تفسير الصافي

    از ویکی‌نور
    تفسير الصافي
    تفسير الصافي
    پدیدآوراناعلمی، حسین (مقدمه و تصحیح) فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرالصافی فی تفسیر القرآن
    ناشرمکتبة الصدر
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1373 ش یا 1415 ق
    چاپ2
    موضوعتفاسیر شیعه - قرن 11ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد5
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏97‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏9‎‏ص‎‏2‎‏ ‎‏1373
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تفسير الصافي، یکى از آثار پرارج ملا محسن فیض کاشانى است که بیشتر با جنبه روایى و نقلى نگاشته شده است و به علت اختصار و جامعیت، در اعصار مختلف مورد توجه و عنایت قرار گرفته است. مرحوم فیض در تفسیر خود سعى کرده است، تفسیرى پیراسته از اندیشه‌هاى گوناگون عرضه کند.

    انگیزه مؤلف

    مؤلف تفسیر را با دیباچه‌ای آغاز مى‌کند و ضمن آن، از جریان تفسیرنگارى و زمینه‌هاى تفاسیر نوشته‌شده در فرهنگ اسلامى سخن مى‌گوید. پس از آن به انواع تفسیرنگارى اشاره‌اى دارد و اعتراضى به تفسیرنگارى، بدون توجه به اهل‌بیت(ع) و تعالیم آن بزرگواران مى‌کند و از تفاسیرى سخن به میان مى‌آورد که با روایات و اخبار، قرآن را تفسیر کرده‌اند و یادآورى مى‌کند که این‌گونه تفاسیر نیز از کاستى‌ها و ناهنجارى‌ها به‌دور نیستند؛ این‌گونه تفاسیر یا کامل نیستند، یا تفسیر تمام آیات را ندارند؛ برخى نیز سرشارند از اخبار ضعیف و در برخى دیگر روایاتى آمده، بى‌ارتباط با موضوع، بدون تدوینى شایسته و ترتیبى زیبا. افزون بر اینها، در این‌گونه تفاسیر، روایاتى راه یافته است برخلاف عقل و خرد، همانند نسبت عصیان و سفاهت به انبیا و پاره‌ای از آنها مشتملند بر تأویلاتى بی‌جا و نفرت‌زا و حیرت‌افزا و بالاخره در این مجموعه‌ها، گاه روایات، به‌ظاهر متضادند و مفسران هیچ‌گونه تلاشى، براى رفع تضاد از آنها به‌کار نبسته‌اند.

    مرحوم فیض بعد از این مطالب مى‌فرماید: «به‌هرحال من تاکنون، در میان تفاسیر، با همه گستردگى تعداد آنها، تفسیرى مهذب و پیراسته از ناهنجارى‌ها با بیانى کافى که تشنگان را سیراب کند، نیافته‌ام و امیدوارم این تفسیر، همانى باشد که انتظار مى‌رود؛ تفسیرى که مطالب و روایات صحیح را از روایات کدر و ناصاف، تمیز دهد، از مفسرى که با شناخت متن احادیث، پى به صحت و ضعف آن، برد نه با شناخت اسانید، مفسرى که علم را از خداوند گرفته باشد، نه از اساتید، مفسرى که توانایى شکافتن روایات و تجزیه و تحلیل آنها را داشته باشد و با این توان، روایات صاف را از روایات غبارآلود، بازشناساند و از دل روایات اهل‌بیت(ع) مطالب مناسب فهم اهل زمانش را استخراج و بیان نماید و زوائد را به‌دور افکند به‌گونه‌ای که ابهام را بزداید نه آنکه ابهامی را بر ابهامی بیفزاید.

    روش مفسر

    مرحوم فیض در «المدخل» در ضمن مقدمه دوازدهم، روش خود را چنین تبیین ‌فرموده است: «در توضیح آیات قرآن افزون بر شرح لفظ و معنا، در مورد اموری که نیازمند به شنیدن از معصومند، چنانچه شاهدی از آیات محکم دال بر آن بیابیم، همان را می‌آوریم؛ وگرنه چنانچه به حدیثی معتبر از اهل‌بیت(ع) در کتب مورد اعتماد از طریق علمای امامیه برخورد کنیم، آن را ذکر می‌کنیم؛ در غیر این صورت، آنچه را از طریق اهل سنت از ائمه(ع) نقل شده – به جهت نسبت آن به معصوم و عدم وجود مخالف آن – خاطرنشان می‌نماییم و اگر از این هم دستمان کوتاه بود، از اقوال علمای تفسیر در صورت موافقت و هماهنگی آنها با ظاهر قرآن و شباهت داشتن آنها با احادیثشان، بهره می‌بریم؛ چون اگر از نظر استناد، آن اقوال مورد اعتماد نباشند، باری از جهت موافقت با قرآن و شباهت یادشده و درستی معنا، قابل اعتمادند.

    حال اگر در موردی اخبار فراوانی وجود دارد، چنانچه آن اخبار اختلاف چندانی با هم ندارند، به جامع‌ترین آنها اکتفا می‌کنیم و مابقی را به جهت اختصار و پرهیز از زیاده‌گویی وامی‌گذاریم و چنانچه اختلافی قابل توجه با هم دارند، صحیح‌ترین، نیکوترین و پرفایده‌ترین آنها را نقل می‌کنیم و سپس مواضع اختلاف را تا جایی که بتوانیم خاطرنشان می‌سازیم.

    اینها همه مربوط به اموری است که نیازمند به شنیدن از معصومند؛ در غیر این امور، گفتار مفسران ظاهری را – هرکه باشد - البته هر گفتاری که نیکوتر، موجزتر و متقن‌تر است، ذکر می‌کنیم.

    هرکجا که بخواهیم برای آیه یا حدیثی، افزون بر آنچه در ذیل آن به طرق مزبور آورده‌ایم، توضیحی از طرف خود یا برخی از صاحب‌نظران بدهیم یا بخواهیم بین آنچه موهم تناقض است توافق حاصل نماییم یا اموری از این قبیل، کلام خود را مصدر به «أقول» یا «قیل» می‌کنیم تا از کلام معصوم(ع) متمایز گردد، مگر اینکه قرینه‌ای آشکار دال بر این مطلب موجود باشد.

    از توضیح آیاتی که به دلیل وضوح و احکام معنا یا به دلیل تفسیر و تبیین آنها در گذشته، بی‌نیاز از توضیح و تفسیرند، چشم می‌پوشیم، یا به همان جایی که قبلا تفسیر کرده‌ایم حواله می‌دهیم.

    خیلی کم متعرض مباحث نحوی و صرفی و اشتقاق و اختلاف قرائت می‌شویم.

    گاهی برای اینکه جمال مقصود کاملا آشکار گردد ناچار می‌شویم اسراری را که از گنجینه علوم سربه‌مهر معصومین(ع)، به برکت عشق خالص به آنان، از لابه‌لای عبارت و اشاراتشان دریافته‌ایم، هویدا سازیم؛ آنهایی که رازدان و رازدار نیستند، مبادا نااهلی کرده و فورا به انکار بپردازند، بلکه آنها را به رازدانان اهل واگذارند.

    نام منابع و کتب مورد استفاده را به‌اختصار ذکر می‌کنیم؛ مثل: مجمع، جوامع، علل، توحید و....

    از تفسیر امام حسن عسکری با تعبیر «تفسير الإمام» یاد می‌کنیم و در تعبیر از معصوم به ذکر لقب وی اکتفا می‌نماییم.

    هرگاه از معصوم(ع) به‌صورت «عنه عليه‌السلام» یاد می‌کنیم، مرجع ضمیر امامی است که قبلا از وی یاد کرده‌ایم.

    هرگاه مطلبی را نقل می‌کنیم، ولی نام منبع آن را نمی‌بریم، منبع آن، کتابی است که قبلا نام آن یا نام نویسنده آن را برده‌ایم، مگر اینکه آن مطلب مصدّر به «روي» باشد...

    در همه موارد، اسناد روایات را حذف می‌کنیم».

    صافى و تفسیر بیضاوى

    مرحوم فیض مطالب غیر روایى خود را در شأن نزول، لغت، قرائت و اعراب آیات غالباً از تفسیر بیضاوى اخذ کرده است.

    در تطبیق اجمالى این‌گونه مطالب تفسیر صافى با تفسیر بیضاوى - که با مقایسه سه قسمت از ابتدا، وسط و انتهاى هر جلد، به میزان حدود ۱۰ آیه در هر مورد و آیات پراکنده دیگر از هر جلد، صورت گرفت – به‌راحتى مى‌توان تخمین حضرت آیت‌اللّه استادى را که فرموده‌اند: «۹۰ درصد جملات تفسیر صافى از بیضاوى است» (منظور مطالب غیر روایى است)، پذیرفت، بلکه مى‌توان گفت بیش از ۹۰ درصد.

    مصنف در نقل مطالب بیضاوى گاهى تعبیر و ساختار جمله را تغییر داده و در بسیارى موارد نیز عین تعبیر را حفظ نموده است.

    گفتنی است که نقل ایشان از تفسیر بیضاوى گزینشى است؛ مثلاً از یک فراز، فقط یک جمله را که لازم مى‌دیده، آورده است.

    اینک نمونه‌هایى از موارد مزبور را ذکر مى‌کنیم:

    1. ج۱، تفسیر صافى، ص۱۳۷، آیه ۶۰ سوره بقره، «لا تعثوا»: «قيل هو من العثو بمعنى الاعتداء و يقرب منه العيث غير أنه يغلب على ما يدرك بالحس»؛جزء ۱، تفسیر بیضاوى، ص۸۳: «لا تعتدوا حال إفسادكم... و يقرب منه العيث غير أنه يغلب في ما يدرك حسا».
    2. ج۱، صافى، ص۱۷۸، آیه ۱۰۶ سوره بقره، «ما ننسخ من آية»: «و قرأ بعضهم بضم النون و كسر السين»؛ جزء ۱، بیضاوى، ص۹۹: «و قرأ ابن عامر «ما ننسخ» من أنسخ (یعنى ننسخ بضم النون و كسر السين).
    3. ج۱، صافى، ص۱۷۹، آیه ۱۰۹ سوره بقره، «من عند أنفسهم»: «قيل أي تمنوا ذلك من عند أنفسهم و تشهيهم لا من عند تدينهم و ميلهم إلى الحق أو حسدا بالغا منبعثا من أصل أنفسهم»؛ جزء ۱، بیضاوى، ص۱۰۰: ««من عند أنفسهم» أي تمنوا ذلك من عند أنفسهم و تشهيهم، لا من قبل التدين و الميل مع الحق، أو بحسدا أي حسدا بالغا منبعثا من أصل نفوسهم».
    4. ج۱، صافى، ص۱۸۴، آیه ۱۱۶ سوره بقره، «و قالوا اتخذ اللّه ولدا»، پاورقى: «قيل إن السبب في هذه الضلالة أن أرباب الشرائع المتقدمة... فاعتقدوا ذلك تقليدا»؛ جزء 1، بیضاوى، ص103، آیه ۱۱۷ سوره بقره: «و اعلم أن السبب في هذه الضلالة، أن أرباب الشرائع المتقدمة... فاعتقدوا ذلك تقليدا».
    5. ج۱، صافى، ص84، آیه 5 سوره حمد، «إياك نعبد: «أقول: إنما انتقل العبد من الغيبة إلى الخطاب... كأن العلم صار له عيانا و الخبر شهودا و الغيبة حضورا»؛ جزء ۱، بیضاوى، ص۲۹: «و الانتقال من الغيبة إلى الشهود... فكأن المعلوم صار عيانا و المعقول صار مشاهدا و الغيبة حضورا».
    6. ج۱، صافى، ص84، سوره حمد: «قيل المستتر في نعبد و نستعين للقارى و من معه من الحفظة و حاضري صلاة الجماعة أو له و لسائر الموحدين أدرج عبادته في تضاعيف عبادتهم و خلط حاجته بحاجتهم لعلها تقبل ببركتها و تجاب إليها و لهذا شرعت الجماعة و قدّم إياك للتعظيم له و الاهتمام به و للدلالة على الحصر»؛ جزء 1، بیضاوى، ص۲۹: «و الضمير المستكن في الفعلين للقارى و من معه من الحفظة و حاضري صلاة الجماعة، أو له و لسائر الموحدين. أدرج عبادته في تضاعيف عبادتهم و خلط حاجته بحاجتهم لعلها تقبل ببركتها و يجاب إليها و لهذا شرعت الجماعة و قدّم المفعول للتعظيم و الاهتمام به و الدلالة على الحصر».
    7. ج1، صافى، ص۲۴۷، آیه ۲۱۷ سوره بقره، «يسألونك عن الشهر الحرام قتال فيه»: «بعث النبي(ص) عبدالرحمن بن جحش، ابن عمته على سرية في جمادي الآخرة قبل قتال بدر بشهرين، ليترصد عيرا لقريش فيهم عمرو بن عبداللّه الحضرمي... حتى تنزل توبتنا و رد رسول‌اللّه(ص) العیر و الأسارى، فنزلت»؛ جزء 1، بیضاوى، ص۱۳۶: «روي أنه (عليه الصلاة و السلام) بعث عبدالله بن جحش، ابن عمته على سرية في جمادي الآخرة، قبل بدر بشهرين، ليترصد عيرا لقريش فيها عمرو بن عبداللّه الحضرمي و... حتى تنزل توبتنا و رد رسول‌اللّه(ص) العير و الأسارى».

    مطالب صافى به زبان آمار

    1. تفسیر روایى: فرازها و کلمات آیات، حدود ۷۳۰۰ مورد؛
    2. تفسیر بیانى (غیر روایى): فرازها و کلمات، حدود ۷۰۰۰ مورد؛
    3. بیان معناى کلمات به شیوه معجم لغوى: حدود ۴۰۰۰ مورد؛
    4. مباحث فقهى: در مورد ۳۷۰ آیه؛
    5. مباحث ادبى (اعراب و بلاغت): در مورد ۷۳۴ آیه؛
    6. اختلاف قرائت: در ۱۱۶۰ مورد؛
    7. روایات شأن نزول: ۳۲۰ مورد؛
    8. بیان‌هاى شأن نزول: ۲۴۵ مورد؛
    9. روایات فضائل سور و آیات: ۲۱۱ مورد و هفت مورد غیر روایى؛
    10. استدلال و استشهاد، به آیات یا در مورد آیات: ۲۲۰۰ مورد؛
    11. تعریف مفاهیم: حدود ۱۱۰ مورد (مانند: ناسخ، منسوخ، متشابه، محکم، رحمت، رحمن، رحیم، اسم، دلالت، محصور، مصدود، و...)؛
    12. وجه تسمیه: ۱۴۷ مورد (مانند: وجه تسمیه سور مئین، سور مفصل، مثانى، آدم(ع)، حارث و...)؛
    13. اظهار نظر در مورد روایات: حدود ۳۱۵ مورد؛
    14. مصادیق ناسخ و منسوخ: ۱۳۶ مورد.

    منابع روایى تفسیر صافى

    مرحوم فیض در نقل روایات، از منابع تفسیرى و غیر تفسیرى متعددى استفاده نموده است. وی روایات را با ذکر مرجع بدون سند بیان کرده و در مواردى نیز مرجع روایت را ذکر ننموده است. در بعضی موارد فقط به نقل مقطع مورد نظر اکتفا کرده و از نقل بقیه روایت اجتناب نموده است. گاهى نیز به تحلیل یا جمع یا توجیه روایات ‌پرداخته است. در نقل از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، به دلیل کثرت نقل، در غالب موارد اشاره به تفسیر نمى‌کند؛ گاهى عین عبارات تفسیر را مى‌آورد، گاهى اندکى را حذف و بقیه را ذکر مى‌کند و گاهى نیز نقل به معنى مى‌نماید.

    منابعى که مرحوم فیض از آنها نقل روایت نموده با تعداد موارد نقل به شرح ذیل مى‌باشد (البته هر مورد از آنها به معنای یک روایت مستقل نیست؛ به دلیل تقطیع روایات توسط ایشان. ضمنا تعداد موارد نقل حدود ۹۰% به واقع نزدیک است):

    1. تفسیر قمى: ۲۴۰۰ مورد؛
    2. تفسیر عیاشى: ۱۳۰۰ مورد؛
    3. تفسیر مجمع البيان: ۱۴۵۰ مورد؛
    4. ارشاد مفید: ۸ مورد؛
    5. اعتقادات صدوق: ۸ مورد؛
    6. اکمال‌الدین (که البته کمال‌الدین درست است): ۱۱۰ مورد؛
    7. احتجاج: ۱۶۰ مورد؛
    8. امالى طوسى: ۴۵ مورد؛
    9. بصائر الدرجات: ۴۵ مورد؛
    10. تهذیب طوسى: ۱۱۰ مورد؛
    11. توحید صدوق: ۱۵۰ مورد؛
    12. تفسیر امام حسن عسکرى(ع): تقریبا اغلب تفسیر؛
    13. فقیه صدوق: ۲۰۰ مورد؛
    14. کافى: ۱۳۵۰ مورد؛
    15. جوامع الجامع: ۱۴۵ مورد؛
    16. خصال: ۱۴۵ مورد؛
    17. علل الشرائع: ۱۸۰ مورد؛
    18. عيون أخبار الرضا(ع): ۱۶۰ مورد؛
    19. مجالس: ۹۰ مورد؛
    20. مصباح الشريعة: ۴۰ مورد؛
    21. الخرائج و الجرائح: ۱۵ مورد؛
    22. معاني الأخبار: ۱۳۵ مورد؛
    23. نهج ‌البلاغة: ۵۵ مورد؛
    24. ثواب الأعمال: ۲۲۰ مورد؛
    25. عوالي اللئالي: ۱۵ مورد؛
    26. قرب الإسناد: ۳۰ مورد؛
    27. مناقب ابن شهرآشوب: ۴۵ مورد؛
    28. روضة الواعظين: ۲۳ مورد؛
    29. محاسن برقى: مواردی اندک؛
    30. صحیفه سجادیه: مواردی اندک؛
    31. تفسیر ابوحمزه ثمالى: مواردی اندک؛
    32. تحف العقول: مواردی اندک؛
    33. نهایه شیخ طوسى: مواردی اندک؛
    34. تفسیر تبیان: مواردی اندک؛
    35. عدة الأصول: مواردی اندک؛
    36. المشکاة: مواردی اندک؛
    37. مختصر البصائر: مواردی اندک؛
    38. مصباح المتهجد: مواردی اندک؛
    39. اقبال: مواردی اندک؛
    40. طب الأئمة(ع): مواردی اندک.

    از منابع اهل سنت، علاوه بر استفاده از روایات تفسیر بیضاوى، از کتب ذیل نقل نموده است: شواهد التنزیل، تفسیر نعمانى، تفسیر سعد السعود، الجامع الصغیر، تفسیر بحر المحیط، تفسیر کشاف، در المنثور، تفسیر کلبى، تفسیر ثعلبى. بنابراین بیشترین استفاده را در روایات از تفسیر قمى، تفسیر عیاشى، کافى و تفسیر مجمع البيان نموده است.

    تفسیر صافى از نگاه دیگران

    این تفسیر همچون هر تفسیر وزین و مطرح دیگر، ستایش و نکوهش‌هایی را باعث شده است؛ از جمله، دکتر محمدحسین ذهبى در «التفسير و المفسرون» ج۲، در بررسى تفاسیر شیعه، ۴۰ صفحه از کتاب خود را به معرفى و نقد تفسیر صافى اختصاص داده است.

    حواشى و شروح و ترجمه‌ها

    تفسیر صافى از ابتدا مورد توجه علما قرار گرفته و شمار زیادی از علما آن را حاشیه‌نگاری، شرح و ترجمه نموده‌اند؛ برخی از آنها عبارتند از:

    1. حاشیه ملا آقا خویى تبریزى (متوفى ۱۳۰۷ق)؛
    2. حاشیه سید صدرالدین یزدى؛
    3. حاشیه ملا عبدالرضا دماوندى (متوفى ۱۱۶۰)؛
    4. حاشیه میرزا محمدعلى طباطبایى یزدى، متخلص به وامق (متوفى ۱۲۴۰)؛
    5. حاشیه میرزا محمد تویسرکانى؛
    6. حاشیه و شرح تفسیر صافى، از سید عبدالاعلى سبزوارى؛
    7. حاشیه دهگردى بر تفسیر صافى، تألیف سید ابوالقاسم حسینى؛
    8. ترجمه تفسیر صافى، با عنوان تفسیر «روان جاوید» در ۵ جلد، اثر میرزا محمد ثقفى؛
    9. ترجمه تفسیر صافى توسط آقایان سبحانى و محمدباقر ساعدى خراسانى.

    چاپ‌ها و تحقیق تفسیر صافى

    1. تفسیر صافی، به سال ۱۲۶۶ق، در تهران در قطع رحلى و با چاپ سنگى منتشر شد و پس از آن، بارها در تهران، ‌تبریز و بمبئى، همان چاپ افست گشت؛
    2. چاپ دیگر آن در چهار جلد در قطع وزیرى و با تصحیح مرحوم آیت‌الله شعرانى و تحقیق و تعلیق آقاى میرزا حسن حسینى لواسانى، صورت گرفته است؛
    3. چاپ دیگر آن در ۵ جلد در قطع وزیرى و با مقدمه‌اى در شرح حال مؤلف و پانوشت‌هایى از آقاى محمدحسین اعلمى (لازم به یادآورى است که اکثر قریب به اتفاق پاورقى‌هاى این چاپ، همان پاورقى‌هاى چاپ دوم است که بدون هیچ اشاره‌اى در این چاپ، آمده است)؛
    4. چاپ اخیر آن در ۷ مجلد با تحقیق علامه سید محسن حسینى امینى از طرف دارالکتب اسلامیه تهران به سال ۱۳۷۷ش، روانه بازار کتاب گردید (محقق در مقدمه‌اى درباره زندگى مرحوم ملا محسن فیض، دیدگاه علما نسبت به او، اساتید و شاگردان ایشان و آثار علمى وی بحث نموده. مبناى ایشان در تصحیح، نسخه خطى مصحح موجود در کتابخانه آیت‌الله مرعشى به شماره ۵۹۶۴ بوده است. محقق برخى از پاورقى‌هاى چاپ‌هاى قبل را به‌همراه موارد جدید، آورده است).

    منابع مقاله

    1. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج2، آیت‌اللّه معرفت، از انتشارات دانشگاه علوم اسلامى رضوى، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛
    2. التفسير و المفسرون، ج2، دکتر ذهبى، دار إحياء التراث العربي، بیروت - لبنان؛
    3. دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهى، به کوشش بهاءالدین خرمشاهى، ج۱، انتشارات دوستان، تهران ۱۳۷۷ش؛
    4. دایرةالمعارف تشیع، زیر نظر جمعى از اندیشمندان حوزه و دانشگاه، ج۴، نشر سعید محبى، ۱۳۷۵ش؛
    5. الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج4 و 15، شیخ آغابزرگ طهرانى، دارالأضواء، بیروت؛
    6. روضات الجنات، ج6، میرزا محمدباقر موسوى خوانسارى، انتشارات اسماعیلیان قم؛
    7. طبقات المفسرين، ج3 و 5، آقاى عقیقى بخشایشى، نشر نوید اسلام، قم چاپ اول، ۱۳۷۳ش؛
    8. مقاله مجله حوزه، نشریه دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، شماره ۲۱، مرداد و شهریور ۱۳۶۶، آقاى مهدوى راد؛
    9. مقدمه چاپ جدید ۷ جلدى، دارالکتب اسلامى، چاپ اول، ۱۳۷۷ش، تحقیق آقاى سید محسن حسینى امینى؛
    10. المفسرون حياتهم و منهجهم، سید محمدعلى ایازى، مؤسسه چاپ و نشر وزارت ارشاد اسلامى، تهران، ۱۳۷۳ش؛
    11. آشنایى با تفاسیر قرآن مجید و مفسران آن، آیت‌اللّه رضا استادى، چاپ مؤسسه در راه حق، ۱۳۷۷ش.

    وابسته‌ها