ناسخ التواريخ، تاریخ قاجاریه

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    ناسخ التواریخ: تاریخ قاجاریه
    نام کتاب ناسخ التواریخ: تاریخ قاجاریه
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان سپهر، محمدتقی بن محمدعلی (نويسنده)

    کیان‌فر، جمشید (محقق)

    زبان فارسی
    کد کنگره ‏DSR‎‏ ‎‏1311‎‏ ‎‏/‎‏س‎‏3‎‏ن‎‏2
    موضوع ایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق.
    ناشر اساطير
    مکان نشر تهران - ایران
    سال نشر 1377 هـ.ش
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE11504AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى

    ناسخ التواريخ تاريخ قاجاريه، نوشته محمدتقى لسان‌الملك سپهر، به كوشش جمشيد كيانفر

    ناسخ التواريخ كتابى فارسى است در تاريخ عمومى عالم در نُه جلد كه نويسنده، نوشتن آن را در 1258 هجرى قمرى به فرمان محمد شاه و تشويق حاجى ميرزا آقاسى آغاز كرد و در 1274 به پايانش رساند. او كتاب نخست اين جُنگ را در دورهاى پنج ساله در دو جلد سامان داد (1263ه)؛ سپس در روزگار پادشاهى ناصرالدين شاه به نوشتن تاريخ قاجاريه دست زد و پس از پايان دادن به اين بخش، به نوشتن ديگر جلدهاى كتاب دوم ناسخ التواريخ (شش جلد) روى آورد. بخش تاريخ قاجاريه اين كتاب، مستقل است و به شرح احوال و تبار و نسل و نسب قاجاريان و زمينههاى پيدايى آنان را در صحنه سياست از صفويه تا زنديه ميپردازد. تاريخ برپايى حكومت قاجار را تا رويدادهاى ده ساله پادشاهى ناصرالدين شاه در اين اثر ميتوان جست. سپهر در نگارش بخش قاجاريه اين كتاب، از ديدهها و شنيدههاى خود و اسناد و مدارك رسمى بهره برد.

    گزارش محتوا

    دوره سه جلدى تاريخ قاجار از ناسخ التواريخ، تاريخ تأسيس خاندان قاجار و شرح سلطنت آقا محمد خان و فتحعلى شاه (جلد اول) و شرح سلطنت محمد شاه (جلد دوم) و ده سال نخست پادشاهى ناصرالدين شاه (جلد سوم) را در بردارد.

    قاجار، دودمانى بود كه از 5 تا ميلادى بر ايران فرمان راند. قاجاريان از قبيله‌اى از تركمان‌هاى استرآباد (گرگان) به شمار ميرفتند كه تبار خود را به كسى با نام قاجار نويان، از سرداران چنگيز مى‌رساندند. نام اين قبيله از «آقاجر»؛ يعنى جنگجوى جنگل سرچشمه ميگيرد. پس از حمله مغول به ايران و ميانرودان، قاجارها نيز همراه چند طايفه تركمان و تاتار به شام كوچيدند. هنگامى كه تيمور گوركانى به اين سرزمين تاخت، قاجارها و ديگر كوچندگان را به بند كشيد و سرانجام آنان را به خانقاه صفوى در آذرآبادگان بخشيد و پس از آن، قاجارها به يكى از سازندگان سپاه قزلباش بدل شدند.

    جلد نخست اين كتاب با گفتارى درباره علت مقدم شدن تاريخ قاجار بر همروزگارانشان آغاز و با «بيان نسب سلسله قاجار و احوال نواب فتحعلى خان و پادشاهى و جهانگيرى محمد حسن خان» و سرانجام كار وى دنبال ميشود. اين بخش از كتاب، به رويدادها زندگانى و ويژگيهاى شخصى شاهان قاجار مانند حسينقلى خان، آقا محمدخان و فتحعلى شاه قاجار ميپردازد و جلد دوم آن، ماجراهاى روزگار محمد شاه و گزارش‌هايى درباره جنگ و دلاوريهاى وى دربردارد.

    آقا محمدشاه، لطفعلى خان زند را راند و گيلان و آذربايجان در روزگار وى و به فرمانش تصرف شدند و او در 1210 هجرى بر تخت شاهى نشست. پس از او وليعهدش، فتحعلى شاه به پادشاهى رسيد و عباس ميرزا را به وليعهدى خود را به عباس ميرزا نائب السلطنه سپرد. پيدايى سعود بن عبدالعزيز و ويرانى كربلا و كشتن ساكنان آن سرزمين در روزگار اين شاه قاجار رخ داد كه گزارش برخورد وى با اين رويداد در همين بخش آمده است.

    او همچنين چهار وزير براى دولت برگزيد و با روسيان به نبرد پرداخت و شاهزادگانى به حكومت ولايات منصوب و عهدنامهاى با انگلستان امضا كرد. نام دختران و زنان او و شمارى از عموها و عموزادگانش در پايان جلد يكم اين كتاب آمده است.

    جلد دوم با گزارش درباره رويدادهاى پيش از جلوس محمد شاه آغاز ميشود، اوضاع سياسى را در پايتخت و ديگر شهرها در آن زمان و ماجراى سفرهاى او را به گرگان و هرات گزارش ميكند و با درگذشت او در 1264 (1848م) و ذكر خصال و اخلاق ستودهاش پايان مييابد.

    جلد سوم، درباره دوره ناصرى؛ يعنى از جلوس ناصرالدين شاه بر تخت شاهى و تا 1273 هجرى گزارش ميدهد. بنابراين، اوضاع ايران از مرگ محمدشاه تا جلوس ناصرالدين شاه، نشستن ناصرالدين بر تخت شاهى در تبريز و آمدنش به دارالخلافه تهران و رويدادهاى پس از آن تا زمان پيشگفته در اين جلد جاى ميگيرند.

    وى در 1247 هجرى قمرى در تبريز به دنيا آمد. مادرش مهد عليا نام داشت و خبر درگذشت پدرش (محمدشاه) را در ميلادى در تبريز شنيد. سپس به يارى اميركبير به پادشاهى رسيد. او براى بازپس‌گيرى منطقههاى شرقى ايران به‌ويژه هرات از دست انگليسيان كوشيد، اما پس از تهديد و حمله آنان به بوشهر ناگزير واپس نشست.

    نويسنده رويدادها را تا 1273 پى گرفته و از اينرو، ماجراى سفر ناصرالدين شاه به اروپا (1873م) و ارمغان وى (دروبين عكاسى)، در اين اثر نيامده است. اين بخش با خاتمهاى درباره بناهاى دوره ناصرالدين شاه، وقف‌نامه‌هاى وى، نام و نشان فرزندان بهويژه دخترانش و سرودههاى او تشبيب (آراسته) ميشود.

    ساختار

    نويسنده به فرمان شاه و صدر اعظم وقت به نوشتن اين كتاب دست گشاد و از اينرو، از مبالغه و گزافهگويى بر كنار نماند و انديشه خشنود ساختن حاكمان و بيم جان و بسيارى از پيشگيريها و احتياطهاى شخصى و مصلحتانديشيهاى ديگر، وى را رها نساخت؛ چنانكه اگر رگههايى از دودلى و كاستى در اثرش ديده ميشود، بيشتر از همين علل، نه ناآگاهياش درباره ماجراها و رويدادها سرچشمه ميگيرد. نويسنده ناگزير بوده است كه از شرح بسيارى از رويدادها چشم بپوشد و حتى گاهى آنها را تحريف كند، اما به هر روى، اين رويدادها از روى اسناد و نوشتههايى گزارش شدهاند كه از آغاز پادشاهى قاجاريه به دربار، گرد آمده بود و به همين دليل، بخش قاجاريه ناسخ التواريخ وى، از سودمندترين پارههاى آن و فراگيرترين تاريخهاى دوره قاجاريه به شمار ميرود. متن اين كتاب از ديد انشا، تركيبى از لغات، كلمات و تعبيرات فارسى و عربى است و گاهى واژگان مهجور و ناآشنا نيز در آن ديده ميشود و آن را داراى ارزش ادبى فروانى نميتوان برشمرد.

    نويسنده به جنبشها و نهضتهاى اجتماعى روزگار قاجاريان توجه و اطلاعات خوبى در اينباره گزارش كرده و بيش از تاريخ منتظم ناصرى يا حقايق الاخبار و مآثر الآثار بدانها پرداخته است.

    وضعيت كتاب

    منابع مؤلف در ساماندهى تاريخ قاجاريه، شنيدهها و ديدهها و خاطرههاى شخصياش و شمارى از اسناد و نوشته‌هاى رسمى بوده است و از اينرو، كار او بيشتر به وقايعنگارى ميماند تا تاريخنويسى. سپهر در تدوين مجلدات ناسخ التواريخ بسيار رنج برد و به گفته كنت گوبينو «دست به كارى زد كه در اروپا هيئتى مركب از چند تن بايد بدان دست بگشايند». بارى، كتاب وى از كاستى و كمبود تهى نيست. البته برخى از مشكلات آن كمابيش در همه كتابهاى اين دوره يافت ميشود و شمارى از آنها نيز مانند استنتاجهاى نادرست، بر اثر دوره تاريخى مؤلف به كتاب او راه يافته است.

    اين كتاب، يگانه منبعى است كه اطلاعات ارزنده و نيكويى درباره رويدادهاى خرد روزگار قاجاريان مانند شمار اولاد و احفاد و زوجات شاهان قاجارى دربردارد. اگرچه ديدگاه متعصبانه لسانالملك (سپهر) درباره بابيّه، كينه‌توزى نظامالملك را درباره اسماعليه به ياد ميآورد، اما به هر روى، كتاب وى دربرگيرنده اطلاعات نيكويى درباره اين فرقه است.

    جدولهايى كه نويسنده درباره نام، زادروز، لقب و تخلص پسران و دختران و خويشان فتحعلى شاه در پايان جلد يكم آورده است، در كار پژوهش درباره قاجاريان بسيار سودمند و نيكو مينمايد. او همچنين، از عهدنامه اتحاد ميان ناپلئون و فتحعلى شاه در فينكن اشتاين و آموزههاى ناپلئون به سربازانش، در همين بخش گزارش داده است.

    پانوشتهاى مصحح محترم و پيشگفتار او نيز درباره نام و تبار نويسنده و منابع ناسخ التواريخ او، بر ارزش اين نسخه ميافزايد. اطلاعات نسخهشناختى وى نيز درباره اين اثر بسيار سودمند و شيوهاش در تصحيح آن بسى خواندنى است. نمايه عام اين كتاب (پايان جلد سوم)، نام كسان، لقبها، جايها را دربردارد و به برخى از واژگان يا موضوعها نيز ميپردازد.

    منابع مقاله

    متن كتاب.

    پيشگفتار مصحح كتاب.

    احمدى، حسين (ديماه 1379)، «نقد و نظرى در باب كتاب ناسخ التواريخ قاجاريه»، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا.


    پیوندها