منطق تقریرات: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
     
    (۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    [[پرونده:NUR10900J1.jpg|بندانگشتی|منطق تقریرات]]
    | تصویر =NUR10900J1.jpg
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    | عنوان =منطق تقریرات
    |+ |
    | عنوان‌های دیگر =
    |-
    | پدیدآوران =  
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|منطق تقریرات
    [[فاضل تونی، محمدحسین]] (نویسنده)
    |-
    | زبان =فارسی
    |نام های دیگر کتاب
    | کد کنگره =‏BC‎‏ ‎‏78‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏2‎‏ف‎‏2‎‏
    |data-type='otherBookNames'|
    | موضوع =
    |-
    منطق
    |پدیدآورندگان
    | ناشر =
    |data-type='authors'|[[تونی، عبد الله بن محمد]] (نويسنده)
    [بی نا]
    |-
    | مکان نشر =[بی جا] - [بی جا]
    |زبان  
    | سال نشر = 1329 ش  
    |data-type='language'|فارسی
    |-
    |کد کنگره  
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BC‎‏ ‎‏78‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏2‎‏ف‎‏2‎‏
    |-
    |موضوع  
    |data-type='subject'|منطق
    |-
    |ناشر  
    |data-type='publisher'|[بی نا]
    |-
    |مکان نشر  
    |data-type='publishPlace'|[بی جا] - [بی جا]
    |-
    |سال نشر  
    |data-type='publishYear'| 1329 هـ.ش  
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE10900AUTOMATIONCODE
    |}
    </div>


    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10900AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =10900
    | کتابخوان همراه نور =10900
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پیش از =
    }}


    == معرفى اجمالى ==
    '''منطق تقريرات''' يا جزوه منطق، تأليف [[فاضل تونی، محمدحسین|شيخ محمدحسين فاضل تونى]](متوفى 1380ق)، مشهور به علامه فاضل تونى، مشتمل بر تقريرات درس منطق وى در دانشگاه تهران است.
     
     
    «'''منطق تقريرات'''» يا «'''جزوه منطق'''»، تأليف '''[[شيخ محمدحسين فاضل تونى]]''' (متوفى 1380ق)، مشهور به علامه فاضل تونى، مشتمل بر تقريرات درس منطق وى در دانشگاه تهران است.


    == ساختار ==
    == ساختار ==
     
    كتاب، فاقد تبويب و يا فصل‌بندى است؛ تنها مى‌توان گفت كه مطالب در ضمن ده عنوان كلى طرح شده است. نویسنده در اين كتاب، به‌سادگى و روانى، اصول منطق و قوانين منطق قديم و ارسطويى را شرح مى‌دهد.
     
    كتاب، فاقد تبويب و يا فصل‌بندى است؛ تنها مى‌توان گفت كه مطالب در ضمن ده عنوان كلى طرح شده است. نويسنده در اين كتاب، به‌سادگى و روانى، اصول منطق و قوانين منطق قديم و ارسطويى را شرح مى‌دهد.


    == گزارش محتوا ==
    == گزارش محتوا ==
    نویسنده، كتاب را با اين مقدمه آغاز مى‌كند: «سه امر است كه دانستن آنها در آغاز تعليم اگر ضرورى هم نباشد، بسى لازم و مفيد است. اين سه امر عبارتند از: تعريف علم، موضوع علم، فايده و غايت و نتيجه و ثمره آن علم». وى سپس در توضيح اين سه امر مهم مى‌نويسد: «بيشتر فرزانگان در آغاز تأليف خود، اين سه امر را شرح داده‌اند و آن را لازم شمرده و علت لزوم را هم، چنين گفته‌اند كه اگر تعريف علم دانسته نشود كسى خواستار آن نخواهد شد؛ زيرا خواستن بدون نشناختن محال است و اگر موضوعش معلوم نباشد از ديگر علوم ممتاز نخواهد شد؛ بالنتيجه مطلوب با غير آن مشتبه مى‌شود و اگر فايده و غرض مجهول باشد آدمى را به فراگرفتن آن اقبال نخواهد شد؛ زيرا انسان عاقل را اراده كار عبث و بيهوده معقول نيست»<ref>متن كتاب، ص 1</ref>


    پس از آن، تعريفى از علم منطق ارائه مى‌دهد كه تفاوتى با تعاريف ساير منطقيون ندارد: «منطق آلتى است قانونى كه مراعات آن نگه مى‌دارد ذهن را از خطاى در فكر»<ref>همان</ref>


    نويسنده، كتاب را با اين مقدمه آغاز مى‌كند: «سه امر است كه دانستن آنها در آغاز تعليم اگر ضرورى هم نباشد، بسى لازم و مفيد است. اين سه امر عبارتند از: تعريف علم، موضوع علم، فايده و غايت و نتيجه و ثمره آن علم». وى سپس در توضيح اين سه امر مهم مى‌نويسد: «بيشتر فرزانگان در آغاز تأليف خود، اين سه امر را شرح داده‌اند و آن را لازم شمرده و علت لزوم را هم، چنين گفته‌اند كه اگر تعريف علم دانسته نشود كسى خواستار آن نخواهد شد؛ زيرا خواستن بدون نشناختن محال است و اگر موضوعش معلوم نباشد از ديگر علوم ممتاز نخواهد شد؛ بالنتيجه مطلوب با غير آن مشتبه مى‌شود و اگر فايده و غرض مجهول باشد آدمى را به فراگرفتن آن اقبال نخواهد شد؛ زيرا انسان عاقل را اراده كار عبث و بيهوده معقول نيست» <ref>متن كتاب، ص 1</ref>.
    سپس با تقسيم علم به اصالى و آلى، علم منطق را علمى آلى مى‌داند: «علم آلى، علمى است كه مقصود لذاته نباشد و مقصود لغيره باشد، پس منطق آلتى است قانونى كه دانستن و به كار انداختن آن، انديشه و فكر را از خطا و لغزش باز مى‌دارد»<ref>همان، ص 2</ref>


    پس از آن، تعريفى از علم منطق ارائه مى‌دهد كه تفاوتى با تعاريف ساير منطقيون ندارد: «منطق آلتى است قانونى كه مراعات آن نگه مى‌دارد ذهن را از خطاى در فكر» <ref>همان</ref>.
    موضوع منطق را نيز اين‌گونه بيان مى‌كند: «موضوع منطق دو دسته معلومات است: يكى معلومات تصورى؛ ديگرى معلومات تصديقى. اول چيزى كه انسان درك مى‌كند تصورات و تصديقات بديهى است و به‌وسيله آن تصورات به مجهولات مى‌رسد»<ref>همان</ref>


    سپس با تقسيم علم به اصالى و آلى، علم منطق را علمى آلى مى‌داند: «علم آلى، علمى است كه مقصود لذاته نباشد و مقصود لغيره باشد، پس منطق آلتى است قانونى كه دانستن و به كار انداختن آن، انديشه و فكر را از خطا و لغزش باز مى‌دارد» <ref>همان، ص 2</ref>.
    وى علت «منطق» ناميدن اين علم را چنين بيان مى‌كند: «اولاً نطق ظاهرى را تقويت كرده، انسان را چالاك در نطق مى‌گرداند؛ ثانياً نطق باطنى را نيز قوى مى‌سازد (منظور از نطق، تنها حرف زدن نيست، بلكه ادراك معقولات است). تقويت نطق ظاهرى و باطنى نه براى اهل علم، بلكه براى تمام افراد بشر لازم است تا در مكالمه فكر صحيح داشته باشند و افكار غلط را بفهمند»<ref>همان، ص 3</ref>


    موضوع منطق را نيز اين‌گونه بيان مى‌كند: «موضوع منطق دو دسته معلومات است: يكى معلومات تصورى؛ ديگرى معلومات تصديقى. اول چيزى كه انسان درك مى‌كند تصورات و تصديقات بديهى است و به‌وسيله آن تصورات به مجهولات مى‌رسد» <ref>همان</ref>.
    نویسنده درباره واضع منطق، ابتدا بر اين نكته تأكيد مى‌كند كه همانند تمامى علوم «واضع علم منطق، خداى تعالى است». سپس داستان اولين تدوين‌گران قوانين منطق را اين‌گونه توضيح مى‌دهد: «منطق، قبل از سقراط ميان فلاسفه يونان متداول بوده و بعد از اينكه سوفسطائيان، مغالطه‌كارى را شروع كردند فيلسوف زمان؛ يعنى سقراط در رهگذر، مردم را نصيحت مى‌كرد تا گول سوفسطائيان را نخورند؛ ليكن سقراط به جرم آنكه جوانان را از پيروى سوفسطائيان منع مى‌كرد، به عدليه جلب شد و بعد از محاكمه به اكثريت دو نفر، محكوم به مرك شد و پس از مدتى در زندان جام شوكران را بى‌پروا از دست زندانبان گرفته، بنوشيد و به ديار باقى شتافت. بعد از سقراط نوبت به افلاطون و بالاخره به ارسطو رسيد و ملاحظه كرد كه نمى‌شود با گفتن، مردم را از شر مغالطه‌كاران خلاصى بخشد و بدين جهت بود كه قوانينى را در هشت باب تدوين كرد و مجموع آن را منطق ناميد»<ref>همان، ص 4</ref> اين ابواب هشت‌گانه عبارتند از: مقولات عشر، قضايا، قياس، برهان، جدل، خطابه، مغالطه و شعر.


    وى علت «منطق» ناميدن اين علم را چنين بيان مى‌كند: «اولاً نطق ظاهرى را تقويت كرده، انسان را چالاك در نطق مى‌گرداند؛ ثانياً نطق باطنى را نيز قوى مى‌سازد (منظور از نطق، تنها حرف زدن نيست، بلكه ادراك معقولات است). تقويت نطق ظاهرى و باطنى نه براى اهل علم، بلكه براى تمام افراد بشر لازم است تا در مكالمه فكر صحيح داشته باشند و افكار غلط را بفهمند» <ref>همان، ص 3</ref>.
    تقريبا پانصد سال بعد شخصى به نام فرفريوس باب ديگرى به ابواب هشت‌گانه مذكور اضافه كرد و آنرا كليات خمس نام نهاد (ايساغوجى) كه مقدمه باب معرف است<ref>همان</ref>
     
    نويسنده در باره واضع منطق، ابتدا بر اين نكته تأكيد مى‌كند كه همانند تمامى علوم «واضع علم منطق، خداى تعالى است». سپس داستان اولين تدوين‌گران قوانين منطق را اين‌گونه توضيح مى‌دهد: « منطق، قبل از سقراط ميان فلاسفه يونان متداول بوده و بعد از اينكه سوفسطائيان، مغالطه‌كارى را شروع كردند فيلسوف زمان؛ يعنى سقراط در رهگذر، مردم را نصيحت مى‌كرد تا گول سوفسطائيان را نخورند؛ ليكن سقراط به جرم آنكه جوانان را از پيروى سوفسطائيان منع مى‌كرد، به عدليه جلب شد و بعد از محاكمه به اكثريت دو نفر، محكوم به مرك شد و پس از مدتى در زندان جام شوكران را بى‌پروا از دست زندانبان گرفته، بنوشيد و به ديار باقى شتافت. بعد از سقراط نوبت به افلاطون و بالاخره به ارسطو رسيد و ملاحظه كرد كه نمى‌شود با گفتن، مردم را از شر مغالطه‌كاران خلاصى بخشد و بدين جهت بود كه قوانينى را در هشت باب تدوين كرد و مجموع آن را منطق ناميد» <ref>همان، ص 4</ref>. اين ابواب هشت‌گانه عبارتند از: مقولات عشر، قضايا، قياس، برهان، جدل، خطابه، مغالطه و شعر.
     
    تقريبا پانصد سال بعد شخصى به نام فرفريوس باب ديگرى به ابواب هشت‌گانه مذكور اضافه كرد و آنرا كليات خمس نام نهاد (ايساغوجى) كه مقدمه باب معرف است <ref>همان</ref>.


    «رئوس ثمانيه»، از جمله اصطلاحات كتاب است كه توجه خواننده را به خود جلب مى‌كند. هر علم داراى هشت رأس؛ يعنى صاحب هشت اصل و قاعده است و لذا اصول هشت‌گانه منطق را اين‌گونه بيان مى‌كند:
    «رئوس ثمانيه»، از جمله اصطلاحات كتاب است كه توجه خواننده را به خود جلب مى‌كند. هر علم داراى هشت رأس؛ يعنى صاحب هشت اصل و قاعده است و لذا اصول هشت‌گانه منطق را اين‌گونه بيان مى‌كند:


    1. تعريف منطق؛ 2. موضوع؛ 3. فايده؛ 4. واضع؛ 5. مؤلف؛ 6. مرتبه علم (مثلاً مرتبه منطق قبل از فلسفه است)؛ 7. سمه (يعنى علامت؛ مثلاً چرا منطق را منطق گوييم) و 8. ابواب علم (فهرست و فصول) <ref>همان، ص 4 - 5</ref>.
    1. تعريف منطق؛ 2. موضوع؛ 3. فايده؛ 4. واضع؛ 5. مؤلف؛ 6. مرتبه علم (مثلاً مرتبه منطق قبل از فلسفه است)؛ 7. سمه (يعنى علامت؛ مثلاً چرا منطق را منطق گوييم) و 8. ابواب علم (فهرست و فصول)<ref>همان، ص 4 - 5</ref>


    حكما براى «فكر»، تعريفات مختلفى ذكر كرده‌اند كه بهترين و كامل‌ترين آنها تعريف حكيم سبزوارى است: «فكر حركت ذهن است از مطلوب به مبادى و باز از مبادى به‌سوى مطلوب» <ref>همان، ص 9</ref>.
    حكما براى «فكر»، تعريفات مختلفى ذكر كرده‌اند كه بهترين و كامل‌ترين آنها تعريف [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] است: «فكر حركت ذهن است از مطلوب به مبادى و باز از مبادى به‌سوى مطلوب»<ref>همان، ص 9</ref>


    طرح مبحث دلالت و اقسام آن، مفهوم، مدلول و معنى و نيز بحث در كليات خمس از ديگر مباحث مهمى است كه نويسنده به‌تفصيل به آن پرداخته است <ref>همان، ص 10 - 35</ref>.
    طرح مبحث دلالت و اقسام آن، مفهوم، مدلول و معنى و نيز بحث در كليات خمس از ديگر مباحث مهمى است كه نویسنده به‌تفصيل به آن پرداخته است<ref>همان، ص 10 - 35</ref>


    «قضيه»، از مباحث مهم منطق است كه مؤلف با ذكر مثالى آن را توضيح مى‌دهد: «قضيه، همان مركب تام خبرى است و ذاتاً احتمال صدق و كذب دارد با قطع نظر از امور خارجى. بعضى اخبار، مثل «برف سفيد است» يا «آتش گرم است»، يقيناً راست است، ولى قطع نظر از ماده؛ يعنى اگر نظر به ذات خبر كنيم، احتمال صدق و كذب دارد؛ يعنى خبر، صرف نظر از امور خارجى در حد ذاتش قابل احتمال صدق و كذب است» <ref>همان، ص 36</ref>. سپس به تبيين اقسام و اجزاى چهارگانه قضيه مى‌پردازد.
    «قضيه»، از مباحث مهم منطق است كه مؤلف با ذكر مثالى آن را توضيح مى‌دهد: «قضيه، همان مركب تام خبرى است و ذاتاً احتمال صدق و كذب دارد با قطع نظر از امور خارجى. بعضى اخبار، مثل «برف سفيد است» يا «آتش گرم است»، يقيناً راست است، ولى قطع نظر از ماده؛ يعنى اگر نظر به ذات خبر كنيم، احتمال صدق و كذب دارد؛ يعنى خبر، صرف نظر از امور خارجى در حد ذاتش قابل احتمال صدق و كذب است»<ref>همان، ص 36</ref> سپس به تبيين اقسام و اجزاى چهارگانه قضيه مى‌پردازد.


    نويسنده در بحث تناقض با اشاره به اينكه نقيض در مفردات هم پيدا مى‌شود، تناقض در منطق را تناقض در قضيه مى‌داند <ref>همان، ص 55</ref>.
    نویسنده در بحث تناقض با اشاره به اينكه نقيض در مفردات هم پيدا مى‌شود، تناقض در منطق را تناقض در قضيه مى‌داند<ref>همان، ص 55</ref>


    از جمله مباحث مهم منطق، بحث حجت است كه نويسنده در توضيح آن چنين مى‌آورد: «چنان‌كه براى به دست آوردن مجهولات تصورى بايد از معلومات تصورى (حد و رسم) استفاده نمود. همچنين بايد مجهولات تصديقى را نيز از راه معلومات تصديقى به دست آورد. وسيله دانستن مجهولات تصديقى را در اين فن، «حجت» خوانند. پس حجت قضايائى است كه به‌وسيله آن يك مطلوب مجهولى معلوم مى‌شود؛ مثلاً براى اثبات اينكه عالم حادث است، مى‌گوييم: عالم متغير است و هر متغيرى حادث است، پس عالم حادث است» <ref>همان، ص 62</ref>. حجت بر سه قسم است: قياس، استقرا و تمثيل كه در ادامه مباحث شرح شده است <ref>همان، 62 - 90</ref>.
    از جمله مباحث مهم منطق، بحث حجت است كه نویسنده در توضيح آن چنين مى‌آورد: «چنان‌كه براى به دست آوردن مجهولات تصورى بايد از معلومات تصورى (حد و رسم) استفاده نمود. همچنين بايد مجهولات تصديقى را نيز از راه معلومات تصديقى به دست آورد. وسيله دانستن مجهولات تصديقى را در اين فن، «حجت» خوانند. پس حجت قضايائى است كه به‌وسيله آن يك مطلوب مجهولى معلوم مى‌شود؛ مثلاً براى اثبات اينكه عالم حادث است، مى‌گوييم: عالم متغير است و هر متغيرى حادث است، پس عالم حادث است»<ref>همان، ص 62</ref> حجت بر سه قسم است: قياس، استقرا و تمثيل كه در ادامه مباحث شرح شده است<ref>همان، 62 - 90</ref>


    آخرين مبحث كتاب عبارت است از برهان كه قياسى است مؤلف از يقينيات براى اينكه نتيجه يقينى بدهد. مقدمات برهان شرايطى دارد كه به آن پرداخته شده است <ref>همان، 90 - 95</ref>.
    آخرين مبحث كتاب عبارت است از برهان كه قياسى است مؤلف از يقينيات براى اينكه نتيجه يقينى بدهد. مقدمات برهان شرايطى دارد كه به آن پرداخته شده است<ref>همان، 90 - 95</ref>


    == وضعيت كتاب ==
    == وضعيت كتاب ==
    خط ۸۴: خط ۶۵:
    كتاب، فاقد فهرست و پاورقى است.
    كتاب، فاقد فهرست و پاورقى است.


    ==پانويس ==
    <references/>
    == منابع مقاله ==
    == منابع مقاله ==


    خط ۸۹: خط ۷۲:


    ==پانويس ==
    ==پانويس ==
    <references />
    <references/>
     
     
    == پیوندها ==


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:منطق]]
    [[رده:منطق]]
    [[رده:آثار عمومی منطقی]]
    [[رده:آثار عمومی منطقی]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۳۹

    منطق تقریرات
    منطق تقریرات
    پدیدآورانفاضل تونی، محمدحسین (نویسنده)
    ناشر[بی نا]
    مکان نشر[بی جا] - [بی جا]
    سال نشر1329 ش
    چاپ1
    موضوعمنطق
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BC‎‏ ‎‏78‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏2‎‏ف‎‏2‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    منطق تقريرات يا جزوه منطق، تأليف شيخ محمدحسين فاضل تونى(متوفى 1380ق)، مشهور به علامه فاضل تونى، مشتمل بر تقريرات درس منطق وى در دانشگاه تهران است.

    ساختار

    كتاب، فاقد تبويب و يا فصل‌بندى است؛ تنها مى‌توان گفت كه مطالب در ضمن ده عنوان كلى طرح شده است. نویسنده در اين كتاب، به‌سادگى و روانى، اصول منطق و قوانين منطق قديم و ارسطويى را شرح مى‌دهد.

    گزارش محتوا

    نویسنده، كتاب را با اين مقدمه آغاز مى‌كند: «سه امر است كه دانستن آنها در آغاز تعليم اگر ضرورى هم نباشد، بسى لازم و مفيد است. اين سه امر عبارتند از: تعريف علم، موضوع علم، فايده و غايت و نتيجه و ثمره آن علم». وى سپس در توضيح اين سه امر مهم مى‌نويسد: «بيشتر فرزانگان در آغاز تأليف خود، اين سه امر را شرح داده‌اند و آن را لازم شمرده و علت لزوم را هم، چنين گفته‌اند كه اگر تعريف علم دانسته نشود كسى خواستار آن نخواهد شد؛ زيرا خواستن بدون نشناختن محال است و اگر موضوعش معلوم نباشد از ديگر علوم ممتاز نخواهد شد؛ بالنتيجه مطلوب با غير آن مشتبه مى‌شود و اگر فايده و غرض مجهول باشد آدمى را به فراگرفتن آن اقبال نخواهد شد؛ زيرا انسان عاقل را اراده كار عبث و بيهوده معقول نيست»[۱]

    پس از آن، تعريفى از علم منطق ارائه مى‌دهد كه تفاوتى با تعاريف ساير منطقيون ندارد: «منطق آلتى است قانونى كه مراعات آن نگه مى‌دارد ذهن را از خطاى در فكر»[۲]

    سپس با تقسيم علم به اصالى و آلى، علم منطق را علمى آلى مى‌داند: «علم آلى، علمى است كه مقصود لذاته نباشد و مقصود لغيره باشد، پس منطق آلتى است قانونى كه دانستن و به كار انداختن آن، انديشه و فكر را از خطا و لغزش باز مى‌دارد»[۳]

    موضوع منطق را نيز اين‌گونه بيان مى‌كند: «موضوع منطق دو دسته معلومات است: يكى معلومات تصورى؛ ديگرى معلومات تصديقى. اول چيزى كه انسان درك مى‌كند تصورات و تصديقات بديهى است و به‌وسيله آن تصورات به مجهولات مى‌رسد»[۴]

    وى علت «منطق» ناميدن اين علم را چنين بيان مى‌كند: «اولاً نطق ظاهرى را تقويت كرده، انسان را چالاك در نطق مى‌گرداند؛ ثانياً نطق باطنى را نيز قوى مى‌سازد (منظور از نطق، تنها حرف زدن نيست، بلكه ادراك معقولات است). تقويت نطق ظاهرى و باطنى نه براى اهل علم، بلكه براى تمام افراد بشر لازم است تا در مكالمه فكر صحيح داشته باشند و افكار غلط را بفهمند»[۵]

    نویسنده درباره واضع منطق، ابتدا بر اين نكته تأكيد مى‌كند كه همانند تمامى علوم «واضع علم منطق، خداى تعالى است». سپس داستان اولين تدوين‌گران قوانين منطق را اين‌گونه توضيح مى‌دهد: «منطق، قبل از سقراط ميان فلاسفه يونان متداول بوده و بعد از اينكه سوفسطائيان، مغالطه‌كارى را شروع كردند فيلسوف زمان؛ يعنى سقراط در رهگذر، مردم را نصيحت مى‌كرد تا گول سوفسطائيان را نخورند؛ ليكن سقراط به جرم آنكه جوانان را از پيروى سوفسطائيان منع مى‌كرد، به عدليه جلب شد و بعد از محاكمه به اكثريت دو نفر، محكوم به مرك شد و پس از مدتى در زندان جام شوكران را بى‌پروا از دست زندانبان گرفته، بنوشيد و به ديار باقى شتافت. بعد از سقراط نوبت به افلاطون و بالاخره به ارسطو رسيد و ملاحظه كرد كه نمى‌شود با گفتن، مردم را از شر مغالطه‌كاران خلاصى بخشد و بدين جهت بود كه قوانينى را در هشت باب تدوين كرد و مجموع آن را منطق ناميد»[۶] اين ابواب هشت‌گانه عبارتند از: مقولات عشر، قضايا، قياس، برهان، جدل، خطابه، مغالطه و شعر.

    تقريبا پانصد سال بعد شخصى به نام فرفريوس باب ديگرى به ابواب هشت‌گانه مذكور اضافه كرد و آنرا كليات خمس نام نهاد (ايساغوجى) كه مقدمه باب معرف است[۷]

    «رئوس ثمانيه»، از جمله اصطلاحات كتاب است كه توجه خواننده را به خود جلب مى‌كند. هر علم داراى هشت رأس؛ يعنى صاحب هشت اصل و قاعده است و لذا اصول هشت‌گانه منطق را اين‌گونه بيان مى‌كند:

    1. تعريف منطق؛ 2. موضوع؛ 3. فايده؛ 4. واضع؛ 5. مؤلف؛ 6. مرتبه علم (مثلاً مرتبه منطق قبل از فلسفه است)؛ 7. سمه (يعنى علامت؛ مثلاً چرا منطق را منطق گوييم) و 8. ابواب علم (فهرست و فصول)[۸]

    حكما براى «فكر»، تعريفات مختلفى ذكر كرده‌اند كه بهترين و كامل‌ترين آنها تعريف حكيم سبزوارى است: «فكر حركت ذهن است از مطلوب به مبادى و باز از مبادى به‌سوى مطلوب»[۹]

    طرح مبحث دلالت و اقسام آن، مفهوم، مدلول و معنى و نيز بحث در كليات خمس از ديگر مباحث مهمى است كه نویسنده به‌تفصيل به آن پرداخته است[۱۰]

    «قضيه»، از مباحث مهم منطق است كه مؤلف با ذكر مثالى آن را توضيح مى‌دهد: «قضيه، همان مركب تام خبرى است و ذاتاً احتمال صدق و كذب دارد با قطع نظر از امور خارجى. بعضى اخبار، مثل «برف سفيد است» يا «آتش گرم است»، يقيناً راست است، ولى قطع نظر از ماده؛ يعنى اگر نظر به ذات خبر كنيم، احتمال صدق و كذب دارد؛ يعنى خبر، صرف نظر از امور خارجى در حد ذاتش قابل احتمال صدق و كذب است»[۱۱] سپس به تبيين اقسام و اجزاى چهارگانه قضيه مى‌پردازد.

    نویسنده در بحث تناقض با اشاره به اينكه نقيض در مفردات هم پيدا مى‌شود، تناقض در منطق را تناقض در قضيه مى‌داند[۱۲]

    از جمله مباحث مهم منطق، بحث حجت است كه نویسنده در توضيح آن چنين مى‌آورد: «چنان‌كه براى به دست آوردن مجهولات تصورى بايد از معلومات تصورى (حد و رسم) استفاده نمود. همچنين بايد مجهولات تصديقى را نيز از راه معلومات تصديقى به دست آورد. وسيله دانستن مجهولات تصديقى را در اين فن، «حجت» خوانند. پس حجت قضايائى است كه به‌وسيله آن يك مطلوب مجهولى معلوم مى‌شود؛ مثلاً براى اثبات اينكه عالم حادث است، مى‌گوييم: عالم متغير است و هر متغيرى حادث است، پس عالم حادث است»[۱۳] حجت بر سه قسم است: قياس، استقرا و تمثيل كه در ادامه مباحث شرح شده است[۱۴]

    آخرين مبحث كتاب عبارت است از برهان كه قياسى است مؤلف از يقينيات براى اينكه نتيجه يقينى بدهد. مقدمات برهان شرايطى دارد كه به آن پرداخته شده است[۱۵]

    وضعيت كتاب

    كتاب، فاقد فهرست و پاورقى است.

    پانويس

    1. متن كتاب، ص 1
    2. همان
    3. همان، ص 2
    4. همان
    5. همان، ص 3
    6. همان، ص 4
    7. همان
    8. همان، ص 4 - 5
    9. همان، ص 9
    10. همان، ص 10 - 35
    11. همان، ص 36
    12. همان، ص 55
    13. همان، ص 62
    14. همان، 62 - 90
    15. همان، 90 - 95

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    پانويس