مولانا جلال‌الدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیده‌ای از آنها: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ه‏ای' به 'ه‌‏ای')
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۲۱: خط ۲۱:
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =19777
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =11017
    | کتابخوان همراه نور =11017
    | کتابخوان همراه نور =11017
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    خط ۲۸: خط ۲۸:
    }}
    }}


    '''مولانا جلال‌الدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیده‌ای از آنها'''، کتابی است که توسط عبدالباقى گولپينارلى تأليف گردیده است.
    '''مولانا جلال‌الدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیده‌ای از آنها'''، کتابی است که توسط [[گولپینارلی، عبدالباقی|عبدالباقى گولپینارلى]] تألیف گردیده است.


    عبدالباقى گولپينارلى در اين كتاب مى‌كوشد تا زندگانى مولانا جلال‌الدّين بلخى را از جنبه‌هاى مختلف مورد مطالعه و بررسى قرار دهد. به نظر وى نوشته‌ها و كتاب‌هايى كه تاكنون درباره مولانا به رشته تحرير درآمده، همه رونويسى از يكديگر است و چيزى جز توده انباشته كلمات نيست، لذا مؤلف در اين كتاب براى انجام اين كار انجام نيافته كوشيده است.
    [[گولپینارلی، عبدالباقی|عبدالباقى گولپینارلى]] در این کتاب مى‌کوشد تا زندگانى مولانا جلال‌الدّین بلخى را از جنبه‌هاى مختلف مورد مطالعه و بررسى قرار دهد. به نظر وى نوشته‌ها و کتاب‌هایى که تاکنون درباره مولانا به رشته تحریر درآمده، همه رونویسى از یکدیگر است و چیزى جز توده انباشته کلمات نیست، لذا مؤلف در این کتاب براى انجام این کار انجام نیافته کوشیده است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==




    كتاب از يك مقدمه و چهار فصل و يك تكمله تشكيل شده است. مؤلف براى كشف افكار مولانا، اصيل‌ترين مآخذ را مدّ نظر قرار داده است. از اين‌رو ساختار كتاب طورى است كه گوينده سخن، شخص مولاناست و در واقع اوست كه با خواننده سخن مى‌گويد.
    کتاب از یک مقدمه و چهار فصل و یک تکمله تشکیل شده است. مؤلف براى کشف افکار مولانا، اصیل‌ترین مآخذ را مدّ نظر قرار داده است. از این‌رو ساختار کتاب طورى است که گوینده سخن، شخص مولاناست و در واقع اوست که با خواننده سخن مى‌گوید.


    == گزارش محتوا==
    == گزارش محتوا==
    كتاب شامل چهار فصل و هر فصل داراى بخش‌هايى است كه به آنها اشاره مى‌شود:
    کتاب شامل چهار فصل و هر فصل داراى بخش‌هایى است که به آنها اشاره مى‌شود:


    ===فصل اول===
    ===فصل اول===


    بخش 1- اوضاع سياسى آناتولى در عصرى كه مولانا در آن مى‌زيست، از بدترين دوره‌هاى سلجوقيان آسياى صغير است و بى‌نظمى اجتماعى كه تركتاز مغول در اين عصر به بار آورده، قدرت حكومت مركزى را از بين برده بود و اختلاف مذهبى عجيبى در اين دوره در آناتولى مشاهده مى‌شود.
    بخش 1- اوضاع سیاسى آناتولى در عصرى که مولانا در آن مى‌زیست، از بدترین دوره‌هاى سلجوقیان آسیاى صغیر است و بى‌نظمى اجتماعى که ترکتاز مغول در این عصر به بار آورده، قدرت حکومت مرکزى را از بین برده بود و اختلاف مذهبى عجیبى در این دوره در آناتولى مشاهده مى‌شود.


    اطلاعات مختصر و مفيدى كه در اين كتاب در زندگانى مادّى و معنوى مولانا مورد استفاده قرار گرفته عبارتند از: معارف، مقالات سيّد برهان‌الدين محقق ترمذى، مقالات شمس تبريزى، شش دفتر مثنوى، مجالس سبعه، مكتوبات، ديوان كبير، فيه مافيه، ابتدانامه، رباب‌نامه، انتهانامه، معارف و مناقب العارفين و ديگر آثار.
    اطلاعات مختصر و مفیدى که در این کتاب در زندگانى مادّى و معنوى مولانا مورد استفاده قرار گرفته عبارتند از: معارف، مقالات سیّد برهان‌الدین محقق ترمذى، مقالات شمس تبریزى، شش دفتر مثنوى، مجالس سبعه، مکتوبات، دیوان کبیر، فیه مافیه، ابتدانامه، رباب‌نامه، انتهانامه، معارف و مناقب العارفین و دیگر آثار.


    بخش 2- پدر مولانا جلال‌الدين محمد به سلطان العلما بهاالدين ولد شهرت دارد و اين لقب را حضرت محمد(ص) به او بخشيده است.
    بخش 2- پدر مولانا جلال‌الدین محمد به سلطان العلما بهاالدین ولد شهرت دارد و این لقب را حضرت محمد(ص) به او بخشیده است.


    بخش 3- مؤلف در اين بخش به ملاقات شمس و مولانا اشاره كرده و زندگانى شمس و آثار وى را مورد بررسى قرار مى‌دهد.
    بخش 3- مؤلف در این بخش به ملاقات شمس و مولانا اشاره کرده و زندگانى شمس و آثار وى را مورد بررسى قرار مى‌دهد.


    بخش 4- صلاح‌الدين زركوب يكى از اساتيد مولاناست كه در اين بخش خصوصيات و نحوه رحلت وى بيان مى‌شود.
    بخش 4- صلاح‌الدین زرکوب یکى از اساتید مولاناست که در این بخش خصوصیات و نحوه رحلت وى بیان مى‌شود.


    بخش 5- درباره حسام‌الدين چلبى و تعاليم وى بحث مى‌كند.
    بخش 5- درباره حسام‌الدین چلبى و تعالیم وى بحث مى‌کند.


    بخش 6- واپسين روزهاى حيات مولانا و عقيده او درباره مرگ است.
    بخش 6- واپسین روزهاى حیات مولانا و عقیده او درباره مرگ است.


    ===فصل دوّم===
    ===فصل دوّم===


    بخش 1- ابوهاشم كوفى نخستين كسى بود كه لقب صوفى درباره وى بكار رفته است. وى اوّلين خانقاه خود را در برابر مسجد برپا كرد. تصوّف در قرن دوّم هجرى در بغداد گسترش يافت. اين گسترش با توطن صوفيان و ايجاد خانقاه‌ها عملى شد. بعدها گروهى به نام ملامتيّه در خراسان ظهور كردند و داراى فرقه‌هاى مختلف شدند؛ مانند قلندريّه، حيدريّه، كبرويّه، ابداليه، بابائيه، بكتاشيه. پيروان اين طريقت‌ها شديداً به وحدت وجود گرايش داشتند و به ظواهر شريعت چندان مقيّد نبودند.
    بخش 1- ابوهاشم کوفى نخستین کسى بود که لقب صوفى درباره وى بکار رفته است. وى اوّلین خانقاه خود را در برابر مسجد برپا کرد. تصوّف در قرن دوّم هجرى در بغداد گسترش یافت. این گسترش با توطن صوفیان و ایجاد خانقاه‌ها عملى شد. بعدها گروهى به نام ملامتیّه در خراسان ظهور کردند و داراى فرقه‌هاى مختلف شدند؛ مانند قلندریّه، حیدریّه، کبرویّه، ابدالیه، بابائیه، بکتاشیه. پیروان این طریقت‌ها شدیداً به وحدت وجود گرایش داشتند و به ظواهر شریعت چندان مقیّد نبودند.


    بخش 2- مؤلف در اين بخش درباره وحدت وجود، افلاك، عناصر، مواليد، دور، زمان و مكان، آخرت، كائنات و انسان، قطب الاقطاب، رجال الغيب، سلوك و مقامات آن، يقين عشق و جذبه سخن مى‌گويد. وى عارفى را كه به درجه كمال رسيده باشد و كائنات و ذات بارى را جدا از هم نمى‌بيند. وى تصريح مى‌كند، هر عملى نتيجه يك استعداد و قابليّت تكون است. اراده‌اى كه از هر مظهرى ظاهر مى‌شود.
    بخش 2- مؤلف در این بخش درباره وحدت وجود، افلاک، عناصر، موالید، دور، زمان و مکان، آخرت، کائنات و انسان، قطب الاقطاب، رجال الغیب، سلوک و مقامات آن، یقین عشق و جذبه سخن مى‌گوید. وى عارفى را که به درجه کمال رسیده باشد و کائنات و ذات بارى را جدا از هم نمى‌بیند. وى تصریح مى‌کند، هر عملى نتیجه یک استعداد و قابلیّت تکون است. اراده‌اى که از هر مظهرى ظاهر مى‌شود.


    بخش 3- به نظر مولانا تصوّف عبارت از كمال‌يابى در عالم حقيقت و عرفان و عشق و جذبه است. در سير و سلوك ارشاد و رهبرى از آنِ انسان كامل و قطب است. سلوك خود را باختن نيست، بلكه به خود آمدن و خود را يافتن است. مولانا هرگز دنيا را زشت و كائنات را مطرود و روى زمين را نكوهيده نمى‌داند، بلكه دنياى نكوهش شده همان حرص و آز و حقيقت را در نيافتن است. وى در باب جبر و اختيار نه با معتزله موافق است، نه با اشاعره، بلكه صاحب نظر و مجتهدى است كه نظريات صوفيه را نيز مطابق با ديد خود دگرگون مى‌سازد.
    بخش 3- به نظر مولانا تصوّف عبارت از کمال‌یابى در عالم حقیقت و عرفان و عشق و جذبه است. در سیر و سلوک ارشاد و رهبرى از آنِ انسان کامل و قطب است. سلوک خود را باختن نیست، بلکه به خود آمدن و خود را یافتن است. مولانا هرگز دنیا را زشت و کائنات را مطرود و روى زمین را نکوهیده نمى‌داند، بلکه دنیاى نکوهش شده همان حرص و آز و حقیقت را در نیافتن است. وى در باب جبر و اختیار نه با معتزله موافق است، نه با اشاعره، بلکه صاحب نظر و مجتهدى است که نظریات صوفیه را نیز مطابق با دید خود دگرگون مى‌سازد.


    ===فصل سوّم===  
    ===فصل سوّم===  


    بخش 1- تصوّف مولانا تصوّفى است كه از هستى محدود و فردگرايى و حرص ورزى فردى كاملاً مبراست و به صورت گسترده و ميان خلق و اجتماع تجلى مى‌كند. مولانا براى تكامل انسان، عشق و سماع را اساس قرار داده است. عشق يگانه اکسیرى است كه انسان را به مقام انسانيت مى‌رساند و او را از حرص و كبر و هستى و انانيت مى‌رهاند. مولانا به جاى ترس از خدا كه در شريعت است و در برابر حال مؤمن كه پيوسته بين خوف و رجاست، عشق به ذات بارى را نشانده و به يارى اين عشق، عبدرا به مقام الوهيت رسانده است. مولانا همه جا و به هر وسيله ممكن سماع بر پا مى‌كرد و گاهى مجالس سماع تا چند روز به طول مى‌انجاميد.
    بخش 1- تصوّف مولانا تصوّفى است که از هستى محدود و فردگرایى و حرص ورزى فردى کاملاً مبراست و به صورت گسترده و میان خلق و اجتماع تجلى مى‌کند. مولانا براى تکامل انسان، عشق و سماع را اساس قرار داده است. عشق یگانه اکسیرى است که انسان را به مقام انسانیت مى‌رساند و او را از حرص و کبر و هستى و انانیت مى‌رهاند. مولانا به جاى ترس از خدا که در شریعت است و در برابر حال مؤمن که پیوسته بین خوف و رجاست، عشق به ذات بارى را نشانده و به یارى این عشق، عبدرا به مقام الوهیت رسانده است. مولانا همه جا و به هر وسیله ممکن سماع بر پا مى‌کرد و گاهى مجالس سماع تا چند روز به طول مى‌انجامید.


    بخش 2- مولانا در قبال تدريس و فتوى اجرت قليلى دريافت مى‌كرد. او يك زن بيش نداشت و در خانه او از غلام و كنيز خبرى نبود. ياران واقعى مولانا از طبقات عامه بود و افراد بلند مقام؛ مانند معين‌الدين پروانه و سائرين اندك بودند. وى به خاطر ديگران و در مواقع ضرورى با زعماى قوم تماس مى‌گرفت. مطالعه مكتوبات وى، صحّت گفتار ما را تأييد مى‌كند. مولانا بعد از ديدارش با شمس، وعظ و تدريس را رها كرده؛ ولى تا دم مرگ معضلات مراجعانش را مى‌گشود و فتوى مى‌داد.
    بخش 2- مولانا در قبال تدریس و فتوى اجرت قلیلى دریافت مى‌کرد. او یک زن بیش نداشت و در خانه او از غلام و کنیز خبرى نبود. یاران واقعى مولانا از طبقات عامه بود و افراد بلند مقام؛ مانند معین‌الدین پروانه و سائرین اندک بودند. وى به خاطر دیگران و در مواقع ضرورى با زعماى قوم تماس مى‌گرفت. مطالعه مکتوبات وى، صحّت گفتار ما را تأیید مى‌کند. مولانا بعد از دیدارش با شمس، وعظ و تدریس را رها کرده؛ ولى تا دم مرگ معضلات مراجعانش را مى‌گشود و فتوى مى‌داد.


    بخش 3- [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]]، [[اوح‍دال‍دی‍ن‌ ک‍رم‍ان‍ی‌، ح‍ام‍د ب‍ن‌ اب‍ی‌‌ال‍ف‍خ‍ر|اوحدالدين کرمانى]]، حاجى بكتاش، فخرالدين عراقى، بهاءالدين قانعى، سراج‌الدين ارموى، قطب‌الدين شيرازى، [[نجم رازی، عبدالله بن محمد|نجم‌الدين دايه]]، خواجه همام‌الدين تبريزى، صفى‌الدين هندى، حاجى مبارک حيدريه، شيخ باباى مرندى و يونس امره كسانى بودند كه مولانا با آنها هم عصر بود و ملاقاتى با آنها داشت.
    بخش 3- [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوى]]، [[اوح‍دال‍دی‍ن‌ ک‍رم‍ان‍ی‌، ح‍ام‍د ب‍ن‌ اب‍ی‌‌ال‍ف‍خ‍ر|اوحدالدین کرمانى]]، حاجى بکتاش، [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدین عراقى]]، بهاءالدین قانعى، سراج‌الدین ارموى، قطب‌الدین شیرازى، [[نجم رازی، عبدالله بن محمد|نجم‌الدین دایه]]، خواجه همام‌الدین تبریزى، صفى‌الدین هندى، حاجى مبارک حیدریه، شیخ باباى مرندى و یونس امره کسانى بودند که مولانا با آنها هم عصر بود و ملاقاتى با آنها داشت.


    ===فصل چهارم===
    ===فصل چهارم===


    بخش 1- مولانا مى‌گويد من از بيم دلتنگى يارانى كه نزد من مى‌آيند و شعر را دوست دارند، شعر مى‌گويم: اگر در خراسان مى‌ماندم به كارى ديگر مى‌پرداختم. او بعضى از اشعار خود را مى‌سوزاند. سبب را پرسيدند، فرمود كه از غيب العيب آمدند و باز به غيب بى‌عيب مى‌روند.
    بخش 1- مولانا مى‌گوید من از بیم دلتنگى یارانى که نزد من مى‌آیند و شعر را دوست دارند، شعر مى‌گویم: اگر در خراسان مى‌ماندم به کارى دیگر مى‌پرداختم. او بعضى از اشعار خود را مى‌سوزاند. سبب را پرسیدند، فرمود که از غیب العیب آمدند و باز به غیب بى‌عیب مى‌روند.
     
    بخش 2- آثار مولانا عبارتند از: مثنوى، ديوان كبير، مكتوبات، مجالس سبعه، فيه مافيه و ديگر آثار منسوب به او.
     


    بخش 2- آثار مولانا عبارتند از: مثنوى، دیوان کبیر، مکتوبات، مجالس سبعه، فیه مافیه و دیگر آثار منسوب به او.


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:زبان و ادبیات فارسی]]
    [[رده:زبان و ادبیات فارسی]]
    [[رده:نویسندگان و آثار انفرادی]]
    [[رده:نویسندگان و آثار انفرادی]]

    نسخهٔ ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۲۱

    مولانا جلال‌الدین زندگانی، فلسفه، آثار و گزیده‌‏ای از آنها
    مولانا جلال‌الدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیده‌ای از آنها
    پدیدآورانگولپینارلی، عبدالباقی (نویسنده) هاشم‌پور سبحانی، توفیق (مترجم)
    عنوان‌های دیگرزندگانی، فلسفه، آثار و گزیده‌‏ای از آنها
    ناشروزارت فرهنگ و آموزش عالی، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی (پژوهشگاه)
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1363 ش
    چاپ1
    موضوعشعر فارسی - قرن 7ق. - تاریخ و نقد مولوی، جلال‌الدین محمد بن محمد، 604 - 672ق. - نقد و تفسیر
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏PIR‎‏ ‎‏5305‎‏ ‎‏/‎‏گ‎‏9‎‏م‎‏8
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مولانا جلال‌الدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیده‌ای از آنها، کتابی است که توسط عبدالباقى گولپینارلى تألیف گردیده است.

    عبدالباقى گولپینارلى در این کتاب مى‌کوشد تا زندگانى مولانا جلال‌الدّین بلخى را از جنبه‌هاى مختلف مورد مطالعه و بررسى قرار دهد. به نظر وى نوشته‌ها و کتاب‌هایى که تاکنون درباره مولانا به رشته تحریر درآمده، همه رونویسى از یکدیگر است و چیزى جز توده انباشته کلمات نیست، لذا مؤلف در این کتاب براى انجام این کار انجام نیافته کوشیده است.

    ساختار

    کتاب از یک مقدمه و چهار فصل و یک تکمله تشکیل شده است. مؤلف براى کشف افکار مولانا، اصیل‌ترین مآخذ را مدّ نظر قرار داده است. از این‌رو ساختار کتاب طورى است که گوینده سخن، شخص مولاناست و در واقع اوست که با خواننده سخن مى‌گوید.

    گزارش محتوا

    کتاب شامل چهار فصل و هر فصل داراى بخش‌هایى است که به آنها اشاره مى‌شود:

    فصل اول

    بخش 1- اوضاع سیاسى آناتولى در عصرى که مولانا در آن مى‌زیست، از بدترین دوره‌هاى سلجوقیان آسیاى صغیر است و بى‌نظمى اجتماعى که ترکتاز مغول در این عصر به بار آورده، قدرت حکومت مرکزى را از بین برده بود و اختلاف مذهبى عجیبى در این دوره در آناتولى مشاهده مى‌شود.

    اطلاعات مختصر و مفیدى که در این کتاب در زندگانى مادّى و معنوى مولانا مورد استفاده قرار گرفته عبارتند از: معارف، مقالات سیّد برهان‌الدین محقق ترمذى، مقالات شمس تبریزى، شش دفتر مثنوى، مجالس سبعه، مکتوبات، دیوان کبیر، فیه مافیه، ابتدانامه، رباب‌نامه، انتهانامه، معارف و مناقب العارفین و دیگر آثار.

    بخش 2- پدر مولانا جلال‌الدین محمد به سلطان العلما بهاالدین ولد شهرت دارد و این لقب را حضرت محمد(ص) به او بخشیده است.

    بخش 3- مؤلف در این بخش به ملاقات شمس و مولانا اشاره کرده و زندگانى شمس و آثار وى را مورد بررسى قرار مى‌دهد.

    بخش 4- صلاح‌الدین زرکوب یکى از اساتید مولاناست که در این بخش خصوصیات و نحوه رحلت وى بیان مى‌شود.

    بخش 5- درباره حسام‌الدین چلبى و تعالیم وى بحث مى‌کند.

    بخش 6- واپسین روزهاى حیات مولانا و عقیده او درباره مرگ است.

    فصل دوّم

    بخش 1- ابوهاشم کوفى نخستین کسى بود که لقب صوفى درباره وى بکار رفته است. وى اوّلین خانقاه خود را در برابر مسجد برپا کرد. تصوّف در قرن دوّم هجرى در بغداد گسترش یافت. این گسترش با توطن صوفیان و ایجاد خانقاه‌ها عملى شد. بعدها گروهى به نام ملامتیّه در خراسان ظهور کردند و داراى فرقه‌هاى مختلف شدند؛ مانند قلندریّه، حیدریّه، کبرویّه، ابدالیه، بابائیه، بکتاشیه. پیروان این طریقت‌ها شدیداً به وحدت وجود گرایش داشتند و به ظواهر شریعت چندان مقیّد نبودند.

    بخش 2- مؤلف در این بخش درباره وحدت وجود، افلاک، عناصر، موالید، دور، زمان و مکان، آخرت، کائنات و انسان، قطب الاقطاب، رجال الغیب، سلوک و مقامات آن، یقین عشق و جذبه سخن مى‌گوید. وى عارفى را که به درجه کمال رسیده باشد و کائنات و ذات بارى را جدا از هم نمى‌بیند. وى تصریح مى‌کند، هر عملى نتیجه یک استعداد و قابلیّت تکون است. اراده‌اى که از هر مظهرى ظاهر مى‌شود.

    بخش 3- به نظر مولانا تصوّف عبارت از کمال‌یابى در عالم حقیقت و عرفان و عشق و جذبه است. در سیر و سلوک ارشاد و رهبرى از آنِ انسان کامل و قطب است. سلوک خود را باختن نیست، بلکه به خود آمدن و خود را یافتن است. مولانا هرگز دنیا را زشت و کائنات را مطرود و روى زمین را نکوهیده نمى‌داند، بلکه دنیاى نکوهش شده همان حرص و آز و حقیقت را در نیافتن است. وى در باب جبر و اختیار نه با معتزله موافق است، نه با اشاعره، بلکه صاحب نظر و مجتهدى است که نظریات صوفیه را نیز مطابق با دید خود دگرگون مى‌سازد.

    فصل سوّم

    بخش 1- تصوّف مولانا تصوّفى است که از هستى محدود و فردگرایى و حرص ورزى فردى کاملاً مبراست و به صورت گسترده و میان خلق و اجتماع تجلى مى‌کند. مولانا براى تکامل انسان، عشق و سماع را اساس قرار داده است. عشق یگانه اکسیرى است که انسان را به مقام انسانیت مى‌رساند و او را از حرص و کبر و هستى و انانیت مى‌رهاند. مولانا به جاى ترس از خدا که در شریعت است و در برابر حال مؤمن که پیوسته بین خوف و رجاست، عشق به ذات بارى را نشانده و به یارى این عشق، عبدرا به مقام الوهیت رسانده است. مولانا همه جا و به هر وسیله ممکن سماع بر پا مى‌کرد و گاهى مجالس سماع تا چند روز به طول مى‌انجامید.

    بخش 2- مولانا در قبال تدریس و فتوى اجرت قلیلى دریافت مى‌کرد. او یک زن بیش نداشت و در خانه او از غلام و کنیز خبرى نبود. یاران واقعى مولانا از طبقات عامه بود و افراد بلند مقام؛ مانند معین‌الدین پروانه و سائرین اندک بودند. وى به خاطر دیگران و در مواقع ضرورى با زعماى قوم تماس مى‌گرفت. مطالعه مکتوبات وى، صحّت گفتار ما را تأیید مى‌کند. مولانا بعد از دیدارش با شمس، وعظ و تدریس را رها کرده؛ ولى تا دم مرگ معضلات مراجعانش را مى‌گشود و فتوى مى‌داد.

    بخش 3- صدرالدین قونوى، اوحدالدین کرمانى، حاجى بکتاش، فخرالدین عراقى، بهاءالدین قانعى، سراج‌الدین ارموى، قطب‌الدین شیرازى، نجم‌الدین دایه، خواجه همام‌الدین تبریزى، صفى‌الدین هندى، حاجى مبارک حیدریه، شیخ باباى مرندى و یونس امره کسانى بودند که مولانا با آنها هم عصر بود و ملاقاتى با آنها داشت.

    فصل چهارم

    بخش 1- مولانا مى‌گوید من از بیم دلتنگى یارانى که نزد من مى‌آیند و شعر را دوست دارند، شعر مى‌گویم: اگر در خراسان مى‌ماندم به کارى دیگر مى‌پرداختم. او بعضى از اشعار خود را مى‌سوزاند. سبب را پرسیدند، فرمود که از غیب العیب آمدند و باز به غیب بى‌عیب مى‌روند.

    بخش 2- آثار مولانا عبارتند از: مثنوى، دیوان کبیر، مکتوبات، مجالس سبعه، فیه مافیه و دیگر آثار منسوب به او.