قشقایی، جهانگیر: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (غنی سازی متن)
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۳۴: خط ۳۴:


    == ولادت ==
    == ولادت ==
    او در 1243ق در روستاى دهاقان، از توابع شهرضا در اصفهان، به دنيا آمد.
    او در 1243ق در روستاى دهاقان، از توابع شهرضا در اصفهان، به دنيا آمد.<ref>دیوان‌ بیگی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۸۷؛ آقابزرگ‌طهرانی‌، قسم‌ ۱، ص‌ ۳۴۵؛ رکن‌زاده‌ آدمیت‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۶۱</ref>


    پدرش، محمدخان قشقايى اصفهانى درّه‌شورى، مردى عالم و صاحب كمال و از خان‌هاى دره شور، از ايل قشقايى بود. مادرش نيز از خان‌زادگان سميرم اصفهان و از ساكنان دهاقان بود و به همين سبب، مردم اصفهان، جهانگيرخان را دهاقانى ناميده‌اند.
    پدرش، محمدخان قشقايى اصفهانى درّه‌شورى، مردى عالم و صاحب كمال و از خان‌هاى دره شور، از ايل قشقايى بود.<ref>آقابزرگ‌ طهرانی‌، همانجا</ref> مادرش نيز از خان‌زادگان سميرم اصفهان و از ساكنان دهاقان بود و به همين سبب، مردم اصفهان، جهانگيرخان را دهاقانى ناميده‌اند.




    ==کسب علم و دانش==
    ==کسب علم و دانش==


    وى خواندن و نوشتن را در زادگاهش فراگرفت. شوق تحصيل در وى موجب شد تا پدرش معلمى براى او بگيرد.
    وى خواندن و نوشتن را در زادگاهش فراگرفت. شوق تحصيل در وى موجب شد تا پدرش معلمى براى او بگيرد.<ref>دیوان‌ بیگی‌؛ رکن‌زاده‌ آدمیت‌، همانجا</ref>


    وى تا حدود چهل سالگى، همانند پدرش، به زندگى عشايرى و دامدارى و كشاورزى مشغول بود. در سوارى و تيراندازى مهارتى چشمگير داشت و به موسيقى علاقه‌مند بود و گاه تار مى‌نواخت.
    وى تا حدود چهل سالگى، همانند پدرش، به زندگى عشايرى و دامدارى و كشاورزى مشغول بود. در سوارى و تيراندازى مهارتى چشمگير داشت و به موسيقى علاقه‌مند بود و گاه تار مى‌نواخت.<ref>عبرت‌ نائینی‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۴۵؛ آقابزرگ‌طهرانی‌، همانجا</ref>


    حدوداً چهل ساله بود كه روزى براى فروش محصولات و خريد مايحتاج سالانه ايل و تعمير تار، به بازار اصفهان رفت و با مشاهده مدرسه صدر، مجذوب شكوه معنوى مدرسه و علماى آن گشت. شخصى، كه احتمالاً هماى شيرازى (جدّ جلال‌الدين همايى) بود، با مشاهده علاقه او به مدرسه صدر او را به تهذيب نفس و تحصيل علم و معرفت دعوت كرد. وى تحت تأثير سخنان او، تحصيل علم را بر امور ديگر ترجيح داد و با راهنمايى او، حجره‌اى در يكى از مدارس علميه اصفهان گرفت و تا پايان عمر در آن شهر ماند.
    حدوداً چهل ساله بود كه روزى براى فروش محصولات و خريد مايحتاج سالانه ايل و تعمير تار، به بازار اصفهان رفت و با مشاهده مدرسه صدر، مجذوب شكوه معنوى مدرسه و علماى آن گشت. شخصى، كه احتمالاً هماى شيرازى (جدّ جلال‌الدين همايى) بود، با مشاهده علاقه او به مدرسه صدر او را به تهذيب نفس و تحصيل علم و معرفت دعوت كرد. وى تحت تأثير سخنان او، تحصيل علم را بر امور ديگر ترجيح داد و با راهنمايى او، حجره‌اى در يكى از مدارس علميه اصفهان گرفت و تا پايان عمر در آن شهر ماند.


    وى با اينكه در ميانسالى به كسب علم روى آورده بود، با استعداد، شوق و همتى عالى، به فراگيرى علوم نزد مشايخ آن روز اصفهان پرداخت و چندى نگذشت كه از مدرّسان علوم عقلى و نقلى گرديد.
    وى با اينكه در ميانسالى به كسب علم روى آورده بود، با استعداد، شوق و همتى عالى، به فراگيرى علوم نزد مشايخ آن روز اصفهان پرداخت و چندى نگذشت كه از مدرّسان علوم عقلى و نقلى گرديد.<ref>بامداد، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸۴</ref>


    جهانگيرخان حكمت و فلسفه را نزد [[قمشه‌ای، محمدرضا بن ابوالقاسم|آقا محمدرضا قمشه‌اى]] (متوفى 1306ق)، فقه، اصول و ادبيات عرب را نزد شيخ محمدحسن و محمدباقر نجفى و حاج ملاحسين على تويسركانى، طب را نزد ملاعبدالجواد طبيب معروف اصفهان و رياضى، هيئت و نجوم را از استادان سرشناس آن زمان فراگرفت.
    جهانگيرخان حكمت و فلسفه را نزد [[قمشه‌ای، محمدرضا بن ابوالقاسم|آقا محمدرضا قمشه‌اى]] (متوفى 1306ق)، فقه، اصول و ادبيات عرب را نزد شيخ محمدحسن و محمدباقر نجفى و حاج ملاحسين على تويسركانى، طب را نزد ملاعبدالجواد طبيب معروف اصفهان و رياضى، هيئت و نجوم را از استادان سرشناس آن زمان فراگرفت.<ref>آقابزرگ‌طهرانی‌، همانجا؛ مهدوی‌، ص‌ ۲۴۶؛ هنرفر، ص‌ ۲۲۹؛ واعظ‌ جوادی‌، ص‌ ۵۸ ـ۵۹</ref>


    وى حدود چهل سال در مدرسه صدر اصفهان به تدريس علوم عقلى پرداخت. او حكمت را آميخته به عرفان و ممزوج با فلسفه مشاء و اشراق درس مى‌داد. آوازه حوزه درس او، بزرگان و مشتاقان علم را براى كسب فيض به اصفهان كشاند.  
    وى حدود چهل سال در مدرسه صدر اصفهان به تدريس علوم عقلى پرداخت. او حكمت را آميخته به عرفان و ممزوج با فلسفه مشاء و اشراق درس مى‌داد. آوازه حوزه درس او، بزرگان و مشتاقان علم را براى كسب فيض به اصفهان كشاند.<ref>آقابزرگ‌طهرانی‌، همانجا؛ ایزدگشسب‌، ص‌ ۶۰؛ طرب‌ اصفهانی‌، مقدمه‌ همایی‌، ص‌ ۷۱</ref>


    وى در حوزه‌هاى علميه به «خان» شهرت يافت. روش او اين بود كه فلسفه را براى مشتاقان به اين شرط تدريس مى‌كرد كه در كنار آن، فقه و اصول را نيز بياموزند و در حفظ شعائر دينى بكوشند. بدين‌ترتيب، حكمت را چنان رايج و مطلوب كرد كه درس شرح منظومه سبزوارى او، به سبب كثرت طلاب، در خارج از حجره مدرسه صدر و در شبستان مسجد چارچى تشكيل مى‌شد؛ ازاين‌رو، واعظ جوادى وى را احياكننده حوزه فلسفى اصفهان دانسته است.
    وى در حوزه‌هاى علميه به «خان» شهرت يافت. روش او اين بود كه فلسفه را براى مشتاقان به اين شرط تدريس مى‌كرد كه در كنار آن، فقه و اصول را نيز بياموزند و در حفظ شعائر دينى بكوشند. بدين‌ترتيب، حكمت را چنان رايج و مطلوب كرد كه درس شرح منظومه سبزوارى او، به سبب كثرت طلاب، در خارج از حجره مدرسه صدر و در شبستان مسجد چارچى تشكيل مى‌شد؛.<ref>همان‌ مقدمه‌، ص‌ ۷۰؛ واعظ‌ جوادی‌، ص‌ ۶۰</ref> ازاين‌رو، واعظ جوادى وى را احياكننده حوزه فلسفى اصفهان دانسته است.<ref>همانجا</ref>


    علاوه بر تبحر و شهرت و حسن تدبير جهانگيرخان، عواملى ديگر چون خان‌زادگى، تعلق او به ايل قشقايى و ارادت و احترام ظل السلطان (فرزند ناصرالدين شاه) به او، در ترويج علوم عقلى در مكتب اصفهان تأثير داشت.
    علاوه بر تبحر و شهرت و حسن تدبير جهانگيرخان، عواملى ديگر چون خان‌زادگى، تعلق او به ايل قشقايى و ارادت و احترام ظل السلطان (فرزند ناصرالدين شاه) به او، در ترويج علوم عقلى در مكتب اصفهان تأثير داشت.<ref>همانجا</ref>


    او عارفى زاهد و بلند طبع بود و زندگى خود را از حق الاجاره سالانه زمينى كه داشت مى‌گذراند. وى تا پايان عمر لباس عشايرى پوشيد و لباس مرسوم عالمان را بر تن نكرد. شاگردان فراوانى نزد او درس خواندند كه شمارى از آنان، خود از فقها، علما و فلاسفه بزرگ شدند. حاج آقا رحيم ارباب، حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى، محمد حكيم خراسانى، سيد محمد داعى‌الاسلام لاريجانى، ضياءالدين درّى، ميرزا محمدعلى شاه‌آبادى اصفهانى، محمدحسین [[تونی، عبدالله بن محمد|فاضل تونى]]، سيد جمال‌الدين گلپايگانى در شمار شاگردان ايشان بوده‌اند.
    او عارفى زاهد و بلند طبع بود و زندگى خود را از حق الاجاره سالانه زمينى كه داشت مى‌گذراند. وى تا پايان عمر لباس عشايرى پوشيد و لباس مرسوم عالمان را بر تن نكرد.<ref>قمی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۸۸؛ جابری‌ انصاری‌، ج‌ ۳، ص‌ ۳۲۶؛ مهدوی‌، همانجا؛ صدوقی‌ سها، ص‌ ۸۵</ref> شاگردان فراوانى نزد او درس خواندند كه شمارى از آنان، خود از فقها، علما و فلاسفه بزرگ شدند. حاج آقا رحيم ارباب، حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى، محمد حكيم خراسانى، سيد محمد داعى‌الاسلام لاريجانى، ضياءالدين درّى، ميرزا محمدعلى شاه‌آبادى اصفهانى، محمدحسین [[تونی، عبدالله بن محمد|فاضل تونى]]، سيد جمال‌الدين گلپايگانى در شمار شاگردان ايشان بوده‌اند.


    غزلياتى از وى به جاى مانده است. پس از وفاتش، حكيم خراسانى، به جمع‌آورى اشعار او همت گمارد ولى اين ديوان اكنون در دست نيست.
    غزلياتى از وى به جاى مانده است. پس از وفاتش، حكيم خراسانى، به جمع‌آورى اشعار او همت گمارد ولى اين ديوان اكنون در دست نيست.
    خط ۷۲: خط ۷۲:


    وى سرانجام در رمضان 1328ق درگذشت. مدفن وى در تخت فولاد اصفهان واقع است.
    وى سرانجام در رمضان 1328ق درگذشت. مدفن وى در تخت فولاد اصفهان واقع است.
    ==پانویس ==
    <references />





    نسخهٔ ‏۲۲ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۲۱

    قشقایی، جهانگیر
    نام قشقایی، جهانگیر
    نام های دیگر قشقایی، جهانگیرخان بن محمدخان
    نام پدر محمدخان قشقايى
    متولد 1243ق
    محل تولد روستای دهاقان از توابع شهرضا در اصفهان
    رحلت 1289 هـ.ش یا 1328 هـ.ق یا 1910‌م - تخت فولاد اصفهان
    اساتید آقا محمدرضا قمشه‌ای، محمدباقرنجفی، حاج ملا حسین علی تویسرکانی
    برخی آثار شطری از اوایل امور عامه شرح منظومه حکمت سبزواری / نوع اثر: کتاب / نقش: تقریر
    کد مؤلف AUTHORCODE5839AUTHORCODE

    جهانگيرخان قشقايى، فقيه، حکیم، فیلسوف، عارف امامى قرن سيزدهم است.

    ولادت

    او در 1243ق در روستاى دهاقان، از توابع شهرضا در اصفهان، به دنيا آمد.[۱]

    پدرش، محمدخان قشقايى اصفهانى درّه‌شورى، مردى عالم و صاحب كمال و از خان‌هاى دره شور، از ايل قشقايى بود.[۲] مادرش نيز از خان‌زادگان سميرم اصفهان و از ساكنان دهاقان بود و به همين سبب، مردم اصفهان، جهانگيرخان را دهاقانى ناميده‌اند.


    کسب علم و دانش

    وى خواندن و نوشتن را در زادگاهش فراگرفت. شوق تحصيل در وى موجب شد تا پدرش معلمى براى او بگيرد.[۳]

    وى تا حدود چهل سالگى، همانند پدرش، به زندگى عشايرى و دامدارى و كشاورزى مشغول بود. در سوارى و تيراندازى مهارتى چشمگير داشت و به موسيقى علاقه‌مند بود و گاه تار مى‌نواخت.[۴]

    حدوداً چهل ساله بود كه روزى براى فروش محصولات و خريد مايحتاج سالانه ايل و تعمير تار، به بازار اصفهان رفت و با مشاهده مدرسه صدر، مجذوب شكوه معنوى مدرسه و علماى آن گشت. شخصى، كه احتمالاً هماى شيرازى (جدّ جلال‌الدين همايى) بود، با مشاهده علاقه او به مدرسه صدر او را به تهذيب نفس و تحصيل علم و معرفت دعوت كرد. وى تحت تأثير سخنان او، تحصيل علم را بر امور ديگر ترجيح داد و با راهنمايى او، حجره‌اى در يكى از مدارس علميه اصفهان گرفت و تا پايان عمر در آن شهر ماند.

    وى با اينكه در ميانسالى به كسب علم روى آورده بود، با استعداد، شوق و همتى عالى، به فراگيرى علوم نزد مشايخ آن روز اصفهان پرداخت و چندى نگذشت كه از مدرّسان علوم عقلى و نقلى گرديد.[۵]

    جهانگيرخان حكمت و فلسفه را نزد آقا محمدرضا قمشه‌اى (متوفى 1306ق)، فقه، اصول و ادبيات عرب را نزد شيخ محمدحسن و محمدباقر نجفى و حاج ملاحسين على تويسركانى، طب را نزد ملاعبدالجواد طبيب معروف اصفهان و رياضى، هيئت و نجوم را از استادان سرشناس آن زمان فراگرفت.[۶]

    وى حدود چهل سال در مدرسه صدر اصفهان به تدريس علوم عقلى پرداخت. او حكمت را آميخته به عرفان و ممزوج با فلسفه مشاء و اشراق درس مى‌داد. آوازه حوزه درس او، بزرگان و مشتاقان علم را براى كسب فيض به اصفهان كشاند.[۷]

    وى در حوزه‌هاى علميه به «خان» شهرت يافت. روش او اين بود كه فلسفه را براى مشتاقان به اين شرط تدريس مى‌كرد كه در كنار آن، فقه و اصول را نيز بياموزند و در حفظ شعائر دينى بكوشند. بدين‌ترتيب، حكمت را چنان رايج و مطلوب كرد كه درس شرح منظومه سبزوارى او، به سبب كثرت طلاب، در خارج از حجره مدرسه صدر و در شبستان مسجد چارچى تشكيل مى‌شد؛.[۸] ازاين‌رو، واعظ جوادى وى را احياكننده حوزه فلسفى اصفهان دانسته است.[۹]

    علاوه بر تبحر و شهرت و حسن تدبير جهانگيرخان، عواملى ديگر چون خان‌زادگى، تعلق او به ايل قشقايى و ارادت و احترام ظل السلطان (فرزند ناصرالدين شاه) به او، در ترويج علوم عقلى در مكتب اصفهان تأثير داشت.[۱۰]

    او عارفى زاهد و بلند طبع بود و زندگى خود را از حق الاجاره سالانه زمينى كه داشت مى‌گذراند. وى تا پايان عمر لباس عشايرى پوشيد و لباس مرسوم عالمان را بر تن نكرد.[۱۱] شاگردان فراوانى نزد او درس خواندند كه شمارى از آنان، خود از فقها، علما و فلاسفه بزرگ شدند. حاج آقا رحيم ارباب، حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى، محمد حكيم خراسانى، سيد محمد داعى‌الاسلام لاريجانى، ضياءالدين درّى، ميرزا محمدعلى شاه‌آبادى اصفهانى، محمدحسین فاضل تونى، سيد جمال‌الدين گلپايگانى در شمار شاگردان ايشان بوده‌اند.

    غزلياتى از وى به جاى مانده است. پس از وفاتش، حكيم خراسانى، به جمع‌آورى اشعار او همت گمارد ولى اين ديوان اكنون در دست نيست.

    در برخى منابع، شرحى فارسى از نهج‌البلاغه به او نسبت داده‌اند. به گفته جابرى انصارى، هنگامى كه وى در مدرسه صدر نزد جهانگيرخان نهج‌البلاغه مى‌خواند، جهانگيرخان در حال نوشتن شرحى بر آن كتاب بود.


    آثار

    شطرى از اوايل امور عامه شرح منظومه حكمت سبزوارى.


    وفات

    وى سرانجام در رمضان 1328ق درگذشت. مدفن وى در تخت فولاد اصفهان واقع است.

    پانویس

    1. دیوان‌ بیگی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۸۷؛ آقابزرگ‌طهرانی‌، قسم‌ ۱، ص‌ ۳۴۵؛ رکن‌زاده‌ آدمیت‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۶۱
    2. آقابزرگ‌ طهرانی‌، همانجا
    3. دیوان‌ بیگی‌؛ رکن‌زاده‌ آدمیت‌، همانجا
    4. عبرت‌ نائینی‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۴۵؛ آقابزرگ‌طهرانی‌، همانجا
    5. بامداد، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸۴
    6. آقابزرگ‌طهرانی‌، همانجا؛ مهدوی‌، ص‌ ۲۴۶؛ هنرفر، ص‌ ۲۲۹؛ واعظ‌ جوادی‌، ص‌ ۵۸ ـ۵۹
    7. آقابزرگ‌طهرانی‌، همانجا؛ ایزدگشسب‌، ص‌ ۶۰؛ طرب‌ اصفهانی‌، مقدمه‌ همایی‌، ص‌ ۷۱
    8. همان‌ مقدمه‌، ص‌ ۷۰؛ واعظ‌ جوادی‌، ص‌ ۶۰
    9. همانجا
    10. همانجا
    11. قمی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۸۸؛ جابری‌ انصاری‌، ج‌ ۳، ص‌ ۳۲۶؛ مهدوی‌، همانجا؛ صدوقی‌ سها، ص‌ ۸۵


    منبع مقاله

    دانشنامه جهان اسلام،، زير نظر غلامعلى حداد عادل، 1386، ج12، ص 494-495، نوشته: شمسى سياح.


    وابسته‌ها