قاعدة الدرء: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
    خط ۳۲: خط ۳۲:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    ناشر در مقدمه کتاب به حدیث «ادرأوا الحدود بالشبهات...» اشاره کرده است. این حدیث شریف مورد اتفاق همه مذاهب اسلامی است و شهرت روایی و فتوایی دارد، بلکه ادعای تواتر آن شده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص3</ref>‏. علمای بزرگ در گذشته تاریخ اسلامی از نصوص احادیث درء که از پیامبر(ص) و ائمه(ع) صادر شده بود، قاعده درء را استخراج کردند تا حوادثی را که با مصادیق مختلف در طول تاریخ اتفاق می‎افتد، حل و فصل کنند. کتاب حاضر کوششی علمی است که همه آنچه را به این قاعده و حجیت آن در فقه و اصول اسلامی اختصاص دارد، تدریس و حل و فصل می‎کند. همچنین با بحثی محکم ادعاهای دشمنان اسلام که اسلام عزیز را دین خشونت و شمشیر و الزام و اکراه و قساوت و تندی دانسته‎اند را باطل می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>‏.
    ناشر در مقدمه کتاب به حدیث «ادرأوا الحدود بالشبهات...» اشاره کرده است. این حدیث شریف مورد اتفاق همه مذاهب اسلامی است و شهرت روایی و فتوایی دارد، بلکه ادعای تواتر آن شده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص3</ref>‏. علمای بزرگ در گذشته تاریخ اسلامی از نصوص احادیث درء که از پیامبر(ص) و ائمه(ع) صادر شده بود، قاعده درء را استخراج کردند تا حوادثی را که با مصادیق مختلف در طول تاریخ اتفاق می‎افتد، حل و فصل کنند. کتاب حاضر کوششی علمی است که همه آنچه را به این قاعده و حجیت آن در فقه و اصول اسلامی اختصاص دارد، تدریس و حل و فصل می‎کند. همچنین با بحثی محکم ادعاهای دشمنان اسلام که اسلام عزیز را دین خشونت و شمشیر و الزام و اکراه و قساوت و تندی دانسته‌اند را باطل می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>‏.


    قطعاً اسلام دین تساهل و رحمت و عدل است و به ضرر و ضرار راضی نیست و در آن عسر و حرج نیست؛ لکن با تأسف پیروان این دین الهی را بین تشدد و تساهل می‎بینیم؛ پس گروهی تفریط و گروهی افراط می‎کنند؛ یعنی دین را به دو گونه تفسیر می‎کنند. بر چشمانشان عینکی زده‎اند که به‎وسیله آن دین و پیروانش را می‎نگرند. برخی معتقدند که در همه امور دین سعه و سهولت وجود دارد. این گروه دین را احکامی جزئی که انسان در طول حیاتش انجام می‎دهد تصور می‎کنند؛ پس هرگاه به عسر برمی‎خورند آن را کلاً کنار می‎گذارند و شعارشان '''لا إكراه في الدين''' (بقره: 156) است. دین برای ایشان شعار است و در سایه آن عمل وجود ندارد و اگر گاه عمل کنند، موافق با طبع آنها بوده است و اعمال دینی آنها از محدوده مواردی که با نفس و آرزو و گرایشاتشان تجاوز نمی‎کند. این گروه در عقایدشان مشابه مرجئه هستند. این همان چیزی است که اصحاب جرائد و مقالات در عصر حاضر گمان کرده‎اند که تساهل در دین را به سستی در واجبات و ارتکاب محرمات تفسیر کرده‎اند. از سوی دیگر کسانی هستند که معتقد به سخت‎گیری و شدیدترین احتیاطات در دین هستند و بیشترین نکوهش را می‎کنند تا جایی‎که احتیاط به وسوسه در اعمال عبادی و غیر آن می‎انجامد؛ به‎طوری‎که اگر غیر مسلمانی ایشان را ببیند همانند گریختن اسب از شیر، می‎گریزد و بی‎نهایت از دین متنفر می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص6-5</ref>‏.
    قطعاً اسلام دین تساهل و رحمت و عدل است و به ضرر و ضرار راضی نیست و در آن عسر و حرج نیست؛ لکن با تأسف پیروان این دین الهی را بین تشدد و تساهل می‎بینیم؛ پس گروهی تفریط و گروهی افراط می‎کنند؛ یعنی دین را به دو گونه تفسیر می‎کنند. بر چشمانشان عینکی زده‌اند که به‎وسیله آن دین و پیروانش را می‎نگرند. برخی معتقدند که در همه امور دین سعه و سهولت وجود دارد. این گروه دین را احکامی جزئی که انسان در طول حیاتش انجام می‎دهد تصور می‎کنند؛ پس هرگاه به عسر برمی‎خورند آن را کلاً کنار می‎گذارند و شعارشان '''لا إكراه في الدين''' (بقره: 156) است. دین برای ایشان شعار است و در سایه آن عمل وجود ندارد و اگر گاه عمل کنند، موافق با طبع آنها بوده است و اعمال دینی آنها از محدوده مواردی که با نفس و آرزو و گرایشاتشان تجاوز نمی‎کند. این گروه در عقایدشان مشابه مرجئه هستند. این همان چیزی است که اصحاب جرائد و مقالات در عصر حاضر گمان کرده‌اند که تساهل در دین را به سستی در واجبات و ارتکاب محرمات تفسیر کرده‌اند. از سوی دیگر کسانی هستند که معتقد به سخت‎گیری و شدیدترین احتیاطات در دین هستند و بیشترین نکوهش را می‎کنند تا جایی‎که احتیاط به وسوسه در اعمال عبادی و غیر آن می‎انجامد؛ به‎طوری‎که اگر غیر مسلمانی ایشان را ببیند همانند گریختن اسب از شیر، می‎گریزد و بی‎نهایت از دین متنفر می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص6-5</ref>‏.


    نویسنده سپس تأکید می‎کند که ما درصدد شمارش پیروان هریک از این دو تفکر و کسانی که به این بلیه گرفتارند، نیستیم؛ لکن به ادعاهای مدعیان فلسفه و کسانی که دین را متهم کرده، اشاره می‎کنیم که می‎گویند: بنای دین بر خشونت و سخت‎گیری است، نه نرمی و سهل‎گیری. البته این نوع ادعاها اولین ظرفی نیست که در اسلام شکسته شده است، بلکه مانند آن در اعصار گذشته از سوی مدعیان فکر و تمدن که توجهی به دین نداشته‎اند، به‎ویژه مستشرقین صادر شده است. از جمله شبهاتی که نسبت به دین اسلام وارد کرده‎اند این است: اسلام با شمشیر و خشونت بنیان نهاده شده و خشونت نزد مسلمانان مقدم بر صلح است... علمای دین در قرون متمادی به این گزافه این‎گونه پاسخ داده‎اند: اسلام در قلوب میلیون‎ها مسلمان شبه قاره هند و شرق دور از فیلیپین و اندونزی، بدون شمشیر نفوذ کرده است. آنها از روی درک و فهم و رشد و هدایت و عقل و تدبیر اسلام آوردند، نه به زور شمشیر و جهاد و شکست و رعب و وحشت. دیگر اینکه جهاد در اسلام دفاعی است، نه هجومی و اشغالی.  
    نویسنده سپس تأکید می‎کند که ما درصدد شمارش پیروان هریک از این دو تفکر و کسانی که به این بلیه گرفتارند، نیستیم؛ لکن به ادعاهای مدعیان فلسفه و کسانی که دین را متهم کرده، اشاره می‎کنیم که می‎گویند: بنای دین بر خشونت و سخت‎گیری است، نه نرمی و سهل‎گیری. البته این نوع ادعاها اولین ظرفی نیست که در اسلام شکسته شده است، بلکه مانند آن در اعصار گذشته از سوی مدعیان فکر و تمدن که توجهی به دین نداشته‌اند، به‎ویژه مستشرقین صادر شده است. از جمله شبهاتی که نسبت به دین اسلام وارد کرده‌اند این است: اسلام با شمشیر و خشونت بنیان نهاده شده و خشونت نزد مسلمانان مقدم بر صلح است... علمای دین در قرون متمادی به این گزافه این‎گونه پاسخ داده‌اند: اسلام در قلوب میلیون‎ها مسلمان شبه قاره هند و شرق دور از فیلیپین و اندونزی، بدون شمشیر نفوذ کرده است. آنها از روی درک و فهم و رشد و هدایت و عقل و تدبیر اسلام آوردند، نه به زور شمشیر و جهاد و شکست و رعب و وحشت. دیگر اینکه جهاد در اسلام دفاعی است، نه هجومی و اشغالی.  


    در رابطه با تسامح و تساهل نیز اگر دین را تفسیر به سستی در واجبات و اتیان محرمات کنیم، فسخ و نسخ دین است و از دین جز اسمی و خبری بر سر مزار مردگان باقی نمی‎ماند؛ چه‎بسا مقصود از کلام رسول اعظم(ص): «زمانی بر امتم خواهد آمد که از اسلام جز نامی و از قرآن جز نقشی باقی نمی‎ماند»، همین تفسیر باشد؛ بنابراین تفسیر، دین باقی است، اما اسمش و احکام اسلام باقی است، ولی به آن عمل نمی‎شود. تسامح به این معنی مردود است و احدی قائل به آن نیست، اما تسامح عقلایی - که عقلا و متدینین و مجتهدین و کسانی که در احکام دین خبره هستند، آن را پذیرفته‎اند - ‎استوار است؛ چراکه اساس دعوت اسلام و احکامش مبتنی بر سهولت و تسامح است، نه خشونت و غضب. شعار مسلمین در ادعیه نیز همین است: «ای کسی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است»<ref>ر.ک: همان، ص7-6</ref>‏.
    در رابطه با تسامح و تساهل نیز اگر دین را تفسیر به سستی در واجبات و اتیان محرمات کنیم، فسخ و نسخ دین است و از دین جز اسمی و خبری بر سر مزار مردگان باقی نمی‎ماند؛ چه‎بسا مقصود از کلام رسول اعظم(ص): «زمانی بر امتم خواهد آمد که از اسلام جز نامی و از قرآن جز نقشی باقی نمی‎ماند»، همین تفسیر باشد؛ بنابراین تفسیر، دین باقی است، اما اسمش و احکام اسلام باقی است، ولی به آن عمل نمی‎شود. تسامح به این معنی مردود است و احدی قائل به آن نیست، اما تسامح عقلایی - که عقلا و متدینین و مجتهدین و کسانی که در احکام دین خبره هستند، آن را پذیرفته‌اند - ‎استوار است؛ چراکه اساس دعوت اسلام و احکامش مبتنی بر سهولت و تسامح است، نه خشونت و غضب. شعار مسلمین در ادعیه نیز همین است: «ای کسی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است»<ref>ر.ک: همان، ص7-6</ref>‏.


    نویسنده سپس به آیات و روایات مختلفی در این زمینه استناد کرده و می‎افزاید: «هنگامی‎که ثابت شد که شعار اسلام عفو و صلاح و چشم‎پوشی است، نه تفحص و تجسس و کارها مبتنی بر علم و یقین است، نه گمان بردن و شایعات باطل، می‎گوییم: از مهم‎ترین مصادیق آن قانون عام و قاعده «ادرأوا الحدود بالشبهات» است<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>‏. اصل اولی در اسلام «احترام» و پنهان کردن است، نه اهانت و برملا کردن؛ چراکه پنهان و مخفی شدن کار بد، بهتر از برملا شدن و اظهار و اعلان آن است<ref>ر.ک: همان</ref>‏.  
    نویسنده سپس به آیات و روایات مختلفی در این زمینه استناد کرده و می‎افزاید: «هنگامی‎که ثابت شد که شعار اسلام عفو و صلاح و چشم‎پوشی است، نه تفحص و تجسس و کارها مبتنی بر علم و یقین است، نه گمان بردن و شایعات باطل، می‎گوییم: از مهم‎ترین مصادیق آن قانون عام و قاعده «ادرأوا الحدود بالشبهات» است<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>‏. اصل اولی در اسلام «احترام» و پنهان کردن است، نه اهانت و برملا کردن؛ چراکه پنهان و مخفی شدن کار بد، بهتر از برملا شدن و اظهار و اعلان آن است<ref>ر.ک: همان</ref>‏.  
    خط ۴۴: خط ۴۴:
    در فصل اول کتاب در نه شماره مقدمات بحث طرح شده است. تعریف قاعده فقهی، چهارده مشخصه قاعده فقهی، مصادر قواعد فقهی و تطور تاریخی قواعد فقهی از جمله این مقدمات است. شیخ طوسی اولین عالم شیعی است که در فقهش به قواعد فقهی تمسک نمود. شیخ انصاری در مکاسب می‎نویسد: اولین کسی که به قاعده ضمان تمسک نمود شیخ طوسی است؛ وی در کتاب المبسوط این قاعده را طرح کرد: «ما يضمن بصحيحه يضمن بفاسده». اولین کسی که در موضوع قواعد فقهی تألیفی مستقل و مجموعه مدونی نوشت، یحیی بن سعید حلی هذلی (متوفی 698ق) صاحب کتاب الجامع للشرائع است که «نزهة الناظر في الجمع بين الأشباه و النظائر» را تألیف کرد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص35</ref>‏. تذکر این نکته لازم است که گاه کتب قواعد فقهی «الأشباه و النظائر» نامیده شده است؛ مانند کتاب مذکور ابن سعید حلی یا «الأشباه و النظائر» جلال‎الدین سیوطی (متوفی 911ق)<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>‏.
    در فصل اول کتاب در نه شماره مقدمات بحث طرح شده است. تعریف قاعده فقهی، چهارده مشخصه قاعده فقهی، مصادر قواعد فقهی و تطور تاریخی قواعد فقهی از جمله این مقدمات است. شیخ طوسی اولین عالم شیعی است که در فقهش به قواعد فقهی تمسک نمود. شیخ انصاری در مکاسب می‎نویسد: اولین کسی که به قاعده ضمان تمسک نمود شیخ طوسی است؛ وی در کتاب المبسوط این قاعده را طرح کرد: «ما يضمن بصحيحه يضمن بفاسده». اولین کسی که در موضوع قواعد فقهی تألیفی مستقل و مجموعه مدونی نوشت، یحیی بن سعید حلی هذلی (متوفی 698ق) صاحب کتاب الجامع للشرائع است که «نزهة الناظر في الجمع بين الأشباه و النظائر» را تألیف کرد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص35</ref>‏. تذکر این نکته لازم است که گاه کتب قواعد فقهی «الأشباه و النظائر» نامیده شده است؛ مانند کتاب مذکور ابن سعید حلی یا «الأشباه و النظائر» جلال‎الدین سیوطی (متوفی 911ق)<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>‏.


    از فصل دوم، مباحث اصلی کتاب مطرح شده است. نویسنده قاعده الدرء را قاعده مشهور و معروفی دانسته که اگرچه شهرت آن به اندازه قاعده أصالة الطهارة و سایر قواعد فقهی نیست، اما جایگاه خاصی در دو کتاب حدود و قصاص دارد. نویسنده معتقد است که قاعده «الاحتياط في الدماء» و قاعده الدرء دو قاعده مهم در قصاص و حدود هستند که البته حق این دو قاعده در بحث و تحقیق ادا نشده است و فقها استطراداً در ضمن برخی مسائل آن دو را ذکر کرده‎اند<ref>ر.ک: همان، ص44</ref>‏.  
    از فصل دوم، مباحث اصلی کتاب مطرح شده است. نویسنده قاعده الدرء را قاعده مشهور و معروفی دانسته که اگرچه شهرت آن به اندازه قاعده أصالة الطهارة و سایر قواعد فقهی نیست، اما جایگاه خاصی در دو کتاب حدود و قصاص دارد. نویسنده معتقد است که قاعده «الاحتياط في الدماء» و قاعده الدرء دو قاعده مهم در قصاص و حدود هستند که البته حق این دو قاعده در بحث و تحقیق ادا نشده است و فقها استطراداً در ضمن برخی مسائل آن دو را ذکر کرده‌اند<ref>ر.ک: همان، ص44</ref>‏.  


    حدیث الدرء را شیخ صدوق یا ابن بابویه قمی (متوفی 381ق) در دو کتاب «من‎لايحضره‎الفقيه» از رسول‎الله(ص) و در «المقنع» از امیرالمؤمنین علی(ع) روایت کرده است. قاضی نعمان مصری هم این حدیث را از امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش از رسول‎الله(ص) روایت کرده است<ref>ر.ک: همان، ص45</ref>‏.
    حدیث الدرء را شیخ صدوق یا ابن بابویه قمی (متوفی 381ق) در دو کتاب «من‎لايحضره‌الفقيه» از رسول‎الله(ص) و در «المقنع» از امیرالمؤمنین علی(ع) روایت کرده است. قاضی نعمان مصری هم این حدیث را از امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش از رسول‎الله(ص) روایت کرده است<ref>ر.ک: همان، ص45</ref>‏.


    در فصل پنجم کتاب، قاعده الدرء در حکومت نبوی و علوی و نیز در زمان خلفا مورد بررسی قرار گرفته است. با مراجعه به مصادر روایی و تاریخی می‎بینیم که رسول اکرم(ص) اقرارکننده به گناه را تخطئه کرد و اصرار بر کتمان آن نمود و اظهار گناه را دوست نداشت و از افشای آن کراهت داشت. هرگاه کسی نزد آن حضرت می‎آمد و اقرار به حدی می‎کرد، در ابتدا از او نمی‎پذیرفت، بلکه از او روی برمی‎گر‎داند و به گفته او توجه نمی‎کرد تا شاید از اقرارش عدول کند، ولکن اگر اقرارکننده اصرار می‎کرد، حد را جاری می‎نمود و البته کتمان را بهتر می‎دانست<ref>ر.ک: همان، ص120</ref>‏.
    در فصل پنجم کتاب، قاعده الدرء در حکومت نبوی و علوی و نیز در زمان خلفا مورد بررسی قرار گرفته است. با مراجعه به مصادر روایی و تاریخی می‎بینیم که رسول اکرم(ص) اقرارکننده به گناه را تخطئه کرد و اصرار بر کتمان آن نمود و اظهار گناه را دوست نداشت و از افشای آن کراهت داشت. هرگاه کسی نزد آن حضرت می‎آمد و اقرار به حدی می‎کرد، در ابتدا از او نمی‎پذیرفت، بلکه از او روی برمی‎گر‎داند و به گفته او توجه نمی‎کرد تا شاید از اقرارش عدول کند، ولکن اگر اقرارکننده اصرار می‎کرد، حد را جاری می‎نمود و البته کتمان را بهتر می‎دانست<ref>ر.ک: همان، ص120</ref>‏.

    نسخهٔ ‏۲۲ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۴۵

    ‏قاعدة الدرء
    قاعدة الدرء
    پدیدآورانربانی، محمدحسن (نويسنده)
    ناشرجماعة المدرسين في الحوزة العلمية بقم. مؤسسة النشر الإسلامي
    مکان نشرايران - قم
    سال نشر1385ش/1428ق
    شابک964-470-799-0
    موضوعقاعده درء، فقه - قواعد - مطالعات تطبیقی
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏BP‎‏ ‎‏169‎‏/‎‏52‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏4‎‏ر‎‏2


    قاعدة الدرء، تألیف شیخ محمدحسن ربانی، به بررسی قاعده فقهی «الدرء» اختصاص یافته است. در بررسی این قاعده از بسیاری از منابع شیعه و اهل سنت استفاده شده است.

    ساختار

    کتاب، مشتمل بر مقدمه نویسنده و هشت فصل است. نویسنده مباحث را با طرح مباحث مقدماتی آغاز و سپس به موضوع بحث پرداخته و به شیوه علمی و مستدل طرح بحث کرده است.

    گزارش محتوا

    ناشر در مقدمه کتاب به حدیث «ادرأوا الحدود بالشبهات...» اشاره کرده است. این حدیث شریف مورد اتفاق همه مذاهب اسلامی است و شهرت روایی و فتوایی دارد، بلکه ادعای تواتر آن شده است[۱]‏. علمای بزرگ در گذشته تاریخ اسلامی از نصوص احادیث درء که از پیامبر(ص) و ائمه(ع) صادر شده بود، قاعده درء را استخراج کردند تا حوادثی را که با مصادیق مختلف در طول تاریخ اتفاق می‎افتد، حل و فصل کنند. کتاب حاضر کوششی علمی است که همه آنچه را به این قاعده و حجیت آن در فقه و اصول اسلامی اختصاص دارد، تدریس و حل و فصل می‎کند. همچنین با بحثی محکم ادعاهای دشمنان اسلام که اسلام عزیز را دین خشونت و شمشیر و الزام و اکراه و قساوت و تندی دانسته‌اند را باطل می‎کند[۲]‏.

    قطعاً اسلام دین تساهل و رحمت و عدل است و به ضرر و ضرار راضی نیست و در آن عسر و حرج نیست؛ لکن با تأسف پیروان این دین الهی را بین تشدد و تساهل می‎بینیم؛ پس گروهی تفریط و گروهی افراط می‎کنند؛ یعنی دین را به دو گونه تفسیر می‎کنند. بر چشمانشان عینکی زده‌اند که به‎وسیله آن دین و پیروانش را می‎نگرند. برخی معتقدند که در همه امور دین سعه و سهولت وجود دارد. این گروه دین را احکامی جزئی که انسان در طول حیاتش انجام می‎دهد تصور می‎کنند؛ پس هرگاه به عسر برمی‎خورند آن را کلاً کنار می‎گذارند و شعارشان لا إكراه في الدين (بقره: 156) است. دین برای ایشان شعار است و در سایه آن عمل وجود ندارد و اگر گاه عمل کنند، موافق با طبع آنها بوده است و اعمال دینی آنها از محدوده مواردی که با نفس و آرزو و گرایشاتشان تجاوز نمی‎کند. این گروه در عقایدشان مشابه مرجئه هستند. این همان چیزی است که اصحاب جرائد و مقالات در عصر حاضر گمان کرده‌اند که تساهل در دین را به سستی در واجبات و ارتکاب محرمات تفسیر کرده‌اند. از سوی دیگر کسانی هستند که معتقد به سخت‎گیری و شدیدترین احتیاطات در دین هستند و بیشترین نکوهش را می‎کنند تا جایی‎که احتیاط به وسوسه در اعمال عبادی و غیر آن می‎انجامد؛ به‎طوری‎که اگر غیر مسلمانی ایشان را ببیند همانند گریختن اسب از شیر، می‎گریزد و بی‎نهایت از دین متنفر می‎شود[۳]‏.

    نویسنده سپس تأکید می‎کند که ما درصدد شمارش پیروان هریک از این دو تفکر و کسانی که به این بلیه گرفتارند، نیستیم؛ لکن به ادعاهای مدعیان فلسفه و کسانی که دین را متهم کرده، اشاره می‎کنیم که می‎گویند: بنای دین بر خشونت و سخت‎گیری است، نه نرمی و سهل‎گیری. البته این نوع ادعاها اولین ظرفی نیست که در اسلام شکسته شده است، بلکه مانند آن در اعصار گذشته از سوی مدعیان فکر و تمدن که توجهی به دین نداشته‌اند، به‎ویژه مستشرقین صادر شده است. از جمله شبهاتی که نسبت به دین اسلام وارد کرده‌اند این است: اسلام با شمشیر و خشونت بنیان نهاده شده و خشونت نزد مسلمانان مقدم بر صلح است... علمای دین در قرون متمادی به این گزافه این‎گونه پاسخ داده‌اند: اسلام در قلوب میلیون‎ها مسلمان شبه قاره هند و شرق دور از فیلیپین و اندونزی، بدون شمشیر نفوذ کرده است. آنها از روی درک و فهم و رشد و هدایت و عقل و تدبیر اسلام آوردند، نه به زور شمشیر و جهاد و شکست و رعب و وحشت. دیگر اینکه جهاد در اسلام دفاعی است، نه هجومی و اشغالی.

    در رابطه با تسامح و تساهل نیز اگر دین را تفسیر به سستی در واجبات و اتیان محرمات کنیم، فسخ و نسخ دین است و از دین جز اسمی و خبری بر سر مزار مردگان باقی نمی‎ماند؛ چه‎بسا مقصود از کلام رسول اعظم(ص): «زمانی بر امتم خواهد آمد که از اسلام جز نامی و از قرآن جز نقشی باقی نمی‎ماند»، همین تفسیر باشد؛ بنابراین تفسیر، دین باقی است، اما اسمش و احکام اسلام باقی است، ولی به آن عمل نمی‎شود. تسامح به این معنی مردود است و احدی قائل به آن نیست، اما تسامح عقلایی - که عقلا و متدینین و مجتهدین و کسانی که در احکام دین خبره هستند، آن را پذیرفته‌اند - ‎استوار است؛ چراکه اساس دعوت اسلام و احکامش مبتنی بر سهولت و تسامح است، نه خشونت و غضب. شعار مسلمین در ادعیه نیز همین است: «ای کسی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است»[۴]‏.

    نویسنده سپس به آیات و روایات مختلفی در این زمینه استناد کرده و می‎افزاید: «هنگامی‎که ثابت شد که شعار اسلام عفو و صلاح و چشم‎پوشی است، نه تفحص و تجسس و کارها مبتنی بر علم و یقین است، نه گمان بردن و شایعات باطل، می‎گوییم: از مهم‎ترین مصادیق آن قانون عام و قاعده «ادرأوا الحدود بالشبهات» است[۵]‏. اصل اولی در اسلام «احترام» و پنهان کردن است، نه اهانت و برملا کردن؛ چراکه پنهان و مخفی شدن کار بد، بهتر از برملا شدن و اظهار و اعلان آن است[۶]‏.

    در فصل اول کتاب در نه شماره مقدمات بحث طرح شده است. تعریف قاعده فقهی، چهارده مشخصه قاعده فقهی، مصادر قواعد فقهی و تطور تاریخی قواعد فقهی از جمله این مقدمات است. شیخ طوسی اولین عالم شیعی است که در فقهش به قواعد فقهی تمسک نمود. شیخ انصاری در مکاسب می‎نویسد: اولین کسی که به قاعده ضمان تمسک نمود شیخ طوسی است؛ وی در کتاب المبسوط این قاعده را طرح کرد: «ما يضمن بصحيحه يضمن بفاسده». اولین کسی که در موضوع قواعد فقهی تألیفی مستقل و مجموعه مدونی نوشت، یحیی بن سعید حلی هذلی (متوفی 698ق) صاحب کتاب الجامع للشرائع است که «نزهة الناظر في الجمع بين الأشباه و النظائر» را تألیف کرد[۷]‏. تذکر این نکته لازم است که گاه کتب قواعد فقهی «الأشباه و النظائر» نامیده شده است؛ مانند کتاب مذکور ابن سعید حلی یا «الأشباه و النظائر» جلال‎الدین سیوطی (متوفی 911ق)[۸]‏.

    از فصل دوم، مباحث اصلی کتاب مطرح شده است. نویسنده قاعده الدرء را قاعده مشهور و معروفی دانسته که اگرچه شهرت آن به اندازه قاعده أصالة الطهارة و سایر قواعد فقهی نیست، اما جایگاه خاصی در دو کتاب حدود و قصاص دارد. نویسنده معتقد است که قاعده «الاحتياط في الدماء» و قاعده الدرء دو قاعده مهم در قصاص و حدود هستند که البته حق این دو قاعده در بحث و تحقیق ادا نشده است و فقها استطراداً در ضمن برخی مسائل آن دو را ذکر کرده‌اند[۹]‏.

    حدیث الدرء را شیخ صدوق یا ابن بابویه قمی (متوفی 381ق) در دو کتاب «من‎لايحضره‌الفقيه» از رسول‎الله(ص) و در «المقنع» از امیرالمؤمنین علی(ع) روایت کرده است. قاضی نعمان مصری هم این حدیث را از امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش از رسول‎الله(ص) روایت کرده است[۱۰]‏.

    در فصل پنجم کتاب، قاعده الدرء در حکومت نبوی و علوی و نیز در زمان خلفا مورد بررسی قرار گرفته است. با مراجعه به مصادر روایی و تاریخی می‎بینیم که رسول اکرم(ص) اقرارکننده به گناه را تخطئه کرد و اصرار بر کتمان آن نمود و اظهار گناه را دوست نداشت و از افشای آن کراهت داشت. هرگاه کسی نزد آن حضرت می‎آمد و اقرار به حدی می‎کرد، در ابتدا از او نمی‎پذیرفت، بلکه از او روی برمی‎گر‎داند و به گفته او توجه نمی‎کرد تا شاید از اقرارش عدول کند، ولکن اگر اقرارکننده اصرار می‎کرد، حد را جاری می‎نمود و البته کتمان را بهتر می‎دانست[۱۱]‏.

    وضعیت کتاب

    در این اثر تحقیقی، از بیش از چهارصد اثر شیعه و سنی استفاده شده است. فهرست مصادر و مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص3
    2. ر.ک: همان، ص4
    3. ر.ک: همان، ص6-5
    4. ر.ک: همان، ص7-6
    5. ر.ک: همان، ص10
    6. ر.ک: همان
    7. ر.ک: متن کتاب، ص35
    8. ر.ک: همان، ص39
    9. ر.ک: همان، ص44
    10. ر.ک: همان، ص45
    11. ر.ک: همان، ص120

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها