف فرستاده قرچقاى بيگ به شاه رسيد؛ در حالى كه او هنوز در تعقيب ترك‌ها بود(ص 299 تا 320).
    نحوه پذیرش و شرفیابى سفراء کشورها؛ از جمله سفراء مسکو، هند،... و مراسمى که در این خصوص انجام مى‌گیرد، من جمله آنها هدایا سفیر و هدایاى دیگر را که بیش از 500 نفر حمل مى‌کند؛ در جایى که از نظر شاه مى‌گذرانند و نحوه پوشش سفیران و اشخاصى را که در آن مراسم شرکت مى‌کنند و نحوه پوشش آنها بطور مفصّل بازگو شده است.


    اين مكتوب علاوه به گزارش اين جنگ، اطلاعاتى از تركيب قشون ايران در زمان صفوى دربر دارد. و آن اينكه قشون ايران مركب از چهار دسته است: تفنگچيان كه شاه اينها را به توصيه آنتونى شرلى انگليسى تشكيل داده است، آنان از نژاد اصيل ايرانى و ساكن شهرها و دهات و در تمام سال حقوق مى‌گيرند. دسته دوم غلامان شاه هستند كه از نژادهاى مسيحى خود را آزاد كنند. اين عده سوار جنگ مى‌كنند و اسلحه آنان نيزه، تنفنگ، تبر زرين و شمشير هلالى است. سومين دسته، قزلباش‌ها هستند كه از لحاظ مقام و اصالت بالاتر از غلامان هستند. قزلباش‌ها از 32 طايفه مختلفند. تعداد آنها به 70 هزار نفر مى‌رسد. قزلباش‌ها سواره به جنگ مى‌روند، زيرا ايرانيان به پياده نظام توجهى ندارند. چهارمين دسته، كه معتبرترين سپاهيان شاه به شمار مى‌آيند، قورچى‌ها هستند. نگهبانان مخصوص قصر شاهى و چادرهى خاص سلطنتى از ميان آنان انتخاب مى‌شود. قورچى‌ها و قزلباش‌ها در اختيار هيچ يك از خان‌ها يا سلطان‌ها يا كسان ديگر نيستند و خدمات خود را منحصرا در اختيار شاه قرار مى‌دهند، مستقيما از او حقوق و مستمرى مى‌گيرند.تعداد قورچيان 12 هزار نفر و اسلحه آنها مانند ساير قزلباشى‌ها مى‌باشد.اين چهار دسته اساس قشون را ايران را تشكيل مى‌دهند. اطلاعاتى ديگر هم در خصوص حقوق افراد قشون، نحوه پوشش آنها و شيوه جنگ شاه عباس با ترك‌ها بدست مى‌دهد.
    و در آخر گزارش سفر بازگشت او، از اردبیل که از طریق ساوه، قم و کاشان به اصفهان صورت گرفته آمده است، در رابطه با شهرهایى که در زمان رفتن به اردبیل و چه در زمان برگشتن و اصفهان صورت گرفته، توضیحات مفصل و مبسوط از آنها، مردمان و آداب، رسوم آنان مى‌دهد.


    نحوه پذيرش و شرفيابى سفراء كشورها؛ از جمله سفراء مسكو، هند،... و مراسمى كه در اين خصوص انجام مى‌گيرد، من جمله آنها هدايا سفير و هداياى ديگر را كه بيش از 500 نفر حمل مى‌كند؛ در جايى كه از نظر شاه مى‌گذرانند و نحوه پوشش سفيران و اشخاصى را كه در آن مراسم شركت مى‌كنند و نحوه پوشش آنها بطور مفصّل بازگو شده است.
    == وضعیت کتاب ==
     
    و در آخر گزارش سفر بازگشت او، از اردبيل كه از طريق ساوه، قم و كاشان به اصفهان صورت گرفته آمده است، در رابطه با شهرهايى كه در زمان رفتن به اردبيل و چه در زمان برگشتن و اصفهان صورت گرفته، توضيحات مفصل و مبسوط از آنها، مردمان و آداب، رسوم آنان مى‌دهد.
     
    == وضعيت كتاب ==
    :
    :


    ترجمه حاضر، قلمى روان و قابل فهم نوشته شده است و نشان دهنده اهتمام آقاى شعاع‌الدين شفا در اين ترجمه ارزنده است. از ويژگى‌هاى اين ترجمه آن است كه ضمن تطبيق نسخه خطى با نسخه چاپى، ملاحظه شده كه سافسور وقت بعضى مطالب نامه‌ها را به علل سياسى و مذهبى حذف كرده و در نتيجه آن قمست‌ها در هيچ يك از چاپ‌هاى كتاب منعكس نشده است. تمام آنها با دقت مورد مطالعه قرار گرفته و در ترجمه فارسى اضافه شده تا معلوم شود، سانسور زمان نسبت به چه مباحثى حساسيت داشته است و اين موارد اضافه در پاورقى‌ها تذكر داده تا خواننده از آنها اطلاع يابد. از ديگر ويژگى‌هاى اين ترجمه، پاورقى‌هايى است كه مترجم در مورد اشتباهاتى است كه مؤلف سفرنامه در مورد تلفظ نام‌هاى اماكن و اشتباهاتى كه در مورد بام اماكن و درست درج نكردن آنها صورت داده است، آورده كه به خواننده كمك شايانى در اين خصوص مى‌نمايد.
    ترجمه حاضر، قلمى روان و قابل فهم نوشته شده است و نشان دهنده اهتمام آقاى [[شفا، شعاع‌الدین|شعاع‌الدین شفا]] در این ترجمه ارزنده است. از ویژگى‌هاى این ترجمه آن است که ضمن تطبیق نسخه خطى با نسخه چاپى، ملاحظه شده که سافسور وقت بعضى مطالب نامه‌ها را به علل سیاسى و مذهبى حذف کرده و در نتیجه آن قمست‌ها در هیچ یک از چاپ‌هاى کتاب منعکس نشده است. تمام آنها با دقت مورد مطالعه قرار گرفته و در ترجمه فارسى اضافه شده تا معلوم شود، سانسور زمان نسبت به چه مباحثى حساسیت داشته است و این موارد اضافه در پاورقى‌ها تذکر داده تا خواننده از آنها اطلاع یابد. از دیگر ویژگى‌هاى این ترجمه، پاورقى‌هایى است که مترجم در مورد اشتباهاتى است که مؤلف سفرنامه در مورد تلفظ نام‌هاى اماکن و اشتباهاتى که در مورد بام اماکن و درست درج نکردن آنها صورت داده است، آورده که به خواننده کمک شایانى در این خصوص مى‌نماید.


    در آغاز سفرنامه، فهرست، مطالب و در آخر كتاب، فهرست اعلام گنجانده شده است.
    در آغاز سفرنامه، فهرست، مطالب و در آخر کتاب، فهرست اعلام گنجانده شده است.


    == منابع مقاله ==
    == منابع مقاله ==


    مقدمه و متن کتاب.


    مقدمه و متن كتاب.
    ==وابسته‌ها==
     
    {{وابسته‌ها}}


    [[رحلة ديللافالية إلی العراق، مطلع القرن السابع عشر]]




    خط ۱۳۰: خط ۱۳۴:
    [[رده: تاریخ]]
    [[رده: تاریخ]]
    [[رده: تاریخ ایران]]
    [[رده: تاریخ ایران]]
    [[رده:آثار خاورشناسان]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۵

    سفرنامه پیترو دلاواله
    سفرنامه پیترو دلاواله
    پدیدآورانشفا، شعاع‌الدین (مترجم) دلاواله، پیترو (نویسنده)
    ناشرشرکت انتشارات علمی و فرهنگی
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1384 ش
    چاپ4
    شابک964-445-143-0
    موضوعایران - تاریخ - صفویان، 907 - 1148ق.

    ایران - سیر و سیاحت - قرن 11ق.

    سفر نامه‌ها
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏1223‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏8‎‏س‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    سفرنامۀ پیترو دلاواله: ترجمه‌اى است از (Cose e parole nei viaggi di pitro della valle)که به اهتمام آقاى شعاع‌الدین شفا صورت گرفته است.

    پیترو دلاواله (1586-1652 میلادى) جهانگرد ایتالیایى بود که به کشورهاى ترکیه، ایران و هند سفر کرد. خاطرات سفرهاى خود را در بازدید از کشورهاى فوق به رشته تحریر درآورد.سفر دلاواله به ایران که از سال 1617م(25 ذیحجه‌ى 102ق) شروع و شش سال به طول انجامید و با دوران سلطنت شاه عباس کبیر همزمان است.این سفرنامه که به صورت نامه‌هاى متعددى نگارش یافته است، حاوى اطلاعات مهمّى درباره ایران دوره صفوى است. علاوه بر این، سفرنامه شامل تصاویرى، تخیلى است؛ ولى چوان نشان دهنده تصورات یک هنرمند هلندى و دیگر جهان‌گردان اروپایى در قرون 17 و 18 و 19 به ایران آمده مى‌باشد، به این ترجمه اضافه شده است تا به تصور ذهنى خواننده از نقاطى که نویسنده از آنها نام مى‌برد، کمک کند.

    پیترو دلاواله، جلد اوّل این سفرنامه که مربوط به ترکیه است را در سال 1650م در زمان حیات خود به چاپ رساند و جلد مربوط به ایران با نظارت چهار تن از پسران او در سال 1658م از طبع بیرون آمد.همچنین ترجمه این اثر در سال 1348ش به بازار عرضه شده است.

    ساختار

    اثر حاضر، داراى پیش‌گفتار، مقدمه مترجم و پنج مکتوب مى‌باشد.

    در مقدمه مترجم، درباره شخصیت و شرح حال زندگانى مؤلف و آثار او سخن به میان آمده است و سپس انگیزه سفر او به ایران توضیح داده شده که یکى به خاطر شرکت در لشکرکشى نظامى ایران علیه ترک‌هاى عثمانى است، تا انتقام بدرفتارى‌هاى آنان را که نسبت به مسحیان روا مى‌داشتند، را بگیرند. و دیگر اینکه اسبابى فراهم آورد تا مسیحیان مقیم عثمانى که در وضع بدى به سر مى‌بردند، به ایران مهاجرت کنند. در ادامه، مترجم از سیر چاپ سفرنامه و ترجمه آن به زبان‌هاى مختلف و انتشار آن در سال‌هاى متمادى گزارش مى‌دهد. در آخر مترجم از نحوه آشنایى خود با آثار مؤلف و چگونگى ترجمه این سفرنامه گزارش کاملى ارائه داده است.

    مکتوب اول؛ از اصفهان -17 مارس 1617-.

    گزارش سفر پیترو دلاواله از بغداد به اصفهان.

    مکتوب دوم؛ -از اصفهان -19 مارس 1617م.

    این مکتوب مربوط به مسائل خصوصى و شرح انگیزه خود از نگارش سفرنامه است.

    مکتوب سوم؛ -از اصفهان 18 دسامپر 1617م، این گزارش داراى مطالبى از هندى‌هاى مقیم اصفهان، مشرکین و بت‌پرستان ایران(گبرها)، خسوف کامل، ملاقات با یکى از اقوام نزدیک شاه (حسینقلى میرزا)، مراسم شهادت امیرالمؤمنین(ع) در 21 رمضان، مراسم جشن گل سرخ، انگیزه از دیدن شاه ایران، شتر قربان(عید قربان)

    مکتوب چهارم؛ -از نرخ آباد روزهاى ماه مه و از قزوین 25 ژوئیه 1618م (اول محرم 1027ق) که گزارش سفر حرکت از اصفهان تا مازندران و دیدار شاه عباس در اشراف سارى و حرکت به سوى قزوین مى‌باشد.

    مکتوب پنجم؛ -از اصفهان 22 آوریل و 8 مه 1618م.

    گزارش سفر از قزوین همراه شاه عباس، به سوى اردبیل براى جنگ با دولت عثمانى و داستان ایرانیان در این جنگ و بازگشت به اصفهان است.

    گزارش محتوا

    مکتوب اوّل: سفر در 25 ذیحجه سال 1025ق از بغداد آغاز و با گذاشتن از شهرهاى وان، قصر شیرین، همدان، شهرکرد و گلپایگان و رسیدن به اصفهان پایان مى‌یابد.در این مسیر طولانى از ده‌هاى بهروز، تکیه، هارونیه، قزل‌رباط(آخرین نقطه مسکونى قلمرو ترک‌هاى عثمانى)، چاى خانگى، ده کردنشین، ینگى خانگى، قلعه یشاور(براى حفظ سرحدات)، کرند، هارون‌آباد، ماهیدشت، سعدآباد و...، در این سفرنامه نام برده شده است. در این سفر که از بغداد شروع و تا اصفهان ادامه مى‌یابد، نام دو سرزمین کردستان و کنگاور نیز دیده مى‌شود.

    سرزمین کردستان که بین ایران و ترک‌هاى عثمانى واقع شده و عرض آن(شرق تا غرب) ده یا یازده روز فاصله است؛ (فواصل را با مدّت راه‌پیمایى) اندازه مى‌گیرد و از شمال تا جنوب از بابل و شوش از خلیج فارس شروع و به طرف شمال، موصل و نینوا تا داخل ارمنستان، و آذربایجان تقریبا حوالى دریاى سیاه ادامه پیدا مى‌کند.

    در مورد این سرزمین در سفرنامه اطلاعات مفصل و مبسوط از نحوه زندگى مردم که معمولا ییلاق و قشلاق مى‌کنند و در یک جا مستقر نیستند، نحوه‌ى پوشش آنان(زنان و مردان)، دین مردم که اسلام است، زبان مردم که کلدانى است و نحوه‌ى آرایش مردان کرد و ایرانى که روى گونه‌ها و چانه خود را به کلى مى‌تراشند و سبیل قطورى درشت لب مى‌گذارند که تقریبا تا بناگوش مى‌رسد، به دست مى‌دهد. در این جا، در مورد سرزمین کنگاور اطلاعات زیادى یافت نمى‌شود.

    در مورد شهرهایى که از آنها مى‌گذرد، اطلاعاتى خوبى از لحاظ جمعیت، زندگى و آداب و رسوم مردمان، نحوه‌ى پوشش زنان، و آب و هوا و خانه‌سازى به خواننده مى‌دهد. و در خصوص اسلحه سوارکاران ایران از تیرو کمان و شمشیر هلالى یاد مى‌کند.

    در مورد روستاهاى طول راه هم اطلاعات مختصرى؛ از جمله طرز پذیرایى آنها، و آداب و رسوم آنان مى‌دهد.

    از آن جا که پیترو دلاواله مدّت یازده ماه در اصفهان اقامت داشت، شرح و توصیف او از اصفهان، پایتخت جدید ایران که هنوز در حال ساختن بوده است، یک شرح و توصیف با ارزشى است که یک نفر اروپایى از این شهر داده است.

    او عقیده دارد که اگر ساختن این شهر به پایان برسد، بسیار بزرگ‌تر و زیباتر از نقاط دیگر و حتى به جرات مى‌توان گفت، از قسطنطنیه و رم خواهد بود. از لحاظ وسعت اصفهان را برابر ناپل مى‌شمرد. در این شهر سه محله جدید ساخته شده، یکى تبریز و محله دیگر جلفاست و محله سوم ایشان، از آن گبرها است(آتش‌پرستان).

    از بازارهاى اصفهان با لفظى بى‌نظیر یاد مى‌کند و همه بناهاى آن جا را بزرگ، مساوى، منظم و داراى معمارى فوق‌العاده خوب معرفى مى‌کند و دالان‌هاى بازار اصفهان را این گونه توصیف مى‌کند که آنها تقسیم‌بندى شده و هر قسمت به متاعى و کالایى تخصیص یافته و این امر موجبات تسهیل امر داد و ستد را فراهم آورده است. از کاروانسراهایى که در این شهر براى خارجیان ساخته شده و از دو محل که نظیر آنها در قسطنطنیه نیست، بلکه با بهترین آثار مسیحیت برابرى و حتى بدون تردید بر آنها مزیت دارد که یکى میدان شاه (میدان نقش جهان) که در جلوى قصر سلطنتى واقع است که طول آن 9605 قدم و عرض آن 230 قدم است، و محله تماشایى دیگر، خیابانى است که فعلا در خارج شهر قرار دارد؛ ولى وقتى مجلات به یکدیگر ملحق شوند، کاملا در وسط قرار خواهد گرفت(خیابان چهارباغ) نام مى‌برد.پس از معمارى و ساختمان‌ها، پل‌ها، باغ‌ها و خانه‌ها از رودخانه‌هایى که این شهر را قطع مى‌کند، آن گونه توصیف مى‌کند که افکار خواننده به آن جا کشیده مى‌شود و خود را در کنار آنها تصور مى‌کند. دو جاى دیگر که او آن را دیده و نام مى‌برد، یکى منارجنبان و دیگر عمارتى یا اولین مدخل قصر شاهى است که شاه معمولا سفراى خارجى و میهمانان را در آن جا مى‌پذیرد. پس از سرزمین ایران و سکنه آن که از اقوام، ملل و نژادهاى مختلفى تشکیل شده سخن مى‌گوید. از فرقه‌هاى مختلفى ایران؛ از جمله مسیحیان (آشورى‌ها) و ارمنى‌ها که اغلب گرجى هستند) و مسلمانان که دو دسته هستند، گروه اکثریت عجمى هستند؛(یعنى ایرانى) و گروه دیگر مسلمانان قزلباش، نام مى‌برد که قزلباشى‌ها قواى نظامى کشور و همچنین طبقه نجبا را تشکیل مى‌دهند، سخن مى‌گویند و آنگاه شرحى از جدّ شاه عباس شیخ صفى بیان مى‌داد.

    وى در آخر دو مطلب را یادآور مى‌شود، یکى موضوع قزلباش‌ها و تقسیم‌بندى آنها و دیگر اینکه، در ایران تمام اقوام خارجى اگر از کشور یا مذهب دیگرى باشند، طبق قوانین خاص خود زندگى مى‌کنند و در نتیجه براى هر قومى محل سکونت و محدوده‌ى آن درنظر گرفته شده است. هر قومى در مورد امور مدنى و جزایى طبق نوع قضاوتى که به خود دارد، عمل مى‌شود و قضات شاه در آن دخالتى نمى‌کند.

    مکتوب دوم، سراسر این مکتوب از آنجا که مربوط به مسائل خصوصى و شرح عللى است که تقاضاى نویسنده را دایر بر تنظیم سفرنامه و تقدیم به آکادمى امور پستى موجه مى‌سازد، بیان شده، لذا مترجم از ترجمه این قسمت خوددارى نموده است.

    مکتوب سوم: در این مکتوب آنچه که در مکتوب اول به اختصار اشاره کرده بود، در اینجا که اطلاعات دقیق‌ترى به خاطر اقامت طولانى در اصفهان از آنها بدست آورده، را بیان مى‌کند. موضوع اول در مورد خارجیانى است که براى تجارت به این سرزمین آمده‌اند که بیش از همه هندى‌ها هستند، به خصوص عده‌اى که به آنها (بانیان) مى‌گویند و غالباً از گجرات مهاجرت کرده‌اند، سپس در مورد گبرها؛ یعنى مشرکین و بت‌پرستان(زرتشتیان) سخن مى‌راند و از محله زندگى آنان و مشخصات ایشان و شغل مردم که بیشتر بزرگتران و دهقانان هستند و از نحوه پوشش مردان و زنان که برعکس زن‌هاى مسلمان با سر و روى باز به کوچه و خیابان مى‌روند و پس از بعضى از اعتقادات و رسوم آنان من جمله مردگان خود را نه مى‌سوزانند و نه مدفون مى‌کنند. بلکه به کمک چوب‌بست با چشم باز سرپا نگه مى‌دارند، گزارش مى‌هد.

    پس بعد از ذکر این دو مطلب، چهار موضوع که در مدّت اقامت توجه را جلب کرده بود، سخن مى‌گوید، یکى شرح خسوف کامل، و موضوع دیگر زمانى که به ملاقات یکى از نزدیک ان شاه (حسینعلى میرزا) مى‌رود، متوجه شود که در خانه بزرگان و رجال ایران حتى در خانه خود شاه، محل تهیّه غذا در داخل اتاق پذیرایى که به آن دیوانخانه مى‌گوید، شرح کامل و مبسوط در مورد آن مى‌دهد. مطلب سوم در مورد مراسم 21 رمضان که روز شهارت امیرالمؤمنین(ع) است، صحبت و آن را به طور مفصل شرح مى‌دهد و مطلب چهارم، در مورد مراسم جشن گل سرخ که در فصل بهار انجام مى‌شود، گزارش و اطلاعات خوبى مى‌دهد و در ادامه در مورد لفظ جرم و از عادت مشرق زمین‌ها که چهره‌هاى زنان خود را مى‌پوشند و علت‌هاى آن صحت مى‌کند و در ادامه در مورد بعضى از آداب و رسوم؛ من جمله قربانى نمودن در روز عید قربان و توزیع نمودن گوشت آن، مراسم عید نوروز، مراسم عید برادرى و...اطلاعاتى و سخنانى بازگو مى‌کنند.

    مکتوب چهارم: جهانگردان ایتالیایى، پس از ورود به اصفهان به دلیل حضور شاه در فرح‌آباد مازندران عام این شهر مى‌شود. این سفر که در ماه محرم 1027ق از اصفهان آغاز و از طریق کاشان، فیروزکوه، ساوه و سارى به فرح‌آباد مازندران مى‌رسد. در این مسیر از روستاهاى ابوزرندآباد، على‌آباد در یک، بیدگل، دست کند، رشمه، محله‌باغ، حیله رود، سرخ رباط، میان کله، جیرود و تالار پشت نیز سخن آورده است.

    توصیف کاشان که بر سر راه قزوین و تبریز و ترکیه؛ یعنى راه غرب همچنین بر سر راه خزر؛ یعنى راه شمال واقع شده و به علاوه مرکز بزرگ تهیّه منسوجات ابریشمى ایران است. و از موقعیت جغرافیایى کاشان، آب و هواى او، تشریح وضع البسه آنان را گزارش مى‌دهد.

    جهانگردان ایتالیایى چگونگى ورود هر یک از این شهرها را و مشاهدات خود را در مسیر به طور مفصل گزارش مى‌نماید.

    توصیف مازندران در جنوب دریاچه خزر به سمت چپ آن واقع شده و در نتیجه از شمال به دریاچه خزر و از مشرق به استرآباد محدود مى‌شود، پس به تشریح اطراف دریاچه خزر، مازندران و مردم مازندران که داراى چشم و ابروى سیاه و موهاى مشکى هستند و از خصلت و خوى آنها گفتگوى مى‌کند. وى درباره این مکان مى‌نویسد، زیباترین نقطه‌اى است که تا به حال در آسیا دیده‌ام و مردم آن متمدن‌ترین و باادب‌ترین مردمى هستند که ممکن است، در دنیا وجود داشته باشد. سپس به توصیف فرح آباد که با ساحل دریا تقریبا دو میل فاصله دارد، مى‌پردازد. به نظر مى‌رسد این سیّاح ایتالیایى اوّلین جهانگردى است که از فرح‌آباد و اشرف دیدار کرده است. شاه عباس در صدد پرجمعیّت و زیبا نمودن مازندران و فرح آباد بوده و براى همین، اشخاصى را که قبلا ساکن مناطقى بودند که یک موقع به دشمناى شاه تعلّق داشت، آنها را به زور تصرف و مردمان آن جا را که از محل و مذاهب مختلف بودند، به این منطقه کوچ داده است. سپس در رابطه با معمارى، خانه‌سازى، و مصالح مورد استفاده در این مورد و موقعیت فرح‌آباد گزارش جامعى ارائه دهد.

    در این سفرنامه، یکى از جاهاى خواندنى همین بخش است که پیترو دلاواله براى دیدن شاه به اشرف که در مشرق فرح آباد واقع شده، عازم و از اشرف و چگونگى دیدار خود با شاه و مراسمى که در حضور شاه در حال انجام شده است و از باغى که دیدار ما در آن انجام مى‌شود، گزارش جامعى ارائه کرده است و دیگر گفتگوهاى انجام شده، بین این دو مى‌باشد. شاه از علّت آمدن جانگرد به ایران شروع مى‌کند.

    و سپس از چه راهى و از کجا حرکت کرداند سؤال مى‌نماید و جهانگرد تمام ماجرا را براى شاه تعریف مى‌کند.سپس شاه، از شخصیت پاپ و چگونگى انتخاب او سؤال مى‌کند و بعد از اوضاع روحانیت مسیحیت سؤال مى‌نماید و بعد از آداب و رسوم مختلف فرقه‌هاى عیسوى و طرز روزه گرفتن و تشریفات مذهبى شاه با او گفتگو مى‌کند. سپس شاه از اینکه چرا مسیحیان با ترک‌هاى عثمانى به جنگ نمى‌پردازد و چرا پاپ رهبرى آنها را در این راه عهده نمى‌گیرد، سؤال نمود؟ که جهانگرد جواب مى‌دهد که پاپ در امور مذهبى به تمام عیسویان امر و نهى مى‌کند، منتهى در امور سیاسى کشورها دخالت نمى‌کند.

    و هر پادشاهى درباره امور مملکت خود آزادانه تصمیم مى‌گیرد و در صورت لزوم به جنگ مى‌پردازد که شاه ادامه مى‌دهد، جنگ با ترک‌ها امرى است که نفع مذهب مسیحى تمام مى‌شود و دلایلى هم براى آن بیان مى‌کند که از جمله آنها این است که وظیفه هر مسیحى است، ارض مقدس(اورشلیم) را آزاد کند و به پیش‌گویى‌هاى انجیل تحقق بخشند و در ادامه مى‌گوید که اگر پادشاهان کشورهاى مسیحى در این مورد از پاپ پیروى نمى‌کنند، دلیل این است که به مذهب خود علاقه‌مند نیستند و باید همان کارى را انجام دهند که توسط قزلباش‌هاى خود مى‌کند؛ یعنى جنگ پى‌گیر با ترک‌ها که در این جا جهانگرد مى‌نویسد. واقعا براى مسیحیان شرم‌آور است که خارجیان نه مناسبت سهل‌انگارهاى خود، چنین سرزنش‌هایى بشنوند.» و این گفتگوها ادامه مى‌یابد تا اینکه شاه باز سؤال مى‌کند، چرا شاه اسپانیا با ترک‌ها نمى‌جنگد؟ که شاه جواب‌هاى سیّاح ایتالیایى را قانع کننده نمى‌داند و علّت اصل آن را این مى‌داند که شاه اسپانیا روح سلحشورى ندارد و سرباز نیست و در ادامه شاه از نحوه و آداب جنگیدن و ضربه زدن به دشمن سخن مى‌گوید و در ادامه از جهانگرد سؤال مى‌کند، چرا پادشاهان مسیحى در مقابل ترک‌ها عثمانى با یکدیگر متحد نمى‌شوند؟ و جهانگرد پاسخ مى‌دهد که پادشاه با یکدیگر اختلاف دارند و خیلى مشکل است که بتوانند در امرى وحدت نظر به دست آورند. پس این گفتگوها ادامه مى‌یابد و خواننده مى‌تواند براى دانستن بیشتر به سفرنامه ص 173 تا 208 مراجعه کند و در آخر جهانگرد ایتالیایى پیشنهادى به شاه ایران مى‌دهد و آن اینکه شاه ایران محبت قزاق‌ها را به صدمه زدن به ترک‌ها جلب کند، زیرا قزاق‌ها در دریاى سیاه به ترک‌ها صدماتى را وارد نموده‌اند، بعد از این دیدار جهانگرد به فرح‌آباد برگشته و بعد از دو روز اقامت همراه بقیّه اردو شاه عازم قزوین مى‌شود.

    این سفر با گذشتن از شهرهاى سارى، فیروزکوه و تهران همراه است که جهانگرد به توصیف این شهرها پرداخته، در مورد تهران مى‌نویسد. تهران شهر بزرگى است ولى عده کمى در آن ساکن هستند، تمام شهر از باغ‌هاى بسیار بزرگى پوشیده شده و همه رقم میوه در آن یافت مى‌شود. خیابان‌هاى این شهر پر از درختان چنار است.در مورد قزوین مى‌نویسد.

    قزوین شهر بزرگى است که مرکز قسمت بزرگى از ایالت آذربایجان محسوب مى‌شود، این شهر قبل از این که شاه عباس از آن متنفر شود، پایتخت بود. در این مکتوب مطالبى دیگر؛ از جمله طرز زندگى شاه، اطعام صوفى‌ها از طرف شاه، حرکت حرام براى شاه در موقع شکار رفتن شاه، دیدار جهانگرد از قصر شاه در اشرف و توصیف این قصر، مراسم محرم و...آمده است.

    مکتوب پنجم: بعد از رسیدن به قزوین و توقف چند روزه در آن همراه شاه براى جنگ و سرکوبى عثمانى‌ها راهى اردبیل مى‌شود. این سفر که از طریق سلطانیه، زنجان و خلخال صورت گرفته است. بعد از رسیدن به سلطانیه قواى ایران به دو دسته تقسیم شدند.

    عده زیادى از قواى نظامى ایران تحت فرماندهى قرچقاى خان عازم تبریز و عدّه کمترى ماندند تا با شاه به اردبیل بروند. با ورود شاه به اردبیل در آخر ماه اوت، شاه سفیر عثمانى را به حضور پذیرفت، این ملاقات که نزدیک ‌ترین افراد شاه هم در آن حضور نداشتند و دو به دو انجام گرفته، شرایط صلح در آن مطرح شد که عبارتند از:اولا شاه همه ساله، دویست تا سیصد بار ابریشم به عنوان هدیه بفرستد و در عوض ترک‌ها، مقدارى پارچه‌هاى متنوع به ایرانیان هدیه بدهند. دوم اینکه شاه همه زمین‌هایى را که از ترک‌ها گرفته؛(یعنى تبریز، شوماخى و تمام شیروان، نقاطى از آذربایجان، دمیرقاپو، نخجوان و تمام ارمنستان) را پس و گرجستان را تخلیه کند و دیگر اینکه به عنوان گروگان، یکى از فرزندان خود را به آنها بسپارد. شاه جواب داد که مایل به جنگ با ترک‌ها نیست، بنابراین آنها (ترک‌ها) مى‌توانند، پیش بیایند و او عقب‌نشینى خواهد کرد و همه چیز را خواهد سوزانید و از بین خواهد برد و وقتى آنان خوب پیش‌روى کردند و موقع لازم فرارسید، دست به کار خواهد شد و نخواهد گذاشت، حتى یکى نفر از ترک‌ها به وطن خود مراجعت کند. و بعد شاه با صدایى بلند به نحوى که همه؛ از جمله سفیر عثمانى‌ها شنیدند، دستور داد که همه، شهر را (یعنى اردبیل) تخیلیه و به جاى امن‌ترى منتقل شوند. به شاه خبر رسید که ترک‌ها وارد تبریز شده‌اند و در روز دوشنبه 10 سپتامبر یکى از جاسوسان براى او خبر آورد که دسته قواى نظامى ترک‌ها به سوى اردبیل روان است تا آنجا را منهدم سازند. بعد از این شاه دستور داد تا همه فردا با او از اردبیل خارج شوند و به سربازان دستور داد بعد از ترک اردبیل، آن شهر و تمام آبادى‌هاى اطراف آن را آتش زدند تا به دست دشمن نیفتد. در روز سپتامبر که دیگر چیزى به آتش زدن شهر نمانده بود، به شاه خبر رسید که پیروزى بزرگى علیه عثمانى‌ها بدست آمده است که گزارش این مطلب از طرف فرستاده قرچقاى بیگ به شاه رسید؛ در حالى که او هنوز در تعقیب ترک‌ها بود(ص 299 تا 320).

    این مکتوب علاوه به گزارش این جنگ، اطلاعاتى از ترکیب قشون ایران در زمان صفوى دربر دارد. و آن اینکه قشون ایران مرکب از چهار دسته است: تفنگچیان که شاه اینها را به توصیه آنتونى شرلى انگلیسى تشکیل داده است، آنان از نژاد اصیل ایرانى و ساکن شهرها و دهات و در تمام سال حقوق مى‌گیرند. دسته دوم غلامان شاه هستند که از نژادهاى مسیحى خود را آزاد کنند. این عده سوار جنگ مى‌کنند و اسلحه آنان نیزه، تنفنگ، تبر زرین و شمشیر هلالى است. سومین دسته، قزلباش‌ها هستند که از لحاظ مقام و اصالت بالاتر از غلامان هستند. قزلباش‌ها از 32 طایفه مختلفند. تعداد آنها به 70 هزار نفر مى‌رسد. قزلباش‌ها سواره به جنگ مى‌روند، زیرا ایرانیان به پیاده نظام توجهى ندارند. چهارمین دسته، که معتبرترین سپاهیان شاه به شمار مى‌آیند، قورچى‌ها هستند. نگهبانان مخصوص قصر شاهى و چادرهى خاص سلطنتى از میان آنان انتخاب مى‌شود. قورچى‌ها و قزلباش‌ها در اختیار هیچ یک از خان‌ها یا سلطان‌ها یا کسان دیگر نیستند و خدمات خود را منحصرا در اختیار شاه قرار مى‌دهند، مستقیما از او حقوق و مستمرى مى‌گیرند.تعداد قورچیان 12 هزار نفر و اسلحه آنها مانند سایر قزلباشى‌ها مى‌باشد.این چهار دسته اساس قشون را ایران را تشکیل مى‌دهند. اطلاعاتى دیگر هم در خصوص حقوق افراد قشون، نحوه پوشش آنها و شیوه جنگ شاه عباس با ترک‌ها بدست مى‌دهد.

    نحوه پذیرش و شرفیابى سفراء کشورها؛ از جمله سفراء مسکو، هند،... و مراسمى که در این خصوص انجام مى‌گیرد، من جمله آنها هدایا سفیر و هدایاى دیگر را که بیش از 500 نفر حمل مى‌کند؛ در جایى که از نظر شاه مى‌گذرانند و نحوه پوشش سفیران و اشخاصى را که در آن مراسم شرکت مى‌کنند و نحوه پوشش آنها بطور مفصّل بازگو شده است.

    و در آخر گزارش سفر بازگشت او، از اردبیل که از طریق ساوه، قم و کاشان به اصفهان صورت گرفته آمده است، در رابطه با شهرهایى که در زمان رفتن به اردبیل و چه در زمان برگشتن و اصفهان صورت گرفته، توضیحات مفصل و مبسوط از آنها، مردمان و آداب، رسوم آنان مى‌دهد.

    وضعیت کتاب

    ترجمه حاضر، قلمى روان و قابل فهم نوشته شده است و نشان دهنده اهتمام آقاى شعاع‌الدین شفا در این ترجمه ارزنده است. از ویژگى‌هاى این ترجمه آن است که ضمن تطبیق نسخه خطى با نسخه چاپى، ملاحظه شده که سافسور وقت بعضى مطالب نامه‌ها را به علل سیاسى و مذهبى حذف کرده و در نتیجه آن قمست‌ها در هیچ یک از چاپ‌هاى کتاب منعکس نشده است. تمام آنها با دقت مورد مطالعه قرار گرفته و در ترجمه فارسى اضافه شده تا معلوم شود، سانسور زمان نسبت به چه مباحثى حساسیت داشته است و این موارد اضافه در پاورقى‌ها تذکر داده تا خواننده از آنها اطلاع یابد. از دیگر ویژگى‌هاى این ترجمه، پاورقى‌هایى است که مترجم در مورد اشتباهاتى است که مؤلف سفرنامه در مورد تلفظ نام‌هاى اماکن و اشتباهاتى که در مورد بام اماکن و درست درج نکردن آنها صورت داده است، آورده که به خواننده کمک شایانى در این خصوص مى‌نماید.

    در آغاز سفرنامه، فهرست، مطالب و در آخر کتاب، فهرست اعلام گنجانده شده است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها