تاریخ بیهقی

    از ویکی‌نور
    تاریخ بیهقی با معنی واژه‌ها و شرح بیتها و جمله‌های دشوار و امثال و حکم و برخی نكته‌های دستوری و ادبی
    تاریخ بیهقی
    پدیدآورانبیهقی، محمد بن حسین (نویسنده) خطیب رهبر، خلیل (به کوشش)
    عنوان‌های دیگرتاریخ بیهقی. برگزیده
    ناشرمهتاب
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1374 ش
    چاپ4
    موضوعایران - تاریخ - غزنویان، 351 - 582ق.

    بیهقی، محمد بن حسین، ۳۸۵ - ۴۷۰ق. تاریخ بیهقی - نقد و تفسیر

    نثر فارسی - قرن 5ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد3
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏791‎‏ ‎‏/‎‏ب‎‏9‎‏ ‎‏ت‎‏2013
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تاريخ بيهقى، تأليف ابوالفضل محمد بن حسین بيهقى، متعلق به سده پنجم هجرى است. اين تاريخ يك اثر عمومى است. بيهقى مانند ديگر آثار تاريخ‌نگارى شده توسط مسلمانان، مطالبش را از آفرينش انسان و تاريخ ایران و عرب، آغاز كرده و ادامه داده است. نسخه كامل اين تاريخ در اصل سى مجلد بوده كه امروز فقط شش جلد آن بر جاى مانده است. مطالب باقى مانده، بيشتر در بردارنده حوادث روزگار غزنويان به ويژه دوره سلطان مسعود است و درست به همين علت است كه تاريخ بيهقى را «تاريخ مسعودى» هم مى‌نامند.

    ساختار

    كتاب به سه جلد تقسيم شده كه هر جلد مشتمل بر دو مجلد است: جلد يكم شامل مجلد پنجم و ششم، جلد دوم شامل مجلد هفتم و هشتم و جلد سوم شامل مجلد نهم و دهم است. بيهقى در نوشتن تاريخ خود علمى و روشمند عمل كرده است و چنان نوشته است كه به تعصبى و تزيدى نكشد. او ساليان سال، بر پايه اسناد و مدارک معتبر به تأليف و نگارش پرداخته است.

    گزارش محتوا

    به اعتقاد پژوهندگان و اهل فن تاريخ‌نگارى، بيهقى شيوه دقيق علمى را در نگاشتن تاريخ بكار برده و از آغاز كار در ديوان رسالت غزنوى مقدمات اين كار بزرگ را فراهم آورده و به مطالعه كتب معتبر تاريخى اهتمام ورزيده است و سال‌ها به ثبت و ضبط وقايع روزانه و تعليق و يادداشت كردن آن‌ها بر تقويم‌ها پرداخته، بدان گونه كه هر چه از خامه تواناى او تراوش كرده يا از مشهودات خود اوست كه در طى روزگار با دقت تمام تعليق مى‌كرده يا اطلاعاتى است كه با كنجكاوى بسيار از اشخاص مطلع بدست مى‌آورده يا منقولاتى از كتاب‌ها است كه غالباً ً نام آن‌ها را ذكر مى‌كند.

    بيهقى معيار گردآورى اخبار را راستگويى و ثقه بودن گوينده و گواهى دادن خرد بر درستى آن مى‌داند و در اين‌باره مى‌نويسد: «و اخبار گذشته را دو قسم گويند كه آن را سه ديگر نشناسند: يا از كسى ببايد شنيد و يا از كتابى ببايد خواند. و شرط آن است كه گوينده بايد كه ثقه و راستگوى باشد و نيز خرد گواهى دهد كه آن خبر درست است...».

    بيهقى براى پندآموزى و عبرت‌اندوزى هر جا مناسب ديده، داستانى تاريخى براى آراستن تاريخ و آگاه ساختن خوانندگان مى‌آورد و از آن جمله است، داستان فضل ربيع و مأمون، قصه نصر احمد در علاج خشم خود، داستان مأمون و امام رضا....

    تاريخ بيهقى آيينه روشن عصر غزنوى است كه نویسنده آن با باريك‌بينى و ژرف‌نگرى بيشتر جلوه‌هاى زندگى اجتماعى را با خامه تواناى خود بر دفتر ايام نقش بسته است. شش مجلد بدست آمده از تاريخ بيهقى، در بر گيرنده حوادث روزگار پادشاهى امير مسعود فرزند سلطان محمود غزنوى است و جنگ با تركمانان و شكست دندانقان و بر تخت نشستن طغرل سلجوقى و تعريف ولايت خوارزم و تاريخ آن، از هنگام انقراض آل مأمون و افتادن آن سرزمين بدست سلطان محمود و حكمرانى آلتونتاش حاجب، در آن سامان تا چيرگى سلجوقيان. علاوه بر اين گونه مطالب كه اساس كار مورخ است، آگاهى‌هاى سودمندى هم از سامانيان و صفاريان و طاهريان و سلجوقيان در اين اثر نامدار مى‌توان يافت، همچنين نام گروهى از شاعران پارسى‌گو و تازى‌گو و نزدیک به چهارصد و پنجاه بيت از اشعارشان نيز در اين كتاب آمده است.

    تاريخ بيهقى، اندوخته بزرگى از امثال و حكم دارد و محقق كتاب چهارصد سخن از اين دست را از سراسر كتاب استخراج كرده و در فهرستى به ترتيب الفبايى در آخر كتاب آورده است، برخى از اين مثل‌ها بندرت در كتاب‌هاى ديگر ديده مى‌شود.

    دكتر على‌اكبر فياض كه عمر خود را در تصحيح تاريخ بيهقى به پايان برده است، درباره ارزش كار بيهقى از نظر تاريخ‌نگارى و نويسندگى در مقدمه عالمانه خود بر تاريخ بيهقى چنين نگاشته‌اند: «اين كتاب از جهت موضوع نمونه‌اى از تاريخ‌نويسى خوب و از حيث انشا، مثالى از بلاغت زبان ماست. بيهقى موجد فن تاريخ نيست، پيش از او به زبان فارسی تاريخ‌ها نوشته‌اند؛ ولى در همه مورخين قديم ما شايد، هيچ كس به قدر بيهقى؛ معنى تاريخ را درست نفهميده و به شرايط و آداب تاريخ‌نويسى استشعار نداشته است. ابداعى كه بيهقى در اين فن آورده، حتى در نظر خود او بى‌سابقه بوده است».

    وليكن براى نوشتن تاريخ، تنها داشتن مواد كافى نيست، هنرى هم لازم است كه از اين مواد استفاده كند؛ يعنى انشايى كه بتواند گذشته محو شده را پيش چشم آيندگان مجسم و محسوس سازد و هنر بيهقى اينجاست. در نوشته‌هاى قديم كمتر كتابى است كه بتواند با كهنگى زبان، اين قدر براى خوانندگان خود جذبه داشته باشد و هر خواننده‌اى به شرط آشنايى با زبان آن را با ولع و اشتياق و بدون كسالت و ملال بخواند، هنر بيهقى اوج بلاغت طبيعى فارسی و بهترين نمونه هنر انشايى پيشينيان است كه زيبايى را در سادگى مى‌جسته و از تماس با طبيعت زبانى؛ مانند طبيعت گرم، زنده، ساده و باشكوه داشته‌اند. در كتاب بيهقى نمونه‌هاى مختلفى از انشا هست و قطعه‌هایى دارد كه از حيث بلاغت سند لياقت زبان فارسی محسوب مى‌شود.

    تاريخ‌نگارى ابوالفضل بيهقى در آغاز «تاريخ ناصرى» ناميده شد كه به احتمال زياد از لقب سبک تگين، ناصرالدين پدر محمود گرفته شده است. اين مجموعه تاريخ آل‌ناصر، تاريخ آل‌سبک تگين، جامع‌التواريخ و جامع في تاريخ هم خوانده شده است.

    مؤلف از كسى چون استادش بونصر مشكان نيز با همه ارادتى كه به او دارد و در ضمن بر شمردن منش‌هاى نيكش، به لجاجت او نيز اشاره مى‌كند: «بونصر مردى محتشم بود و حدود را نگاه داشتى و با مردم بر سبيل تواضع نمودن و خدمت كرد سخت نيكو رفتى... و با آن كه حدود نگاه داشتى، لجوجى بود از اندازه گذشته...».

    افزون بر آن چه آمد، اين نویسنده و دبير چيره‌دست، اطلاعات سودمندى هم از سلسله‌هاى صفاريان، طاهريان و سامانيان به خواننده ارايه مى‌كند. همچنين نام گروهى از شاعران ایرانى و عرب و نزدیک به 450 بيت از سروده‌هاى آن‌ها را در اثرش ذكر مى‌كند.

    تاريخ بيهقى، از نظر علم جغرافيا نيز منبعى ارزشمند است، اين كتاب نمودار جامع و كم نظيرى از اوضاع و احوال غزنويان هم محسوب مى‌شود. كمتر پديده‌اى از زندگى مردم آن دوره مى‌توان يافت كه از ديد تيزبين مؤلف اين كتاب، پنهان مانده باشد. در اين جا به برخى از اين موارد اشاره مى‌شود: رسم انداختن ملطفه و نامه، رسم خلعت دادن و خلعت پوشيدن، قرآن خواندن در مراسم استقبال، خوازه زدن در مراسم پيشباز، توقيع پادشاهان، برنامه منجنيق بر كار كردن، بخشش به شاعران، مظالم كردن امير، رسم سوگند و امضاء كردن سوگندنامه، مراسم جشن مهرگان، آيين جشن سده، مراسم عيد فطر، نكوداشت عيد نوروز.

    از چهار جلد اول تاريخ بيهقى كه مسلماً درباره‌ى روزگار باستان و دوران پيش از غزنويان بوده، تنها مطالبى اندك در «زبده‌التواريخ»، حافظ ابرو (متوفى 834ق) بر جاى مانده است. هر چه ازاين كتاب بر جاى مانده، به كوشش دكتر «خليل خطیب رهبر» در سه مجلد به چاپ رسيده است.

    اين اثر با بخش‌هاى به جا مانده از «مجلد پنجم» آغاز مى‌شود، در اين مجلد: نامه حشم تگيناباد به امير مسعود، فرمان امير مسعود به على رقيب، نامه حره ختلى به امير مسعود، مذاكره صلح با اعيان رى، حركت مسعود از رى، رسيدن ركاب‌دار به امير مسعود، داستان فضل با عبدالله طاهر، نامه مسعود به غازى و... ثبت و ضبط گشته است.

    «مجلد ششم» با تاريخ «امير شهاب‌الدوله مسعود بن محمود» و خطبه مقايسه پيامبران و پادشاهان آغاز مى‌شود و سرفصل‌هاى زير در آن به چشم مى‌خورد: قوت‌هاى سه گانه نفس، در شناختن نيك و بد، دنباله سخن جالینوس، عذر بيهقى در نوشتن تاريخ، احوال امير مسعود در زمين داور، قصه بوسعيد و بخشش به شعرا، وضع مسعود با پدر در سفر رى، روابط مسعود با منوچهر قابوس، حكايت افشين، داستان مأمون و امام رضا(ع)، وضع ديوان رسالت دربلخ، سخن امير با عبدالله و حاتمى...

    «مجلد هفتم» نيز مانند ديگر مجلدهاى آن در بردارنده تاريخ، پندها و داستان‌هاى زيبا و شيوايى است كه در ذيل عناوين زير نگاشته شده‌اند: خروج امير مسعود، فرو گرفتن امير يوسف، ورود امير به غزنين و استقبال مردم، مطالبه صلات بيعتى، ذكر سيل، خلعت پوشى احمد ينالتگين، قصيده ابوحنيفه، ترتيب هديه براى خليفه، مذاكره امير با خواجه در باب خوارزمشاه، نامه مسعود به التون تاش، داستان زندانى شدن بزرجمهر، فتح بخارا، اقدام احمد عبدالصمد براى صلح و...

    «مجلد هشتم»، در بردارنده بخش‌هاى ديگرى از تاريخ غزنويان و درگيرى اين طايفه با سلجوقيان است. اين فصل مطالب متنوعى را دربر دارد: انتخاب بوسهل حمدوى به كدخدايى رى، سخن بوسهل حمدوى در باب رى، تصميم مسعود به گرفتن تركمانان، كارهاى سورس صاحب ديوان خراسان، دنباله حكايت فضل برمكى و يحيى علوى، تفصيل هديه على عيسى به هارون، سخن يحى برمكى به هارون درباب خراسان، جنگ طوسيان با نيشابوريان، ورود امير مسعود به سرخس، ورود امير مسعود به آمل، حكايت امير ليث در مرگ فرزند، نامه تركمانان در باب صلح....

    در «مجلد نهم»، شرح بخش‌هاى ديگرى از تاريخ به ويژه نبرد سرنوشت‌ساز دندانقان آمده است و در آن سرفصل‌هاى زير ديده مى‌شود: وصف تخت نو و بار دادن امير، حركت سپاهش به جانب سرخس، ورود ابراهیم ينال و طغرل به نيشابور، سخنان قاضى صاعد به طغرل، رفتن امير مسعود به ترمذ و بازگشت به بلخ، جنگ امير با سلجوقيان در طلخاب، مشاوره امير با بونصر مشكان، صلح موقت با تركمانان، ورود امير مسعود به هرات، نامه به بوسهل حمدوى وبا تاليجار، مرگ بونصرمشكان و...

    در «مجلد دهم»، مطالب گوناگونى درج شده است؛ از جمله: تعريف ولايت خوارزم، حكايت خوارزمشاه ابوالعباس، مخالفت بزرگان لشكر با خطبه كردن به نام محمود، ذكر فساد الماحاد و تسلط اشرار، منازعه عبدالجبار و هارون، حمله شاه ملك به تركمانان، بر تخت نشستن خوارزمشاه شاه ملك.

    آنچه بيان شد، سرفصل‌هایى از مهم‌ترين موضوعات و مطالب تاريخ وزين بيهقى بود. اين اثر سترگ در حوزه تاريخ‌نگارى، داستان‌نويسى، انديشه، ادبيات و شيوه نگارش فارسی، نگاه خردمندانه به هستى و اتفاقات آن، كتابى شايسته و قابل توجه است. اين كتاب آيينه نگاه يك انسان فرزانه و تيزبين ایرانى به روزگار و رخدادهاى آن است كه هم مايه‌ى پند و اندرز و عبرت و هم مايه مباهات و افتخار است.

    وضعيت كتاب

    مصحح كتاب خليل خطیب رهبر، حواشى ارزشمندى بر كتاب زده و آن‌ها را با شماره‌گذارى در پايان هر مجلد از مجلدات شش‌گانه آورده است تا با در نظر گرفتن صفحه و شماره مطلب كار مراجعه به آسانى صورت پذيرد. از كتاب نسخه‌هاى خطى فراوانى وجود دارد؛ اما در ميان اين نسخه‌هاى فراوان حتى يك نسخه‌ى معتبر كه قابل اعتماد و استناد باشد، وجود ندارد. فهرست مطالب هر يك از مجلدات در ابتداى آن و فهارس آيات و احاديث، امثال و حكم، قوافى اشعار، توضيح درباره برخى واژه‌ها و تركيب‌ها، برخى از قاعده‌هاى دستورى، مأخذها و اعلام متن بيهقى در انتهاى كتاب آمده است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب

    وابسته‌ها