هیودی و میوند به انضمام فرازهایی از تاریخ بختیاری

    از ویکی‌نور
    ‏هیودی و میوند به انضمام فرازهایی از تاریخ بختیاری
    هیودی و میوند به انضمام فرازهایی از تاریخ بختیاری
    پدیدآورانرباني، اسد (نویسنده)
    ناشراقليم قلم
    مکان نشرايران - دزفول
    سال نشرمجلد1: 1388ش ,
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏DSR‎‏ ‎‏72‎‏ ‎‏/‎‏پ‎‏3‎‏ر‎‏24*

    هیودی و میوند به انضمام فرازهایی از تاریخ بختیاری، نوشته اسد ربانی (جمشیدی)، کتابی است به زبان فارسی با موضوع تاریخ و جغرافیا. این اثر به‎طور خاص درباره تاریخ و جغرافیای ایلات و عشایر بختیاری ایران (خاصه، هیودیان ممیوند) توضیح می‌دهد.

    ساختار

    کتاب دارای تقدیمیه، پیشگفتار و محتوای مطالب در چهار فصل می‎باشد (فصل سوم دارای سه بخش است). منابع استفاده‎شده در این اثر عبارتند از: تاریخ بختیاری سردار اسعد بختیاری، لرهای ایران جواد صفی‌نژاد، شناخت ایل پاپی مرادحسین پاپی، خاندان وحی، گلستان سعدی، اطلاعات سینه‎به‎سینه و اطلاعات و منابع محلی[۱].

    گزار‎ش محتوا

    کتاب به طوایف هیودی، ایل میوند، همه مردم مهربان و باصفای بختیاری و در کل، همه خداپرستان و میهن‎دوستان ایران اسلامی، تقدیم شده است[۲].

    پس از تقدیمیه، آیه 13 سوره حجرات با مفهوم آفرینش انسان‎ها و تقسیم اجتماعی آنها در قالب تیره‎ها و قبایل، حدیثی نبوی در تمجید از کسانی که از طوایفشان دفاع می‌کنند و روایتی از امام صادق(ع) با محتوای آثار و فواید صله رحم، ذکر شده است[۳].

    نویسنده در پیشگفتار درباره علت نگارش کتاب می‌نویسد: «هرچه در مکتوبات تاریخی و معاصر تحقیق و تفحص نمودم، مطالب، اخبار مشروح و مبسوطی از سرگذشت و شجره‎نامه افراد طوایف هیودی نیافتم؛ کمااینکه برای اغلب طوایف بختیاری چنین کاری صورت نگرفته است. برای ثبت و ضبط نام افراد این طوایف در تاریخ بختیاری و تاریخ ایران‎زمین و نیز فتح بابی برای همه محققین و علاقه‎مندان به این موضوع و جویندگان مطالب ناب تاریخی، این کتاب را به رشته تحریر درآوردم...»[۴].

    نویسنده در فصل اول کتاب، منتخبی از تاریخ بختیاری را ارائه می‌کند. در فصل دوم، به ایل میوند، تعریف لغوی و اصطلاحی این کلمه و شجر‎ه‎نامه‎های طوایف آنها می‌پردازد. فصل سوم، خود، دارای سه بخش است که در بخش اول با گذری بر تاریخ و جغرافیای هیودی، به توضیحاتی درباره آنها پرداخته و برخی شهدای دفاع مقدس آنها را نام می‎برد. در بخش دوم، شجره کلی طوایف هیودی را بیان می‌دارد. در این بخش، شجره طایفه‎های جمشیدوند، علی‌دادی، ملایی، شاحسن، پاپی، پارسی، علی‎وند و جودکی ارائه می‌شود. در بخش سوم، نسب‎نامه هریک از این طوایف بیان می‌گردد. در فصل چهارم کتاب، مطالبی درباره احمد بن موسی الکاظم(ع) (شاهچراغ) و وابستگی شدید این طوایف به آن حضرت بیان می‌گردد. نویسنده در فصل اول، برخی تعاریف و مفاهیم را این‎گونه توضیح می‌دهد: «قوم: مجموعه چند ایل که از یک نژاد و دارای فرهنگ مشترک باشند را قوم می‌گویند. ایل: اجتماع بزرگ، متصل و هم‎فرهنگ با وحدت جغرافیائی. رده دوم ایلی: مجموعه چند باب که دارای وحدت اجتماعی و... در محدوده‎های جغرافیایی معینی باشند. باب: اتحاد سیاسی، اجتماعی و نظامی چندین طایفه همسایه در یک یا چند محدوده طبیعی و مشخص. طایفه: رده‎هائی از یک یا چند تبار با تاریخ، فرهنگ و زبان مشترک.

    تیره: مجموع زیرشاخه‎های طایفه، در دسته‎های بزرگ خویشاوندی را تیره می‌گویند.

    تش (دسته): [به] زیرتیره‎های خویشاوند که در روابط اجتماعی با هم مرتبط هستند، تش یا دسته می‌گویند. اولاد: رده‎های کوچک خویشاوندی که فرزندان یک نفر باشند (از یک یا چند اولاد تش یا دسته تشکیل می‌شود). خانواده: کوچک‎ترین واحد ایلی، متشکل از چندین نفر که به نام ریش‎سفید و بزرگ آنها خوانده می‌شود»[۵].

    وی در یک جدول درختی شجره کلی عشایر ایران را به دو قسمت کلی عشایر ایرانی‌الاصل و عشایر بیرونی (مهاجر) تقسیم می‌کند؛ عشایر بیرونی همان عشایر عرب و ترک هستند و عشایر ایرانی‌الاصل، اکراد (کردها)، بلوچ، الوار (لرها)، و کوچی‎های کهن هستند. خود لرها به دو قسمت لر بزرگ و لر کوچک تقسیم می‌شوند[۶].

    لرهای بزرگ را، حیات داوودی، ممسنی، بختیاری (شامل ایل چهارلنگ و ایل هفت) و کهکیلویه‌ای‎ها تشکیل می‌دهند. لرهای کوچک به دو بخش اصلی لر پیش‎کوه (لرستان) و لر پشت‎کوه (ایلام) تقسیم می‌شود. لرستانی‎ها، لرها و لک‎ها هستند و ایلامی‎ها هفت ایل می‎باشند[۷].

    ایل ممیوند از زیرمجموعه‎های اقوام لر بختیاری هستند و هیودی‎باب از زیرمجموعه‎های ممیوند می‎باشد[۸].

    «ممیوند، از نظر لغوی همان کلمه مؤمن‎وند می‎باشد که برای سهولت در تلفظ به‎صورت‎های ممیدوند، ممیوند و یا میون کاربرد دارد»[۹].

    «علت نام‎گذاری این شعبه از بختیاری به‎نام مؤمن‎وند، دقیقا بر کسی معلوم نشده... شاید یکی از علت‎های اصلی نام‎گذاری این ایل به مؤمن‎وند، حکایت از این باشد که مردم و افراد ایل دارای ایمان قوی و تدین آنها به دین الهی بوده است و این تدین به‎نحوی بوده که به‎واسطه آن این ایل در کل بختیاری‎ها به این نام موسوم و معروف گشته‌اند»[۱۰].

    سرسلسله طایفه هیودی، فردی به نام محمد بوده. او و طایفه‌اش در نقاط مختلفی از دامنه‎های زاگرس جنوبی و به‎طور مشخص از شمال دزفول تا دامنه‎های اشتران‎کوه در استان لرستان می‎زیسته‌اند[۱۱].

    احمد بن موسی(ع) در ورودش به ایران، میهمان محمد، سرسلسله آنان در دشت لاله می‌شود. ارادت محمد به آن حضرت در حدی بوده که به او لقب «وُرداشته شاهزاد احمد» داده بوده‌اند. وُرداشته، به معنی پیرو و جان‎نثار و مورد تأیید و مورد حمایت آمده است[۱۲].

    کلمه هیودی، به دو صورت هیودی و هیبدی کاربرد دارد... در محاورات محلی حرف «و» و یا «ب» که در بین دو کلمه «هی» و «دی» به‎کار رفته، دقیقا به یک معنا است. «هی»، در لهجه بختیاری و هم در زبان فارسی به معنی قرابت و همراهی، آمده است. کلمه «دی» هم در اصل دین بوده و برای سهولت در تلفظ به این صورت درآمده است. حرف واو یا باء میان این دو کلمه هم برای ربط و اتصال میان آن دو است. پس «هیودی به معنای همیشه با دین، افراد باایمان و طوایف هی با دین می‎باشد. این به‎خاطر آن است که این طوایف از ارادتمندان و پیروان خاص حضرت احمد بن موسی(ع) (شاهزاده احمد) بودند...»[۱۳].

    نویسنده پس از ذکر نسب‎نامه‎های تیره‎های مختلف این طایفه، به حضور شاهچراغ و حکایت بز گد (بز بدون شاخ) می‌پردازد: «روایت است «بز گد» حضرت را که بز عجیب و استثنائی بوده، [ننویان] به سرقت برده‌اند، بعد از رسوا شدن، مورد نفرین حضرت قرار گرفته و همگی نابود گشته‌اند. حکایت دزدیدن «بز گد» و از بین رفتن قوم ننویان در ابیاتی به نظم» ذکر شده است[۱۴].

    در باب پراکندگی جغرافیایی این طایفه در کتاب چنین می‎خوانیم: «زندگی طوایف هیودی نیز به طبع آن [عشایر بودن] از زمان‎های بسیار دور به‎صورت دووطنه بوده است که در فصل تابستان در مناطق ییلاقی و خوش‎آب‎وهوا در جنوب شهرهای ازنا و الیگودرز و زمستان در مناطق گرمسیری یا قشلاقی واقع در شمال و شمال شرقی شهرستان دزفول زندگی کرده‌اند... این‎گونه زندگی طی صدها سال ادامه داشته است، به‎طور کلی ییلاق و قشلاق هیودی در ولایت بختیاری بوده است؛ چون قبل از حاکمیت پهلوی اول مناطق شرقی و جنوب شرقی استان لرستان فعلی تا نواحی شمال و شمال غربی خوزستان فعلی جزو ولایت بختیاری بوده» با اجرای سیاست‎ها و برنامه‎های رضاخان اکثریت طوایف هیودی از روی اجبار، یک‎وطنه شدند که عمدتاً در شهرهای دزفول و اندیمشک و حومه آن دو مستقر شدند[۱۵].

    وضعیت کتاب

    تصویر نویسنده در صفحه «و» کتاب ذکر شده است. فهرست مطالب در ابتدای اثر و منابع در انتهای آن ذکر شده است. جز چند مورد انگشت‎شمار، کتاب، پاورقی خاصی ندارد. از ویژگی‎های این اثر، ارائه جدول نسب‎نامه‎های قبایل و دیگر موارد به‎صورت درختی است. ربانی درباره عدم ارائه تصویر افراد و بزرگان قبایل در کتاب می‌نویسد: «بعضی از عزیزان بختیاری که اخیرا موفق به چاپ کتاب شده‌اند، اقدام به چاپ عکس‎های متعدد و یا به تعریف و توصیف افراد پرداخته‌اند؛ به‎طوری‎که عملا کتاب از محتوا و حالت معمولی خود خارج و بیشتر جنبه توصیف‎نامه و تمجیدنامه پیدا کرده است. برای جلوگیری از این نقیصه، حتی‌الامکان از ذکر نام و چاپ عکس عزیزان خودداری شده است و اطمینان دارم که بزرگان طوایف نیز بر ما می‎بخشند و در این خصوص با ما هم‎رأی خواهند بود»[۱۶].

    صفحه 9 حاوی تصویر نقشه قلمرو تفکیکی ایلات مختلف لر و صفحه 61 دربردارنده نقشه جایگاه هیودی در پراکندگی طوایف مختلف سردسیری و گرمسیری بختیاری است. کتاب، علاوه بر تصاویر، حاوی ابیات متعددی نیز هست.

    پانویس

    1. ر.ک: منابع کتاب، ص206
    2. ر.ک: کتاب، صفحه ه‍
    3. ر.ک: همان، صفحه ز‍
    4. پیشگفتار کتاب، ص1
    5. متن کتاب، ص4
    6. ر.ک: همان، ص5
    7. ر.ک: همان، ص5
    8. ر.ک: همان، ص7
    9. همان، ص29
    10. همان، ص30
    11. ر.ک: همان، ص54
    12. ر.ک: همان، ص54-55
    13. ر.ک: همان، ص59-60
    14. ر.ک: همان، ص198
    15. ر.ک: همان، ص62
    16. پیشگفتار کتاب، ص2

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها

    نامنامه‌ایلات و عشایر و طوایف (ایران تاریخی و فرهنگی)