دیوان نثار شیرازی

    از ویکی‌نور
    ‏دیوان نثار شیرازی
    دیوان نثار شیرازی
    پدیدآوراننثار شیرازی، محمد بن علی‌بابا (نویسنده) طاووسي، محمود (مصحح)
    عنوان‌های دیگرديوان
    ناشرنويد
    مکان نشرايران - شيراز
    سال نشرمجلد1: 1384ش,
    شابک964-358-318-X
    موضوعشعر فارسی - قرن 13ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏PIR‎‏ ‎‏7461‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    دیوان نثار شیرازی، مجموعه اشعار محمد بن علی‌بابا، متخلص به نثار شیرازی است که با تنظیم و تصحیح محمود طاووسی، به چاپ رسیده است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه مصحح آغاز شده و در تنظیم شعرها، چنان‌که مرسوم است، به ترتیب الفبای قافیه و یا ردیف آنها نظر بوده و در دسته‌بندی نیز نخست قصیده‌ها و به دنبال آن، غزل‎ها و سپس مثنوی‌ها و مسمط و مخمس ترکیب و ترجیع‌بندها و در پایان نیز قطعه‌ها و رباعی‌ها که تعداد آنها زیاد نیست، آورده شده است.[۱].

    گزارش محتوا

    در مقدمه، ابتدا شرح ‎حال نویسنده ذکر گردیده و در ادامه، به بیان ویژگی‌های شعر وی و چاپ کتاب، پرداخته شده است.[۲].

    نثار در شعر بیشتر قصیده‌سراست؛ به‌طوری‌که در دیوان حاضر، حدود یک‎صد قصیده از وی آمده است؛ درحالی‌که تنها نوزوده غزل دارد. قصاید وی همچنان‌که رسم شاعران دوره قاجاریه است، بیشتر در مدح پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) و ائمه اطهار(ع) و یا ستایش بزرگان روزگار شاعر است.[۳].

    پس از قصیده، طبع وی بیشتر تمایل به قطعه دارد، اما چند مثنوی کوتاه و تعدادی مخمس و ترکیب‌بند و ترجیع‌بند و مطایبه و هجونامه نیز دارد. از لحاظ مطایبه و هجو، نثار از معدود شاعرانی است که در این کار، ید طولایی دارد و به هیچ‎کس رحم نکرده است؛ از وزیر مملکت فارس «مستشارالدوله» گرفته تا امام جمعه وقت و متولی آستانه حضرت شاه‌چراغ، همه را با تیغ برنده هجو خود، مورد انتقاد و هجوم قرار داده است.[۴].

    نثار در قصیده‌سرایی از انوری، مسعود سعد و دیگر شاعران کهن پیروی کرده و در مواردی قدرت و توانایی شگرفی از خود بروز داده است. روی‌هم‌رفته، وی شاعری است توانا، زبان‌آور با محفوظات واژگانی عربی و فارسی بسیار. در اشعار خود با قدرت بسیار در برابر عمال جور ایستاده و با زبان تند و تیز خود، آنان را مورد حمله قرار داده است؛ برخی را با عناوینی مانند مبرزالدوله یاد کرده و در برابر کسانی چون ظل‌السلطان و دیگر قدرتمندان چنان ایستادگی کرده و لب به انتقاد گشوده که در آن دوره ظلم و استبداد، نشان تهور و پردلی بسیار اوست[۵].

    در شعرهای نثار بسیاری از وقایع فارس مورد بحث قرار گرفته که از نظر بررسی اوضاع اجتماعی آن روزگار منطقه، مفید فواید بسیار تاریخی است. قصیده‌ای درباره قحطی و کمبود و گرانی گندم و نان و اعتراض و آشوب مردم به انتصاب قوام‌الملک شیرازی به پیشکاری حکومت نظام‌السلطنه صاحب اختیار دارد که نتیجه آن اعتراض‎ها، به‌طوری‌که در شعر صراحت دارد، به عزل و اخراج قوام‌الملک از فارس منتهی می‌شود و اقدام حکومت به وارد کردن گندم برای مبارزه با قحطی. این قصیده که با مطلع:

    راستی را کس نمی‌داند که میر کامکاراز کجا برد این همه تدبیر و حکمت را به‌کار

    و سرانجام:

    هم قوام‌الملک را چندی برای مصلحتکرد در امر حکومت از تفضل پیشکار
    این خبر چون منتشر گردید از غیرت فتاددر روان خاص و عام شهر از هر سو شرار


    که این قصیده در یک‎صدوسه بیت جریان آن وقایع را بازگو می‌کند[۶].

    نثار گاهی در قصیده‌های خود، تنها به ذکر وقایع بسنده نمی‌کند و نه‌تنها از حکومت، که به انتقاد از شاه نیز می‌پردازد. در قصیده‌ای نسبت به انتصاب بی‌مورد حکمرانانی چون مستشارالملک پرداخته، وی را مبرزالوزرا خوانده و به شکلی بسیار گویا، به پادشاه اعتراض کرده است:

    وزیر مملکت فارس مستشارالملکاگر به مسند جم تکیه کرده است رواست

    و ادامه می‌دهد:

    چه مستراح به ملک و چه متشار به ملک به ملک حاصل هر دو عفونت است و وباست
    تو شاه بین که مر او را وزیر خواند و نگفت که هر سفیه نه اندرخور وزارت ماست
    مشام شاه گرفته است ورنه می‌فهمید که این کثافت سربسته مبرزالوزراست

    این شعر سی بیت می‌باشد[۷].

    در جایی دیگر و انتقادی دیگر، به شاه معترض می‌شود که چرا در مدت یک سال، دو حاکم را در فارس منصوب و عزل می‌کند؛ درحالی‌که هنوز مرکب امضای انتصاب نخستین، خشک نشده است:

    زکارهای شه و وضع ملک‎داری اودلم شکسته شد و خاطرم ز غصه ملول
    کس از ملوک ندیدم چو او که در شش ماه کند دو حاکم منصوب خویش را معزول
    همه خرابی ملک و همه تباهی خلق ز نیت بد سلطان بود به نزد عقول
    ملک شبان و رعیت رمه است و دشمن گرگ رمه به حفظ شبان است روز و شب مشغول
    شبان این رمه را در هلاک رمه خویش چو گرگ گرسنه بینم همی حریص و عجول

    خواننده خوب می‌داند که در آن عصر استبداد، کسی که شاه را «گرگ گرسنه» به این صراحت بخواند، باید از جان خویش گذشته باشد و از این قبیل سخنان تند و انتقادی و متهورانه در دیوان نثار کم نیست و همین سخنان بوده که سبب بی‌اعتنایی حکام و دربار نسبت به وی گردیده است.[۸].

    شعاع‌الملک نوشته است: «الحق در قصیده‌سرایی، عنصری عصر بود و در هجایی، جامه اشعار سوزنی از قامتش قصر. اشعار زیادی گفته و گوهرهای نادره سخن را بسیار سفته». که البته هیچ به موضوعات محتوای شعرهای نثار اشاره‌ای نکرده است.[۹].

    نثار با بیشتر بزرگان فارس نیز آشنایی و رفت و آمد داشته که به مناسبت‎های گوناگون، گاهی به مدح برخی از آنان پرداخته است. البته نثار بیشترین توصیف‌ها و مدح‎ها را برای کلب‎علی‌خان والی رامپور سروده است. نام برخی از این افراد که شاعر در توصیف آنان شعری سروده است، عبارتند از: معتمدالدوله فرهادمیرزا، ناصرالدین شاه قاجار، نواب علاءالدین‌خان هندی، آسوده شیرازی، احمد وقار شیرازی، میرزا علی‌نقی حکیم‌الممالک، شیخ‌الاسلام فارس، فرمان‎فرما، رکن‌الدین، یحیی‎ خان مشیرالدوله، حاجی میرزا حسین ‎خان، میرزا هدایت‌الله وزیر دفتر، احمد خان مؤیدالملک، میرمحبوب‎علی‌خان هندی، مشتاق‎علی‌خان، امین‌السلطان و مظفرالدین‌میرزا ولیعهد که در فهرست قصاید کتاب، به این مدیحه‌ها و صفحاتی از کتاب که این اشعار در آنها درج شده، اشاره شده است. البته در کنار این مدح‎ها، شاعر انتقادهای سخت و مطایبه‌ها و گاه هجویه‌هایی نیز برای برخی از شخصیت‎ها سروده که در دیوان حاضر، آورده شده است و همه را می‌توان در فهرست شعرها دید و در کتاب بدان‌ها دست یافت[۱۰].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب آمده است.

    مصحح کتاب سعی کرده است تا در بازنویسی شعرها، رسم‌الخط امروزی رعایت شود و ازآنجاکه شاعر، واژگان مهجور بسیاری را در شعرهای خود به‌کار برده، تا آنجا که ممکن بوده، برخی معنای واژگان را در زیرنویس آورده است. همچنین شاعر بسیاری از واژه‌های گویش‌های محلی فارسی، بوشهری و... را در شعرهای خویش به‌کار برده است که هم نشان‌دهنده توانایی وی در به‌کار بردن آنهاست و هم شاید مشکلی برای خواننده، که باز تا آنجا که می‌شده معنی برخی از آنها نیز در زیرنویس آورده شده است.[۱۱].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص31-‎32
    2. ر.ک: همان23-‎32
    3. ر.ک: مقدمه، ص26
    4. ر.ک: همان
    5. ر.ک: همان، ص26-‎27
    6. ر.ک: همان، ص27
    7. ر.ک: همان
    8. ر.ک: همان، ص27-‎28
    9. ر.ک: همان، ص28
    10. ر.ک: همان، ص29-‎30
    11. ر.ک: همان، ص31

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها