مجموعه آثار قلمى ثقةالاسلام شهید تبریزى

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    مجموعه آثار قلمى ثقة الاسلام شهید تبریزى‏
    نام کتاب مجموعه آثار قلمى ثقة الاسلام شهید تبریزى‏
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان فتحی، نصرت‌الله (به کوشش)

    ثقة الاسلام تبریزی، علی بن موسی (نويسنده)

    زبان فارسی
    کد کنگره ‏DSR‎‏ ‎‏1453‎‏ ‎‏/‎‏ث‎‏7‎‏م‎‏3
    موضوع ایران - تاریخ - انقلاب مشروطه، 1324 - 1327ق.

    ثقه الاسلام تبریزی، علی بن موسی، 1277 - 1330ق.

    ناشر انجمن آثار ملی
    مکان نشر تهران - ایران
    سال نشر 1355 هـ.ش
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE12041AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى كتاب

    "مجموعه آثار قلمى شادروان ثقه الاسلام شهيد تبريزى" به كوشش نصرت الله فتحى كه به زبان فارسى پيرامون مكتوبات و نامه‌هاى آن مرحوم در 28 رجب 1328 تا ششم محرّم 1330 (چهار روز پيش از شهادت وى) گردآورى شده است.

    ساختار كتاب

    با سرآغازى از انجمن آثار ملى و سپس سخنى چند با خوانندگان كتاب توسط نصرت الله فتحى، مولف كتاب آغاز مى‌گردد. پس از نگاهى گذرا به سرگذشت صدر الشهداء ثقه الاسلام، به مجمل حوادث يوميه مشروطه مى‌پردازد.

    گزارش محتوا

    در قسمت ابتدايى اين كتاب شرح حالى از شهيد را مى‌خوانيم.

    شهيد روحانيّت و اسلام، مرحوم حاج ميرزا علىّ بن موسى بن محمّد شفيع، معروف به ثقة الإسلام، از اكابر علماى اماميّه تبريز بود كه در نجوم، رياضيّات، تاريخ، كلام و حكمت عاليه و ديگر معارف اسلامى، حظّى وافر داشت. ادبيّات را از اكابر وقت خود در تبريز آموخته، و پيش جدّ بزرگوار خود معارف الهيّه را تكميل كرده بود، و در اواخر سده سيزدهم به عتبات عاليات مشرّف شده و در حوزه درس بزرگانى هم چون فاضل اردكانى، شيخ زين العابدين مازندرانى و حاج شيخ على يزدى و ديگر اساتيد حوزه علميّه نجف تلمّذ نمود. وى پس از تكميل مراتب علمى، در سال 1308 به وطن مألوف خود مراجعت كرد و همواره در حلّ و فصل امور و رفع دعاوى مردم و انجام مهمّات و مشكلات آنان سعى بليغى داشت تا آن‌كه در سال 1324ق حكومت ملّى فعّاليّت خود را آغاز كرد و انقلاب بزرگ مشروطيّت رخ نمود و اختلاف كلمه بين دولت ضعيف، و ملّت مقاوم به وقوع پيوست.

    صلاح حال عموم را در مجالس عمومى و خصوصى گوشزد مى‌نمود تا آن‌كه برخى از بيگانگان از فرصت استفاده كرده و به تنفيذ و امضاى ورقه‌اى دالّ بر اين‌كه شهر تبريز در اثر مداخله ايشان و حركات وحشيانه اهالى فتح شده، تكليف نمودند. او هم شديدا امتناع كرد تا عصر روز عاشوراى سال 1330ق كه آن روحانى مبارز را با چند تن ديگر از مردان غيور اسلامى در سربازخانه دولتى تبريز - كه اخيرا در محلّ آن كتاب‌خانه دولتى و دانش‌سراى پسران تأسيس شده است - بر دار زدند.

    آقاى ميرزا على آقا ثقةالاسلام از علماى آذربايجان و رئيس شيخيّه اين ايالت بود. در شب جمعه 7 رجب 1277 قمرى در تبريز متولّد و در جوانى به عتبات مشرّف شد. پس از چند سال تحصيل به وطن مراجعت پس از فوت پدرش حاج ميرزا موسى آقا به جاى او با لقب ثقةالإسلامى نشست و در عاشوراى 1330 توسّط قشون روسيه تزارى مصلوب گرديد. شرح حال او در «ايضاح الأبناء فى مولد خاتم الأنبياء صلى‌الله‌عليه‌وآله » كه از مؤلّفاتش مى‌باشد، مندرج است.

    ثقةالاسلام در ادبيّات فارسى و عربى استاد بود. از تأليفات او «مرآة الكتب» است كه در آن، كتاب‌ها و رجال شيعه را معرّفى كرده؛ ولى به طبع نرسيده است.

    آثار ثقةالاسلام

    1- رساله لا لان

    2- مرآة الكتب

    3- ترجمه بثّ الشكوى

    4- مجموعه آثار قلمى شادروان ثقة الاسلام تبريزى

    يكى از نوشته‌هاى پر ارج ثقةالاسلام تبريزى، رساله‌اى است با عنوان«رساله لالان» كه در ربيع الاوّل 1326ق. براى علماى طراز اوّل نجف نوشته شده است و در كتاب حاضر به آن اشاره شده است. جالب اين‌كه اين رساله در دهه‌هاى گذشته به زبانى ژاپنى نيز ترجمه شده است. ثقةالاسلام در اين رساله لزوم وضع قانون و برقرارى عدالت و مشروطيّت را يادآور شده است. به نظر مى‌رسد كه خمير مايه انديشه سياسى ثقةالاسلام با اقامت هشت ساله‌اش در عتبات عاليات شكل گرفته باشد. او با خواندن روزنامه‌هاى مهمّ عربى آگاهى‌هايى پيرامون نظام‌هاى تازه سياسى-اجتماعى به دست آودره بود. ثقةالاسلام با وجود مخالفت با هرگونه سلطه خارجى بر ايران، به مسلمانان سفارش مى‌كرد كه از پاره‌اى دستاوردهاى تمدّن غرب «نظير تحصيلات جديد»، علوم و برخى نهادهاى دموكراتيك بهره‌گيرند تا از اين رهگذر به ترّقى و اقتدار دست يابند. او مانند علاّمه شهير ميرزا محمّد حسين نائينى كه رساله‌اش يك‌سال پس از رساله لالان نوشته شده است بر اين باور بود كه مى‌شود ميان مشروطه مغربى و شريعت اسلام توازن ايجاد كرد و از همين‌رو مى‌كوشيد اصول مشروطه را با حكومت اسلامى هماهنگ كند.

    رساله لالان در استانبول به چاپ رسيده و به حضور مراجع عالى‌قدر نجف ارسال شده.اين رساله با قلمى خوب و بيانى لطيف، تنظيم شده است. به عقيده برخى از نويسندگان معاصر، اين كتاب از جهات عديده بر «تنبيه الأمة و تنزيه الملّه» مرحوم نائينى مزيّت دارد.

    وى در اين رساله درباره مشروطيت مى‌نويسد كه:

    «علاج اين امر يكى از دو كار است: 1. تبديل سلطنت به سلطنت شرعيّه كه نوّاب امام عليه‌السلام متصدّى امر سلطنت (حكومت) شوند و اجراى عدل مذهبى نمايند و تمامى بدعت‌ها و امور مخالفه شرع را محو كنند، كه آن را به اصطلاح «جمهوريّت» گويند؛ 2. محدود و مقيّد ساختن سلطنت حاضره و امناى ملّت را بر آن ناظر گماشتن و تأسيس دارالشّورا، و انجام دادن امور عرفيّه با شور عقلا و رشته امور را از دست استبداد گرفتن است. در حال حاضر كه نوّاب ائمّه عليهم‌السلام خود را مكلّف به سلطنت (حكومت عامّه) نمى‌دانند و امور شرعيّه و غير شرعيّه چنان به هم پيچيده كه تفكيك آن از همديگر و موقوف نمودن آن قوانين غير مشروعه يا منع متصدّيان غير لايق امكان ندارد و غفلت و بى‌اطّلاعى ملّت بى‌پايان است، بايد بالضّرورة قسم دوم را اختيار كرد.»

    اين عالم بيدار دل، نظر آن گروه از علما را كه مشروطه و نظام پارلمانى را مغاير شريعت اسلامى مى‌دانستند، نمى‌پذيرفت و بر اين باور بود كه آنان در طرح ديدگاه‌هاى خويش دچار پارادكس شده و سخنانش از شفافيّت و روشنى لازم برخوردار نيست. در بخشى از رساله لالان مى‌نويسد:

    «...اينكه در افواه بعضى دائر است كه مشروطه بايد مشروعه باشد، مقصود از آن درست معلوم نشده است كه مقصود تبديل سلطنت به سلطنت شرعيه حقيقى است يا اصلاح سلطنت حاليه؟ اولى كه ممكن نيست و احكام شرعيه مشروعه، مشروطه نتواند بشود و موقع، مقتضى بيان تفضيل سلطنت شرعيه و كيفيت آن نيست و غرض گوينده نيز آن نيست و در قسم ثانى با بقاء قوانين غير مشروعه متداوله و عدم امكان تغيير هزاران منكرات وجود، اسم آن‌را مشروعه گذاشتن در تناقض است».

    نصرت اللّه فتحى در كتاب حاضر شمار نامه‌هاى به جا مانده از ثقةالاسلام را كه بين 1319 ق. تا 1329 ق. نوشته است، پانصد عنوان تخمين مى‌زدند. اين نامه‌ها كه درباره مسائلى بسيار مهمّ است، براى برخى از چهره‌هاى برجسته سياسى چون ميرزا فضعلى آقا، ميرزا صادق خان مستشار الدّوله، حاج ميرزا آقا فرشى نوشته شده است. از اين نامه‌ها 128 نامه به مستشارالدّوله است. او در اين نامه‌ها به ابراز نظر درباره پاره‌اى از رويدادهاى تهران در آن دوران و مسائل سياسى و جريان‌هاى كلّى در كشور پرداخته است. بايد دانست كه هر اندازه مشروطيّت نوپاى ايران بيشتر دچار بحران مى‌شد و مونع و مشكلاتش فزونى مى‌گرفت از دخالت و مشاركت ثقةالاسلام در امور عمومى كاسته مى‌شد. از نامه‌هاى پس از سال 1327ق.او يكسره آشكار و پيداست كه ديگر آن شور و اميد و دلبستگى پيشين به مشروطيّت وجود ندارد. ثقةالاسلام در اين نامه‌ها «مشروطه‌خواه» را از«مشروطه‌چى» جدا مى‌كند، زيرا «مشروطه‌خواه» را صاحب «عقيده و مسلك» مى‌شناسد و مشروطه‌چى را «شغل ساز و دكاندار» مى‌داند و بر اين باور است كه كردار گروه دوم جاهلانه و دور از اعتدال و منطق انقلاب است.

    با اين حال گونه‌اى «تقيه و محافظه‌كارى» در پاره‌اى از نامه‌هاى او ديده مى‌شود.براى نمونه در يكى از نامه‌هاى خود كه آن را در 28 ربيع‌الاوّل 1326ق. نوشته مى‌آورد:

    «...من كه شما مى‌دانيد و كرارا نوشته‌ام كه مدت‌ها است كه دور از مشغله هستم و به مجالس نمى‌روم و در محافل حاضر نمى‌شوم و كارى با كار مردم ندارم، گوشه اختفا و انزوا را اختيار كرده‌ام».

    اين نيز از آينده‌نگرى و مصلحت‌انديشى او حكايت مى‌كند كه نمى‌خواهد در ميان طوفان غرق شود و به هدر رود، بلكه مى‌خواهد تا مى‌تواند نيروى روحى و جسمى خود را نگهدارد كه به هنگام تنگنا به سود مردمان به كار اندازد.

    يكى از مهم‌ترين نامه‌هاى ثقةالاسلام نامه‌اى است كه به «عبدالحسين ميرزا» والى آذربايجان نوشته است. اين نامه كه از آن با عنوان «لايحه» ياد شده، نشانگر آگاهى اجتماعى و پيوند استقرار ثقةالاسلام با متن جامعه و زندگى مردمان در دوران خويش است.

    ثقةالاسلام در بخشى از اين نامه برعكس پاره‌اى از انديشه‌گران دوره مشروطه كه بدون شناختت نيازهاى جامعه خويش خواهان تقليد بى‌چون و چرا از غرب و آوردن تكنولوژى آن به ايران بودند، يادآور مى‌شود كه ملّت بايد اين پندار بيهوده را كه با آوردن كارخانه‌هاى فنّى مى‌توان از دولت‌هاى خارجى بى‌نياز شد، از ذهن خود دور كند، زيرا اين دولت‌ها تنها اسباب و ماشين را به مان خواهند فروخت؛ امّا دانش آن‌را در اختيار ما نخواهند گذاشت؛ بنابراين بايد نخست دانش اين صنايع را آموخت و سپس كارخانه وارد كرد.

    چنان‌كه مى‌بينيم، ثقةالاسلام از ماهيّت عملكرد قدرت‌هاى استعمارى به خوبى آگاه بوده است. با اين حال به نظر مى‌رسد كه او زير تأثير افكار و اقدامات پطركبير در روسيه و امپراتور ژاپن بوده است و در نامه مورد بحث در دو جا«همّت پطر و عزم ميكادو» را به دست‌اندركاران امور يادآور گشته است.

    ثقةالاسلام در بسيارى از اين نامه‌ها هم‌ميهنان خود را به پاسدارى از مشروطيّت فرا مى‌خواند؛ از جمله در نامه‌اى، كه فرزندش «آقا يحيى» از سوى او نوشته است، مى‌آورد:

    «مشروطه مجرى شريعت اسلام و محض دفع ظلم است. چراغى را كه ايزد برفروزد هر آن كس پف كند ريشش بسوزد. هر كس اسلام‌پرست و وطن‌پرست و عدالت‌پرور است، بايد مشروطه را مثل عزيزش دربرگيرد و در راه او از بذل جان و مال مضايقه نكند».

    با وجود پشتيبانى‌هاى بى‌دريغ ثقةالاسلام از مشروطيّت، به نظر مى‌رسد كه او برعكس علاّمه نائينى كه با همه تلاش‌هايش براى ايجاد توازن و همسانى ميان مشروطه و حكومت اسلامى تا اندازه‌اى به تفاوت‌هاى آنها نيز آگاه بود، كمتر به تعارضات و تضادهاى اسلام و مشروطه توجّه كرده بود و اين نكته به روشنى از برخى نوشته‌ها و نامه‌هاى او از جمله نامه‌اى كه به آن اشاره شد، نمايان است.

    در بعضى از نامه‌هاى ذكر شده در متن كتاب، تصويرى از نسخه اصلى آن نيز كنار آن نامه قيد شده است.

    در انتهاى كتاب تعليقات كتاب جهت توضيحات بيشترى مطالب كتاب آورده شده است.

    وضعيت كتاب

    در پايان كتاب فهرست نام‌ها و فهرست انتشارات انجمن آثار ملى ذكر گرديده است.

    منابع مقاله

    1- متن و مقدمه كتاب

    2- پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله آموزه » پاييز 1383 - شماره 5 عنوان مقاله: شهداى روحانيان آذربايجان در نهضت مشروطيت. نويسنده : ابوالحسنى، جواد

    3- پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله اطلاعات سياسى - اقتصادى » مرداد و شهريور و مهر و آبان 1385 - شماره 227-230 عنوان مقاله: از مشروطه‌خواه تا مشروطه‌چى: سيرى در انديشه سياسى ثقه الاسلام تبريزى. نويسنده : عقيقى بخشايشى، عبدالرحيم


    پیوندها